خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: پایگاه تحلیلی نشنال اینترست اخیرا مقاله ای با عنوان «بازتاب جریانات سیاسی در اروپا و آمریکا» با قلم «اسکات مک دونالد» منتشر نموده که ترجمه آن در ادامه می آید.
جهان در گذشته نه چندان دور ، شاهد تحولات سیاسی در قاره اروپا و آمریکا بوده و اکنون نیز شاهد دور جدید آزمون های سخت لیبرال دموکراسی در غرب است. کلید تحول در اروپا و امریکا تقویت جناح راست و راست افراطی در این مناطق است.
قطعا سیستم سیاسی این کشورها تحت تاثیر سیستم اقتصادی آنها قرار داشته و سیاستمداران اقتصادهای پیشرفته نباید از بحران های سیاسی که ممکن است در اثر نارضایتی اقتصادی ایجاد شوند، غافل شوند. در حال حاضر چشم انداز اقتصاد جهانی مثبت بوده اما بحران های سیاسی ممکن است به طور ناگهانی و با اندکی حواس پرتی سیاستمداران در کشورهای غربی ایجاد شوند.
انقلاب و تحول سیاسی در اروپا و امریکا امروز، ماحصل تقویت جنبش های پوپولیستی و ملی گرا خواهد بود که هدف آن بستن مرزها به روی مهاجران، بازگرداندهای شیوه های اقتصادی قدیمی و افزایش رضایت مردم در صحنه داخلی است. علت ایجاد آن گسترش حس نارضایتی از احزاب سیاسی سنتی – دموکراتهای اجتماعی و سوسیالیست ها – و عدم موفقیت آنها در پاسخگویی به نیازهای عامه مردم است.
رکود بزرگ ۲۰۰۸- ۲۰۰۹ و بحران بدهی حاکمیت های مستقل اروپا احساس بیم و وحشت را در جوامع اروپایی و امریکا رواج داد. سقوط بازار در امریکا موجب توجه بیشتر به اختلافات اقتصادی و فرهنگی در بخش های مختلف کشور و کاستی های واشنگتن شد.
اروپا، یونان، پرتغال، ایرلند و اسپانیا خواستار کمک جهت جلوگیری از سقوط کامل اقتصادی و احیاء مجدد سیستم اقتصادی خود شدند. علاوه بر این تهدیدات خارجی علیه این کشورها باعث توجه مردم به احزاب راست گرا و راست گرای افراطی شد زیرا این احزاب توانستند جهت حل مسائل بیکاری و اقتصادی پاسخ هایی هر چند اندک ارائه دهند.
بنابراین آشفتگی اقتصادی نقشی اساسی در ایجاد تغییرات سیاسی در اروپا و آمریکا بازی می کند. اما باید گفت که آشفتگی اقتصادی به تنهایی جهت ایجاد بحران های سیاسی کافی نیست. آشفتگی اقتصادی همراه با بحران مشروعیت سیاسی می تواند باعث ایجاد بحران سیاسی شود.
در حال حاضر وضعیت مشابه آنچه شرح داده شد در قاره اروپا و امریکا مشاهده می شود. نهادها و احزاب سیاسی در این کشورها با بحران مشروعیت مواجه می شوند که با آشفتگی اقتصادی این کشورها زمینه برای ایجاد بحران سیاسی و انقلاب در آن کشورها فراهم می شود.
فرانسه سال ۲۰۱۶ شاهد محو احزاب سیاسی قدیمی از جمله سوسیالیست ها بود. با پیروزی ماکرون در فرانسه اغلب ناظران این نتیجه را به معنای نارضایتی از خیزش پوپولیستی می دانند. اما باید گفت شمار کل آرایی که در انتخابات فرانسه به کاندیداها داده شد، نشان می دهد که ائتلافی پنهان از پوپولیسم فرانسوی وجود دارد که هنوز می تواند ظهور کند.
در انتخابات ۲۰۱۷ آلمان نیز برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم رای ترکیبی دموکراتهای مسیحی و سوسیال دموکراتها به زیر ۶۰ درصد رسید و جناح راست افراطی توانست ۱۲.۶ درصد آراء و ۹۴ کرسی در بوندستاگ را به دست آورد. حزب راست گرا افراطی در آلمان خواستار عدم حمایت آلمان از کشورهای دیگر منطقه اروپا بوده و بر بستن مرزها به روی مهاجران تاکید می کنند.
در اتریش، حزب مردمی اتریش دموکراتهای سوسیال را شکست داد. مهمترین خروجی این انتخابات این است که حزب مردمی اتریش می تواند با حزب راست گرای افراطی ائتلاف کند. علت پیروزی حزب مردمی این بود که وعده کاهش مالیات و اتخاذ سیاست های ضد مهاجرپذیری به مردم داد. اتریش در حال حاضر به صفوف کشورهای اروپایی که در آنها جریان راست گرایی تقویت می شود، می پیوندد.
در ایتالیا حزب دموکرات در سال ۲۰۱۸ با چالش هایی از سوی جنبش پنج ستاره پوپولیست و دیگر احزاب یوروسپتیک مواجه خواهد شد. بخش قابل توجهی ازمردم ایتالیا بر این باور هستند که عضویت ایتالیا در منطقه یورو بیشتر به نفع آلمان است. آنها از اعمال سیاست های ریاضت اقتصادی و بیکاری جوانان و مهاجرت آنها به شدت ناراضی هستند. جنبش پنج ستاره قول داده است رفراندومی جهت خروج از منطقه یورو برگزار نموده، هزینه های اجتماعی را کاهش داده و مهاجران غیرقانونی را از کشور خارج کند.
در ایالات متحده امریکا پیروزی «روی موری» رئیس سابق دیوان عالی امریکا در ایالت آلاباما به عنوان فردی پوپولیست زنگ خطری برای احزاب جمهوریخواه و دموکرات در این کشور خواهد بود. پیروزی موری در آلاباما نشان داد که جریان راست گرا در امریکا نیز در حال قوی شدن بوده و جریان های سیاسی سنتی در امریکا را به چالش می کشد.
همانطور که «ادموند برک» می گوید: دولت بدون ابزار تغییر ، فاقد ابزار حفاظت از خود است.
تقویت جناح راست گرا و راست گرای افراطی در اروپا و امریکا چهار پیام مهم را به جهانیان منتقل می کند: ۱. اگر احزاب سنتی با عقاید سنتی و وعده های قدیمی باز بر کرسی قدرت تکیه دهند، مشروعیت سیستم دموکراتیک زیر سوال خواهد رفت. ۲. احزاب سنتی باید اصلاح شوند. ۳. عملگرایی در جناح های چپ و راست باید مورد توجه قرار گیرد. ۴. باید به سیاست های اقتصادی و افزایش بهره وری بیشتر از گذشته توجه کرد و رفاه مردم را در اولویت قرار داد.
در نهایت باید گفت دموکراسی لیبرال غرب در نقطه بسیار حساسی قرار دارد، همانطور که در دهه ۱۹۳۰ با چنین وضعیتی مواجه بود. زمان آزمون برای دموکراسی لیبرال غرب اکنون است و انجام تغییرات و اصلاحات می تواند آن را نجات دهد.
نظر شما