به گزارش خبرنگار مهر، حسین علی رمضانی، استادیار دانشگاه امام حسین(ع) در مورد وادی عقل و عشق گفت: بحث عقل و عشق موضوعی است که بسیاری از عرفا، فلاسفه و حکمای مکاتب، ادیان و مشرب های مختلف فکری به آن نظر داشتند و ضمن سعی در تعریف آن به ترسیم فرآیند و فعل و انفعالات آن در وجود انسان پردازند که در این مقام به دنبال نقد و بررسی و ارزش گذاری آن دیدگاه ها نبوده و نیستیم، اما خطایی که می توان به وضوح در بسیاری از این آرا دید این است که در تعیین جایگاه و شأن این دو قوه ای که حضرت حق در وجود انسان به ودیعه نهاده، دچار افراط و تفریط شده اند.
وی افزود: اشرفیت و مَقدمیت با کدام یک از این ابعاد وجودی انسان می باشد عقل یا دل؟ آیا عقل باید در برابر دل و عشق زانو زند و یا دل در برابر عقل؟ کدام یک بر دیگری ولایت دارد؟ آیا این دو باب، منجر به دو نوع مشرب و یا جریان فکری متفاوت می شوند و یا هر دو به دنبال توصیف و تبیین عالم از زاویه دید خود هستند و معنایی را از منظر خود بیان می دارند؟ آیا می توان با نگاهی دیگر به وحدت وجودی این دو قوا پرداخت به نحوی که یکی دیگری را کامل می کند؟ و الزاماً اشرفیت و مقدمیت اینجا ملاک نیست؟ عامل وحدت بخش این دو بعد وجودی انسان چیست؟ اگر رویکردی واحد طبق وحدت وجود فرض نماییم آیا قابل تبیین و توضیح می باشد؟
این محقق و نویسنده کشورمان در مورد دیدگاه خود هم گفت: عقل که بر پایه قیاس و چیدن مقدمات و از جنس صغری و کبری است و ملاک و محک را میزان درک برآمده از پارادایم و شبکه معرفتی فاعل شناسا فرض می نماید، جزء در حد درک و فهم خودِ انسان راه بجایی نمی برد. انسانی که خود را فقط در حوزه بصر به عنوان ماده اولیه و سمع به عنوان ورودی تفکر به جعل مفاهیم پرداخته و فراتر از آن گام بر ندارد محدود به این عالم خواهد شد و این امری محتوم خواهد بود. یک عاقل و یک متفکر فقط برای کسب معارف با نگاهی تعلیمی بخشی از فرآیند انسان شدن را طی نموده و گاه این فرآیند و آنچه در مسیر کسب می کند رهزن باشد و انسان را به ناکجا آباد سوق دهد.
وی اظهارداشت: علمی که بوی حجاب اکبر دهد و صاحب آن نماد "چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا" شود. این انسان عادت به ماندن داشته و متعفن به بوی ماده شدن را با خود حمل می کند. نگاهی که فلاسفه به هستی و انسان و معرفت دارند این است و لاغیر؛ بنابراین آنان که مدعی هستند که باب اصلی و حقیقت یاب عقل است و دل باید در مقابلش زانوی ادب بزند و در مشرب مشائیون گام برمی دارند راه به جایی نخواهند برد.
رمضانی با تأکید بر اینکه چیستی عشق در هاله ای از ابهام است و باید چنین باشد، گفت: عشق، سر و مستوری در کنار هم معنا می یابند. آنان که جان خود را برای جانان تربیت می کنند و عالم را محضر "او" دانند و در محضرش ادب را رعایت می کنند در سیر و سلوک دائمی در حال "شدن" هستند. پویایی و سرزنده گی و نگاه معنادار به عوالم هستی از جمله ویژگی های این انسان ها است. او همه عالم را نشانه ای از حکمت لایزال الهی می داند و پشت هر پدیده ای به دنبال معناست.
این استاد دانشگاه بیان کرد: روش و راه رسیدن به این مقام والایِ درکِ حقایق، تنها از طریق تهذیب و تزکیه دائمی امکان پذیر خواهد بود، مسیری که در آن فرد مهذّب برای پاکسازی، صیقل و حفظ قلب، هیچ دلبستگی و وابستگی به هیچ کس و هیچ چیز ندارد و همه را امانت الهی پندارد و هر آن، خواستار برگرداندن امانت بدون کم و کاست و سالم به اهل آن می باشد. چشم، گوش، دست، پا و تمام اعضا و جوارح و نیز مال، جاه، مقام، مِلک، آبرو، فرزند، سلامتی و جانش را هم امانت الهی می داند و تمام همّش بر حفظ و ادای امانت می باشد. کسی که در مسیر تأدیب قرار گرفته است، هیچ گاه سکون ندارد و چون مرغی سرکنده در حال تکاپو و پرپر زدن می باشد. او برای رسیدن به عهدی ازلی تا ابد در بستر زمان و مکان به دنبال فرازمان و لامکان حرکت دارد. او از هیولا گذشته و در معنا غوطه ور است.
این محقق با اشاره به اینکه او جمع الجمع عوالم هستی، از عالم تکوین تا تجسیم و تدوین می باشد، تصریح کرد: او سیروا فی الارض دارد و نگاه به کَیفَ کَانَ وَ مَا یَکُون. او به دنبال معنای عشق تمام قواعد حاکم بر عالم تکاثر را نادیده گرفته و مست شَرَاباً طَهوُرا در وادی حیرت آواره است. سر از پا نشناخته و محبتش به محبت لایتناهی خالق هستی گره خورده و تمام ذرات عالم، بهره ای از ألفت او را به خود درک می کنند. او جزئی از عالم تکوین شده و نماینده کتاب تدوین همچون قرآن کریم در سلسله مراتب انسان کامل، خواندنی می شود. او فَاقرَؤا مَا تَیَسّرَ مِنَ القُرآن و رَتّلِ القُرآنَ تَرتیِلاً می شود. او در کنار قرآن صامت، گویا به ذکر فاذکرواالله ذکراً کثیراً می شود.
وی افزود: او فردی آسمانی است که به اذن و محبّت الهی در جسد زمینی قرار گرفته و مجسم به قُل انّما اناَ بَشَرٌ مِثلُکُم یُوحَی الیّ می شود. او همچون قرآن کریم در سعه وجودی لَیل، انزال و در سعه وجودی نهار، تنزیل می شود. او نیز چون قرآن لیله القدری دارد که باید زمان و مکانش را درک نمود. او با رجوع به خود به خدا می رسد نه با رجوع به دیگران. او اَفضَلُ المَعَارِف را معَرِفَتُ النّفس می داند و پس از شناخت وجود خود، به تربیت ابعاد درونی اش پرداخته و لایق و قابل کسب حقایق نوریه می شود.
استاد دانشگاه امام حسین(ع) گفت: او را به وادی عقل و حساب راه نمی دهند و چون دیوانه ای خطاب کنند. او بی سر و سامانی را در این عالم برگزیده و بدنامی را در بین تمام عقلا عین خوش نامی داند. او در دل آه و بر چشم اشک و بر لب ذکر یار دارد. او از هجر یار دائماً محزون است. او به میزان قُرب یار شاد و به میزان غُربتش دلتنگ است. او با شرق یار طلوع و با غربش، غروب می کند.


نظر شما