به گزارش خبرنگار مهر، زهرا قزلباش پژوهشگر دائرة المعارف بزرگ اسلامی در یادداشت کوتاهی به معرفی نوآوریهای ابوریحان بیرونی در نورشناسی پرداخته است که در ادامه می خوانید؛
ابوریحان بیرونی از جمله دانشمندان دورۀ اسلامی است که در شاخههای مختلف علوم طبیعی همچون نجوم، ریاضی، فیزیک، پزشکی و مکانیک تحقیق و تفحّص نموده و آثار مهم بسیاری عرضه کرده است. یکی از شاخههای علم فیزیک که بیرونی در آن غور نموده علم نورشناسی (Optics) است که بیرونی حتی کتابی نیز در این باب نگاشته به نام لمعات که باقی نمانده و حتی خود او در فهرست آثار خودش که ضمیمۀ معرّفی آثار محمد بن زکریای رازی نموده بود، به نام این کتاب اشارهای نکرده، اما از چند رساله نام برده که دربارۀ اپتیک تألیف نموده است ازجمله: تجرید الشعاعات والأنوار عن الفضائح المدوّنه فی الأسفار (دور کردن شعاعها و نورها از نادرستیهایی که در کتابها نوشته شده است) و رسالۀ فی تحصیل الشعاعات با بعد الطرق عن الساعات (دربارۀ به دست آوردن شعاعها با دورترین طرق از ساعات).
با این حال، در زمینۀ نورشناسی نباید بیش از ابن هیثم کار کرده باشد و نظریۀ خاصی نیز ارائه نداده و آنچه که به دست ما رسیده بیشتر شامل نقدهای او بر عقاید مرسوم اپتیکی در جهان اسلام است که اغلب براساس آرای افلاطون و ارسطو شکل گرفته بود و در رسالهاش به نام افراد المقال فی امر الظلال که دربارۀ علم سایهشناسی و کاربرد نجومی آن است، و در سؤال و جوابهایش با فیلسوف بزرگ ابنسینا بدانها پرداخته است. اما مهمترین چیزی که در زمینۀ نورشناسی میتوان به او نسبت داد این است که او سرعت نور را از صوت بیشتر دانسته است.
او در توجیه پدیدۀ رؤیت به پیروی از ابن هیثم معتقد بوده که شعاع نور از جسم مرئی به چشم انعکاس مییابد. نقدهای او بر پدیدۀ ابصار نزد مشّائیان که در طی مناظره با ابن سینا بدان پرداخته، از مطالب عمدۀ بحث نورشناسی است. او همچنین دربارۀ رابطۀ جسم مرئی و شعاع نور، دربارۀ تغییر فواصل بین این دو و تأثیر آن در پدیدۀ ابصار در تألیفاتی که بدین منظور نگاشته به بحث و تحقیق پرداخته، ضمن اینکه تحقیق بیشتر در آثار به جا مانده از وی، ابعاد بیشتری از پیشرفت و یا چگونگی پردازش مباحث اپتیکی در نزد وی را آشکار خواهد ساخت.
ابوریحان بیرونی به رابطۀ بین نور خورشید و عدم حضور آن با شبانهروز در فرهنگها و ملل مختلف پرداخته و گفته است که در نزد اعراب، شروع شبانهروز از غروب آفتاب تا غروب روز بعد است، زیرا ماههای عربی مبتنی بر مسیر کرۀ ماه است و از حرکت قمر استخراج میشود و این بدان دلیل است که اعراب معتقدند تاریکی بر نور مقدّم و نور بر تاریکی طاری است و بنابراین، شب بر روز مقدّم است.
اما در نزد ایرانیان و رومیان شروع شبانهروز از آغاز طلوع آفتاب است از شرق ، چون با ماه و ستارگان ارتباطی ندارد و بلکه با خورشید مرتبط است. لذا، روز مقدّم بر شب است، زیرا فروغ مساوی هستی و تاریکی مساوی نیستی است و هستی همواره مقدّم بر نیستی و نور مقدّم بر ظلمت و حرکت مقدّم بر سکون است.
نقد نورشناسی افلاطونی ـ ارسطویی
بیرونی نظریات اپتیکی افلاطون و ارسطو موسوم به "نظریۀ شعاع" و "نظریۀ انطباع" را سخت مورد انتقاد قرار داده و در پرسش و پاسخهای معروف خود با ابن سینا به برخی از این انتقادات اشاره نموده است.
به عقیدۀ بیرونی در کتاب "افراد المقال فی امر الظلال"، صحبت دربارۀ ادراک بصری و چگونگی وضعیت و احوال مخروط موجود بین چشم و جسم مُبصَر بدون توجه به هندسۀ مناظر و اختلاف آنها، یا از شعاعی که از چشم ناظر خارج میشود به سوی منظور [شیء مریی] یا از شعاعی که برای صور اشیاء حاصل است و رنگ آن و انطباعش در رطوبت جلیدیه در چشم، آمیخته با مباحث فلسفی و مربوط به مباحث نفسانی، بنابراین از موهومات انتزاعی است. بنابراین، بیرونی دیدگاههای افلاطون و ارسطو را از موهومات انتزاعی میانگارد، زیرا مباحث مربوط به ابصار را از امور مربوط به علم ریاضی میداند.
البته او توجه نمیکند که دیدگاه ارسطو عمدتاً مبتنی بر توصیف کیفی پدیدۀ بینایی است و لزوماً ریاضی نبودن آن نمیتواند دلیلی بر غلط بودنش باشد، زیرا از پدیدۀ ابصار هم میتوان توصیف کیفی ارائه داد هم توصیف کمّی، و نقد هر یک نیز باید با لوازم مربوط به همان زمینه صورت گیرد.
نظر شما