۶ خرداد ۱۳۹۸، ۴:۱۵

مروری بر کتاب «وقعة صفین»

روایت شب زوزه؛ قصه ابرقهرمانی که پیروانش هم معرفتی به او نداشتند

روایت شب زوزه؛ قصه ابرقهرمانی که پیروانش هم معرفتی به او نداشتند

لیله الهریر در نبرد صفین شبی بود که زخمی‌ها از شدت زخم و سرما، زوزه‌ می‌کشیدند. در این شب اشعث خطبه‌ای خواند و از ادامه نبرد دست کشید. فردای این شب قرآن‌ها بر سر نیزه‌ها رفت.

به گزارش خبرنگار مهر، زندگانی امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب (ع) پس از رفتن پیامبر اکرم (ص) به سرای باقی سراسر غمبار است. پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام اجتماع مسلمانان بر نادیده گرفتن رخداد غدیر خم قرار گرفت و امام سال‌ها مصلحت را ترجیح داده و سکوت کرد، هرچند که انحرافات عقیدتی و فقهی را برنمی‌تابید و درخواست‌های خلفا مبنی بر توضیح برخی مسائل از دیدگاه پیغمبر را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت.

مسلمانان حتی پس از آنکه ایشان را به مقام خلافت خود نیز انتخاب کردند، به طور کامل همراه و همدل او نبودند و معرفتی نسبت به شخصیت او نداشتند و در برخی موارد با او به نزاع پرداخته و به جنگش رفتند، اما او در همه این رخدادها صرفاً مصلحت مسلمانان را می‌خواست. او می‌خواست دنیا و آخرت مسلمانان را توأمان بسازد، اما نمی‌خواستند و همراهی‌اش نکردند. با این اوصاف اما همه زندگی و کردار و گفتارش حتی در جزیی‌ترین چیزها به عنوان میزانی برای آیندگان باقی ماند تا اگر می‌خواهند به طریق حق قدم بگذارند زندگی امیرالمومنین را ببینند.

یکی از منابع جذاب و مهمی که شناخت ما را از حضرت امیرالمومنین بالا می‌برد اثر مهمی است با نام «وقعة صفین». در این کتاب همچنین به رویداد شگفت انگیزی اشاره شده که سیرت راستین بسیاری از پیروان حضرت را افشا می‌کند. پیروانی که باعث شدند تا این قهرمان شگفت انگیز نتواند برنامه‌های خود را به پیش ببرد و در نهایت کار به شهادتش بکشد. انگار این رویداد شگفت انگیز که شرحش در ادامه خواهد آمد، رخدادی نمادین بود برای نشان دادن سیرت برخی از پیروان حضرت و اشاره به دو دستگی و صاف و صادق نبودن برخی از آنها. در این مطلب گزارشی از این کتاب و آن رویداد ارائه شده است.

معرفی «وقعة صفین» و نویسنده‌اش

«وقعة صفین» نوشته نَصْر بن مُزاحم بن سَیّار مِنْقَری، از معدود تک نگاری‌های به جای مانده درباره جنگ عظیم صفین است. ویژگی این کتاب در دقت مؤلف در بیان حوادث صفین حتی در جزیی‌ترین امور است. نویسنده این کتاب از مورخان شیعی اهل عراق در قرن دوم هجری است. از لحاظ طبقه راویان، برخی او را در ردیف ابومخنف (نویسنده کتاب مقتل الحسین) شمرده‎اند و شیخ طوسی نیز او را از اصحاب امام باقر (ع) دانسته است.

شیوه این اثر، مانند دیگر آثار معمول در این دوره، حدیثی است و امتیاز آن، روایت کردن با دو یا سه واسطه از کسانی است که خود در جنگ صفین حضور داشته‌اند و از آنجا که این اثر در مکتب تاریخ نگاری عراق تدوین شده، سلسله اسناد بیشتر روایات آن به رجال و راویان شیعی مانند اصبغ بن نباته، حارث بن حصیرة ازدی، صعصعة بن صوحان، جابر بن یزید جعفی منتهی می‌شود. باید اشاره کرد که روایت‌های نصر از «صعصعة بن صوحان» در این کتاب اهمیت خاصی دارد و دلیل این اهمیت هم به دلیل شخص صعصعه است.

صعصعة از اصحاب خاص حضرت بود و بسیار مورد وثوق ایشان. وا در سه نبرد مهم جمل، صفین و نهروان شرکت داشت. یکی از ویژگی‌های شخصیتی صعصعه در سخنوری او بود و حضرت نیز به همین دلیل او را به عنوان پیک ویژه خود برای بردن پیام‌هایش به دشمنان استفاده می‌کرد. صعصعه نیز با استفاده از مهارتش در سخنوری، در گفت‌وگوهای خود با معاویه به خوبی توانست با دلایل بسیار و برهان‌های قاطع حقانیت حضرت را اثبات کند. از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل است که صعصعة بن صوحان از معدود افرادی است که توانست به معرفت واقعی امام علی (ع) دست پیدا کند و آن‌گونه که شایسته این امام است او را بشناسد.

«وقعة صفین» نوشته نَصْر بن مُزاحم بن سَیّار مِنْقَری، از معدود تک نگاری‌های به جای مانده درباره جنگ عظیم صفین است. ویژگی این کتاب در دقت مؤلف در بیان حوادث صفین حتی در جزیی‌ترین امور است. نویسنده این کتاب از مورخان شیعی اهل عراق در قرن دوم هجری است. روایت‌های او از جنگ صفین به دلیل پیک بودن او و مشاهده‌هایی که از سپاه خصم داشت و گفت‌وگوهایی که با معاویه و سران لشگر شام کرد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

دقت نصر بن مزاحم در روایت واقعه صفین

همانطور که اشاره شد نصر به دلیل روایت جنگ از راویانی چون صعصعة بن صوحان توانسته دقت زیادی در جزئیات جنگ داشته باشد. همچنین نصر بن مزاحم به دلیل گرایش خاص خود به علی (ع)، خطبه‌هایی از آن حضرت را نقل کرده و به بسیاری از امور اجتماعی و فرهنگی به ویژه نظامی پرداخته است. او گاه چنان دقیق به گزارش تاکتیک‌های جنگی و روانی، شیوه آرایش سپاه، رجزها، هجوها و سوگواری‌ها و تصویر پردازی از جامه‌ها، اسلحه‌ها، آلات جنگی، وصف اسب‌ها و… می‌پردازد که گویی خود از نزدیک آن نبرد را مشاهده کرده و از سپاهیان امیرالمومنین بوده است.

فصول کتاب و روایت رجزهای جنگ

نصر بن مزاحم این کتاب را در هشت بخش سامان داده و در این بخش‌ها از لحظه ورود امیرالمومنین به کوفه پس از پیروزی در جنگ جمل تا انتهای کارزار صفین را بازگو کرده است. عناوین بخش‌های هشتگانه کتاب به این شرح است: «پیام‌ها، گفت‌وگوها و نامه‌ها»، «رایزنی‌ها و چاره جویی‌ها»، «بسیج، حرکت، درگیری و اعلان جنگ»، «پیکار اصلی و دلاوری‌ها»، «شدت پیکار و لحظات خطرناک»، «در گیراگیر نبرد»، «پیروزی سپاه علی» و «داوری: نیرنگ عمرو بن عاص». از جذاب‌ترین بخش‌های این کتاب روایت رجزهای دو سپاه است. این رجزها که با دقتی مثال زدنی توصیف شده‌اند، تصویر دقیقی از اندیشه جنگاوران آن دوران به دست می‌دهد. رجزهای سپاهیان شام همه ناظر بر خوی جاهلی است اما رجزهای نزدیکان امام علی بویژه رجزهای مالک اشتر نخعی از خوی و اندیشه‌ای اسلامی حکایت می‌کند. حتی برخی از سلحشوران سپاه کوفه در این جنگ رجزهای جاهلی می‌خواندند که حضرت امیر (ع) آنها را از این کار برحذر می‌داشت.

ترجمه‌های فارسی «وقعة صفین»

از این کتاب ارزشمند نخستین بار در سال ۱۳۴۵ هجری قمری به ترجمه شیخ محمد مهدی مسجد شاهی با عنوان «سُندُس و اِستَبرَق» به صورت چاپ سنگی در اصفهان منتشر شد. همچنین در سال ۱۳۶۴ هجری شمسی نیز ترجمه‌ای از این کتاب با عنوان «واقعه صفین در تاریخ» به قلم کریم زمانی (صاحب کتاب شرح جامع مثنوی) توسط انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگی رسا در تهران منتشر شد.

اما مشهورترین ترجمه از این کتاب با عنوان «پیکار صفین» به قلم پرویز اتابکی است. این کتاب تنها یکبار در سال ۱۳۶۶ با شمارگان سه هزار نسخه، ۸۲۰ صفحه و بهای ۳۴۰ تومان توسط سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (که نامش بعدها به انتشارات علمی فرهنگی تغییر پیدا کرد) منتشر شد.

شیوه پیکار: میزان علی

«وقعة صفین» بجز آگاه کردن مخاطبان از تاریخ یکی از مهم‌ترین جنگ‌های درون مسلمانان، معرفت‌های بسیاری از طریق سیر و سلوک امیرمومنان امام علی بن ابی‌طالب (ع) می‌دهد و یکی از این معرفت‌ها شیوه‌های برخورد با دشمنان حتی در هنگامه جنگ است. در اینجا لازم است اشاره‌ای به نهج‌البلاغه داشته و بعد پیکار صفین را ادامه دهیم. حکمت ۳۹۴ نهج‌البلاغه گفتار نغزی به این شرح است: «بسا گفتار که مؤثرتر از یورش است.» حضرت خود در مقام عمل نیز به این روش عمل می‌کرد. امیرالمومنین در هیچ جنگی پیش‌قدم نبود. در جنگ‌های دوران خلافت امیرالمومنین سپاهیانش هیچ تیری را ابتدا نینداختند و هیچ‌کس شمشیرش را پیش از حمله دشمن از غلاف درنیاورد. امام تا جایی که می‌توانست طرف مقابل جنگ را به گفت‌وگو فرامی‌خواند و جنگ را آخرین راه‌حل می‌دانست.

نصر بن مزاحم در این کتاب از شبی به نام «لیلةالهریر» صحبت می‌کند. لیلةالهریر شبی به شدت هولناک، خونبار و شگفت انگیز در واقعه صفین و حتی در تاریخ اسلام است، اما این شب را می‌توان به عنوان رخدادی نمادین دید. رخدادی که نشان دهنده خوی بسیاری از کسانی است که در ظاهر حضرت را همراهی می‌کردند، اما معرفتی واقعی به حضرت نداشتند. در «وقعة صفین» می‌توان توجه حضرت امیر به گفت‌وگو و پرهیز از جنگ را مطالعه کرد. تحلیل هرکدام از نامه‌ها و پیغام‌های حضرت به معاویه و پیغام‌ها و پاسخ‌های معاویه برای اهالی گفت‌وگو بسیار می‌تواند جذاب باشد. به عنوان مثال در یکی از نامه‌های حضرت به معاویه که در صفحه ۲۰۷ این کتاب درج شده، ایشان در ابتدا همه را دعوت به بندگی خدا و پیروی از دستورش و پذیرش قرآن کرده و بعد شمه‌ای از چگونگی تبلیغ پیامبر و دعوت مردم به اسلام را بازگو می‌کند. به عبارتی چون معاویه هم در ظاهر مسلمان بود، حضرت او را به مفاهیم مشترک در میان خودشان فرامی‌خواند. روند دیگر نامه‌ها و پیغام‌های حضرت امیر به معاویه نیز مانند همین نامه است. این در صورتی است که معاویه در نامه‌های متعدد خود مدام خون عثمان را طلب می‌کند و هرچه امیرالمومنین نقش خود و یارانش در قتل خلیفه سوم را انکار می‌کند، معاویه نمی‌پذیرد. به عبارتی حضرت امیر از درب مفاهیم مشترک وارد می‌شود، اما معاویه بر عقاید خود پافشاری می‌کند.

البته معاویه هدفی جز شکست دادن حضرت امیر و رسیدن به جایگاه خلافت ندارد. به همین دلیل اهل گفت‌وگو نیست و بر تعصب و عقیده باطل خود پافشاری می‌کند، اما امام آماده بود تا حتی این شقی‌ترین دشمن خود را با استفاده از گفت‌وگو از جنگ و خونریزی پرهیز دهد.

اما پافشاری معاویه بر تفکر غلط خود باعث آغاز جنگ و شدت گرفتن آن می‌شود. بر طبق سنت عربی، سپاهیان پیش از آغاز جنگ، نبردی تن به تن داشته و رجز می‌خواندند. رجزهای دو طرف در ابتدا توهین به خاندان و نوامیس همدیگر بود که حضرت امیر یاران خود را از این رجزها منع کرده و دستور دادند که فقط از پهلوانی و سلحشوری خود گفته و یا کارنامه نامناسب طرف مقابل را بیان کنند و از توهین و دشنام بپرهیزند که در آن هیچ معرفتی نیست. (در بالا به این امر اشاره مختصری شد.)

«لیلةالهریر» یا «شب زوزه»

نصر بن مزاحم در این کتاب از شبی به نام «لیلةالهریر» صحبت می‌کند. لیلةالهریر شبی به شدت هولناک، خونبار و شگفت انگیز در واقعه صفین و حتی در تاریخ اسلام است، اما این شب را می‌توان به عنوان رخدادی نمادین دید. رخدادی که نشان دهنده خوی بسیاری از کسانی است که در ظاهر حضرت را همراهی می‌کردند، اما معرفتی واقعی به حضرت نداشتند.

نصر بن مزاحم می‌نویسد: «… دو سپاه به پیشروی پرداختند و تیر و سنگ به یکدیگر پرتاب کردند تا ذخیره‌هایشان تمام شد. سپس با نیزه حمله کردند تا آنکه نیزه‌ها نیز شکست و از کار افتاد، آنگاه سپاهیان با شمشیر و گرز به جان یکدیگر افتادند و جز صدای چکاچک شمشیر که در دل مردان هول انگیزتر از بانگ رعد و فروریختن هراس آور کوه‌ها بود، صدایی به گوش نمی‌رسید… از سپیده دم تا نیمه شب به شمشیر زدن و کوفتن گرزه‌ای آهنین پرداختند و نماز نکردند و اشتر تا دم صبح همچنان کسان را تشویق می‌کرد تا آوردگاه را پشت سر نهاد (و از نبرد بپرداخت) و رزم آوران پس از آنکه در آن روز و آن شب که لیلةالهریرش نامند: هفتاد هزار کشته بر جا نهادند، پراکنده شدند.» (به نقل از ص ۶۵۳)

به شهادت این کتاب در این شب مالک اشتر، سردار توانمند اسلام در جناح راست، ابن عباس در جناح چپ و شخص امیرالمومنین در قلب سپاه قرار گرفته بودند. در این شب مالک با شجاعت تمام پیشروی کرد و یاران را به پیشروی و پیروزی نهایی تشویق کرد، اما سپاهیان کاهلی کرده و همین امر مورد اعتراض حضرت و همینطور مالک قرار گرفت.

اما لیله الهریر به چه معناست. علامه محمد باقر مجلسی در کتاب شریف «مِرآةُ العُقُول فی شرح اخبار آل الرسول» نوشته است: «به دلیل سر و صدای زیاد جنگجویان و تحت فشار قرار گرفتن معاویه و ترسیدن او از شدت درگیری و پیروزی سپاه عراق، هریر نام گرفته است؛ چرا که هریر به ناله سگ در سرمای سخت گویند.» و دلیل آنکه این شب «لیله الهریر» نام گرفت این بود که زخمی‌ها این جنگ تا صبح از شدت زخم و سوز سرما ناله می‌کردند. در برخی از منابع اشاره شده که این ناله‌ها فقط از سوی سپاه شام بود اما در برخی از منابع دیگر نیز به ناله زخمی‌ها که شبیه زوزه بود، از هر دو سپاه اشاره شده است.

به نظر می‌رسد که همین زوزه از سپاهیان موافق بود که باعث شد اشعث بن قیس کندی، منافق حاضر در سپاه حضرت علی (ع) در صفین که البته فرماندهی قسمتی از قشون را نیز بر عهده داشت، خطبه‌ای خوانده و پایان جنگ را خواستار شود.

بخشی از خطبه اشعث چنین است: ««ای توده مسلمان، دیدید که دیروز بر شما چه گذشت و چه اندازه از (دلیران) عرب نابود شدند. به خدا سوگند من بدین عمری که به خواست خدا سپری کرده‌ام هرگز روزی چنین صعب ندیده بودم. هان، حاضران به غایبان باز گویند: به راستی اگر ما فردا از پیکار باز نایستیم نسل عرب یکسره نیست و نابود شود و حرمت‌هایی که باید نگهداشته آید جمله تباه گردد. به خدا سوگند من این سخنان را از روی هراس از مرگ نمی‌گویم، لیکن من مردی کهنسالم و بر زنان و فرزندان پروا دارم که اگر فردا همه نابود شویم چه بر سر آنان خواهد آمد.» (به نقل از ص ۶۶۱)

همین باعث شد تا بخش مهمی از سپاهیان حضرت دست از جنگ بکشند و این قهرمان عرب هم در نبرد و هم در دیانت و اندیشه را تنها بگذارند. حضرت از این دست از نامردمان کم نکشید. نکوهش‌های حضرت از مردمان بخش غم‌انگیزی از متون بجای مانده از او را تشکیل می‌دهند. این نکوهش کردن حتی شامل برخی از اصحاب نزدیک نیز می‌شود. در همین «وقعة صفین» به نکوهش امام از شخصیتی چون سلیمان بن صرد خزاعی نیز اشاره شده است.

به دلیل سر و صدای زیاد جنگجویان و تحت فشار قرار گرفتن معاویه و ترسیدن او از شدت درگیری و پیروزی سپاه عراق، هریر نام گرفته است؛ چرا که هریر به ناله سگ در سرمای سخت گویند.» و دلیل آنکه این شب «لیله الهریر» نام گرفت این بود که زخمی‌ها این جنگ تا صبح از شدت زخم و سوز سرما ناله می‌کردند. امیرالمومنین به دلیل عدم حضور او در جنگ جمل به نکوهشش پرداخت. سلیمان در جنگ جمل با وجودیکه حضرت امیرالمومنین دستور به حضور و در رکاب بودن داده بود، شرکت نکرد. توبیخ سلیمان به این شرح درج شده است: «سلیمان بن صرد خزاعی پس از بازگشت علی بن ابی‌طالب علیه سلام از بصره خدمتش آمد. امام وی را سرزنش و نکوهش فرمود و به او گفت: «تو دچار تردید شدی و گوش خواباندی و نیرنگ به کار بردی، در حالی که نزد من موثق‌ترین مردم بودی و چنان که می‌پنداشتم در یاری دادن به من سریع‌ترین آنان محسوب می‌شدی؛ چه چیزت بر آن داشت که از اهل بیت پیامبرت دست برداری و چه عاملی تو را از یاری دادن به آنها بی‌میل ساخت؟» عجیب آنکه سلیمان از حضرت می‌خواهد که گذشته را فراموش کرد و من بعد او را ثابت قدم بداند. در صورتی که می‌دانیم همین سلیمان بعدها از همراهی با حضرت سیدالشهدا غفلت کرد و بعدها دوباره بیدار و جنبش توابین را موجب شد.»

قرآن‌ها پس از شب زوزه بر سر نیزه‌ها رفت

عجیب آنکه پس از لیله الحریر قرآن‌ها بر سر نیزه‌ها رفت و نیرنگ عمروعاص زوزه کنندگان را مجاب کرد. درباره این رویداد نصر بن مزاحم نوشته است: «نصر از عمر بن شمر از جابر که گفت: از تمیم بن حذیم شنیدم که گفت: «چون شب هریر را گذراندیم، سحرگاهان چیزهایی پرچم گونه را در برابر صفوف شامیان در میدان به محاذات سراپرده معاویه دیدیم و چون آفتاب برامد مشاهده کردیم که آنها قرآن‌هایی هستند که بر سر نیزه‌ها آویخته‌اند و بزرگترین قرآن‌های سپاه است. سه نیزه را به هم آورده و قرآن مسجد اعظم را بر آن آویخته بودند و ده تن آن را نگه داشته بودند.» (به نقل از ص ۶۵۷ کتاب) عجیب آنکه مالک اشتر بامداد شب هریر بر لشکر معاویه فاتح شده و قدمی تا کشته شدن معاویه باقی نمانده بود که پیروان امام‎شان را مجبور کردند که اشتر را بازگرداند و تهدید کردند که اگر این کار را نکند او را نیز مانند عثمان خواهند کشت. عجیب اینجاست که یکی از همین زوزه کشان در لیلةالهریر بعدها امام و مولا و سرور خود را به شهادت رساند. او که نتوانست علیرغم سجده‌های طولانی‌اش به معرفت حقیقی اسلام و دین حنیف دست پیدا کند، به قتل حضرت اقدام کرد در حالی که پیشانی‌اش از شدت سجده پینه بسته بود. او همراه حضرت بود، اما نتوانست به درک حقیقی دست پیدا کند. به جز معدودی از اصحاب، دیگر کسی راهی به درک او نداشت و چقدر این امام و این شخصیت برجسته عرب و جهان اسلام در آن دوران تنها بود. معرفتی که ما از تاریخ می‌توانیم برگیریم شاید در همین نکته خلاصه شود که آیا ما هم از زوزه کشانیم و معارف حضرت را به کناری می‌گذاریم؟

کد خبر 4626859

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha