
به گزارش خبرنگار فرهنگي « مهر» دكتر شهرام پازوكي گفت : يكي ازاقوال شرق شناسان درباره منشاء تشيع و تصوف اين است كه هر دو ساخته و پرداخته فرهنگ ايراني است ، يعني هيچ يك از اين دو منشاء اسلامي ندارد و ايرانيها براي مقابله با خلفاي عباسي و حفظ فرهنگ و قوميت ايراني دست به چنين كاري زده اند . كربن در كتاب « اسلام ايراني » با به كار گرفتن روش هرمنويتيك و پديدارشناسي معتقد است كه تشيع باطن اسلام است و عالم معنوي ايران پيش از اسلام با ورود اسلام در ايران جان تازه اي گرفته و آتش خاموش دير مغان در اثر معنويت اسلامي مشتعل مي شود .
دكتر پازوكي افزود : اطلاعات علمي مستشرقان از اهل تسنن گرفته شده و اهل تسنن تشيع را فرقه منحرف مي دانستند . عده اي نيز تشيع را به يك جريان سياسي مخالف خلفا تقليل داده و معتقدند كه جريانهايي مانند شعوبيه در دوران اوليه ورود اسلام به ايران تداوم خود را حفظ كرده و به عنوان يك جريان مخالف در دوران اوليه در شكل مخالفت با اعراب و تركان غزنوي و در دوره صفويه در شكل مخالفت با تركان عثماني خود را نشان داده است . عده اي نيز تشيع را به يك مذهب فقهي در كنار ساير مذاهب چهارگانه اهل تسنن تقليل داده اند . و بالاخره برخي نيز تشيع را فرقه اي كلامي در كنار فرقه معتزله و اشعري معرفي كرده و آن را به معتزله نزديكتر مي دانند . كربن برخلاف تمامي نظريات فوق معتقد است كه براي شناخت تشيع بايد به آغاز و منشاء تشيع رجوع كرد نه تاريخ تشيع . وي در گفت وگوهايي كه با علامه طباطبايي داشت همواره اين نظر خود را بيان مي كرد و علامه نيز خود به چنين رايي باور داشت .
وي افزود : كربن ميان « ولايت» به معناي عرفاني و « ولايت » به معناي حكومتي تفوات قائل بود و ولايت عرفاني را باطن رسالت تفسير مي كرد . وي معتقد بود با پايان دور رسالت و نبوت ، دور ديگري به نام امامت آغاز مي شود . به نظر او اگر كسي به ولايت عرفاني كه باطن رسالت و نبوت است قائل نباشد براي او اسلام به يك پديده تاريخي مبدل مي شود . كربن با طرح مسئله ولايت وارد عرفان شده و ميان تشيع و تصوف يك ارتباط مستقيم مي ديد ، و از اين رو سراغ عرفايي همچون نجم الدين كبري، سيد حيدرآملي، شاه نعمت الله ولي، و ... كه به نوعي به طرح مسئله ولايت پرداخته اند رفته و آثار آنان را مطالعه و سپس منتشر كرده است .
وي اضافه كرد : مستشرقان و محققان عرفان اسلامي متاسفانه به هنگام تحقيق درباره تشيع به ولايت توجه نمي كنند . در ميان اين محققان كربن تنها فردي است كه از اين منظر به مطالعه عرفان اسلامي پرداخته است . وي با تاثير گرفتن از علامه سيد حيدرآملي معتقد بود كه تشيع و تصوف دو تعبير متفاوت از يك واقعيت هستند . كربن در يكي از جلساتي كه با علامه طباطبايي داشت از وي مي پرسد چرا عطار نيشابوري كه ازلحاظ فقهي مذهب تشيع ندارد كتاب « تذكره الاولياء» خود را با ذكر امام جعفر صادق(ع) آغاز كرده است . وي بعدها به اين پرسش خود چنين پاسخ داده است كه : شايد حتي يك بحث باطني وجود نداشته باشد كه امامان شيعه (ع) به آن نپرداخته باشند .
دكتر پازوكي در بخش ديگري از سخنان خود يكي از دلايل تصور جدايي ميان تشيع و تصوف را دور شدن از مبداء ولايت دانسته و گفت : اين نظر به خاطر تقليل تشيع به يك مذهب فقهي، يا كلامي، و يا سياسي است . به نظر كربن عرفي شدن اسلام از همين جا آغاز مي شود . البته اين قول به اين معنا نيست كه اسلام داراي وجوه فقهي، كلامي، و سياسي نيست بلكه حصر اسلام به هر يك از اين وجوه است كه ما را به عرفي شدن سوق مي دهد .
وي درباره ايرانشناسي كربن گفت : مستشرقان بيشتر به ايران پيش از اسلان توجه نشان داده و با نگاهي ابژكتيو و باستانشناسانه به مطالعه ايران پرداخته و معتقدند كه اين فرهنگ در روزگار معاصر نمي تواتند منشاء اثر باشد . كربن برخلاف نظر اين مستشرقان، مانند سهروردي در جست وجوي شرق معنوي بود نه شرق جغرافيايي و از اين رو سرزمين ايران را عالمي معنوي مي دانست و از اين حيث تفاوتي ميان ايران پيش از اسلام و ايران دوره اسلامي نمي ديد . به نظر كربن وقتي اسلام وارد ايران شد ، ايرانيها خود را نسبت به آن بيگانه نديدند و خود را در خانه خويش احساس كردند . هيچ قومي مانند ايرانيها با اسلام پيوند و يگانگي پيدا نكرده و به جايگاه « سلمان من اهل بيتي » راه نيافته است .
وي ادامه داد : به نظر كربن ايرانيها حقيقت معنوي اسلام را نشان داده اند . حكماي ايراني وجود خود را وقف معنويت كرده و در درك پيام اسلام از آن استفاده كردند . سهروردي در ايران پيش از اسلام نيز اين معنويت را ديده بود و معتقد بود كه حكماي اسلامي در واقع كار حكماي پيش ازاسلام را دنبال كرده اند . مراد كربن از حكمت ايراني استمرار حكمت خالده است كه يكسرش در حكمت مغان و سر ديگرش در تصوف و تشيع است . كربن عالم مدرن را بحراني مي دانست و از اين جهت به سراغ شرق و ايران آمد كه معتقد بود اين حكمت معنوي فقط به دوران گذشته تعلق ندارد ، بلكه امروزه نيز مي تواند در گذر از اين بحران منشاء اثر باشد . به نظر او حكمت ايراني براي عصر ما هنوز ناگفته هايي دارد .
دكتر پازوكي در پايان سخنان خود متذكر شد : هر چند كه كربن براي حكمت ايراني ارزش قائل است ، ولي راه نجات بحران غربي را در شرق جغرافيايي نمي داند ، و به قول هولدرلين كه معتقد است " خطر از همان جايي دفع مي شود كه به وجود آمده است " ارجاع مي دهد .


نظر شما