۱۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۸:۱۶

مهر بررسی کرد؛

فهم فاشیستی رسانه آلمانی از هویت؛ هر که از ما نیست آدم نیست!

 فهم فاشیستی رسانه آلمانی از هویت؛ هر که از ما نیست آدم نیست!

تأکید بر ارزشهای غربی در لیبرالیسم تا جایی پیش رفته که به گمان معتقدان آن هر که در این حلقه نیست خارج از این ماجراست.

خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: روزنامه «دی ولت» آلمان در مطلبی سراسر توهین تحلیلی به نگارش در آورده که نشان می‌دهد نویسنده حتی اصول اولیه لیبرالیسم را هم نمی‌داند.

«جوامع موازی در داخل و خارج کشور وجود دارند. با اقلیت‌های متخاصم باید با سختگیری برخورد نمود – اعم از گروه‌ها و قبایل تبهکار در داخل کشور آلمان، و اسلام گرایان افراطی در ایران. آلمان تاکنون تصویری نه چندان درخشان از خود در این راستا ارائه داده است.

اگر یک چیز وجود دارد که من آن را به خوبی درک می‌کنم، چگونگی رسوم و قوانین حاکم بر "خیابان‌ها" است. به خصوص در مناطق مشکل خیز یا بسیار حساس آلمان، که در آن جامعه به اصطلاح موازی قدرت را در دست دارد.

برای یک بیگانه بسیار دشوار است که بفهمد دقیقاً چه چیزی در این واقعیت آلمانی دوم اتفاق می‌افتد: زبان‌های متفاوت. رفتارهای متفاوت. ارزش‌های متفاوت. اینها بسیاری را ترسانده و دفع می‌کنند.

با این حال، این جامعه به اصطلاح موازی فقط یک جامعه نیست، بلکه متشکل از ده‌ها، اگر نه صدها جامعه متفاوت است که روابطی مخصوص به خود با آلمان، دموکراسی و ارزش‌های لیبرال دارند. معمولاً "تنها" افراط گرایان، یعنی اعضای دایره‌های بیرونی هستند که مشکلی جدی برای ادغام داشته و اغلب به لحاظ امنیتی مشکل زا هستند.

توده‌های مردمی فقط می‌خواهند یک زندگی خوب داشته و بخشی از جامعه باشند. بخشی از جامعه آلمان. حتی اگر فرد ارزش بیشتری برای هویت اولیه خود قائل بوده، باز هم می‌خواهد بخشی از آلمان باشد، کشوری که در آن به آزادی دست یافته است.

اما بر خلاف تلاش‌های آلمان برای ادغام، در خیابان‌ها قوانین بازی متفاوتی حاکم هستند که توسط یک گروه کوچک و مهاجم تعیین شده و اعمال می‌شوند. تا زمانی که آلمان به این هسته سخت در داخل کشور نپرداخته و با آن مقابله نکند، تنها به نیروهای افراطی در مساجد، طوایف عربی یا گروه‌های جنایتکار فرصت و امکان خواهد داد تا موقعیت و جایگاه خود را بیش از پیش تقویت و تثبیت کنند.»

اینها بخشهایی از تحلیل‌های نویسنده‌ای در روزنامه «دی ولت» آلمان است. این تحلیل نشان می‌دهد که نویسنده فهمی حتی از لیبرالیسمی که خود را حاوی ارزشهایی چون کثرتگرایی فرهنگی، دینی و … می‌داند، ندارد.

یکی از اصولی که لیبرالیسم بر آن می بالد فهم تکثرگرا از هویت، دین و فرهنگ است که از رهگذر آزادی حاصل شده است. آزادی لیبرالیستی و آنچنان که «کارل ریموند» پوپر هم بر آن تأکید می‌کند تنها در زمانی محدود می‌شود که آزادی فردی دیگر را به خطر بیندازد. «شما قادر به پرتاب مشت خود هستید اما زمانی که این مشت به صورت دیگری بخورد و آن‌را در خطر قرار دهد آزادی پرتاب مشت شما سلب می‌شود.»

نویسنده مطلب «دی ولت» در حالی از هویتهای متکثر در جامعه آلمان از یک سو و در سطح بین المللی از سوی دیگر انتقاد می‌کند که نه تنها اعتباری برای تکثرگرایی قائل نیست بلکه با فهمی فاشیستی خود را به نیاکان فکری خود از جمله هیتلر و موسیلینی نیز نزدیک می‌کند و بعضاً چند قدم هم جلوتر حرکت می‌کند!

بر اساس آنچه لیبرالیسم ادعا می‌کند دایره شمول گذاری هویتی بسیار فراخ می‌نماید تا هویتهای متکثر در حاشیه قرار نگیرند و همه هویتها امکان بروز و ظهور در یک جامعه تکثرگرا را داشته باشند و برابر باشند. در ادعای این مکتب اصول و ارزشهایی چون آزادی و امکان فرصتهای برابر مبنا است. اما نویسنده در نگرشی فاشیستی دایره شمول گذاری هویتی را محدود به نژاد خاص و فرهنگ خاصی می‌کند که نژادپرستی قرن بیست و یکمی را در دایره ادبیات لیبرالیستی به رخ می‌کشد.

آنجایی که دوباره بر این نگاه مسموم تأکید می‌کند: «من تصویر مشابهی از جمهوری اسلامی ایران دارم. در این مورد نیز آلمان باید تصمیم بگیرد که آیا برای منافع مشترک مردم و ادغام ایران در جهان آزاد غربی، حاضر است دستان خود را "کثیف" کرده یا به اسلام گرایان تندرو اجازه می‌دهد فعالیت‌های مجرمانه خود را ادامه دهند......اما چه کسی در جهت مخالف شنا می‌کند؟ آلمان. جهت مخالف در این مورد به معنای اقدام علیه غرب، دمکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق همجنسگرایان، آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و به طور ناخواسته در راستای منافع روسیه، چین، کره شمالی و اسلام گرایان افراطی شیعه است.»

منطق نویسنده به صورت عریان همان چیزی است که در مکتب لیبرالیسم بر آن تأکید می‌شود: فضیلت ارزشهای غربی.

در واقع آنچه نویسنده نمی بیند این است که هر گروه هویتی دارای ارزشهای فرهنگی، دینی و … خاص خود است. صرفنظر از دلایل مهاجرت که جای بحث خود را دارد، اما یکی از دلایلی که به قول نویسنده این هویتها در جوامع مقصد «ادغام» نمی‌شوند-حتی با پذیرش درستی این منطق- نوع سیاست کشورهای مقصد است.

اگر کشورهای مقصد مهاجران بر ارزشهای تکثرگرایی تأکید می‌کردند نیاز نبود بر «یونیفورم کردن» هویتها و «ادغام» آن در جوامع خود تأکید و پافشاری کنند. این کار به مثابه سلب هویت افراد است که نتایج آن در غرب و کشورهایی چون فرانسه و آلمان قابل مشاهده است.

تأکید بر «ادغام» خود نوعی نگرش فاشیستی است که نشان از ارزشگذاری فرهنگی بر هویتی خاص و ارزشهای خاص است. این نوع نگاه باعث شده تا مهاجران کشورهای دیگر در کشورهای مقصد بعضاً نوعی رفتار و نگاه رادیکال پیدا کنند. از قضا همین مهاجران و آنهایی که قانونی وارد این کشورها می‌شوند از صافی و فیلتر خود همین جوامع نیز عبور کرده و در اصطلاح دارای ارزشهای مورد تأیید آنها بوده‌اند. اما چه می‌شود همین هویتها بعداً و بعضاً دچار سرخوردگی می‌شوند؟ آیا برای آنها فرصتهای برابر در این جوامع مهیا است؟ آیا آنها آزادانه قادر به حفظ هویتهای دینی، فرهنگی و.. هستند؟ آیا ما شاهد تکثرگرایی فرهنگی، دینی و … که از ارزشهای لیبرالیسم و مورد تأکید این مکتب هم هست، هستیم؟

آیا میان تفکر داعشی و تفکری که نویسنده حامل و عامل آن است- که هویت «خودی» را برتر از «دیگری» می‌داند و اگر هویت «دیگری» در «خود» ادغام نشود مجوز از بین بردن «دیگری» صادر می‌شود- تفاوتی وجود دارد؟

نویسنده «دی ولت» در جایی از مطلب خود اشاره می‌کند که «موضوع بر سر این نیست که در مورد رئیس جمهور آمریکا چه باورهایی وجود داشته یا در آن زمان بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا مرتکب چه اشتباهاتی در عراق شده است. موضوع بر سر ایجاد ثبات در خاورمیانه به منظور حفظ امنیت داخلی آلمان می‌باشد. اما تا زمانی که ایرانی‌ها نفوذ خود را گسترش دهند، چنین چیزی امکان پذیر نخواهد بود. در عوض، بعضی از مسلمانان همچنان توسط سایر مسلمانان مورد آزار و اذیت قرار گرفته یا در بدترین حالت، به قتل می رسند. اگر هم بتوانند، فرار می‌کنند.»

نویسنده چنان دخالت خارجی در کشورهای خاورمیانه را نادیده می‌گیرد و تطهیر می‌کند و تمام گناه را متوجه ساکنان این کشورها می‌کند که گویی نمی‌داند یکی از دلایل و توجیهات همین تروریست‌ها حضور نیروهای خارجی در بلاد مسلمین است؟ گویا سخنرانی‌های داعش و القاعده و … را نشنیده و ندیده است! البته خوب است زمینه‌ها و دلایل شکل گیری این گروه‌ها را هم مورد مداقه قرار دهد!

نویسنده که تحلیلش نشان از ردپای سفارشی بودن توسط سعودی‌ها و صهیونیست‌ها متصور است در پایان هم به دولت آلمان تجویز می‌کند که «درست ترین تصمیم و رویه این است که جمهوری فدرال آلمان به جای ارسال پیام‌های تبریک به رژیم ایران، به وضوح با آنها مخالفت و مقابله کند: به خاطر موضوعات امنیتی، حفظ اتحاد سراسری غرب و در درجه اول، درک شخصی از ارزش‌ها و وجدان.»

حتی با فرض درست بودن این منطق، خوب است نویسنده فروش تسلیحاتی آلمان به کشورهایی چون عربستان که به قتل عام مردم یمن مشغول است و در سایه حمایتهای کشورهای غربی دست به فجیع‌ترین کشتار انسانی می‌زند را مد نظر هم قرار دهد. البته چون یمنی‌ها چشمان آبی ندارند و از ارزشهای غربی و لیبرالیستی به دور هستند! از منظر نویسنده قطعاً انسان هم نیستند!

کد خبر 4656371

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha