به گزارش خبرنگار مهر، نشست علمی تحلیل و بررسی تشییع تاریخی سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، روز گذشته در مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا برگزار شد.
سردار سلیمانی به سمبل غرور ملی همه ایرانیان تبدیل شده بود
محمدباقر خرمشاد به عنوان اولین سخنران این نشست با موضوع «بدرقه سردار در یک نگاه» به ایراد سخنرانی پرداخت. وی گفت: آنچه با شهادت سردار اتفاق افتاد دو سوال را برانگیخت که من به یکی از آنها پاسخ میدهم. اول اینکه چرا چنین بدرقهای از سردار سلیمانی صورت گرفت؟ و دوم اینکه تبعات و نتایج این تشییع در داخل و خارج چه میتواند باشد؟
وی در پاسخ به سوال اول گفت: مفروضات من این است که اولاً آنچه در تشییع سردار سلیمانی رخ داد فوق العاده بود و عادی نبود، احدی نمیتوانست این اتفاق را پیش بینی کند. هم تعداد جمعیت حاضر در تشییع سردار در شهرهای مختلف و هم تعداد کسانی که در شهرها و روستاهای مختلف برای سردار مراسم گرفتند، غیر قابل پیش بینی بودند.
خرمشاد ادامه داد: دومین مفروض حالت بکاء در مردم بود که از قشرهای مختلف این حالت گریه و بکاء وجود داشت که فوق العاده بود. این جمعیت فوق العاده و حال فوق العاده، ما را به این جمع بندی میرساند که این پدیده را نمیتوان صرفاً با رویکرد ابژکتیوی پاسخ داد. لذا رویکرد من هم ابژکتیو و هم سوبجکتیو خواهد بود.
وی افزود: اولین نکته این است که چرا آدمهای با این ترکیب در این تشییع شرکت کردند؟ شاید یکی از عوامل این گستردگی این است که سردار به نماد غرور ایرانیان تبدیل شده بود. غرور ملی احساس فخر و سربلندی نسبت به پیشینه و توانمندیهای ملت خویش است و به دلایل مختلف سردار سلیمانی به سمبل غرور ملی همه ایرانیان تبدیل شده بود.
این استاد دانشگاه گفت: انتهای آستانه تحمل انسانها غرور آنهاست و شکست غرور، ظرفیتهای پنهان تازه ای را از انسانها آزاد میکند. وقتی غرور ملتی دستکاری میشود، انگار از لایههای پنهان ملت توان جدیدی آزاد میشود و نقش ایفا میکند. لذا نباید غرور ملتها را شکست. مثال تاریخی این مسئله، قتل گریبایدوف است. او به نوعی به بزرگان ایران اهانت کرد ولی ایرانیها به دلیل قدمت تمدنی و… گریبایدوف را به قتل رساندند و کل منطقهای که وی قرار داشت را از بین بردند. لذا وقتی غرور ملی ایران دست میخورد است این اتفاق گریز ناپذیر است.
وی ادامه داد: ترور حاج قاسم هم نشان داد آمریکاییها ایرانیان را نمیشناسند. در نتیجه این ترور شلیک مستقیم به غرور ایرانیان بود لذا شکستن سردار به مثابه عَلَم غرور ایرانیان، شکستن همه ملت ایران به حساب آمد و مردم فارغ از قوم و قبیله یکباره به پا خواستند.
خرمشاد گفت: به نظر میرسد یکی دیگر از علل تشییه بی نظیر سردار سلیمانی این بود که سردار را باید به مثابه استاد تمام و مراد و قطب عرفان جهادی قلمداد کرد. عرفان به دو دسته نظری و عملی تقسیم میشود که عرفان عملی سلوک عملی و وصول به معرفت است. در نتیجه اهل عرفان طی طریق میکنند برای رسیدن به معرفت. از نتایج وصول به معرفت تسلط عارف بر خود، دیگران و محیط است.
وی ادامه داد: آنچه ما از عرفان میشناختیم عرفان کلاسیک و متداول شیعی است که روشهای متداولی برای سیر و سلوک دارد. با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سنخ جدیدی از عرفان با روشهای جدیدی از سیر و سلوک شکل میگیرد که نام آن را عرفان جهادی میگذارم.
وی افزود: سالک در عرفان کلاسیک بر انجام واجبات و ترک محرمات تاکید دارد ولی در عرفان جهادی رسیدن به مقامات عالیه از طریق معامله هستی و جان خود با صاحب هستی را شاهد هستیم. این شاه بیت عرفان جهادی است. این تقدیم گرانقدر ترین دارایی انسان به معبود است. این جهش در عرفان ایجاد میکند و وصل را زودرس میکند.
وی ادامه داد: ویژگی دوم عرفان جهادی جوان بودن سالکان واصل است. این را امام در توصیف رزمندگان با عنوان رفتن ره صدساله در یک شب، بیان میکنند. این تیپ انسانها در جایی پیروز میشوند که نوع انسانها در آن شکست میخورند لذا به ولی الله تبدیل میشوند.
خرمشاد در پایان گفت: لذا اگر بخواهیم از حاج قاسم صحبت کنیم او استاد تمام این عرفان جهادی و پیر این طریقت است. او فرصت پیدا میکند که ۴۰ سال در این مسیر ممارست داشته باشد. باید گفت عرفان جهادی با عرفان حسینی و عرفان فاطمی پیوند میخورد. وصل شدن جوانان از طریق حسین (ع) و فاطمه (س) به حضرت حق را در آن شاهد هستیم. شهادت حاج قاسم قدرت تصرف در خلق داشت و آن به خاطر عرفان جهادی او بود.
تشییع سلیمانی، ظهور حقیقت او بود که با فطرتها گره خورده بود
پرویز امینی دیگر سخنران این نشست، نیز گفت: تشییع شهید سلیمانی به عنوان پدیده منحصر به فردی در تاریخ انقلاب اسلامی برای ما موضوعیت دارد. این پدیده با تعابیری مانند بزرگترین و پرشورترین بدرقه تاریخ توصیف شده اما خیلی راضی کننده نیست.
وی ادامه داد: عظمت تشییع شهید سلیمانی را میتوان در یک سطح دیگری در نظر بگیریم. پیوندی بین عظمت تشییع شهید و حقیقت وجود خود او وجود دارد که این حقیقت در تشییع شهید سلیمانی ظهور پیدا میکند.
شهید سلیمانی یک حقیقت وجودی کشف ناشده ای داشت که ما شواهدی داریم که با آن میتوانیم به آن حقیقت نزدیک شویم.
وی افزود: بخشهای بنیادی یک انسان نسبتی است که انسان با هستی و عالم و پدیدارهای جهان پیدا میکند و این درک جهان نگری فرد است. ما شواهدی در دسترس داریم که بتوانیم جهان نگری حاج قاسم را بفهمیم. نوشتهای از شهید قبل از شهادت وجود دارد که کلید فهم سلیمانی است، هم به لحاظ عبارات و هم به لحاظ موقعیتی که این نوشته در آنجا حک شده است.
امینی گفت: در آن نوشته جملهای است که عبارت منحصر به فردی است که از جهان نگری سلیمانی پرده برداری میکند. او میگوید خداوندا عاشق دیدارتم همان دیداری که موسی ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن بود.
در عصر ما انسانی که معصوم نیست خواهان نوعی از ملاقات با خداست که تا به حال در نوشتههای عرفای ما وجود نداشته است. لذا جهان نگری گستردهای پشت این جمله وجود دارد. یکی از چیزهایی که در حاج قاسم وجود داشت و در تشییع نمود پیدا کرد این نوع جهان نگری او بود.
وی ادامه داد: دومین مسئله در شهید سلیمانی مرگ آگاهی اوست. او به مسئله مرگ با تغافل و تجاهل مواجهه نمیکرد و لذا سبک زندگی او متفاوت بود. سومین مسئله در حقیقت شهید سلیمانی عبور از خود بود. او هر وقت صحبت میکرد در مورد دیگران صحبت میکرد.
وی افزود: چهارمین مسئله، مجاهدت چهل ساله شهید سلیمانی است. این حقیقت در این چهل سال مدام صیقل خورده است. مسئله پنجم هم شهادت اوست. خود این شهادت میتواند تحولی در قلوب ایجاد کند.
وقتی این عناصر با هم جمع میشوند یک موقعیت منحصر به فرد ایجاد میکند که این فرد میتواند با فطرتها و جان مردم ارتباط برقرار کند. لذا سلیمانی یک حقیقت نیرومندی بود که باعث شد همه با او پیوند بخورند.
پرویز امینی گفت: بغض همگانی که در دعای «انا لا نعلم منهم الا خیرا» ترکید نشان از این حقیقت دارد. تشییع سلیمانی، ظهور حقیقت او بود که با فطرتها گره خورده بود. جامعه ما دارای یک سلامت فطری است که این سلامت فطری در برابر حقیقت خاضع میشود و ملاحظاتی که او را نسبت به حقیقت دور میکند، کنار میگذارد.
وی در پایان اظهار داشت: حقیقت شهید سلیمانی آنچنان قدرتمند بود که برای اولین بار از رسانههای معاند مشروعیت زدایی کرد و آنها تاب به کاری گیری ترفندهایی که بتوانند حقیقت را مخدوش کنند نداشتند.
با شهادت حاج قاسم حقانیت انقلاب اسلامی نمایش داده شد
حجت الاسلام رضا غلامی نیز به عنوان دیگر سخنران این نشست گفت: شهادت سردار سلیمانی یک نقطه عطف تاریخی در ایران و بلکه در کل جهان محسوب میشود.
وی در مورد اهداف آمریکاییها از ترور شهید سلیمانی ادامه داد: آمریکاییها از چند سال قبل به دقت حاج قاسم را رصد میکردند اما ترور حاج قاسم هزینه سنگینی برای آنها داشت. ترور شهید سلیمانی در کشور عراق به شکل مستقیم توسط آمریکا را میتوان یکی از پرهزینه ترین ترورهای تاریخ نظام سلطه قلمداد کرد. اهدافی مانند ضربه زدن به جبهه مقاومت، ایجاد رعب در مسئولین ایرانی و وادار کردن آنها به برجام ۲ و۳، دادن امید به دولتهای مرتجع منطقه، پیروز نمایی و تغییر فضا در داخل آمریکا، بستر سازی مسئله معامله قرن و… جز اهداف آمریکاییها بود.
وی افزود: تحلیل آمریکا از شرایط داخلی ایران و انفعال مسئولین دولتی مخصوصاً شخص رئیسجمهور و پایین بودن احتمال انتقام ایران در این شرایط، در این ترور اهمیت بسزایی داشته است. البته با مرور حوادث بعد از شهادت حاج قاسم، مشخص میشود آمریکاییها به اهداف خود نرسیدند و این اهداف به ضد خود تبدیل شد.
غلامی در مورد شخصیت بی نظیر شهید سلیمانی گفت: ما از دو منظر میتوانیم به شخصیت حاج قاسم نگاه کنیم. او یک فرمانده و استراتژیست برجسته بود که در سالهای اخیر رهبری جریان مقاومت را بر عهده داشت. منظر دیگر ویژگی شخصیتی اوست که ویژگیهای گوناگونی برای ایشان از جمله اخلاص، مردمی بودن، شجاعت و… ذکر شده بود. عارف بودن شهید سلیمانی از ویژگیهای مهم اوست که به نقطهای رسید که عارفان به جایگاه او غبطه بخورند. با شهادت حاج قاسم حقانیت انقلاب اسلامی نمایش داده شد.
وی در مورد تشییع منحصر به فرد شهید سلیمانی با طر این سوال که چه عاملی باعث چنین تشییع بی نظیری شد؟ گفت: ما از چند طریق میتوانیم پیامهای تشییع کننده ها را دریافت کنیم از جمله شعارها و محتواهای گفتگوهای مردم و دستنوشته های آنها.
وی ادامه داد: چند فرضیه برای تشییع حاج قاسم مطرح است، عاطفی بودن مردم، نگرانی مردم از امنیت، اینکه ترور حاج قاسم آبروی و حیثیت ملی را خدشه دار کرد و مردم برای اعاده آن به میدان آمدند، مردم ایران اسطوره گرا هستند، مردم حس ناسیونالیستی دارند، حاج قاسم یک نماد برجسته دینی و شیعی بود، حاج قاسم نماد انقلابی و ذوب در انقلاب بود و گرایش انقلابی مردم چنین تشییعی را رقم زد، مردم ایران ظلم ستیز هستند و...
وی با این سوال که آیا میتوان تشییع شهید سلیمانی را با رویکردهای سکولار تحلیل کرد؟ گفت: قطعاً شرکت در تشییع شهید سلیمانی نمیتواند خالی از انگیزههای دینی و انقلابی باشد.
وی ادامه داد: بحث ما انتخابات یک فرضیه و رد کردن آن نیست بلکه چند فرضیه بر فرضیههای دیگر غلبه دارد.
غلامی گفت: اگر به شعارهای خودجوش مردم، پلاکاردها و گفتگوهای مردم توجه کنیم، نشان میدهد که محرک مردم مایه دینی و انقلابی دارد. تشییع تاریخی حاج قاسم چند پیام مهم دارد. اولاً اکثریت مردم ایران غیرتمند هستند و ظلم بیگانه را بر نمیتابند. دوماً اکثریت مردم ایران در مراتب گوناگون متدین هستند و ذات دینی دارند. سوما اکثریت مردم به حقانیت انقلاب و اهداف آن باور دارند اما انقلاب را در تراز شهید سلیمانی جست و جو میکنند نه مدیران ریاکار و محافظه کار.
یک نوع حس ندامت عقلانیت محور در تشییع شهید سلیمانی حاکم بود
سید مجید امامی نیز در این نشست گفت: برای فهم هویت ایرانی ما باید به هستی واقعی هویت ایران در پهنه تاریخ متعهد باشیم. در ادامه مسیر حکمت اسلامی، سهروردی در عقل سرخ معرفت و انسانی که تحقق وجودی دارد را دنبال میکند.
وی ادامه داد: شهادت یک مرتبه حقیقی از تحقق وجودی است. با انقلاب اسلامی به سطحی از هویت جامعه ایران رسیدیم که هویت ایرانی مسلمان شیعی به سطح چهارمی با عنوان انقلابی پیوند میخورد. هویت انسان انقلابی در شرایط خاص تاریخی ما که مهمترین متغیر آن جهانی سازی نئولیبرالیسم آمریکایی است، با آن مواجهه دارد.
وی افزود: انسان انقلابی با اشغال کشورهای دیگر، تحریم و… مواجه است. در شرایط تراکم شکستها ما با انقلاب اسلامی به یک تعالی و قله قاف هویتی خود رسیده بودیم اما شرایط لرزانی پیدا کردیم. ما نیازمند این اذکار هویتی بودیم چون رویکرد نظام نئولیبرال میخواست ما را تبدیل به فردیتهای بی سلاح و بی دفاع کند.
امامی گفت: نظام نئولیبرال نیازمند این است که ما را فردی و اتمیستی کند، اتفاقی که با این ماجرا افتاد این است که ما را با یک عقل سرخ مواجه کرد. ما با این عقل سرخ امکان مواجهه با پیر هویتی خود (ایران اسلام شیعه و انقلاب) پیدا کردیم. لذا اینگونه جامعه ایرانی غلیان پیدا میکند. از منظر ایرانی این همان سوگ سیاوش است. از منظر اسلامی این همان مواجههای است که انسان مسلمان با حضرت یحیی (ع) پیدا میکند. از منظر شیعی این همان مواجههای است که انسان ایرانی با داغ حضرت عباس (ع) دارد. این همان روح مجسد همت و باکری است که مردم را به میدان میآورد. مواجهه مردم با این اسطورهها در مقاومتی است که انجام داده اند.
وی ادامه داد: از منظر جهانی آن هویت باقی مانده برای انسان پساجهانی شدن چیزی شبیه حاج قاسم سلیمانی است. این هویت نابی است که میتواند منحصر به انسان ایرانی نماند.
وی افزود: قبل از شهادت حاج قاسم جایگاه سپاه در افکار عمومی در حال پایین آمدن بود، در چنین شرایطی پس از شهادت حاج قاسم، یک نوع حس ندامت عقلانیت محور در تشییع شهید سلیمانی حاکم بود. انسان ایرانی برای رهایی از دروغهایی که در مورد انقلاب اسلامی شنیده بود یا واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی حاکم بر ایران، یک نوع سوگ عقلانی بروز پیدا کرد.
امامی در پایان گفت: انسان ایرانی میخواهد با این حضور جبران مافات برای آگاهی خودش انجام دهد. میخواهد به خودش بگوید تو هیچ نمیتوانی باشی غیر از انسانی مسلمان شیعه انقلابی و راهی جز این وجود ندارد.
یوم الله تشییع حاج قاسم و در هم کوبیدن پایگاه آمریکاییها از یوم الله دهه فجر بالاتر است
فرزاد جهان بین دیگر سخنران این نشست در بحث خود با موضوع «ایام الله در قرآن و تحلیل تشییع حاج قاسم» گفت: امیرالمومنین در نهج البلاغه یوم الله را بیان کرده اند. ایشان در نامهای به حاکم مکه دستور میدهند که از او میخواهند در حج شرکت کند و ایام الله را یادآوری کند.
وی ادامه داد: اما یوم الله به چه معنی است؟ خدا میخواست یک عظمتی برای روزهای خاص لحاظ کند لذا آن را به خود منتسب میکند. این انتسابها نشان دهنده عظمت آن روزها هستند.
وی افزود: ایام الله دو بار در آیه ۵ ابراهیم و در آیه ۱۴ جاثیه آمده است. برخی گفته اند که یوم الله روزی است که نعمتهای الهی آشکار میشود. برخی نیز گفته اند یوم الله روزی است که نقمت های خدا آشکار میشود. برخی هم هر دو را در نظر گرفته اند. آیت الله مکارم شیرازی میگوید یوم الله را روزی است که دست قدرت خدا آشکار میشود.
جهان بین گفت: مثالهایی که امیرالمومنین در نهج البلاغه میزند همین معنا را تأیید میکند. آن حضرت، بعثت پیامبر، جنگ بدر و… را مثال میزند.
وی ادامه داد: ربط این یوم الله با تشییع حاج قاسم و در هم کوبیدن پایگاه آمریکاییها چیست و چرا رهبر انقلاب از این دو به عنوان یوم الله نام بردند؟ ۱۲ فرودین و دهه فجر، پیش از این به عنوان یوم الله از سوی امام خوانده شده بود. در حالت عادی این اتفاق ممکن نبود جز اینکه دست خدا وسط بیاید و این اتفاق را رقم بزند.
وی افزود: چرا تشییع حاج قاسم و درهم کوبیدن آمریکا یوم الله است؟ با توجه به شرایط داخلی کشور، برخی تحلیلها آمریکا را به این سمت برد که دست به ترور حاج قاسم بزند. گمان میکرد با این کار ستون خیمه را زده است. دشمن فکر میکرد اگر این اتفاق در دولتی که مدام پیام ضعف مخابره میکند، رخ دهد، تسلیم شدن آن حتمی است. این اتفاق عظیم تشییع حاج قاسم با دست قدرتی رقم خورد که قلوب مردم را در دست گرفت و جز این، امکان دیگری وجود نداشت.
جهان بین گفت: مسئله بعدی حمله به پایگاه آمریکاییها بود. از ابتدای پیروزی انقلاب، انقلاب اسلامی از نظر آمریکاییها یک پدیده بی معنی بود و نمیتوانستند آن را تحلیل کنند. یوم الله تشییع حاج قاسم و در هم کوبیدن پایگاه آمریکاییها از یوم الله دهه فجر بالاتر است. چون انقلاب اسلامی در مرحله تأسیس دست قدرت خدا خود را نشان داد، تحلیلها بر این بود که این انقلاب باقی نمیماند اما این اتفاق نشان داد که در مرحله تثبیت نیز دست قدرت خداست که این نظام را حفظ کرده است، خدا قدرت و اعتماد به نفسی به این انقلاب داده و مردم را پشت آن نگه داشته که در مقابل آمریکا بایستد.
وی در پایان اظهار داشت: قطعاً منطقه و دنیای قبل از حاج قاسم با بعد از آن متفاوت خواهد بود.
سرمایه اجتماعی ما با شهادت حاج قاسم احیا شد
محمدمهدی اسماعیلی هم در این نشست گفت: وقتی در یک کار افکارسنجی، جمهوری اسلامی را با پهلوی مقایسه کردیم نزدیک به ۷۰ درصد مردم، فعالیتهای منطقهای جمهوری اسلامی را موفق تر از رژیم پهلوی به عنوان یک اتفاق مهم قلمداد کردند.
وی ادامه داد: یک هفته قبل از شهادت حاج قاسم مریلند محبوبیت وی را ۸۵ درصد خوانده بود. به طور کلی مردم عملکرد نیروی قدس را موفق ارزیابی میکنند و این اتفاق مهمی بود که ایشان با ویژگیهای منحصر به فردی که داشت محقق کرد. عموم مردم در ۵ سال اخیر در مورد درستی فعالیت جمهوری اسلامی در منطقه تردید نداشتند.
وی افزود: ما ابتکار عمل منطقهای را از سال ۲۰۰۳ به بعد از آمریکا گرفتیم. آمریکاییها در سال ۲۰۱۱ با ایجاد بحران سوریه و ایجاد داعش سعی کردند این مقاومت را بشکنند. این یک جدال راهبردی در منطقه بود که سرنوشت اتفاقات بعدی را مشخص میکرد. ما در این تقابل راهبردی، آمریکا و صهیونیستها را شکست دادیم که قهرمان این صحنه حاج قاسم سلیمانی بود. این مسئله جمهوری اسلامی را به قدرت اول منطقهای تبدیل کرد.
اسماعیلی گفت: با اتفاقاتی که قبل از شهادت حاج قاسم در لبنان و عراق و آبان ماه ایران اتفاق افتاد، غرب را به این نتیجه رساند که مقاومت در ضعیفترین حالت خود قرار دارد و بهترین زمان برای ترور شهید سلیمانی است. انتخاب این وقت با تمام اتفاقات داخلی و بین المللی ما در ارتباط بود.
وی ادامه داد: آنچه باعث شد تشییع حاج قاسم به یوم الله تبدیل شود این بود که دشمن را مأیوس کرد. تشییع مردم و انتقام سخت ایران، جمهوری اسلامی را به اقتدار بالاتری رساند. سرمایه اجتماعی ای که بر اثر نوع عملکرد مسئولین در چند سال اخیر از بین رفته بود، مجدداً با شهادت حاج قاسم احیا شد و یک بازسازی اجتماعی خوبی رخ داد.
حاج قاسم سلیمانی در همه آن جمعیت تشییع کننده تجلی کرد
محمدهادی همایون نیز در این نشست اظهار داشت: ما به مفهوم امت و امامت در این تحلیل نیاز داریم. امت ما با شرایط فعلی در حال امام شدن است. طبیعتاً ابتلائات و آزمایشاتی نیز در این مسیر خواهیم داشت.
وی ادامه داد: آخرین آزمایشی که خدا از ابراهیم خواست مسئله قربانی بود. سوال این است که قربانی دادن یا به تعبیر بهتر شهید دادن طی چه سازوکاری ما را امام میکند؟
وی افزود: رابطه روح و جسم رابطه باطن و ظاهر است. زنده بودن شهید به این معنی است که رزق خاصی که شهید دارد این است که شهید از لحظه اول شهادت متوجه رتبهها و مراحل هست و میتواند وارد آن شود.
تجلی شهید هم میتواند به شکل جسم خود باشد و هم به شکل اجسام دیگر باشد. شهید والا مقامی مانند حاج قاسم سلیمانی میتواند در همه آن جمعیت تشییع کننده تجلی کرده باشد.
وی در پایان گفت: ما داریم وارد مقطع جدیدی میشویم. انقلاب ما سه مرحله دارد، اول تثبیت در داخل، مرحله دوم صدور به منطقه و مرحله سوم صدور به کل جهان است.
زیست جهان و جهان تجدد زده ما به سادگی از فهم این پدیده بر نمیآید
عبدالحسین کلانتری نیز در این نشست در مورد «تشییع حاج قاسم و بازتولید هویت معمایی ایران» گفت: آنچه در تحلیل این واقعه بزرگ بدیهی است این است که این پدیده ذوابعاد است. البته تاکنون تولید تحلیل از ابعاد گوناگون نشده است. بسیار کم درباره چرایی و چیستی آن سخن گفته شده است. رسانهها بیشتر به گزارش تصویری مسئله پرداختند و گزارشهای مکتوب رسانههای خارجی هم تمرکز بر وجه اعجاب انگیز مسئله بود و گویا کلام توانایی تحلیل آن را نداشت.
وی ادامه داد: اما چرا استخدام مفاهیم برای صورتبندی مسئله سخت و دشوار است؟ توجه به این لکنت زبانی تاریخی میتواند پرده از شخصیت حاج قاسم و خود ما و… بردارد. البته من پاسخی به این سوال ندارم اما کوشش میکنم از این لکنت فراگیر خارج شویم. نمیشود از انحصارات کمپانیها و دستگاههای خبری در تولید این وضعیت چشم پوشید. اما در سطح کلانتر باید این چرایی را کاوید.
وی افزود: برخی شرایط امکان سخن گفتن در مورد موضوعاتی را برای ما غیر ممکن یا سخت میکند. این سطح عمیقی است که شرایط وجودی و تاریخی ما را لحاظ میکند و نسبت ما را با غرب و تمدن اسلامی روشن میکند.
کلانتری گفت: زیست جهان و جهان تجدد زده ما به سادگی از فهم این پدیده بر نمیآید. به همین علت وقتی سعی میکنیم در مورد آن سخن بگوییم ناقص، ناتمام و مضحک سخن میگوئیم. در این مسئله ارجاع دادن به جامعه شور انگیز در برابر جامعه عقلانی مضحک است.
وی ادامه داد: جامعه علمی ما در مورد دهها پدیده حاشیهای مقاله مینویسند و بحث میکنند اما پدیدههای مهمی از قبیل حج، اربعین و… مورد بررسی قرار نمیگیرد. تحلیلهایی که در مرگ مرحوم پاشایی صورت گرفت را با سکوتی که در تحلیل پدیده حاج قاسم در میان دانشگاهیان ما صورت گرفته مقایسه کنید.
وی افزود: این تشییع نمودار ویژگیهای نظام ارزشهای حاکم بر جامعه ایران بود. تفسیر این واقعه باید در چارچوب دین اسلام و انقلاب صورت بگیرد. این تشییع رانههای تاریخی جامعه ایران را نشان میدهد که کماکان حیات داد و قدرت بسیج کنندگی دارد و مسیر تازه ای را برای جامعه ایران رقم میزند.
کلانتری گفت: در تحلیل این واقعه نمیشود صفات شخصی حاج قاسم را مثل مهربانی، شجاعت، ساده زیستی و… را نادیده گرفت. شهید آوینی میگوید «نازک دلی آزادگان چشمهای زلال است که از دل صخرهای سخت میجوشد. دل مؤمن را که میشناسی؛ مجمع اضداد است. رحم و شدت را با هم دارد، رقت و صلابت را نیز با هم. زلزلهای که در شانههای ستبرشان افتاده است از غلیان آتش درون است. چشمه اشک نیز از کنار آن آتش میجوشد که این همه داغ است.» مصداق بارز این روایت شهید آوینی حاج قاسم است که ترکیب صفات جمالیه و جلالیه است.
وی ادامه داد: حاج قاسم دقیقاً یک سردار ایرانی و یک سردار تراز اسلام بود. مردم ایران قرنها با آن زندگی کرده اند. این تشییع را باید در شرایطی تحلیل کرد که سعی نظری و عملی بر این بوده که هر نوع نشانه مرگ از زندگی برچیده شود. همچنین نشانههای شهادت توسط برخی حامیان سرمایه داری از زندگی حذف میشود، مانند برداشته شدن اسم شهید از کوچهها.
وی افزود: حضور میلیونی مردم در این شرایط معنای مهمی دارد و دلالت بر تراز دیگری از انسان ایرانی دارد که ما هنوز آن را نشناخته ایم. اگرچه شرکت در تشییع جنازه شرعی است اما حرکت مردم سیاسی و انقلابی هم بود. قالب اذکار صراحتاً سیاسی و انقلابی بودند.
کلانتری گفت: حاج قاسم انسان تراز انقلاب اسلامی بود. او بزرگ طایفه و ایل و تبار ما و پدر ما بود و چون وقتی زمین خورد همه را به خشم آورد. هیچ مفهومی نمیتواند بار این واقعه را بکشد و تحمل کند.
این واقعه نشانه سهم جمهوری اسلامی از امنیت منطقه بود. به طور کلی در مورد این واقعه کم و به سختی میتوان سخن گفت اما میتوان کم کم سخن گفت و دوباره آن را بازخوانی کرد و این خاصیت ایام الله است.
تشییع حاج قاسم انعکاس شهید سلیمانی در ضمیر پاک مردم منطقه بود
سعید زاهد زاهدانی نیز به عنوان سخنران پایانی این نشست درباره «تشییع سردار سلیمانی و تثبیت فرهنگ انقلاب اسلامی در منطقه» گفت: تجلی اعلای فرهنگ انقلاب اسلامی در دفاع مقدس و جبهه قابل مشاهده است. این فرهنگ برای حاج قاسم تبدیل به بینش شد و سپاه قدس را در پرتو این فرهنگ قرار داد.
وی ادامه داد: او با مذاکرات هوشمندانه و خالصانه این فرهنگ را به خواص منطقه اشاعه داد و با حد اعلای مجاهدت با مال و جان به خصوص در مقابله با داعش، فرهنگ انقلاب اسلامی را برای عامه مردم منطقه اشاعه داد. ایشان عالیترین سطح فرهنگ اسلامی را در منطقه پیاده کرد.
وی افزود: او مجاهد عارف واصل است. شهادت او برای کل مردم منطقه الهام بخش میشود. آن تشییع انعکاس شهید سلیمانی در ضمیر پاک مردم منطقه بود.
نظر شما