خبرگزاری مهر، سرویس سیاست-سیدمحمدمهدی توسلی؛ علیرغم اینکه در فضای رسانهها و افکار عمومی آنچنان باید و شاید تنور انتخابات داغ نشده است اما زیر پوست جریانات سیاسی کشور خون فعالیتهای انتخاباتی با سرعت در حال چرخش است تا بتوانند در ماراتن ۱۴۰۰ حضور فعالی داشته باشند.
در همین حرکتهای زیرپوستی انتخاباتی ذره بین را بر روی بخشی از سناریوی جریان اصلاحات و دولتیها بردیم تا بتوانیم فضایی از روزهای پیش روی خود در خردادماه ۱۴۰۰ به تصویر بکشیم. شنیدههای ما حاکی از آن است که سناریوی دولت با همراهی جریان اصلاحات برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری ایجاد دوگانه «ظریف – لاریجانی» است؛ این سناریو از مدتها قبل از سوی علی لاریجانی با جریان موسوم به اعتدال و توسعه که اکنون سکان اداره کشور را در قوه مجریه در دست دارند، طرح ریزی و برنامه ریزی شده و البته بعد از پیروزی جوبایدن به عنوان رئیس جمهور آمریکا این سناریو از دیگر سناریوهای جریان اصلاحات و دولتیها قوت بیشتری گرفت.
دولتیها بر این باور هستند که چه در بین جامعه نخبگانی در اداره کشور و چه در افکار عمومی دولت در طول ۸ سال گذشته نتوانسته سیاست «نگاه به شرق» که همان گسترش روابط مستحکم با کشورهای مشرق زمین است را دنبال کند و در حوزه اجرا از ظرفیت کشورهای شرق به خصوص کشورهای منطقه استفاده کند. همین مسئله باعث شده هم در جریان ارتباط با غرب سیاستهای دولت شکننده باشد و نتواند به اهداف مورد نظر برسد و هم به دلیل از دست دادن فرصتها و ظرفیتهای نهفته در شرق شرایط نامطلوبی مخصوصاً در حوزه اقتصادی و معیشتی مردم برای کشور ایجاد شود؛ بنابراین دولتیها و اصلاح طلبان بر این باورند باید سناریویی برای کسب رأی مردم در آوردگاه انتخابات تئوریزه کنیم که بتوانیم القا کنیم در دولت آینده هم روابط با غرب به استحکام جدی خواهد رسید و نیاز کشور هم هست و هم روابط با شرق که در دولت مستقر مورد نقد جدی بوده و مطالبه عمومی از آن هم شکل گرفته است، در وضعیت مطلوبی قرار میگیرد تا از این طریق بتوانیم مشکلات کشور را حل کنیم و ضعفهای دولت تدبیر و امید جناب روحانی را جبران کنیم.
پازلچینی روحانی و ظریف
از سوی دیگر علاوه بر مسئولان دولت، اصلاح طلبان معتقدند دولت در مورد گسترش روابط مطلوب با دنیای غرب موفق عمل کرده و از توفیقات خوبی برخوردار است و فقط دورانی که ترامپ در کاخ سفید حضور داشت دولت نتوانست سیاستهای خود را در کشورهای غربی پیش ببرد که آن هم به عدم توانمندی دولت برنمی گردد بلکه جهان با شخصی دیوانه مواجه است که فقط باید صبر کند تا این دوران را پشت سر بگذارد و به تعبیر جناب روحانی باید در جنگ تحمیلی ایجاد شده مقاومت کرد تا بتوانیم از آن عبور کنیم.
در ادامه همین رویکرد است که جناب روحانی مواضع خود را در مورد آمریکا مانند قطعات پازل کنار هم میگذارد که عملکرد دولتش را در زمینه ارتباط با غرب و کسب دستاوردهای لازم توجیه و تفسیر کند. به عنوان مثال جناب روحانی میخواهد در توجیه عملکرد دولتش، ترامپ را مقصر اصلی بداند کمااینکه در مواضع گذشته خود هم گفته بود که مقصر اصلی امریکاست و مردم باید لعن و نفرین خود را به کاخ سفید بفرستند.
یا در جای دیگری رئیس جمهور در مورد مقاومت مردم ایران میگوید؛ اما تعبیر از «مقاومت» کاملاً با تعبیر اصلی مقاومت که همان تلاش برای خودکفایی در کشور و قطع دخل و خرج دولت از نفت است متفاوت است و معتقد است مقاومت مردم نتیجه داد چون دوره ترامپ به پایان رسیده است و قرار است بایدن بر سرکار بیاید، به تصویرسازی دوران جوبایدن میپردازد؛ پالسهایی مثل اینکه الان مقاومت به نتیجه رسیده است و در سال آینده قرار است که منابع آزاد شوند و دلار به ۱۵ هزار تومان میرسد و.... اینها همان قطعات پازل جناب روحانی است.
برای درک بیشتر این سناریوی دولت باید به اظهارات و مواضع محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه هم رجوع کنیم. ظریف فارغ از تحلیلهایی که از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی جوبایدن مطرح کرد، به یک باره اظهارنظرش در سال ۹۴ از سوی رسانههای دولتی و جریان اصلاحات در مورد رفاقت با جوبایدن در اخبار ضریب بالایی میگیرد. باز هم در همان راستا ظریف در گفتگویی از آشنایی ۳۰ سالهاش با بایدن صحبت میکند و میگوید با توجه به همین شناختی که دارد پیش بینی میکند وضعیت کشور بهتر میشود!
پس با این تفاسیری که جناب روحانی و ظریف در پیش گرفته اند اینگونه القا میشود ماندگاری ظریف در دولت آینده میتواند به حل بهتر مسائل کشور کمک کند و شرایط مطلوبی را برای ایران رقم بزند. بنابراین به زعم آنها در آوردگاه انتخابات ریاست جمهوری میتوانند به افکار عمومی و جامعه القا کنند که موضوع ارتباط با غرب و بهبود وضعیت کشور از طریق ریل غربگرایی به واسطه محمدجوادظریف سهل الوصول تر است. اینجاست که دولتیها و اصلاح طلبان سعی دارند از این فضاسازی ایجاد شده برای ورود فعال در انتخابات اقدام کنند و بخشی از تخم مرغهای خود را در سبد رأی ظریف قرار دهند.
نقش سازی برای لاریجانی
اما همانطور که در ابتدای این یادداشت هم آوردم، این موضوع به تنهایی نمیتواند سبد رأی جریان اصلاحات و دولتیها را برای انتخابات ریاست جمهوری پر کند، زیرا الان مطالبه عمومی شکل گرفته که باید روابط با مشرق زمین گسترش پیدا کند و از این طریق به اوضاع کشور در زمینههای مختلف سامان جدی داده شود. اینجاست که نقش علی لاریجانی در این سناریو تعریف میشود و لاریجانی به عنوان یکی از گزینههای اصلی مشترک بین جریان اصلاحات و دولت مطرح میشود.
علی لاریجانی در دورانی که بر صندلی سبز ریاست مجلس شورای اسلامی تکیه زده بود به طور مشخص با سیاستهای دولت همراهی بسیار خوبی داشت؛ از تصویب ۲۰ دقیقهای برجام در صحن مجلس بگیریم تا سایر موضوعات دیگری که میتوان عنوان کرد ولی چون موضوع اصلی و محوری یادداشت نیست به آن وارد نمیشوم.
بالاخره فارغ از این همفکری و همراهی علی لاریجانی با سیاستهای دولت و بعضاً اصلاح طلبان مخصوصاً در ۴ سال آخر ریاستش بر مجلس شورای اسلامی، اصلاح روابط با برخی از کشورهای شرق مثل چین نیز توسط علی لاریجانی کلید میخورد و تا حدودی نیز به بهبود روابط با برخی از کشورهای شرق منجر میشود.
از سوی دیگر نیز در همان زمان مجلس دهم، کاظم جلالی به عنوان یکی از چهرههای نزدیک و اصلی لاریجانی از نمایندگی مردم در مجلس استعفا میدهد و از سوی محمدجواد ظریف به عنوان سفیر ایران در روسیه انتخاب میشود که باز هم این اقدام را میتوان در راستای همان سناریوی اصلاحات و دولتیها تحلیل کرد.
لاریجانی اگرچه ممکن است زمانی به عنوان یک بازیگر حاکمیتی برای بهبود روابط با شرق رهسپار چین شد ولی بالاخره پس از مجلس شورای اسلامی همکاری علی لاریجانی با درخواست دولت موضوع را فارغ از نقش حاکمیتی علی لاریجانی در آن دوران نشان میدهد. در جایی که محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور در گفتگو با مهر میگوید: بعد از اینکه لاریجانی از مجلس بیرون آمد، از او درخواست کردیم کار خود را در خصوص پیگیری سند ۲۵ ساله ایران و چین ادامه دهد، او هم پذیرفت و این روزها برای پیشبرد برنامههای مربوط به اجرای توافق همکاری ایران و چین وقت میگذارد.
بنابراین بنا بر آنچه در این یادداشت به رشته تحریر درآمد به نظر میرسد که یکی از سناریوهای دولت که با همراهی و همکاری اصلاحطلبان برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در حال تئوریزه شدن و به اجرا نشاندن است، ایجاد دوگانه «لاریجانی - ظریف» خواهد بود که تا حدودی شواهدی از آن وجود دارد و مطرح کردیم.
نظر شما