نشست خبری-تحلیلی " طرح فروش سلاح آمریکا موسوم به پرده سبز به برخی از کشورهای خاورمیانه و تاثیر آن در آرایش سیاسی آینده" با حضور جمعی از اساتید دانشگاه و کارشناسان سیاسی عصر روز دوشنبه 15 مرداد در خبرگزاری مهر برگزار شد.
در این نشست که با حضورکارشناسان مدعو در عرصه تحولات خاورمیانه از جمله آقای دکتر حسین علایی، آقای دکتر مطهرنیا و آقای مهدی شکیبایی برگزار شد حاضرین به بیان دیدگاههای خود درباره دلایل وانگیزه های اقدام آمریکا در فروش سلاح به خاورمیانه و تاثیر آن در مناسبات آینده منطقه پرداختند.
اولین پرسشی که در این نشست از سوی خبرگزاری مهر مطرح شد این بود که " ارزیابی شما از اقدام آمریکا در ارسال سلاح به عربستان، پنج کشورعربی حوزه خلیج فارس، مصر و رژیم صهیونیستی چیست؟ با توجه به اینکه ارسال این حجم ازسلاح ها در 10 سال انجام می شود آیا تغییر مهر های سیاسی از قبیل سران کشورهای طرف قرارداد تاثیری در روند آن می گذارد یا خیر؟"
دکتر"حسین علایی" کارشناس مسائل سیاسی و نظامی در پاسخ به این پرسش گفت : ارسال سلاح از جانب آمریکا به کشورهای خاورمیانه از قبل وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهد داشت، اما اینکه چرا آمریکا این بار با یک چنین حجم تبلیغاتی گسترده ای اقدام به اعلام این قراردادها کرده را باید در چند بخش بررسی کرد و بهتر است این بخش ها را در سه حوزه عربستان،رژیم صهیونیستی و مصر بررسی کرد.
علایی در ادامه گفت : درباره رژیم صهیونیستی باید ذکر کنم که پیش از این آمریکا سالانه دو میلیارد و 300 میلیون دلار به تل آویو سلاح ارسال می کرد و این بار با 25 درصد افزایش ابن میزان را به سالانه سه میلیارد دلار رسانده است؛ هدف آمریکا از ارسال این حجم از جنگ افزارها به سرزمین های اشغالی دو مورد است : اول آنکه با این کار تمام نقایصی که جهانیان از اسرائیل در جنگ 33 روزه دیدند، برطرف کند.
دوم آنکه در صورت بروز هرگونه درگیری احتمالی بین ایران و رژیم صهیونیستی چه این رژیم حمله کننده باشد و چه به بهانه دفاع از جریانی خاص وارد نبرد با ایران شود،قدرت تهاجمی اسرائیل را در برابر ایران، حزب الله و فلسطین افزایش دهد. در واقع آمریکا در صدد است با این کار، اسرائیل را از بعد نظامی به خودکفایی برساند تا درصورت بروز جنگ احتمالی،دیگر نیازی به ارسال سلاح به سرزمین های اشغالی نباشد و ازسوی دیگر با این کار اعتبار از دست رفته رژیم صهیونیستی و روحیه نظامیان این رژیم بازسازی شود.

تداوم وابستگی به آمریکا مهمترین هدف فروش سلاح به مصر
این کارشناس مسائل سیاسی و نظامی در ادامه با اشاره به مصر افزود : درباره مصر باید این مسئله را یادآوری کنم که از زمان سازش "سادات" با "بگین"، آمریکا تلاش کرد تا ساختار ارتش مصر را از وابستگی به شوروی، به وابستگی به آمریکا تغییر دهد و از آنجا که این یک طرح زمان بر بود؛ در جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران شاهد آن بودیم که مصر سلاح های ساخت شوروی سابق را در اختیار صدام قرار می داد و به جای آن، سلاح های ساخت آمریکا را تحویل می گرفت و این فرایند بلند مدت در سال های اخیر در حال اتمام است.
علایی تصریح کرد : هدف آمریکا ازارسال سلاح به مصر این است که وابستگی این کشور به خود را به طور دائمی دربیاورد، چون ارسال سلاح، وابستگی های دیگری از جمله وابستگی سیاسی برای کشور پذیرنده را دربرخواهد داشت و ازآنجا که وابستگی سیاسی عمیق تر از وابستگی نظامی است؛ آمریکا برای سال ها مصر را در کنار خود خواهد داشت.
سه هدف آمریکا از فروش سلاح به عربستان
علایی سخنان خود درباره عربستان را به این صورت ادامه داد که : آمریکا ازارسال سلاح به عربستان سه هدف را دنبال می کند: 1) تشکیل جبهه عربی در برابر ایران 2) از آنجا که عربستان ثروتمندترین کشور خاورمیانه محسوب می شود واشنگتن درصدد است تا درآمدهای نفتی این کشور را به نوعی به آمریکا بازگرداند و فروش سلاح به عربستان یکی ازاین راه هاست. 3) تعیین ماموریت برای عربستان،که در این راه باید مقابله با اسرائیل ازسیاست عربستان حذف شده و به مقابله با ایران مبدل شود ؛ از سوی دیگر این سلاح ها در نزدیکی مرزهای ایران مستقر می شود و می توان از آنها در صورت نیاز استفاده کرد؛ در حقیقت آمریکا در پی آن است که با این کاربخشی از ماموریت های خود در خاورمیانه را به عربستان واگذار کرده و در پی آن نیروهای خود را که هم اکنون بسیار پراکنده هستند اندکی متمرکز کند.
علایی افزود : گفته های مقامهای آمریکایی مبنی بر "تجهیز خاورمیانه جهت مقابله با ایران" را می توان در سه مرحل بیان کرد :ا-کاهش نفوذ ایران در منطقه 2- تضعیف ایران 3-انزوای ایران
دکتر علایی سخنان خود در پاسخ به این پرسش را به این صورت جمع بندی کرد که آمریکا برای تسلط بر جهان 20 سال بعد نیازمند به تسلط بر خاورمیانه است و ازآنجا که ایران از لحاظ استراتژیک "گل" منطقه محسوب می شود تسلط بر ایران و منابع انرژی این کشور می تواند تسلط بر چین،اتحادیه اروپا و روسیه را در پی داشته باشد.
تقویت کشورهای همسو با آمریکا
"مهدی شکیبایی" کارشناس مسائل خاورمیانه در پاسخ به این پرسش مهر گفت : تغییر سیاستمداران و زمامداران کشورهای طرف قرارداد تاثیری در ارسال سلاح از جانب آمریکا به کشورهای عربی خاورمیانه و اسرائیل نخواهد داشت چون این قراردادها در سیاست های بلند مدت آمریکا ثبت شده اند.
به اعتقاد شکیبایی، هدف آمریکا از این کار تقویت کشورهای همسو با آمریکا است که این کار ازسال 2001 میلادی آغاز شده و ازآنجا که خاورمیانه از اهمیت زیادی برای آمریکا برخوردار است، واشنگتن با این کار به دنبال تسلط کامل بر این منطقه است.
شکیبایی تصریح کرد : یکی ازاهدافی که آمریکا ازاین کار دنبال می کند واقعیت بخشیدن به طرح صلح میان اعراب و اسرائیل است ؛ در واقع این شرایط ( انجام طرح صلح ) باید چند سال پیش و در هنگام خروج رژیم صهیونیستی از نوار غزه پیش می آمد اما در آن زمان این سیاست تحقق ییدا نکرد.

مهدی شکیبایی قائم مقام خبرگزاری قدس
به اعتقاد شکیبایی، یکی از اهداف بلندمدت آمریکا از ارسال سلاح به خاورمیانه، مقابله با ایران است، اما هدف کوتاه مدتی که آمریکا از ارسال سلاح به خاورمیانه دنبال می کند تحریک اعراب بر ضد ایران و تلاش برای آغاز مذاکرات اعراب و اسرائیل است که یک وجه این طرح صلح نیز منزوی کردن ایران است.
شکیبایی در ادامه افزود : طرحی که بوش چندی پیش مبنی بر برگزاری کنفرانس صلح میان اعراب و اسرائیل در پائیز مطرح کرد نیز بیانگر همین مطلب است، در واقع آمریکا با این کار یک مجرای تنفسی برای اسرائیل به وجود آورد، زیرا جنگ سال گذشته رژیم صهیونیستی با حزب الله لبنان ازیک طرف، سبب افول قدرت اسرائیل و از سوی دیگر سبب افزایش قدرت جریان مقاومت به رهبری ایران شد و پیشنهاد این طرح صلح، یک سکوی پرتاب برای اسرائیل در جهت بهبود و ضعیت خود است.
این کارشناس مسائل خاورمیانه تصریح کرد : از 40 سال قبل آمریکا در تلاش بود تا به هر نحوممکن توازن قوا در خاورمیانه را به نفع اسرائیل تنظیم کند، اما جنگ سال گذشته سبب برهم خوردن این توازن شد و حال باید به فکر چاره بود و یکی از این راهها، ارسال کمک نظامی به اسرائیل برای ترمیم آن هیبت افسانه ای و کمک به آغاز گفتگوهای صلح میان اعراب-اسرائیل و در نهایت فلسطین-اسرائیل است.
شکیبایی اینگونه نتیجه گیری کرد: این اقدام آمریکا در واقع بازگشت به سمت متحدان قدیمی است، زیرا در هنگام آغاز جنگ عراق به دلیل آنکه کشورهای عربی از جمله عربستان از دادن پایگاه به آمریکا برای استفاده از آن برای حمله به عراق خودداری کردند، روابط این کشورها با آمریکا سرد شد و در آن زمان تمام امید آمریکا متوجه اسرائیل شد و آمریکا تمام سرمایه خود را متوجه تل آویو کرد و قرار بود این سرمایه گذاری در جنگ 33 روزه جواب بدهد و در پایان آن به نفع رژیم صهیونیستی یک عصر جدید در منطقه آغاز شود، اما با شکست اسرائیل از حزب الله ،برنامه های آمریکا نقش بر آب شد ؛ حال با این اوصاف آمریکا از عقد این قراردادها به دنبال جلب نظر متحدان قدیمی خود است تا به نوعی با این کار که می توان آن را حمایت از جریان های میانه رو در منطقه توصیف کرد، صلح خاورمیانه را تحقق بخشد و با این کار جریان مقاومت به رهبری ایران را منزوی کند.
آمریکا به دنبال ایجاد همگرایی نظامی میان اعراب و اسرائیل بر ضد ایران است
کارشناسان و صاحبنظران درباره اهداف فرامنطقه ای آمریکا از فروش سلاح به برخی از کشورهای خاورمیانه موسوم به پرده سبز تصریح کردند که واشنگتن به دنبال تغییر مدیریت استراتژیک در منطقه خاورمیانه و ایجاد همگرایی نظامی میان اعراب و اسرائیل بر ضد ایران است.
پرسش بعدی که خبرگزاری مهر در نشست خبری- تحلیلی "طرح فروش سلاح آمریکا موسوم به پرده سبز به برخی از کشورهای خاورمیانه و تاثیر آن در آرایش سیاسی آینده" با کارشناسان حاضر در این نشست مطرح کرد این بود که " آیا اهداف آمریکا از این اقدام فقط همین اهداف منطقه ای یعنی منزوی کردن ایران و برقراری صلح میان اعراب و رژیم صهیونیستی بوده و یا اینکه هدف ازاین اقدام به نوعی رویارویی با روسیه و رقابت با کشوری است که بعد از پشت سر گذاشتن بحران های مربوط به فروپاشی شوروی سابق اکنون باردیگر در تلاش است تا خود را به عنوان یک قدرت بزرگ در جهان نشان دهد؟"
دکتر "مهدی مطهرنیا" کارشناس مسائل سیاسی جهان در پاسخ به این پرسش گفت : در امر فروش سلاح به خاورمیانه باید به تشریح مواردی چون چیستی، چرایی، چگونگی، جهت گیری و در مرحله آخر به چشم انداز این اقدام آمریکا پرداخته شود؛ به اعتقاد من آمریکا در پی دستیابی به کمربند طلایی آنچه که از مصر تا هند نام دارد،است و برنامه های بلند مدت آمریکا که برای سال2020 تا 2025 طراحی شده نیز بر دستیابی به کنترل این کمربند استوار است و با گذشت زمان این هدف آمریکا بیش از گذشته خود را نشان می دهد.
مطهرنیا در تشریح این دیدگاه خود افزود : بحران انرژی به عنوان مهمترین بحران نیمه اول قرن 21 مطرح است و با توجه به آنکه حجم قابل توجهی از منابع انرژی جهان در این کمربند طلایی قرار دارد؛ آمریکا سیاست بلند مدت خود را برای کنترل این منطقه استوار کرده ؛ من نیز همانند آقای دکترعلایی معتقدم ایران به عنوان "گل" این کمربند طلایی مطرح است، اما من نام قفل منطقه را بر روی آن می گذارم، زیرا معتقدم با باز شدن این قفل، تمام منطقه در اختیار آمریکا قرار می گیرد حال اگر آمریکا بتواند ایران را به نوعی تحت کنترل خود دربیاورد می تواند آینده مدیریت جهان را به گونه ای جدید به نحوی که چند ابر قدرت در آن مطرح باشند ترسیم کند.
این کارشناس مسائل سیاسی گفت : بعد ازفروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، برای آمریکا تعریف یک "دیگر استراتژیک" مطرح شد، زیرا بعد از فروپاشی شوروی سایر قدرت های جهان از قبیل انگلیس، فرانسه، ژاپن و ... ازرویارویی با آمریکا پرهیز کرده و سعی در حفظ منافع خود کردند؛به اعتقاد این کشورها آمریکا همانند یک گاو شیری است که علاوه بر شیر دادن شاخ های تیزی هم دارد و به جای آنکه با شاخ های این گاو روبه رو شوند به استفاده از شیر آن رضایت دادند ؛ در آن زمان آمریکا مجبور شد تا "دیگر استراتژیک" خود را در قدرت های متوسط جهان جستجو کند، برای مثال"هانتگینتون" در مقاله ای به نام "فرسایش منافع ملی ایالات متحده آمریکا" می نویسد : "بدون شوروی، آمریکایی بودن چه معنایی دارد."
دکتر مطهر نیا افزود : یافتن دیگر استراتژیک، حضور آمریکا در عرصه بین الملل را تضمین می کرد و از همین رو آمریکا "بنیادگرایی اسلامی" را مورد هدف قرار داد و در راس کشورهای اسلامی ایران به عنوان هدف شاخص مطرح شد، اما از نوروز سال86 به بعد آمریکا به سبب رویارویی با مخاطره های بین المللی از جمله عراق، با ریسک های زیادی مواجه شد و برای رهایی از این خطرها و حفظ آبروی چندین ساله خود دست به اقدامات جدیدی زد که یکی ازاین اقدامات، مدیریت بحران های موجود در خاورمیانه بود و در همین راستا در گام اول اقدام به بومی سازی منازعات موجود در منطقه و قطب بندی خاورمیانه در راستای اهداف مورد نظر خود کرد تا به طور آبرومندانه ای از "مخاطره عراق" سربلند بیرون بیاید.
لازم به ذکر است این کارشناس مسائل بین الملل معتقد بود مسئله عراق به هیچ وجه برای آمریکا به عنوان یک بحران مطرح نیست، بلکه آمریکا با "مخاطره عراق" روبرو است.
مطهرنیا تصریح کرد : بومی سازی منازعات در خاورمیانه سبب رویارویی حماس و فتح در سرزمین های اشغالی، پیداش جبهه ای به نام فتح الاسلام و جریانی به نام فیض الاسلام در لبنان که هدف از آن رویارویی رادیکالیسم سلفی و حزب الله شیعی در لبنان است، در عراق نیز آمریکا با تحریک تنش های موجود بین گروه های شیعه و سنی، سعی در بومی کردن منازعات این کشور دارد و در افغانستان وپاکستان نیز این کار به گونه ای دیگر انجام می شود.
یه اعتقاد مطهرنیا : هدف آمریکا از این بومی سازی منازعات، ارتقاع سطح خود در مسائل بین المللی و بزرگ جلوه دادن نقش روسیه در مسائل روز جهان است تا با این ارتقاع سطح حوزه عملکرد خود را ازسطح منطقه خاورمیانه به بیرون ازآن انتقال داده و با این کار، خاورمیانه را به دو قطب حامیان ایران و مخالفان ایران تقسیم کند تا در مرحله بعد اقدام به تغییر نظام در کشورمان به زعم خود کند و استراتژی "پرده سبز" نیز در همین راستا طرح شده است ؛ در این جا لازم است دو نکته را مطرح کنم اول آنکه هر چند در حال حاضر آمریکا به دنبال تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در منطقه است، اما این تغییرات تا زمانی که پشتوانه نظامی نداشته باشند استوار نخواهند بود و اقدام آمریکا در ارسال سلاح به منطقه باید در استراتژی کلان( گرند استراتژی) آمریکا مورد بررسی قرار گیرد و در اینجا با توجه به ارسال سلاح از جانب آمریکا به عربستان متوجه می شویم که حجم 20 میلیارد دلار در 10 سال چندان رقم قابل توجهی نیست، اما آنچه که این مسئله را مهم می کند میزان آن نیست، بلکه در درجه اول موقعیتی است که ارسال این سلاح ها در آن انجام می شود یعنی همان چیستی مسئله و درجه دوم نوع سلاح هایی است که به منطقه وارد می شود و این سلاح ها از نوع دفاعی نیستند،بلکه از نوع تهاجمی به حساب می آیند که دلیل این کار را باید در رابطه با استراتژی کلان آمریکا در منطقه جستجوکرد.
بر همین اساس آمریکا بیش از آنکه به مسابقه تسلیحاتی در منطقه بیندیشد در اندیشه مدیریت استراتژیک منطقه بر اساس همان دو اصل ذکر شده و مدیریت تسلیحات نظامی به نفع خود در جهت انجام ماموریت های نظامی آینده در منطقه است ؛ از همین رو هدف استراتژیک ارتش های کشورهایی مثل عربستان تغییر کرده و هدف استراتژیک آنها ایران می شود ؛ پس آمریکا در حال مدیریت تسلیحاتی منطقه است به این معنا که تسلیحاتی که در اختیار کشورهای مثل عربستان، امارت، بحرین و سایر کشورها قرار می گیرد مکمل هم هستند و آمریکا تمام آنها را به صورت یک جا در اختیار یک کشور قرار نمی دهد.
چگونگی فروش :
مطهرنیا درباره چگونگی فروش این سلاح ها از سوی آمریکا گفت : درچگونگی فروش این تسلیحات، آمریکا باید نکاتی را مورد توجه قرار دهد برای مثال درباره اسرائیل، 30 میلیارد سلاح به این رژیم ارسال می شود که با افزایش 25 درصدی نسبت به سال های قبلی همراه است، لذا این کار باید به گونه ای انجام شود که رادیکال های عرب و رادیکال های صهیونیست در برابر آن جبهه گیری نکنند و هدف از این کار آن است که یک همگرایی نظامی میان اعراب و اسرائیل بر ضد ایران به وجود بیاورد و از همین رو است که فروش سلاح به اسرائیل و اعراب با هم اعلام شده و همراه با آن جریان سازی نیز انجام می شود و اگر به مسیری که این سلاح ها به آن فرستاده می شود توجه کنیم متوجه می شویم که این سلاح ها از مصر تا نزدیکی مرزهای ایران مستقر می شوند یعنی همان کمربند طلایی.
مطهرنیا در ادامه با اشاره مجدد به بومی سازی جریان ها در منطقه گفت : هدف از این کارهمان ارتقاء سطح خود و مدیریت آن است به نحوی که "قدرت نرم" آمریکا بازسازی شود چون ممکن است در سال آینده دموکرات ها در آمریکا(در انتخابات ریاست جمهوری) روی کار بیایند و باید به این نکته اشاره کنم که طرح این برنامه ها از سوی بوش انجام نمی شود، بلکه استراتژیست های آمریکایی که متشکل از دو طیف جمهوریخواه و دموکرات هستند این کار را انجام می دهند و در چنین قالبی آمریکا بابد تحرکات سیاسی و اقتصادی خود را با تحرکات نظامی هماهنگ کند.
جهت گیری :
دکتر مطهرنیا معتقد است که جهت گیری فروش سلاح به اعراب و اسرائیل، ایران است و نباید به هچ وجه در آن شک کرد و این جهت گیری زمانی به موضع گیری ختم می شود که واکنش ها به مسائل رادیکالی تر شود ؛ رادیکالی شدن واکنش ها در ایران ازاین طریق انجام می شود که مسئله ایران ( در زمینه هسته ای) را تبدیل به معمای ایران و بعد معما را به مخاطره ایران تبدیل کنند و شاهد هستیم که از واژه ریسک به جای مخاطره استفاده می کنند و هدف آمریکا از این اقدامات آن است که در مرحله آخر مخاطره ایران را به بحران ایران تبدیل کند چون در این شرایط برخورد نظامی با ایران بسیار راحت تر خواهد بود.
موانع و پیامدهای فروش سلاح :
مطهر نیا در پایان پاسخ به این پرسش گفت : از آنجا که روش آمریکا در برخورد با ایران استفاده از روش جنگ های نامتعادل است لذا فروش سلاح به اعراب و اسرائیل با یک برنامه بلند مدت انجام گرفته و این هدف بلند انجام عملیات علیه ایران است ؛ اما آیا این عملیات انجام می شود یا خیر بستگی به نوع "کنش گری" ایران در برخورد با این مسائل دارد.
آخرین پرسشی که از سوی خبرگزاری مهر در این نشست مطرح شد، این بود که:"از آنجا که آمریکا در اندیشه تشکیل یک جبهه ضد ایرانی در منطقه است و با توجه به اینکه هنوز دیدگاه های ضد استعماری در کشورهای خاورمیانه دیده می شود ارسال سلاح به منطقه در آینده نزدیک و دور چه تاثیری بر جغرافیایی سیاسی منطقه دارد؟ و تاثیر آن چگونه خواهد بود آیا هدف مورد نظر آمریکا از این کار فقط ایران است و یا اینکه به دنبال هدف های دیگر از جمله کنترل دولت های کشورهای عربی نیز هست؟"
دکتر حسین علایی در پاسخ به این پرسش گفت : آمریکا برنامه خود را بر اساس اهدافی طرح ریزی کرده و سعی دارد به این اهداف برسد اما عوامل و مشکلات زیادی در سر راه آمریکا برای رسیدن به این اهداف وجود دارد که مهمترین این مشکل ها در درجه اول، بافت جمعیتی و فرهنگی خاورمیانه است ؛ این بافت جمعیتی و فرهنگی در اصل، خود مانع رسیدن آمریکا به هدف مورد نظر است برای مثال درباره عراق آمریکا امیدوار بود تا با سرنگونی صدام دولتی بر اساس دموکراسی در عراق پدید بیاورد که از دل این دموکراسی دولتمردانی بیرون بیایند که اهداف آمریکا را محقق کنند، اما در عمل شاهد چیز دیگری در عراق هستیم؛ باید بگویم که آمریکا در این میان فقط یکی از بازیگران موجود در بازی را شکل می دهد هر چند او یازیگر بزرگی است اما بازیگران دیگری از جمله ایران نیز در این بازی حضور دارند.
دکتر علایی استفاده ازارسال این تسلیحات را به خاورمیانه به منظور کمک به برقراری صلح میان اعراب و اسرائیل با توجه به سوابق موجود در این زمینه رد کرد.
علایی در ادامه سخنان خود درباره چرایی تجهیز عربستان و مصر از سوی آمریکا اعلام کرد : مصر نقش بسیار زیادی در شکل گیری جریان های موجود در سرزمین های اشغالی داشت به نحوی که با نفوذ در فتح، توانست بسیاری از اعضای این گروه فلسطینی را به سمت خود جلب کند و از این نفوذ در نهایت به منظور نزدیک کردن ابومازن و اولمرت استفاده کرد ؛ مصر سعی داشت تا این کار را درباره حماس نیز انجام دهد، اما موفق به انجام این کار نشد، در واقع آمریکا با تجهیز مصر به دنبال آن است که قدرت این کشور در خاورمیانه را در سطح قابل قبولی حفظ کرده تا در موقع لزوم از آن استفاده کند به عبارت دیگر این تجهیز نوعی قدردانی از نقش مصر در جریانات فلسطین است و در عراق نیز مصر تلاش زیادی کرده تا افرادی که در این کشور روی کار می آیند از نزدیکان آمریکا باشند.
اما درباره عربستان وضع فرق می کند، زیرا عربستان به عنوان تعدیل کننده نقش ایران درعراق عمل می کند چون شاهد هستیم هر گاه بحث کاهش قدرت نظامی آمریکا در عراق مطرح می شود بحث افزایش قدرت عربستان در این کشور نیز مطرح می شود زیرا افزایش قدرت عربستان به معنای کاهش قدرت ایران در عراق است، باید این نکته را نیز یادآور شوم که عربستان و آمریکا در این مورد اندکی با هم اختلاف نظر دارند، زیرا کاخ سفید خواهان آن است که آنچه را می خواهد، عربستان در عراق انجام دهد اما عربستان خود به دنبال منافع دیگری است و از همین رو است که همزمان با ارسال سلاح به این کشور، نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد اعلام می کند که ریاض در آشوب های عراق دست دارد، به عبارتی عربستان خواهان روی کار آمدن دولتی همچون دولت صدام است تا بتواند با این کشور رابطه برقرار کند، اما آمریکا چنین هدفی را دنبال نمی کند و به همین دلیل است که از زمان سقوط صدام تا کنون عربستان سفارت خود در عراق را تعطیل کرده است.
علایی نیز در ادامه با اشاره به متفاوت بودن تجهیزاتی که قرار است دراختیار کشورهای عربی خاورمیانه و اسرائیل ارسال شود، آنها را مکمل یکدیگر دانست و اعلام کرد: هیچ کدام از این دولت ها نقشی در تعیین نوع سلاح ها و محل استقرار آنها نقشی ندارند، بلکه آمریکا تصمیم می گیرد چه نوع سلاحی به این کشورها ارائه و آنها را در چه مکانی مستقر کند.
این کارشناس نظامی و مسائل بین المللی درباره استفاده از این سلاح ها برای حمله به ایران گفت : زمانی آمریکا می تواند از این سلاح ها برای حمله به ایران استفاده کند که تمام زمینه های لازم برای این کار را آماده کرده باشد.
علایی معتقد است : ممکن است آمریکا به هیچ یک از اهدافی که در ارسال این سلاح ها به خاورمیانه دنبال می کند نرسد و این سلاح ها زمانی علیه این کشور استفاده شوند.
"مهدی شکیبایی" در پاسخ به این پرسش اینگونه پاسخ گفت : ممکن است ایران به عنوان تنها هدف آمریکا مطرح نباشد و ایران به عنوان یک خاکریز برای آمریکا مطرح باشد یعنی اینکه هدف آمریکا بعد از ایران به دنبال هدف قرار دادن جهان اسلام باشد.
این کارشناس مسائل خاورمیانه معتقد است : اینکه آیا آمریکا می تواند به اهداف خود برسد یا نه را آنطور می توان توضیح داد که اگر به عقب برگردیم و به اقدامات آمریکا از سال2001 تا کنون بنگریم متوجه می شویم که واشنگتن در برنامه های خود در خاورمیانه موفق نبوده است برای مثال اگر آمریکا می توانست عراق را کنترل کند بر ایران نیز تسلط پیدا می کرد، اما این مسئله تا کنون با شکست روبرو شده وقتی آمریکا درعراق نتوانست موفق شود، وارد لبنان شد و با ترور حریری، سعی کرد ایران را به عنوان حامی حزب الله و یک تهدید معرفی کند.
شکیبایی در ادامه به سند استراتژی ملی آمریکا که در سال 2004 ارئه شده و چشم انداز آینده آمریکا در 10 سال بعد را ترسیم می کند اشاره کرد وگفت : در این سند عنوان شد که چین تا چند سال دیگر تبدیل به بزرگترین رقیب آمریکا می شود و در سال2020 می تواند آمریکا را پشت سر بگذارد در نتیجه آمریکا مجبور است برای مهار چین وارد خاورمیانه شده و با کنترل منابع انرژی این منطقه که انرژی مورد نیاز چین را تامین می کند اندکی از رشد چین بکاهد.
قام مقام خبرگزاری قدس در ادامه گفت : عقد این قراردادها را می توان به نوعی انداختن توپ در زمین ایران توصیف کرد و با این توضیح ابتکار عمل هم اکنون در دستان ایران است که اگر با تدبیر با آن برخورد شود می توان این نقشه آمریکا را نیز خنثی کرد. به عقیده شکیبایی این اقدام آمریکا می تواند به معنای تغییر استراتژی نظامی آمریکا نیز باشد، زیرا آمریکا از سال 1991 یعنی جنگ اول خلیج فارس یک استراتژی نظامی را دنبال می کند یعنی فشارسنگین ازهوا و یورش از زمین و اشغال نقطه مورد نظر ، این کار تا قبل از جنگ 33 روزه چند بار امتحان شده و جواب داده بود، اما این استراتژی در جنگ 33 روزه شکست خورد.
وی به عنوان آخرین نکته مورد نظر خود در این بحث گفت : بعد ازاشغال عراق نقطه ثقل خاورمیانه، ازفلسطین به عراق منتقل شد ؛ پیش از آن مصر نقش بسزایی در تحولات خاورمیانه داشت، اما درباره عراق موضوع فرق می کند و دراینجا نقش عربستان پررنگ تر می شود و از هیمن رو است که آمریکا مجددا به عربستان روی خوش نشان داده و سلاح در اختبار این کشور قرار می دهد.
"کمال امیر بیک" دیگر کارشناس حاضر در این نشست در این باره گفت : آمریکا از ارسال سلاح به خاورمیانه به دنبال بهره برداری سیاسی است، زیرا این قراردادها هنوز نهادینه نشده و ممکن است کنگره آن را تایید نکند از سوی دیگر عربستان هنوز برچسب مشارکت در حوداث 11 سپتامبر را بر پیشانی دارد، همچنین ممکن است این سلاح ها در آینده در اختیار القاعده، طالبان و سایر گروه های تروریستی قرار گیرد و از همین رو برخی از سناتورهای آمریکا درباره فروش سلاح به عربستان تردید دارند.
امیر بیک در ادامه گفت : این طرح نشان دهنده آن است که طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا شکست خورده، زیرا طرح فروش سلاح به کشورهای عربی خاورمیانه زمانی مطرح می شود که عربستان، مصر و اردن هنوز در مظان اتهام شرکت در حوداث 11 سپتامبر هستند، از همین رو نباید طرح فروش سلاح به خاورمیانه را چندان جدی گرفت.
این کارشناس مسائل خاورمیانه تصریح کرد : یکی ازاهدافی که آمریکا از اجرای این طرح به دنبال آن است رهایی از عراق است، زیرا عربستان در مرحله اول یعنی حمله به عراق هیچ کمکی به آمریکا نکرده و هم اکنون نمی توان این انتظار را داشت که آمریکا بدون چشمداشتی 20 میلیارد دلار سلاح در اختیار عربستان قرار دهد؛ در نتیجه آمریکا امیدوار است که با این کار ریاض ، واشنگتن را در عراق کمک کند.
هدف دیگر آمریکا از ارسال سلاح به خاورمیانه دامن زدن به یک جنگ سرد است ؛ جنگ سردی که یادآور جنگ سرد میان آمریکا و شوروی در پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است و در این جنگ سرد دو ایدئولوژی نمایان می شود یکی ایدئولوژی ایران و اقمار آن یعنی حزب الله، حماس، سوریه و ... و دیگری ایدئولوژی آمریکا و اقمار آن یعنی عربستان، بحرین، اردن و مصر و ... و این در حالی است که خود آمریکایی ها معتقدند برگهای برنده ایران در جنگ سرد بیش از برگ برنده های آمریکا است.

مطهر نیا کارشناس مسائل سیاسی
دکتر مطهرنیا در پایان این نشست گفت : پیروز شدن در طرح ها از قبیل طرح امنیتی بغداد اصلا برای آمریکا مهم نیست، بلکه تاثیرات این گونه طرح ها مهم است ؛ تغییر پذیر بودن، ویژگی اصلی عصر جدید تلقی می شود و در دنیای امروز طرح های چند ماهه و یا حتی یک ماه نیز طراحی نمی شوند، بلکه طرح ها به صورت روز شمار طراحی می شوند و اگر با دقت به روند جریان های موجود نگاه کنیم متوجه می شویم که آمریکا در حال برداشتن گام های مطمئن برای رسیدن به هدف اصلی خود یعنی کنترل اتحادیه اروپا و چین است ؛ من معتقدم شکست یا پیروزی در این طرح ها اصلا مطرح نیست و شکست و پیروزی در طرح ها مربوط به ادبیات گذشته است، بلکه آنچه در این طرح ها مهم است اثرات آنها است.
مطهر نیا ابراز عقیده کرد: هدف نهایی آمریکا از این اقدامات فقط کنترل خاورمیانه نیست، بلکه واشنگتن به دنبال هدف بزرگتری است ؛ آمریکا از "دنیای پر دردسر گالیور" می ترسد،دنیای پر دردسر گالیور یکی از چهار استراتژی است که کارشناسان جهان در سال1995 برای آینده آمریکا ترسیم کرده و گفته اند اگر آمریکا کشورهای خاورمیانه را کنترل نکند؛ باید برای همیشه در خدمت کوتوله ها یعنی کشورهای خاورمیانه باقی بماند پس به هر نحو ممکن باید به منابع انرژی خاورمیانه مسلط شود.
مطهر نیا تصریح کرد : پیکان تهدید آمریکا از این اقدام به سوی ایران بوده و هدف نهایی آمریکا از این اقدام مدیریت جهان به روشی جدید است.
یادآورمی شود که آمریکا روزدوشنبه 8 مرداد اعلام کرد که قصد دارد کمک های نظامی به ارزش دهها میلیارد دلار به همپیمانان عرب خود و نیز رژیم اسرائیل ارائه کند.
این کمک ها شامل 13 میلیارد دلار به مصر، 30 میلیارد دلار به رژیم اسرائیل و 20 میلیارد دلار به عربستان است و انتظار می رود که کشورهای دیگر عرب حوزه خلیج فارس از کمک هایی نظامی که ارزش آن اعلام نشده است، بهره مند شوند.


نظر شما