۱۰ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۵۳

در گفتگو با مهر مطرح شد؛

تربیت را جایگزین سانسور کنیم/راه مواجهه با امثال تتلو چیست؟

تربیت را جایگزین سانسور کنیم/راه مواجهه با امثال تتلو چیست؟

فاطمه رایگانی می‌گوید: به‌جای حذف و سانسور باید به‌صورت ریشه‌ای روی تربیت فرهنگی و عقیدتی نسل‌ها کار کنیم و حواسمان به مقطع نوجوانی و مراحل تربیتی، آموزشی و آگاهی بخشی رسانه‌ای آن باشد.

خبرگزاری مهر، فرهنگ و اندیشه-مسعود کارگر: مواجهه درست با هر نسل باید بر اساس نیازسنجی و الگوپذیری درست آن نسل باشد که اگر غیر از این رخ دهد، جامعه دچار یک شکاف هویتی و تعاریف متعدد هویتی و در نتیجه پدیدار شدن گونه‌های مختلف فرهنگی عقیدتی خواهد شد و خروجی چنین‌فضایی عمیق‌شدن شکاف نسلی و برهم خوردن مرجعیت تمدنی و فرهنگی خواهد بود.

ما همچنان نسل جدید را بر اساس المان‌ها و گذاره‌های نسل‌های قبلی می‌سنجیم و برای هویت سازی آن اقدام می‌کنیم در حالی که اگر قرار باشد زیست رسمی با زیست غیر رسمی نسل نو در چنین اتمسفری متضاد هم باشد هنجارشکنی‌های جبران‌ناپذیری پدیدار خواهد شد. و باید به این درک رسید که نسل نو و نوجوان اگر بدرستی هدایت و حمایت نشود این آشفتگی هویتی موجب بحران‌های متعدد فرهنگی، اجتماعی و حتی امنیتی خواهد شد.

برای واکاوی این موضوع گفتگویی داشتیم با فاطمه رایگانی دانشجوی فلسفه و پژوهشگر اندیشه سیاسی که در ادامه خواهید خواند.

* خانم رایگانی، مدل مطلوب نسل جدید چیست و مواجهه ما با آن چگونه بوده است؟

مدل‌های مختلف برای نسل جدید وجود دارد که ما در مواجهه با همه آن‌ها غافل‌گیر می‌شویم و در هر مدل یک شیوه برخورد با نسل جدید را داشته و در عین حال اشتراکی نیز بین‌شان وجود دارد. در این که جریان سرمایه داری در پی وهن دین و به تاراج بردن فرهنگ در میان جوانان بوده و هست و شکی نیست و در اصل حامی اصلی پدیده‌های ساختارشکنانه هستند. برای همین کسی مثل تتلو می‌تواند چنین کنسرتی در ترکیه بدون هیچ مشکلی اجرا کند و یا ساسی‌مانکن برای یک کلیپ کلی امکانات و وقت برایش هزینه کنند. و جریان رسانه‌ای غرب با حمایت کاری کرده‌اند که اقبال چهره‌های مشهور لس‌آنجلسی و داخلی بر این پدیده‌ها بیشتر و در نتیجه مردم و نسل نو با تبعید از شهرت آن اشخاص جذب این چنین پدیده‌ها می‌شوند.

طرفداران این‌پدیده‌ها طیف متکثری هستند و از هر سن و نسلی هست ولی بیشترین قشر درگیر نوجوان‌ها هستند و این خطر بزرگی است. دوره نوجوانی دوره مغفول شده است و هیچ برنامه درستی از سمت حاکمیت و خانواده‌ها برایش وجود ندارد و عمدتاً خانواده و اجتماع در مواجهه با آن غافلگیر می‌شود، چون عمدتاً برای نوزاد و کودک همیشه برنامه‌های مراقبتی و تربیتی از سوی سیستم آموزشی حاکمیتی و خانواده‌ها وجود دارد و برایش همیشه مطالعه پژوهش و آگاهی دارند و یا جوان به خاطر کنشگری سیاسی اجتماعی و نیازمندی‌های ضروری شغلی و ازدواج مورد توجه است، اما سن نوجوانی تنها سنی است که هیچ برنامه و راهبرد درستی برای آن تعبیه نشده، به رسمیت شناخته نمی‌شود و هدف دشمن هم دقیقاً این مقطع سنی و این جریان فکری است.

از یک‌سو در حوزه رسانه بهترین مدیوم جذب تهییجی برای نسل نوجوان موسیقی است که جریان رسانه‌ای غرب با تاکید، ترویج و توسعه در این مدیوم و استفاده از سلبریتی‌هایی که ضد هنر و دور از هر تخصص هنری هستند در پی جذب حداکثری این نسل برآمده است.

* نظرتان درباره مدیریت طبقاتی اجتماع توسط سلبریتی‌ها چیست؟

در همه‌جای دنیا سلبریتی‌ها یک طبقه از اجتماع را مدیریت می‌کنند و برخی کاملاً با تعمد ضد فرهنگی و ساختارشکنانه حتی یک طبقه را علیه یک ارزش و ساختار موجود تهییج و تشویق می‌کنند اما آیا در ایران هم باید این رویه باشد و طبیعی به‌نظر بیاید!؟ خیر چون با تمدن، فرهنگ و ساختار اجتماعی ما نمی‌خواند و در بعد وسیعی یک هنجارشکنی اساسی تلقی شده و حتی توسط طبقات زیادی از مردم محکوم می‌شود.

طبیعتاً در ایران هم یک یا چندطبقه نسبت به چنین پدیده‌های ضد ارزشی اقبال دارند و اگر ما بخواهیم نداشته باشند، گزینه حذف و سانسور آن طبقه به ذهن می‌رسد، اما آیا امکان حذف و سانسور طبقه‌ای داریم!؟ خیر

* چرا؟

چون طبقه مورد نظر با گارد به تقابل خواهد پرداخت، پس راهکار چیست!؟ به‌جای پریشان شدن و فکر کردن در مورد حذف و سانسور طبقه و پدیده باید به‌صورت ریشه‌ای روی تربیت فرهنگی و عقیدتی نسل‌ها کار کنیم و حواسمان به مقطع نوجوانی و مراحل تربیتی، آموزشی و آگاهی بخشی رسانه‌ای آن باشد.

* یک پدیده مهم برملا شدن هویت نوجوان‌ها در زیستی غیر رسمی است. نظرتان در این باره چیست؟

ما الان با نسلی از نوجوان مواجه هستیم که از طرفی با یک‌فرهنگ رسمی مواجه است که در این‌فرهنگ رسمی برخی موارد منجمله این پدیده‌ها را ضد فرهنگ و ناهنجار می‌داند و از سویی این نسل یک زیست مجازی و حقیقی متأثر از مجازی دارد که همین ضد ارزش‌ها برایش قبح نیست و از برخی موارد منجمله ارتباط با جنس مخالف دفاع می‌کند و در بستر زیست این‌چنینی احساس راحتی و عادی بودن می‌کند اما در مواجهه با فرهنگ رسمی که آن ساختارشکنی را تقبیح می‌کند به تعارض می‌خورد. و در نهایت حس می‌کنند با ساختار رسمی بیگانه هستند و هر جا حس کنند بیگانه و غریبه هستند با آن، به سوی ضدش کشش پیدا می‌کنند.

برای همین ناخودآگاه به سوی آشکار کردن موارد مورد پسند خود و هر پدیده و شخصی که پرچم دار آن است کشیده می‌شود. و هر بستری که امکان آشکارسازی موارد مطلوب در زیست فردی را به آن‌ها بدهد با سرعت به سمت و سویش گسیل پیدا خواهند کرد. برخی موارد آن در بستر مجازی ترند و وایرال شد. و همه آن رفتارها و گفتارها که از نظر فرهنگ رسمی، خانواده‌ها و جامعه ساختارشکنانه است توسط این طیف و این نسل در جمع‌هایشان و در بستر خانواده برملا می‌شود و این برملا شدن در واقع تلاش برای به رسمیت شناختن است و چون ما نمی‌توانیم آن را به رسمیت بشناسیم و از سویی کاری نکردیم از نظر او هم ضد ارزش به‌حساب بیاید.

حتی ماهایی هم که در طبقه فرهنگی جامعه هستیم ممکن است شوخی‌ها و لفظ‌های آن‌ها را تکرار کنیم، یعنی برای خانواده و جامعه هم در بستر و فضای رسمی تقبیح می‌شود اما در فضای غیر رسمی به‌راحتی هم‌خوانی و هم‌گرایی داریم با این پدیده‌ها! در نتیجه آن نوجوان وقتی می‌بیند توسط خانواده در فضای غیر رسمی تکرار می‌شود، زیر بار تقبیح پدیده هرگز نمی‌رود و اینجا محل تعارض و چالش با این نسل به اوج خود می‌رسد.

* به‌نظرتان با قدرت اثر کنشگری ساختارشکنانه سلبریتی‌ها بیشتر از محتواهای تولیدی‌شان چه باید کرد؟

تفاوتی که هنرمند با سلبریتی در سن نوجوانی با سایر سن‌ها و بالاتر دارد این است که مواجهه نوجوان با چنین پدیده‌ها و سلبریتی‌هایی صرفاً با محتوا و اثر تولیدی آن نیست بلکه کشش و گرایش این نسل بیشتر با شخص صاحب پدیده و سلبریتی است و حواشی و حرف‌هایی که جدای از اثر تولیدی‌اش می‌زند و یک فضای کنشگری خاص برای مخاطب نوجوانش ایجاد می‌کند. شخصی مثل تتلو حامیانش را با موسیقی و کنسرتش جذب نمی‌کند، بلکه با حرف‌هایش در کانالش این نسل را مجذوب خود می‌کند، یعنی با سخن گفتن رودررو و بیان مشکلات و ایجاد فضایی احساسی مخاطبش را ترغیب به حمایت و همدردی می‌کند و در این فضاست که ذهن‌ها آماده پذیرش هر حرف و اعمال هر نوع کنشگری است. این فضاست که مسئله‌ساز است و نه صرفاً اثر تولیدی وی، به همین خاطر چنین پدیده‌هایی بیشتر در بعد مطالبات شخصی و کنشگری مفهومی ضد ارزشی که دارند مسبب جذب حداکثری نسل نو شده و با تهییج و به اوج رساندن احساسات غیر معقول آن‌ها را برای هر اقدامی آماده و ترغیب می‌کند که حتی طرف حاضر است برای دیدن او به هر جای دنیا برود و هر مدل بودنی را که او گفته با هر ظاهر و تیپی بپذیرد.

* با هویت سازی به سبک تتلو و ساسی‌مانکن چه کنیم؟

این افراد در چنین قالب ساختار شکنانه‌ای که دارند، یک یا چند موضع سیاسی یا فرهنگی را در سخنان و مواضع غیر رسمی بیان و همان را در اثر تولیدی موسیقایی یا کنسرت رسمی فریاد می‌زند و این مشی اعتراضی ناخودآگاه توسط طرفدار و حامی در بستر رسمی و غیر رسمی زیستی تکرار و متبلور می‌شود و منجر به تشدید شده و از منجر مخاطب منجی حساب شده و گمان می‌کند خواننده برایش دارد هویت سازی می‌کند در حالتی که هیچ هویت ثابت و مشخصی در بستر زیستی رسمی خود نمی‌بیند و در واقع باید در مدرسه یک گونه خاص باشد، در اجتماع یک مدل دیگر، در محیط خانواده شیوه‌ای دیگر، این تفاوت هویتی که در شعر خواننده خدا هست ولی خدایی بیخیال، یک خدا هم خود او معتقد است و خانواده‌اش را دوست دارد و از سویی مدل و سبک فرهنگی رسمی و غیر رسمی آن‌ها را درک نمی‌کند، در محیط مدرسه با یک پوشش خاص، در میان هم نسلان تیپی متفاوت، و همه این تزلزل‌ها منجر به فقدان هویت مرجع و هویت‌های متکثر شده و فرد را به سمت و سویی تهییجی خواننده مذکور و جمع‌های حامی آن متمایل می‌کند. و طبقه سرمایه‌دار هم وقتی می‌بیند تمایل و اقبال روی این پدیده‌ها بیشتر است طبیعتاً تمرکزش را روی آن گذاشته و موجب ضریب بخشی به آن در تمام ابعاد خواهد شد.

در نهایت باید گفت در بین الگوها و پیشنهادهای موجود آن‌چیزی که ما برای این نسل ارائه می‌کنیم اقناع کننده نیست، چرا نیست چون ما توضیحی برایش نداریم و فقط عرضه کننده آن هستیم بدون هیچ استدلال درست و از آن سو پدیده‌های این‌چنینی به‌راحتی نوجوان ما را اقناع می‌کند و به او توضیح می‌دهد و همین توضیح با زندگی روزمره این نسل گره می‌خورد و ما نمی‌توانیم مسئله را درست تبیین و حل کنیم و درست در همین نقطه است که سهل‌انگاری و کم‌کاری ما عیان می‌شود.

و باید اعتراف کرد آن‌طرف قدرت اقناع دارد و ما نداریم، البته که نتوانستند روی همه طیف نسل نو اثر بگذارند ولی در طیف خاصی که توانسته‌اند جامعه، خانواده و حاکمیت در بازگردانی و اقناع درست ناکارآمد حاضر شده و یا نادیده گرفته می‌شوند و یا در تقابل با آن جلوی این طیف صف آرایی نادرست می‌کنیم. مثلاً ساسی‌مانکن کلیپ می‌دهد و در چند مدرسه با آن می‌رقصند و واکنش و صف آرایی در مقابلش به گونه‌ای است که از چند مدرسه مذهبی چند کلیپ امام حسینی بیرون می‌آید و بیان می‌شود که نسل نو و دهه هشتادی این‌ها هستند نه آن‌ها و به‌جای درک آن طیف و طبقه و فهم زبان و نیازشان و تغییر الگو و تبیین درست مفاهیم و هویت سازی درست به‌شدت آن‌ها را می‌کوبیم و جدا شده از جامعه و هم‌نسلان خودشان قرارشان می‌دهیم و عمده محصولات فرهنگی تولیدی خودمان را متناسب طبقه‌ای کرده‌ایم که می‌خواهیم در صف آرایی مقابل این طبقه قرار دهیم و نتوانستیم زبان این طبقه باشیم.

در عوض تتلوها و ساسی‌مانکن‌ها زبانشان شده‌اند چون مسئله این نسل را به رسمیت شناخته و در ارائه بازتعریفی از آن سخیف‌تر و مبتذل‌تر ارائه کرده و روی به ساختارشکنی شدیدتری هم خواهند آورد که این مدل در ساسی‌مانکن و ارائه او بیشتر از تتلو است و این بدترین روش است که به‌جای تقابل با دشمن و مبدا پدیدار کننده چنین پدیده‌هایی و نیز هم‌راه شدن درست با حامیان آن به تقابل با آن‌ها پرداخته و یک گارد علیه فرهنگ رسمی برایشان ایجاد می‌کنیم و نسل جدید را چند طیف کرده و تفرقه ماهیتی طبقاتی در نسل و در نتیجه شکاف عمیق فرهنگی در جامعه ایجاد خواهیم کرد.

کد خبر 5340199

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • ناشناس IR ۱۲:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۸/۱۰
      10 0
      خدا ذلیل کن کسانی رو نگذاشتن این بدبخت ها توی ایران کشور خودشون کنسرت برگزار کنن تاکه از کشور خارج نشین به این راهها کشیده شن خدا ذلیل کنه که این بلا ها رو سرشون خوردین حالا هم در برابرشان وایسادم میگن بچکان ها رو منحرف میکنن این بلایی هست که خودتون سرشون اوردین