به گزارش خبرنگار مهر، اجرای نمایش میدانی «ایرانمرد» به کارگردانی محمدحسین زائری همزمان با سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، بار دیگر توجهها را به یکی از مهمترین و مؤثرترین گونههای نمایشی سالهای اخیر جلب میکند؛ گونهای که به درستی توانسته میان روایت تاریخی حماسی، مخاطب گسترده و تجربهای جمعی از هنر پیوند برقرار کند.
حاج قاسم سلیمانی به عنوان یکی از برجستهترین شخصیتهای معاصر ایران، ظرفیتی کم نظیر برای روایت هنری دارد. شخصیتی که فراتر از یک فرمانده نظامی، به نمادی از مقاومت، هویت ملی و کنش تاریخی در دوره معاصر تبدیل شده است. پیش از این نیز تجربههایی چون نمایش میدانی «جانفدا»، «ساعر ۵» درباره حاج قاسم سلیمانی و دیگر آثار تولید شده در سازمان هنری رسانهای اوج همچون «جهان بانو»، «تنهاتر از مسیح»، «بازگشت» و «روشنایی شب تار» نشان داد نمایش میدانی میتواند بستری مؤثر برای معرفی، بازخوانی و تثبیت چنین شخصیتهایی در حافظه جمعی باشد؛ تجربههایی که هم با استقبال مخاطب مواجه شدند و هم توانستند زبان نمایشی متناسب با مقیاس شخصیت را پیدا کنند.
«ایرانمرد» نیز در امتداد همین مسیر شکل گرفته است؛ استفاده از ظرفیت نمایش میدانی نه صرفاً به عنوان یک فرم پر زرق و برق، بلکه به مثابه رسانهای فراگیر که امکان روایتی اسطورهوار، نمادین و در عین حال قابل فهم را برای عموم مخاطبان را فراهم میکند. نمایش میدانی به دلیل وسعت صحنه، تعدد بازیگران، حضور جلوههای ویژه و تجربه همه جانبه، این قابلیت را دارد که شخصیتهایی در اندازه تاریخ معاصر را نه در قالب روایتهای کوچک و محدود، بلکه در ابعاد حماسی و ملی بازنمایی کند.
نمایش میدانی در ایران مسیری تدریجی اما رو به تکامل را طی کرده است. از تجربههای اولیهای چون «شب آفتابی» به کارگردانی بهزاد بهزادپور در سال ۱۳۸۴ که نقطه عطفی در تعریف نمایش همه جهتی و میدانی به شمار میآید، تا آثار متعددی که در سالهای بعد روی صحنه رفتند و هر یک به تثبیت این ژانر کمک کردند. با تأسیس سازمان هنری رسانهای اوج در سال ۱۳۹۰ این گونه نمایشی با اهتمامی جدیتر مواجه و تولید مستمر آثار میدانی، باعث شد نمایش میدانی از یک اتفاق مناسبتی به یک جریان قابل اتکا تبدیل شود.
در این میان، بوستان ولایت تهران نیز به مرور به یک مکان هویتمند برای اجرای نمایشهای میدانی بدل شده است؛ فضایی که امروز برای مخاطب، هنرمند و رسانه، یادآور یک گونه مشخص از تجربه نمایشی است. این تثبیت مکانی، خود یکی از عوامل مهم در شکلگیری اعتماد مخاطب و تداوم استقبال مردمی به شمار میآید. برخلاف تصور رایج، این گونه نمایشی محدود به موضوعات صرفاً مذهبی نیست و در سالهای اخیر به سراغ موضوعات تاریخی، ملی، حماسی، دفاعی و حتی اسطورهای رفته است. همین تنوع نشان میدهد نمایش میدانی میتواند به عنوان یک رسانه فرهنگی گسترده، روایتگر بخشهای مختلف هویت ایرانی باشد. استفاده از این ظرفیت برای معرفی شخصیتهایی چون حاج قاسم سلیمانی، نه تنها انتخابی درست، بلکه ضرورتی فرهنگی است؛ چراکه مقیاس شخصیت نیازمند مقیاس متناسب در روایت است.
استقبال مردمی از نمایشهای میدانی در سالهای اخیر نیز گواه روشنی بر کارآمدی این قالب است. حضور هزاران مخاطب در هر شب اجرا نشان میدهد که جامعه همچنان تشنه تجربههای جمعی، روایتهای هویتساز و هنرهایی است که بتواند همزمان سرگرم کننده، معناگرا و باشکوه باشد.
«ایرانمرد» را میتوان نه فقط یک اجرای نمایشی، بلکه بخشی از یک مسیر دانست؛ مسیری که اگر با دقت، کیفیت و نگاه پژوهشمحور ادامه پیدا کند، میتواند نمایش میدانی را به یکی از مهمترین ابزارهای روایت تاریخ، هویت و قهرمانان معاصر ایران تبدیل کند. تداوم استفاده از این ظرفیت، آن هم در زمانی که مخاطب نشان داده با آن ارتباط برقرار میکند، یک ضرورت فرهنگی است؛ ضرورتی که آثار موفق گذشته و امروز، به خوبی بر آن صحه گذاشتهاند.


نظر شما