ميدل ايست اون لاين در مقاله اي از "ماجد الكيالي " با عنوان" درخواست اسراييل از آمريكا براي سرعت بخشيدن به ايجاد خاورميانه جديد" نوشت : اسراييل خوشحالي و شادماني خود را از اشغال عراق و سرنگوني رژيم حاكم توسط آمريكا و انگليس نتوانست پنهان كند زيرااين رژيم را بدون هر گونه زحمتي از دست دولت مقتدري مثل عراق خلاص كرد .
همچنين شكاف ميان موازنه هاي قدرت بين اسرائيل و اعراب را به نفع خود عميق تر كرده است و معادلات مناقشه عربي اسراييلي را به طور ريشه اي با تغيير روبرو كرده است به گونه اي كه سوريه و فلسطينيان را بيش از هر زمان در دايره انزواي اسراييلي قرار داده است .
در اين ميان اين فرصت ايده آل را در اختيار اسراييل براي ديكته كردن خواسته هايش در فرايند سازش و در ساختار نظم منطقه اي جديد فراهم كرده كه اين به لطف وابستگي اين رژيم به طرف پيروز يعني آمريكا حاصل شده است تا جايي كه آريل شارون نخست وزير اسراييل مي گويد: حوادث عراق ، خاورميانه را تكان داد و ممكن است تغييرات بزرگي در آن ايجاد شود و اكنون بهترين فرصت براي تشكيل يك مجموعه همگون بين اسراييل از يكسو و دولتهاي عربي و فسلطينيان از سوي ديگر پيش آمده و نبايد چنين فرصتي را از دست داد (هاآرتص 13/4 ) .
به گفته الكيالي ، واكنش اسراييل در قبال جنگ عراق تنها به شادماني و خوشحالي ظاهري منحصر نميشود
بلكه مقامات رژيم اسراييل فراتر از خوشحالي ظاهري خود عكس العمل نشان داده و اعلام كردند كه اسراييل مايل است كه تغيرات منحصر به عراق نباشد بلكه خواهان اجراي نظريه " دومينو " با همكاري جريان محافظه كاران جديد در كاخ سفيد است تا مطابق آن :
اولا : از تغييرات در عراق به شرط ايجاد " پيمان بغداد جديد" بهره برداري شود ثانيا : تقويت جايگاه اسراييل در استراتژي آمريكا در خاورميانه به عنوان يك هم پيمان مورد اعتماد واشنگتن همچنانكه تجربه جنگ آن را ثابت كرد. ثالثا: به آمريكا فشار بياورد تا عمليات تغيير ساختار خاورميانه به سرعت انجام شود به طوري كه در مورد تعداد بيشتري از رژيمهاي عربي منطقه اعمال شود تا به اين ترتيب اسراييل از رژيمهاي دشمن خلاص شده و آمريكا اهتمام و توجه بيشتري به فرايند سازش نمايد.
نويسنده اين مقاله با اشاره به اينكه پيش از سقوط بغداد طمع اسراييل به نفت عراق و آب و اقتصاد اين كشور آشكار شد به بخشي از سخنان "جي باخور" تحليلگر اسراييلي اشاره مي كند كه گفته است " اكنون بهترين فرصت براي ايجاد پيمان بغداد جديد است روابط بين اسراييل و عراق جديد به هم عراق كمك مي كند و انتظار مي رود روابط عراق با غرب و سوريه به تيرگي و التهاب گراييده شود لذا بنادر اسراييلي از طريق اردن به بغداد كمك خواهد كرد تا نفت خود را به دريا رسانده و اردن و اسراييل براي تشكيل يك جبهه داخلي دوستدارعراق و طرفدار آمريكا لازم است تا جايي كه عراق بتواند از قدرت اقتصادي اسراييل كمك بگيرد( يديعوت آحرونوت 13/4 ).
رخدادهاي جنگ عراق فرصتي براي تحليلگران اسراييلي فراهم كرد تا به تشريح و ترويج ديدگاه خود بپردازند كه معتقد است : اشغالگري اسراييل مشكل اصلي در منطقه خاورميانه نيست بلكه مشكل به اعتقاد " سيور لوتسكر" تحليلگر اسراييلي در " رژيمهاي ديكتاتور و غير دموكراتيك حاكم در منطقه " نهفته است ( يديعوت آحرونوت 10/4)
" ناحوم برنياع " ديگر تحليلگر اسراييلي معتقد است "اگر يك رژيم دموكراتيك در عراق روي كار بيايد در اين صورت بقاي رژيمهاي داراي دموكراسي ضعيف منطقه آسان نخواهد بود (9/4 ) .
"آري شيفت" ديگر تحليلگر اسراييلي نيز با تاييد سخنان برنياع معتقد است كه اسراييل نيز از آنچه روي داده چندان در حاشيه امنيت قرار ندارد، وي مي گويد :" سقوط رژيم بغداد يعني ايجاد خاورميانه جديد ، چيزي كه بسيار واضح است اين است كه دمشق و رياض و قاهره و نيز شوراي شهرك نشينان "يشع" نيز كه در طول 50 سال گذشته در دستور كار نبودند، امروز هدف قرارگرفته اند.
خاورميانه ، دستور كار فعلي سياستمداران آمريكايي است .. و نزديك است كه طعم تيغ جراحان محافظه كار جديد در واشنگتن را بچشد .. لحظه سرنگوني مجسمه صدام لحظه نظم جديد منطقه اي بود نه زمان شروع دلهره و اضطراب ( هاآرتص 10/4 )
" سامي ميخاييل " روايتگر عراقي الاصل اسراييلي معتقد است كه شرط بندي اسراييل بر روي روابط حسنه با عراق جديد شرط بندي عجولانه اي است " آمريكاييان و انگليسي ها مقدمات تشكيل رژيم دموكراتيك در عراق را آماده مي كنند و از نظر عراقي ها اين رژيم با زوروازطريق تانك و هواپيماهاي بيگانه بر عراق تحميل شده ، سرنگوني صدام الزاما زمان نزديكي و دوستي با اسراييل را بشارت نمي دهد مناقشه اسراييلي فلسطيني تا حدود زيادي باعث ايجاد شعور و آگاهي سياسي در مردم عراق شده است و آنها هرگز در خيابانهاي بغداد ازما با گل استقبال نخواهند كرد(معاريو 9/4 )
پروفسور " امنون سيلع " با نگاه ترديد آميز به امكان تغيير در عراق مي گويد: آزمايش حقيقي كماكان در انتظار آمريكاييان و انگليسيها ست ما در شرايط جديد معيار شايسته اي براي ارزيابي آنچه پيروزي محسوب مي شود، در اختيارنداريم.
آيا بعد از ده سال عراق پس از صدام به شكل ريشه اي با عراق زمان صدام تفاوت پيدا خواهد كرد؟ آيا در آنجا دموكراسي برقرار خواهدشد؟ آيا با توجه به آنچه بين فلسطينيان و اسراييلي ها جريان دارد امكان برقراري صلح در خاورميانه وجود دارد.( يديعوت آحرونوت 10 /4)
" آمونه الون " تحليلگر راستگراي افراطي اسراييلي استمرار جنگ آمريكا را براي " نابودي تروريسم اسلامي" لازم مي داند وي معتقداست " جنگ در عراق پايان مسير نيست .. اين جنگ بخشي از فصلي است كه شروعش در 11 سپتامبر در نيويورك بود .. سرنگوني صدام براي يهوديان بسيار خوب بود زيرا يك دشمني را از ليست دشمناني كه موجوديت اسراييل را تهديد مي كنند، حذف كرد اما در دراز مدت پيروزي درعراق ، مسلمانان اين كشور را به مقابله با آمريكا وادار مي كند .. ( يديعوت آحرونوت 9/4)
بر خلاف ديدگاه رايج كه معتقد است جنگ بر ضد عراق جايگاه اسراييل را نزد آمريكا مستحكم كرده است ، "افيعاد كلاينبرگ" تحليلگر اسرائيلي عكس اين مساله را معتقد است او مي گويد: " تنها دولتي كه پيامدهاي جنگ آمريكا بر ضد عراق آن را در برنگرفت اسراييل بود " از جهات معيني اين جنگ به نفع اسراييل بود" اما جنگ عراق سهام اسراييل را به عنوان يك گنچ استراتژيك كاهش مي دهد وزن استراتژيكي بزرگي كه اسراييل از آن برخوردار است ناشي از قدرت عملكرد آن در منطقه اي است كه آمريكا به طور مستقيم در آن مداخله نكرده است زيرا اسرائيل اين توانايي را داشت تا بلوك شرق و جهان عربي را مورد تهديد قرار دهد ..
هنگامي كه مداخله آمريكا مستقيما صورت گيرد ديگر نيازي به واسطه نيست آمريكا خود ماموريتهاي كثيف را انجام مي دهد .. اشكالات ساختاري در جايگاه اسراييل چه خواهد بود؟ آيا حمايت آمريكا كاهش خواهد يافت؟ بحران اقتصادي عميق تر خواهد شد؟ دموكراسي اسراييلي از بين خواهد رفت ؟.
كلاينبرگ از اسراييل مي خواهد ضمن عبرت گرفتن از جنگ امريكا عليه عراق براي تسريع در دستيابي به راه حل صلح اميزي كه فرصت ترميم و بازسازي اقتصاد و جامعه و دموكراسي اين رژيم را فراهم كند، تلاش كند( هاآرتص 11/4)
" يوئيل ماركوس" با تكيه بر اين نتيجه گيري خواستار ضرورت بهره گيري اسراييل از اين فرصت براي تحقق قرار داد صلح با جهان عرب است ،وي اسراييل را از هر گونه برخورد و مخالفت با بوش بر حذر مي دارد . ماركوس مي گويد:" علت تفوق و برتري اسراييل به خاطر اين است كه آمريكا پشت آن قرار گرفته است و از آن حمايت مي كند اما مشكل اين رژيم اين است كه بايد اين تعهدي كه اين تفوق و برتري بر اساس آن به دست آمده را دريابد و من اگر به جاي شارون بودم به بوش مي گفتم :" ما بهاي جنگ را نخواهيم پرداخت " زيرا جنگ بر ضد تروريسم امروز در راس دستور كار جهاني دولت بوش و مهمترين نكته براي اسراييل دراين زمان اين است كه توازن خودرا حفظ كند(هآرتس 11/4 )
" جدعون ليوي" نويسنده اسراييلي كه بيشتر از ديگران از سياستهاي جنگ طلبانه اسراييل انتقاد كرده است، تاكيدمي كند كه هيچ گريزي از پايان اشغالگري اسراييل نيست او ديدگاه خود را چنين تشريح مي كند: " تاريخ مملو است از نمونه هاي جنگي كه با پيروزي هاي آسان و سريع به پايان رسيده است اما فجايعي به جا گذاشته است كه اثراتش همچنان به جا مانده است".
وي با اشاره به اينكه اسراييل بعد از جنگ شش روزه غرق در جشنهاي پيروزي شد اما در طول 35 سال بعد از آن خون طرفهاي پيروز و شكست خورده بدون توقف كماكان ريخته مي شود، ادامه مي دهد: " اميدواري هايي در مورد خاورميانه به وجود آمده اما هنوز مشخص نيست كه آيا در عراق دموكراسي جديدي ظهور مي كند يا خير.
نكته مهم اين پيشداوري درمورد ايجاد رژيمهاي دموكرات در ديگر دولتهاي عربي مشكل است نكته ديگر مربوط به مناقشه اسراييلي عربي است كه همچنان خطرات زيادي و تهديد جدي براي صلح جهاني بشمار ميايدو تروريسم بين المللي را تغذيه مي كند و اين مناقشه پايان نخواهد يافت مگر در صورت پايان اشغالگري اسراييل .
اگر پيروزي سريع آمريكا عملا تغيير عميقي در سياست آمريكا در قبال اسراييل ايجاد كند و آمريكا جرات ريسك كردن را داشته باشد و براسراييل فشارهاي بيشتر وارد كند تا از مناطق اشغالي خارج شود و اگر دستيابي به صلح ممكن شود در آن صورت مي توانيم از خاورميانه جديد سخن بگوييم ". (هآرتس 13/4)
خلاصه سخن اينكه اسراييلي ها عادت دارند كه خود را آماده روز ديگري كنند، آنها تلاش مي كنند از هر واقعه اي بهره برداري كنند و بدون خستگي تلاش كنند و بادهارا به سوي جهت هايي كه با منافع خود تناسب دارد، سوق دهند و از اينجا ست كه آمريكارا بر ضد سوريه تحريك و تشويق مي كنند در حالي كه جهان عرب بهت زده و نگران به وقايع عراق نگاه مي كند.
مترجم رضا مهري
نظر شما