به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب "فلسفه ذهن، یک راهنمای مقدماتی" تألیف ایان ریونز کرافت با حضور دکتر حسین شیخرضایی، مترجم کتاب، دکتر شاپور اعتماد، دکتر امیراحسان کرباسیزاده و دکتر مهدی نسرین از سوی شهر کتاب عصر روز سه شنبه 25 فروردین ماه در محل فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار شد.
دکتر اعتماد مدیر گروه مطالعات علم در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این نشست گفت: کتاب " فلسفه ذهن، یک راهنمای مقدماتی" از نظر موضوعی به کتاب "ماده و آگاهی" چرچلند (نشر مرکز)، "آگاهی" سوزان بلکمور، ترجمه رضا رضایی (فرهنگ معاصر)، "زبان و آگاهی" ادلمن، ترجمه نیلیپور(انتشارات نیلوفر)، و "طبیعت و قاعده" شانژوو و ریکو، ترجمه نجل رحیم و بابک احمدی (نشر مرکز) است، که همه تقریباً همزمان به چاپ رسیدهاند.
دکتر شاپور اعتماد با اشاره به سختی برگرداندن حوزه فلسفه ذهن به فارسی گفت: من همیشه این دغدغه را داشتم که اساساً چگونه میتوان فلسفه ذهن را به فارسی ترجمه کرد و آن را در فارسی انعکاس داد. بر اساس این دغدغه کنجکاو شدم که کتاب را بخوانم. من در مقایسه با عقیده مترجم کتاب، زاویه دید خودم را وسیعتر میکنم. به این معنا که به این کتاب به عنوان یک کتاب درسی نمینگرم. صحبت من این است که چه تحقیقاتی در حوزه فلسفه ذهن صورت گرفته و خواهد گرفت.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: خیلی با وسواس کتاب را نخواندهام اما برای برخی معادلهایی که مترجم به کار برده میتوان معادلهای بهتری گذاشت. مثلا برای معادلهای "کاراکترهای چینی"، "سمبل" و "کوالیا" می توان معادلهای بهتری را در نظر گرفت. برای سمبل میتوان همان اصل کلمه نماد را به کار برد که متداول نیز است. همچنین برای اصطلاح "کیفیت" بهتر بود همان اصل کلمه qualia به کار برده شود. یا در جایی برای اصطلاح verification معادل "درستی آزمایی" به کار برده شده است که چندان به نظرم مناسب نیست. البته این ایرادات ترجمهای، با کمی دست کاری قابل اصلاح است.
وی خاطر نشان کرد: ترجمه کتاب احساس بیگانه بودن را به آدم میدهد و ترجمه خوبی نیست. محک من برای ارزیابی کتاب دو ترجمهای است که در حوزه فلسفه ذهن وجود دارد. ترجمه کتابهای "آگاهی" بوسیله رضا رضایی و "ساخت و ساز ذهن" توسط دکتر باطنی و دکتر حق شناس، ترجمههایی بینظیری در این حوزه هستند که می توان از آنها وام گرفت. به رغم این مسایل، از کار آقای شیخ رضایی لذت بردم.
وی در مورد محتوای کتاب گفت: قضاوت در مورد محتوای کتاب کار سختی است. چون نظریات و مفاهیم بسیاری در کتاب مورد بررسی قرار گرفته است که پرداختن به آنها سخت است. البته این نشان میدهد که کتاب، کتاب پر باری است. از طرف دیگر به خاطر این حجم از نظریات و مفاهیم، اگر برای تدریس مد نظر باشد، برای خواننده عادی کسالتآور خواهد بود.
او در ادامه یادآور شد: فلسفه ذهنی که در این کتاب آورده شده است بسیار نزدیک به کتاب "ماده و آگاهی" چرچلند است. از طرف دیگر دو کتاب دیگر وجود دارد که از دیدگاهی دیگر نگارش یافته است. دیدگاه "ادلمن" و "شانژو" متفاوت با دیدگاه مطرح در کتاب است. "ادلمن" ادعای فلسفی متدولوژی دارد. "شانژو" کتاب "قاعده و طبیعت" را دارد که به صورت گفتگویی با "ریکور" است. او به فلسفه ذهن نگاهی انتقادی دارد. البته به صورت تصادفی، این آثار به طور همزمان در زبان فارسی چاپ شده است و مهم است که همه با هم مورد مطالعه قرار گیرد. ولی ممکن است مشکلی در خصوص تنوع معادل گذاری برای خواننده پیش آید که با مطالعه به نظر میرسد این مشکل رفع گردد.
او درباره مضمون کتاب گفت: کتاب درسی معمولاً از یک مبانی حرکت میکند و خواننده را به یک سری حرفهای سنجیده و صادق میرساند. اما نکته عجیب این کتاب این است که شروع بحثش با نظریهای باطل است. به عبارت دیگر نقطه عزیمت این کتاب با بطلان نظریه "دوگانه انگاری" (dualism) دکارت آغاز میشود. اگر چه نویسنده با رد نظریه دکارت بحث را آغاز میکند ولی به نظر من یک جور شکاکیت دکارتی را در این مباحث مطرح کردن بجا و مناسب است. ضمن اینکه نویسنده در کتاب از استدلات دکارتی استفاده کرده است.
او گفت: همه کتابها نقطه عزیمتشان بحث qualia است. چالمرز معتقد است که یک سری مسایل سخت وجود دارد و یک سری مسایل آسان. البته مسایل آسان به معنای این نیست که آنها مثل آبخوردن، راحت هستند. مسایل آسان یعنی اینکه فیلسوف میتواند مسأله ای را تشخیص بدهد و به نتیجهای تجربی برسد.
این پژوهشگر حوزه فلسفه در ادامه افزود: از جمله مسایل دشوار مسأله qualia است؛ "یعنی فلان چیز بودن چه جوری بودن است" (توماس نیگل). نویسنده کتاب با این مسایل کلنجار رفته است. سؤال این است که آیا میتوان این مسایل را مطرح کرد و نگذاریم نظریهای شکل بگیرد.
او با اشاره به بحث تکامل در فلسفه ذهن گفت: نکته مهم در بحث فلسفه ذهن مسئله مقیاس زمانی بحث است. پرداختن به سابقه تاریخی این موضوع بسیار مهم است. به عبارت دیگر پرداختن به این موضوع که ما از کی میتوانیم بگوییم ذهن داشته ایم. برای دنبال کردن چنین بحثی، برای مثال، میتوان به فصل اول کتاب تازه ترجمه شده جرید دایاموند مراجعه کرد ("اسلحه، میکرب، فولاد"، ترجمه حسن مرتضوی). اگر سابقه داشتن ذهن را مبتنی بر داشتن زبان محاوره کنیم، زمان خیلی زیادی از داشتن ذهن نخواهد گذشت که این البته از سوی برخی قابل قبول نیست.
نظر شما