۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰، ۸:۲۰

منطق برای زندگی – 72/

همایشها و اوقات فراغت!

همایشها و اوقات فراغت!

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: شرکت در نشستها و همایشها بدون پیش‌زمینه و آگاهی کمینه‌ای از موضوع نشست یا همایش - خواه سخنران باشی و خواه مخاطب عام - بیشتر به پر کردن اوقات فراغت می‌ماند و شرکت در برنامه‌ای تفریحی ـ ورزشی تا نشستی علمی چون نقد و بررسی کتاب.

1. نگارنده این یادداشت در تجربه‌های بسیار خود در ارتباط با برگزاری نشستها و همایش‌های گوناگون و نیز حضور همچون مخاطبی عادی در این گونه جلسات، با رخدادهای بدیع و شگفت‌انگیز بسیاری مواجه شده است که یکی از آنها در همین هفته رخ داد.

در یک نشست نقد و برسی کتاب، یکی از آن بزرگوارانی که تقریباً در هر نشستی حضور می‌یابد و همواره در صفوف اول می‌نشیند و نخستین فردی است که در پایان جلسه، پرسشهایی را طرح می‌کند، سخنش را این گونه آغاز کرد که "البته من این کتاب را نخوانده‌ام اما سؤالی از حضور مترجم محترم دارم...".

آغازگاه سخن ایشان دو نکته جالب را در خود دارد. نخست اینکه ایشان کتاب را نخوانده‌اند و بنابراین جسارتی عجیب و غریب لازم است تا نخستین داوطلب برای طرح پرسش باشند .

نکته دوم اما جالبتر است. اینکه ایشان در طول یک ساعت و اندی متوجه نشده‌اند که این "مترجم محترم" در واقع "مؤلف محترم" هستند و شاید بتوان گفت که این نکته نشانه‌ای است بر معضلی بزرگتر و آن عدم وجود فضای گفتگویی است که در آن طرفین نه فقط زبان می‌گشایند و سخن می‌گویند بل برگوشهای خود نیز مهر می زنند و در اینجا هم نمی‌کوشند موضوع و مباحث را دریابند.  

2. یکی از اصلیترین کارکردهای برگزاری نشستها و همایشها، فرصتی (بخوانید بهانه‌ای) است برای آشنایی افراد گوناگون با یکدیگر و گپ زدن‌هایی که در آینده سبب ایجاد مناسبات و روابط علمی میان آنان نیز خواهد شد.

با این حال شرکت در این جلسات بدون پیش‌زمینه و آگاهی کمینه‌ای از موضوع نشست یا همایش - خواه سخنران باشی و خواه مخاطب عام - بیشتر به پر کردن اوقات فراغت می‌ماند و شرکت در برنامه‌ای تفریحی ـ ورزشی تا نشستی علمی چون نقد و بررسی کتاب.

البته پیش از این همکار دیگر گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر، در یادداشتی با عنوان "نقد و بررسی کتاب یا چاق سلامتی!" به این نکته پرداخته بود که معمولاً سخنرانان و منتقدان حاضر در جلسات نقد و بررسی کتاب کمتر کتاب مورد بحث را مطالعه کرده و به نقد و بررسی آن می‌پردازند و بیشتر از هر چیز به بیان کلیات بدیهی یا جزئیات نامرتبط به اصل موضوع اکتفا می‌کنند.

این نکته اما وجهی از ماجرای مذکور است و توجه به سویه دیگر ماجرا نیز اهمیت بسیار دارد که همانا مخاطبان و حاضران در چنین نشستهایی هستند؛ سویه‌ای که بر آمده از آسیبی جدی در نظام آموزشی ایران است و در واقع درخت شومی است که بذر آن از همان کودکی در ذهن و جان کودکان کاشته می‌شود.

3. نقدها در این گونه جلسات عموماً یا به تکه پاره کردن تعارفات می‌انجامند و یا به فحاشی و تکه‌اندازی و در این میان کمتر پیش می‌آید که هم سخنران محترم حرف حسابی را حسابی بگوید و هم مخاطبان و حضار در نسبتی گفتگویی با سخنرانان قرار بگیرند و آنچه در واقع رخ می‌دهد چیزی نیست جز چشم دوختن حضار به دهان "استاد/منتقد محترم".

به همین سیاق اگر مخاطبان و حاضران در نشستها و همایشها خود را از سنت دیرینی که در نظام آموزشی و سایر سطوح اجتماعی و فرهنگی در جانشان رسوب کرده است، برهانند و با مشتی پر در این گونه جلسات حاضر شوند، آنگاه کدام منتقد و سخنرانی است که جسارت آن را داشته باشد که کتاب ناخوانده و بدون آمادگی، در پشت تریبون قرار گیرد و هر چه دل تنگش خواست بگوید و خیالش هم راحت باشد که آب از آب تکان نخواهد خورد.

4. پایان بخش این یادداشت چیزی است شبیه آن نصیحتها و اندرزهای بی‌مزه‌ای که از فرط تکراری بودن، دیگر هیچ رنگ و جلایی ندارد اما شاید بتوان گفت یکی از مهمترین نکاتی است که در بازسازی و احیای فضای گفتگویی و پویا در هر جامعه‌ای در سطوح گوناگون و به ویژه در نظام آموزشی و در نهایت همین نشستها و همایشهای معمول از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ اینکه در کلاس درس، در سخنرانی‌ها و در تمامی ساحات عرصه عمومی با ذهنی آماده حاضر شویم و از چالش با - به اصطلاح - همه‌چیزدان‌ها نهراسیم و پرسش خویش را طرح و پاسخ آن را طلب کنیم، البته نه از آن دست پرسشهایی که در آغاز از آنها یاد شد.  

کد خبر 1303157

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha