پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۱۶ مرداد ۱۳۹۱، ۹:۲۸

تحلیل مهر/

اشکال ارتباط بین فرهنگی؛ اسباب‌بازی کودکان چه پیامی دارد

اشکال ارتباط بین فرهنگی؛ اسباب‌بازی کودکان چه پیامی دارد

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: ارتباط بین نژادی، گروههای قومی و ارتباط درون فرهنگی اغلب در مباحث ارتباط بین فرهنگی مورد استفاده قرار می گیرند.

باید توجه داشت که سه آنها دقیقاً شکلهای ارتباط بین فرهنگی هستند. تعریف هر یک از آنها به طور خلاصه در ادامه می آید.

ارتباط بین نژادی

 ارتباط بین نژادی زمانی رخ می دهد که منبع و دریافت کننده که از نژادهای متفاوتی هستند به تبادل پیام بپردازند. اکنون اکثر محققین کلمه نژاد را بجای اینکه به ویژگی ها فرهنگی نسبت دهند به خصوصیات فیزیکی نسبت می دهند.

مباحثاتی نیز برای تأیید این نظریه وجود دارد که چون ویژگی های فیزیکی در حال ترکیب شدن هستند، نژاد به اندازه کافی مجزا کننده نیست تا متضمن مقوله های مجزا باشد. ولی در اینجا نیاز است به خاطر سپرده شود که تفاوت های فیزیکی به طور مکرر ارتباط را تحت تأثیر قرار می دهند. این تأثیر به صورت پیش داوریهای شدید است و منجر به تبعیض و تصور قالبی می شود.

ارتباط بین قومی

 معمولاً گروههای قومی، جوامع خود را در یک کشور یا فرهنگ شکل می دهند. این گروهها دارای منشأ و میراث مشترکی هستند که برای تحت تأثیر قرار دادن اسامی خانوادگی، زبان، مذهب، ارزشها و مشابه اینها مناسب هستند.

کوبایی هایی که در میامی، مکزیکی هایی که در سن‌دیگو، هائیتی هایی که در شهر نیویورک و چینی هایی که در سان فرانسیسکو زندگی می کنند ممکن است همه افراد مقیم در ایالات متحده باشند، با این وجود فرهنگ قومی آنها از طریق بین نسلی انتقال می یابد. این انتقال، اعضای این گروهها و سایر گروههای قومی را قادر می سازد تا مادامی که در فرهنگ غالب زندگی می کنند تا حدی هویت خود را حفظ نمایند.

ارتباط درون فرهنگی

گرچه واژه ارتباط درون فرهنگی اغلب برای تعریف کردن تبادل پیام های بین اعضای فرهنگ غالب مورد استفاده قرار می گیرد ولی معمولاً در مورد ارتباطی به کار می رود که در آن یکی از یا هر دوی شرکت کنندگان دارای عضویت دو جانبه یا چند جانبه هستند. در این موارد، عوامل نژادی، قومی و مشابه اینها نیز وارد صحنه می شوند. ما معتقدیم کلمه هم فرهنگ واژه دقیق تری برای توصیف ارتباطی است که عضویتهای چند جانبه، ارتباط را تحت تأثیر قرار می دهد.

برای سالیان دراز ادبیات علمی – اجتماعی کلمه خرده فرهنگ را به کار می برده تا به افراد و گروههایی از مردم اشاره کند که با وجود زندگی در یک فرهنگ غالب، در فرهنگ دیگری نیز عضویت داشته اند.

به هر حال در سال های اخیر واژه دیگری جایگزین این کلمه گشته و خود مفهوم نیز از نو سازماندهی شده است. وقتی به مقوله کلی ارتباط درون فرهنگی اشاره می گردد از واژه هم فرهنگ استفاده می شود چرا که پیشوند خرده دلالت ضمنی بر اینکه اعضای گروه غیر غالب، ناقص و ناکافی هستند، دارد. خرده فرهنگ همچنین مفاهیم ضمنی چون «بهتر و بدتر، فرادست و فرودست» را در بردارد.

این تغییر واژه خرده فرهنگ به هم فرهنگ، کاملاً عقلانی است. بنابراین، وقتی درباره گروهها یا جوامع اجتماعی حرف می‌زنیم که مشخصه ها، ادراکات، ارزشها، باورها و شیوه های ارتباطی را به کار می برند که به اندازه کافی متفاوت هستند تا آنها را از سایر گروهها، جوامع و فرهنگ غالب تمیز دهند، از کلمه هم فرهنگ استفاده می‌کنیم.

فقط لازم است به تحلیل کلی فرهنگ برگردیم تا ببینیم چرا این هم فرهنگ ها دارای الگوهای متفاوت ارتباط هستند. به خاطر داشته باشید که دو تا از ضروری ترین مشخصه های فرهنگ را می توان در مورد هم فرهنگها هم به کار برد. اولی فرایندی است که فرهنگ به واسطه آن چیزی را که فرد تجربه می‌کند، دیکته می نماید.

فلج بودن، آمریکایی – مکزیکی بودن، آمریکایی – آفریقایی یا زن بودن، فرد را در معرض مجموعه خاصی از پیام ها قرار می دهد که کمک می کند تعیین کنیم چگونه وی بعضی از جنبه های دنیای خارج را درک می کند و دقیقاً به میزان قابل توجهی چگونه به واسطه آن ادراکات، ارتباط برقرار می نماید.

مهم است به خاطر داشته باشیم این پیوندجویی های هم فرهنگ همان طور که وود اشاره می کند می تواند بر مبنای نژاد، پیشینه قومی، جنسیت، ارجحیت جنسی سن و غیره باشد. به عنوان مثال اسمیت با اشاره به هم فرهنگ آمریکایی – آفریقایی می گوید: «آمریکایی های سیاه، زبان خاص و سایر مشخصه های رفتاری را تکامل داده اند که ظهور یک هم فرهنگ را تشکیل می دهد». دوم، فرآیندی است که به واسطه آن فرهنگ از طریق ناقلان بی شماری (چون رسانه ها ، کلیساها ، مدارس ، والدین و مذهب ) این تجارب را منتقل می کند در نتیجه هر مجموعه جدیدی از اعضاء – چه بچه ها باشند چه بزرگسالان – آنها را می آموزند.

اگر همان طور که بیت گفته فرهنگ «مجموعه نسبتاً سازمان یافته ای از باورها و انتظارات در این باره باشد که مردم چگونه باید حرف بزنند، فکر بکنند و زندگی هایشان را سامان دهند» می توانیم بفهمیم چگونه زنان و مردان در دو فرهنگ ارتباطی مجزا، رشد می کنند. گرچه در نگاه اول ممکن است به نظر برسد آنها دارای تجارب و محیط های مشترکی چون سیستم های قضایی، مسکن، مدارس، کلیسا و رسانه ها هستند ولی پیام هایی که آنها از این مؤسسات دریافت می کنند اغلب کاملاً متفاوت است.

فقط برای یک لحظه به آنچه که به واسطه پیام های زیر به زنان در ایالات متحده «آموزش» داده می‌شود فکر کنید. معمولاً یک زن وقتی ازدواج می کند، اسم فامیل خود را رها می نماید. طبق تحقیقی که توسط وود گزارش شده مدارس «تمایل دارند تا در مورد دختران، استقلال، آرامش و تفاوت را تشویق و جرأت را ترغیب نمایند» و «به استقلال، ابراز وجود و فعالیت در پسران پاداش دهند».

از دختران انتظار می‌رود کارهای خانگی را انجام دهند و پسران کارهای بیرون از خانه را، دختران باید نزدیک خانه بمانند در حالی که پسران می توانند بدنبال کشف و سیاحت بروند. بازی دختران آرام و محدود کننده است، پسران در بازی هایی شرکت می کنند که در طی آن فعال، پرخاشگر، جنگجو و رقیب باشند. به پیام هایی که در انتخاب اسباب بازی ها نهفته است فکر کنید: عروسک برای دخترها، ماشین و تفنگ برای پسرها، کتاب ها، مجلات، فیلم ها و تلویزیون و تصاویر و داستان هایی را پیشنهاد می کنند که نظریه های جنس خاص که چه چیز و حتی چه کسی مهم است را تشویق می نمایند.

به عنوان مثال یکی از مجلات تایمز «ده تا از قدرتمندترین » افراد در ایالات متحده را نام برده – هر ده نفر مردان سفید پوست بودند. این پیام ها و هزاران پیام دیگر، دو گروه از مردم را نشان می دهند که بطور متفاوت خود را درک می کنند (زنان نسبت به مردان اعتماد به نفس کمتری دارند)، دنیا را به طور متفاوت می‌بینند (زنان با نگرانی و خصومت بیشتری به دنیا نگاه می کنند) ، عملکردشان متفاوت است (92%  افرادی که در زندان به سر می برند، مردان هستند)، به طور متفاوت با مردم ارتباط برقرار می کنند (زنان همدل تر از مردان هستند) ، به طور متفاوت حرف می زنند (زنان بیشتر از جملات نهایی استفاده می کنند و کمتر حرف دیگران را قطع می نمایند) و استفاده های متفاوتی از نشانه های غیر کلامی می نمایند ولی نکته مورد نظر این نیست.

آنچه که نیاز است به خاطر سپرده شود این اندیشه است که تجارب منحصر به فرد، حالتهای منحصر به فرد رفتاری را ایجاد می کند که ارتباط را تحت تأثیر قرار می دهد.

بالاخره گرچه در مورد ارتباط درون فرهنگی، قومی و نژادی بحث شد ولی همه آنها دارای عناصر و فرایندهای یکسانی هستند. یعنی پیوستگی ها و هم بستگی های خاص، ادراکات مشترک، ارزش ها و هنجارهای قابل مقایسه و کدهای کلامی و غیر کلامی متمایز را ایجاد می کنند. بنابراین، به نظر می رسد که عبارات ارتباط بین فرهنگی برای اشاره به فرایند کنش متقابل مناسب باشد.

کد خبر 1666222

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha