به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی رمان «در خرابات مغان» نوشته داریوش مهرجویی عصر دیروز سهشنبه 31 مرداد با حضور امیرعلی نجومیان، شیوا مقانلو، علیاصغر محمدخانی و نویسنده اثر در موسسه شهر کتاب برگزار شد.
داریوش مهرجویی در ابتدای این جلسه گفت: «در رابات مغان» کتابی است که همیشه وسوسه نوشتنش را داشتم. همیشه این وسوسه را داشتهام و همه سناریوهایم را هم خودم نوشتم. بنابراین انس خاصی با کلام و شیوههای نگارش دارم و سعی کردم خودم را در کوران ادبیات ایران و جهان قرار بدهم. در واقع ما کار دیگری برای انجام دادن نداریم و باید همین کارها را بکنیم. سعی میکنیم به حوزه کارمان برویم تا کار را به خاطر خودش انجام بدهیم. این که دریافت شد یا نشد، اهمیتی ندارد. مهم این است که انسان وقتی زنده است، بداند چه اتفاقی افتاده است.
وی افزود: در دوران کار حرفهایم در پی این نبودم که جلوی دوربین باشم تا به خودم بنازم بلکه سرم را پایین انداختم و کارم را کردم. مردم هم، همه زیرک و باهوش هستند به ویژه نسلهای جدید که مطالب را با موشکافی و زیرکی دنبال میکنند. از این بابت خوشحالم که میتوانم با این مردم از طریق این کارها ارتباط برقرار کنم.
مهرجویی در بخشی از سخانش با انتقاد از تفکیک جنسیتی در دانشگاهها گفت: از شنیدن این موضوع خیلی ناراحت شدم. از مردمی گفتم که باهوش هستند و باورهایشان هم کم کم بهتر و بهتر میشود. با این کار انگار به 200 سال پیش برگشتهایم که مادربزرگها به نوهها میگفتند فقط باید این کتاب یا آن کتاب را بخوانی. این روزها چیزهای عجیبی شنیدهام که نمیدانم درست است یا نه. مثلا این که دخترها نباید برخی رشتهها را بخوانند.
در ادامه محمدخانی با اشاره به رمان «سوگ مغان» از مهرجویی پرسید: آقای مهرجویی حالا بگویید چرا این رمان را نوشتید؟
مهرجویی در پاسخ ابتدا گفت: مرض!
وی سپس گفت: فروید میگوید نوشتن زاییده مرض است. اگر مرض نداشته باشید، نمینویسید. چنین چیزی در سینما ممکن نبود، بنابراین من هم نوشتنمش. اتفاقا در آمریکا چند مشاور را برای انتشار این کتاب در نظر گرفته بودم که گفتند این کتاب، سیاسی است و آن را رد کردند. من هم ترجیح میدهم، این گونه مواقع رمان و قصه بنویسم و در آرزوی این باشم که روزی فیلم ساختن بر اساس این داستانها تحقق پیدا کند.
بعد از سخنرانی شیوا مقانلو و امیرعلی نجومیان به عنوان منتقدان این برنامه، مهرجویی گفت: به نظرم منتقدان ما، در تقابل با یک متن هنری، 3 روش دارند. روش اول این است که همه داستان را تعریف میکنند و بعد میگویند عجب کثافتی بود و یا میگویند عجب چیز خوبی بود! نوع دوم منتقدانی هستند که وقتی با اثر روبرو میشوند، دلشان میخواهد که آن را خودشان نوشته بودند. بنابراین میگویند چرا آخرش اینجوری شده و یا چرا اینجوری شروع نکردی! این گروه مطلقگرا و ایدهآلیست هستند و میگویند چرا داستانت آنگونه که من میخواهم نیست؟ خب این حرفها چه ربطی به داستاننویس دارد؟ اگر میخواستی داستانی اینگونه باشد، خودت یک داستان بنویس.
مهرجویی گفت: نوع سوم منتقدانمان هم تلفیقی از نوع اول و دوم هستند و انتزاجی از هر دو روش را به کار میگیرند. اگر از دولوز حرف میزنید، باید بدانید که او اول از همه بر مرگ مولف تاکید میکند، یعنی مولف مرد و تمام شد و رفت. من نویسنده که نمیتوانم داستانم را با تک تک سلیقهها وفق بدهم. من به حرفهای دیگران کاری ندارم بلکه میخواهم چیزی را که از درونم میجوشد، بگویم. متاسفانه از این نوع نقدها زیاد داریم. من میخواهم منتقد با اثرم ارتباط روحی و عاطفی برقرار کند. در سینمای من فقط پرویز دوایی چنین حسی داشت. اما امروز شاهد نقدهایی هستیم که اصلا با صاحب اثر دیالوگ برقرار نمیکنند. مثلا این آقای فراستی که همه چیز را میکوبد و فقط مخالفت میکند. او از خودش نفرت دارد، از سینما نفرت دارد و از همه متنفر است. این آدم باید قرص بخورد و به بیمارستان برود.
کارگردان فیلم سینمایی «گاو» ادامه داد: البته جلسه نقد امروز، بسیار فرهیختهتر از جلسات نقد جاری در کشورمان بود ولی خواهش میکنم، این قدر به این هامون گیر ندهید! هامون را ساختم و تمام شد و رفت! این هامون دیگر من را بیچاره کرده و هر جا که صحبت از کارهایم میشود، حرف هامون هم به میان میآید. مرتب میگویند پری هامون است، سارا هامون است، سنتوری هامون است و ... خدا خسرو شکیبایی را بیامرزد. قبل از این که از دنیا برود، یک بار فیلم سنتوری را بردیم با هم ببینیم. فیلم را که میدید، گریه میکرد و آه میکشید و میگفت: اوه! این یک هامون دیگر است!...
این بخش از سخنان مهرجویی با استقبال و تشویق حاضران روبرو شد.
در ادامه محمدخانی گفت: آقای مهرجویی فکر میکنم مشکل اصلی جامعه ما این است که گفتگو در آن وجود ندارد و ما در کل گفتگو نداریم. یاد آن سالهایی که در فرهنگستان هنر با شما و دوستانی چون دکتر ضیا موحد، هر هفته یک فیلم یا یک قطعه موسیقی میشنیدیم و دربارهاش بحث نقد آزاد میکردیم به خیر. ما در موسسه شهر کتاب، ابتدا جلسات مبانی نقد ادبی را برگزار کردیم تا نقدها به صورت ضابطهدار باشند و هر سخنرانی، به صورت نقد تلقی نشود.
مهرجویی هنگام بیان این سخنان محمدخانی، میکروفن را به آرامی از مقابل او دور کرد و با خنده گفت: شما دیگر زیاد حرف زدید. نوبت من است.
این کارگردان سینما گفت: امروز دیگر ایدئولوژی وجود ندارد. ایدئولوژی مرد. از دولوز حرف زده شد ولی بدانیم که دولوز حرفهایش را 20 سال پیش زده است و خودش هم تحت تاثیر نظریههای دیگران بوده است و تمام ایدههایش هم ملغمهای از آنها بوده است.
وی خطاب به نجومیان گفت: امروز تو به عنوان یک ایرانی که با پارادوکسهای امروزی جامعهاش روبرو است، این کتاب را چگونه میبینی، این مهم است که با این شرایط، کتاب را چهطور میبینی؟
نجومیان هم در پاسخ گفت: حرف من این نبود که این رمان شما از هامون بهتر است یا بهتر نیست. اصل سخن این است که هم این شخصیت و هم شخصیت اصلی اثری چون هامون، هر دو درگیر کشمکش هستند.
مهرجویی از نجومیان پرسید: ملاک شما برای نقدهایی که انجام میدهید، چیست؟
نجومیان هم در پاسخ گفت: کتابهایی که از گذشتگان به عنوان سنتهای ادبی خواندهام. به نظرم رمان شما دو مشکل دارد. حالا من میگویم دو مشکل دارد، شاید شما بگویید میخواستی خودت بنویسی!
این قسمت از سخنان نجومیان نیز با استقبال و تشویق حاضران روبرو شد. وی در ادامه گفت: مشکل اول این است که، پایانبندی رمان خوب نیست.
مهرجویی در این قسمت از سخنان نجومیان گفت: تم و زمینه اصلی این کتاب، ایمان معرفت بخش بود که متاسفانه تا به حال هیچ کس به آن اشاره نکرده است.
این نشست با اعلام محمدخانی مبنی بر اتمام وقت جلسه، به پایان رسید و حاضران به همراه مهرجویی برای تهیه و امضای کتاب توسط نویسنده اثر، به فروشگاه موسسه شهر کتاب رفتند.
نظر شما