خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: آروند دشتآرای کارگردان نمایش "تن تن و راز قصر مونداس" به همراه طناز طباطبایی و سعید چنگیزیان بازیگران نمایش در نقشهای "میلو" و "تن تن" در بخش دوم و پایانی نشستی که در خبرگزاری مهر درباره این نمایش برگزار شد به ارائه توضیحاتی درباره چگونگی شکلگیری نقشهای مدنظر و همچنین ساختار و مهندسی نمایشنامه نوشته شده توسط محمد چرمشیر پرداختند.
در بخش نخست این گفتگو درباره نقدهایی که درباره این اثر نمایشی که بر اساس داستانهای معروف "تن تن و میلو" نمایشنامه آن نوشته شده و روی صحنه رفته است، نوع نگاه به موضوع و ماجرای تن تن، متن نوشته شده توسط چرمشیر، مخاطبانی که شبها به تماشای این اثر مینشینند و به ویژه حس و حال جوانان و نوجوانان، شیوه برخورد با تماشاگران نمایشهایی از این دست و ... به بحث و تبادل نظر نشستیم.
در قسمت دوم و پایانی نیز از نحوه رسیدن به ژستهای موجود در داستانهای مصور تن تن، نزدیک شدن بازیگران به تصویرهای اصلی کتاب با گریم شاخص این نمایش، مهندسی متن و ... سخن گفتهایم.
*چطور به ژستهایی رسیدید که منطبق بر ژستهای موجود در کتابهای مصور تن تن است؟
سعید چنگیزیان: مستقیم به سراغ ژستهایی رفتیم که در قاب تصویرهای کتابهای "تن تن" وجود دارد. همه ژستها از حرکتهای ساده آدمها انتخاب شده است؛ مثل فکر کردن یا گیج شدن که در کتابهای "تن تن" دیده میشود. تئاتر این امکان را به ما میدهد که مانند دوربین از چپ و راست صحنه ورود و خروج داشته باشیم و نیمرخ باشیم.
*در روند داستان مخاطب این ژستها را میپذیرد...
- اجرا و متن با هم تطابق دارند و همه آنچیزی که در متن وجود دارد در اجرا نیز خود را نشان میدهد. داستان ما ساده است و به همین سادگی و کودکانهگی میتواند برگزار و بازی شود و میتواند همان تصویر کمیک را به مخاطبان ارائه دهد تا مخاطب فکر نکند که داستان چه چیزی قرار است به وی بدهد. من سوار بر یک نوستالژی و گذشته بازی میکنم. تن تن یک خبرنگار سمج است و به نوعی بزنبهادر است و همه تماشاگران میآیند که همین تن تن را ببینند. پس برای من بازیگر بهتر است کتابهای مصور را ورق بزنم و آشناترین ژستها را انتخاب کنم.
اصلا پیچیدگی شخصیت برای این پروژه مناسب نیست. چند شب من درگیر این شدم که تن تن داستان ندارد و باید کمی پیچیدهتر بازی کنم اما آروند دشتآرای گفت نیازی به این کار نیست زیرا تن تن و مخاطبان میدانند که همه چیز ختم به خیر میشود و مهم فضای فرحبخش تن تن است.
این متن و این شیوه اجرایی به هر حال تئاتر است و تئاتر زبان خود را دارد. برخی معتقدند که باید یکی از داستانهای تن تن در این نمایش روایت میشد اما من موافق نیستم که باید اینگونه میشد. محمد چرمشیر این نمایشنامه را همچون نمایشنامههای قبلی خود مهندسی کرده و درست است که برای من بازیگر هم در یک زمانی داستان نمایش مسأله شده بود ولی باز هم میگویم اگر بخواهیم به این کار با توجه به ویژگی خودش به آن نگاه کنیم نمره قبولی میگیریم.
*این نگاه مخاطب را فقط نمیتوان به عنوان نقدی منفی بر اثر یا نمایشنامه "تن تن" دانست. اگر داستانهای "تن تن" مصور نبود و تصویری را به مخاطب ارائه نمیداد نمایشنامهای هم که بر اساس آن نوشته میشد با پیشزمینه ذهنی و محدودیت تصویرسازی توسط مخاطب مواجه نمیشد. کار شما خیلی خطرناک بود زیرا مخاطب نسبت به "تن تن" پیش زمینه ذهنی داشت و اگر گریم شما برای مخاطب ملموس نبود نمیتوانست با اثر و کاراکترها ارتباط برقرار کند. همه کاراکترها با گریم شباهت بسیار زیادی به تصاویر داستانهای مصور "تن تن" دارند اما میلو وضعیتی متفاوت دارد و این مساله، بازی و باورپذیر کردن آن را سخت میکند. به عنوان مثال من به عنوان یک مخاطب تصور میکردم که "میلو" که به نوعی مغز متفکر ماجراهای تن تن است باید مذکر باشد.
طناز طبابایی: شناختی که نسبت به آروند دشتآرای دارم این است که دوست دارد کارها را به شکلی عجیب و سخت انجام دهد و روند فکری وی اینگونه است. اگر میلو قرار بود مذکر باشد ارتباط برقرار کردن او با تن تن راحتتر میشد ولی ما این کارها را نمیتوانیم بکنیم. این فضایی که ایجاد شده برای کلیشهزدایی است. من خیلی کارهای سخت را دوست دارم و وقتی قرار شد میلو را بازی کنم به سراغ روح نقش رفتم. من به این تصویر رسیدم که میلو کاراکتر بامزهای است و ریزهکاریهای زیادی دارد.
مجموعه ایدهها و تمرینها و دیالوگها و سراغ کلیشه نرفتن من و آروند دشتآرای باعث شکل گرفتن میلو به این شیوه بود. آقای علیرضا داودنژاد روزی به من گفت که مهم نیست که به ریز به ریز رفتار نقش فکر کرد و مهم دریافتن مود نقش است. من این نکته را از آقای داودنژاد یاد گرفتم که وقتی مود درست درک شود نقش نیز به خوبی از آب درمیآید. مهم نبود که من مثل یک سگ بازی کنم بلکه مهم این بود که مود و حس و حال میلو را به درستی به مخاطب منتقل کنم.
*حال به سراغ مهندسی متن برویم. وقتی کارهای آروند دشت آرای را دنبال کنیم به این نتیجه میرسیم که کارهای دشتآرای دارای ساختار و چارچوبی مشخص از سوی متن نبوده و این کارگردان بوده که ساختار متن را با ذهنیت خود شکل میدهد. اما "تن تن" در نمایشنامه دارای ساختاری مشخص است و گویا کارگردان هیچ دخالتی در ساختار متن نداشته و متن تمام ساختار خود را به اجرا تحمیل کرده است.
دشتآرای: کاملا درست است و این کار کاملا متفاوت از کارهای دیگر من است. من واقعا بعد از "کمی بالاتر" نیاز داشتم تا کار متفاوتی را تولید و اجرا کنم. زمانی که کارگاه نمایش و رپرتوآرهای کارگاه شروع شد ما به دلیل دلزدگی حاصل از تئاتر رسمی، فکر میکردیم باید کاری کنیم که متفاوت باشد. خلاقیت برای من فاکتور بسیار مهمی بود. قبل از "تن تن" دوباره احساس دلزدگی میکردم و خستگی از پیچیده شدن فضای تئاتری کشور باعث شد به سراغ تجربهای متفاوت بروم.
پیش از اجرای "تن تن" همه فکر میکردند باز هم در اجرا از تکنولوژی پیچدهای در اجرا نظیر تکنولوژی ارائه شده در "کمی بالاتر" استفاده خواهم کرد ولی عمدا از رفتن به این سمت خودداری کردم. در این نمایش اصرار صرف داشتم که همه چیز روی دوش بازیگر قرار گیرد و به نفع بازیگر همه چیز حذف شود. اصولا از هیچ نوع برچسب و امضایی خوشم نمیآید. البته امضایی کوچک دارم که در تمام کارهای من وجود دارد که زیاد مهم و عیان نیست و تنها امضایی بصری است که بیشتر خود پیش میآید. اما امضایی که تماتیک باشد را دوست ندارم زیرا معتقدم که کار هنرمند نباید تاریخ مصرف داشته باشد و باید بسته به نیاز اجتماعی روز به تولید و اجرای اثر بپردازد.
به همین خاطر با آقای چرمشیر صحبت کردم و متن "تن تن" نوشته شد. بارها به من نقد میشد که چرا از آبشخور رئالیزم در کارهایم استفاده نمیکنم اما در "تن تن" شاهد هستیم که من از میزانسنهای ساده رئالیستیک استفاده کردهام. در "تن تن" اینگونه بود که حدود 70 درصد کار را پیش از شروع تمرین میدانستم.
تمرینات نمایش نسبت به نمایش کم بود. ما به دلیل تغییر سالن یک ماه اجرایمان به عقب افتاد. ما از آبانماه تمرینات خود را شروع کردیم و آفیش کردن بازیگرانی که در پروژههای مختلف بودند کار طاقت فرسایی بود. به نظر من افرادی نظیر ساسان پیروز در تئاتر ما سرمایه است. وی به جرأت میگویم که در این نمایش هم دراماتورژی کرده، هم دستیار بوده و هم برنامهریزی بسیار خوبی را انجام داده است.
ما 50 تا 60 جلسه بدون داشتن همه عوامل تمرین داشتیم که برای این کار تمرین مناسبی نیست. میخواهم به این نتیجه برسم که دقیقا نکتهای که گفته شد درست است و من در نمایش "تن تن" به متن و ساختار آن وفادار بودم و تغییر زیادی در آن ندادم و اصلا ناراحت نیستم.
*از خروجی کار و بازخوردهای ایجاد شده راضی هستید؟
- خیلی از خروجی راضی هستم و آنقدر این خروجی خطرناک است که امکان دارد در کارهای بعدی همین روند را ادامه دهم.
*آقای چنگیزیان برای شما که آروند دشتآرای گفتگوهای بسیاری درباره این کار با شما داشت این روند چگونه بود و فکر میکردید این تجربه آروند دشت آرای با موفقیت همراه باشد؟
چنگیزیان: من شخصا به همراه بعضی از دوستان وقتی روی چیزی اصرار میکنیم از روی ناپختگی نیست و میدانم که از روی پختگی است. اتفاقی که افتاده، این است که اعتماد شده و فهم زودهنگامی شکل گرفته است. با اینکه 8 سال با آروند دشتآرای همکاری نداشتم اما در این مدت کارهای یکدیگر را پیگیر بودیم و در جریان کارها قرار داشتیم. پیش از این کارهایی که از دشتآرای دیده بودیم متفاوت بود. کار بزرگی که وی انجام داده این است که متن "تن تن" باید به همین شکل اجرا میشد تا موفق باشد. دیدم که دشتآرای با منطق جدیدی رفتار میکند که پیش از این ندیده بودم به عنوان مثال در انتخاب بازیگر و دکور.
من با دکور مشکل داشتم و موافق نبودم که در کادرهایی بسته بازی کنم چون معتقد بودم جلوی جست و خیز تن تن را میگیرد ولی حالا میبینم که خیلی خوب شد که دکور اینگونه شکل گرفت تا بازیها خلاصهتر شوند. اگر اصرار بر خود تن تن درآوردن از بازی من نمیشد شاید نتیجهای دیگر حاصل میشد که خوب نبود. منظورم این نیست که دشت آرای پیش از این کارها را بر خود و گروهش سخت میکرده بلکه مهم این است که روال فعلی جواب داده است. اینکه آروند نخواسته بر پیچیدگیهای متن چیزی اضافه کند جواب داده است. دکور، گریم و اعتمادی که آروند کرده در این پروژه جواب داده است. پیش از این به آروند گفته بودم که بازیگر برای او به مانند آکسسوآر و دکور صحنه است و در تجربهای هم که 8 سال پیش با او داشتم احساس میکردم جزیی از اشیای صحنه بودم. البته فکر میکردم که آروند اینگونه با مخاطب ارتباط برقرار میکند اما این حضور من را راضی نمیکرد.
*آروند دشتآرای پیش از این بازیگران و گروه را در دنیایی ناشناخته قرار میداد که به نوعی برای خود شناختهشده بود ولی حالا خود را در دنیایی ناشناخته قرار داده و بازیگران و عوامل در دنیایی شناختهشده، قرار دارند.
چنگیزیان: شاید به این نتیجه رسیده محوریت نمایش "تن تن" در بازیها است.
دشت آرای: نمایش "کمی بالاتر" به نوعی در تجربیات من یک زانویی و یا دور برگردان است و اتفاقی آنجا افتاده است. و حیف که درباره آن نمایش هیچوقت به خوبی صحبت نشد. درباره "تن تن" از آقای چرمشیر خواستم که نمایشنامهای ساده، بازیگرمحور و دارای قصهای ساده در بستر رئال و فانتزی بنویسد. نمایشنامه نوشته شد که پارت اول آن بسیار مجذوبم کرد و درباره پارت دوم هم صحبت کردم و تغییراتی در آن ایجاد شد.
خیلی دلم میخواست که مخاطب و بازیگران از کار لذت ببرند. در این نمایش تجربه کار کردن با سعید چنگیزیان و حسن معجونی، یگانه بود. در حال حاضر نمیفهم که چگونه میشود نسخه فرهنگی پیچیدهای را به مخاطب ارائه داد. در عین حال با طنزهای سطحی 90 قسمتی مخالف هستم و معتقدم که باید طنز با کیفیتی را به مخاطب ارائه داد که از آن لذت درستی داشته باشد. نمایش "تن تن" برای فهمیدن چیزی نیست بلکه مخاطب از آن لذت بصری و حسی خوبی دارد.
برای داشتن حامی خصوصی روزها در پی شرکتهای مختلف بودم و دوندگی بسیاری داشتم که در نهایت هیچکدام هم حمایت نکردند. اما دوستی به من گفت که آیا سال آینده نیز توانایی چنین کاری را خواهی داشت تا اینچنین برای جذب حامی و تولید و اجرای تئاتر دوندگی کنی؟ دیدم که این گفته درست است و من دیگر در سالهای آینده هم توانایی این دوندگی را برای تولید و اجرای تئاتر خواهم داشت. هر جای دنیا که این نمایش تولید و اجرا میشد با حمایت همراه میشد.
اما دیدن لذت و لبخند مخاطبان از هر گروه سنی، خستگی را از تن به در میکند. با وجود اینکه تبلیغات نمایش "تن تن" کافی و مناسب نیست اما استقبال مخاطبان بسیار خوب است.
چنگیزیان: به غیر از تعداد معدودی از کارگردانهای تئاتر که برای من مسجل است چه کاری از آنها خواهم دید، دیدن کارهای دیگر کارگردانها برای من اینگونه است که میخواهم به تماشای کار و دنیای جدیدی بنشینم. معتقدم مخاطبان علاقهمند به تئاتر بهتر است برای دیدن اثر جدید به کارهای قبلی یک کارگردان و گروه توجه نکنند چون ممکن است اتفاق جدیدی باشد. چون شیمی تئاتر متفاوت است و هر لحظه زنده است.
دشت آرای: من به آقای چرمشیر گفتم که میخواهم عین "تن تن" را روی صحنه ببرم. در جلسهای آقای چرمشیر دو پیشنهاد به من داد؛ اول اینکه ماجرای تن تن را از نگاه میلو ببینیم یا عین ماجرای تن تن را داشته باشیم که من پیشنهاد دوم را پیدا کردم. دیدن کاراکترها روی صحنه برای من بسیار جذاب است. من هر شب اجرا از دیدن حسن معجونی در نقش کاپیتان هادوک روی صحنه لذت میبرم.
تک تک بازیگرها بینظیر هستند. ما کمتر بازیگر زنی داریم که بیشترین تجربهاش در سینما باشد ولی روی صحنه تئاتر حاضر باشد قالب خود را شکسته و چهار دست و پا روی صحنه راه برود. طناز طباطبایی، سحر دولتشاهی و الهام کردا واقعا در این نمایش سنگِ تمام گذاشتند و به خوبی نقشهای خود را ایفا کردند. وقتی طناز طباطبایی را برای نقش میلو انتخاب کردم برای خیلیها جای سؤال داشت اما دیدیم که به خوبی نقش را ایفا کرد.
-------------------------------------
گفتگو از آروین مؤذنزاده و فریبرز دارایی
نظر شما