خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: محمد طعان، انسان عجیبی است. پزشک و جراح لبنانیالاصل مقیم فرانسه که این روزها در نیجریه صاحب بیمارستانی است و در کنار همه مشغلههایش به صورتی کاملاً جدی به نگارش رمان نیز مشغول است و بسیار حرفهای به این موضوع میپردازد. طعان به واسطه ترجمه کتاب آخر خود «سید بغداد» برای مخاطبان ایرانی نیز آشناست. کتابی که در سال جاری برای دومین بار در ایران چاپ شده است و واکنشهای خوبی را نیز از سوی مخاطبان ایرانی پذیرفته است. بخش نخست گفتگوی مهر با این پزشک ـ نویسنده لبنانی را که بیشتر به موضوع داستانها و ادبیات وی اختصاص داشت هفته گذشته منتشر و بخش پایانی این مصاحبه نیز در ادامه از نگاه شما میگذرد:
جناب دکتر طعان! چند سالی است که شاهد بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا و خاور میانه هستیم. به عنوان یک نویسنده لبنانی که تجربه سفر به بسیاری از این کشورهای آفریقا و خاورمیانه را داشتهاید تا چه اندازه شاهد بودید که ادبیات انقلابی ناشی از رویدادهای این کشورها خلق شده باشد؟
بعد از شروع انقلاب مصر تاکنون چند سفر به این کشور داشتهام و تنها چیزی که دیدم این بوده که چند کار مستند درباره انقلاب این کشور توسط هنرمندان مصری ساخته شد. به نظرم این انقلابها هنوز مانند یک بچه هستند که نیاز به بزرگ شدن دارند. وقتی یک انقلاب چهره و سمت و سوی مشخصی نداشته باشد، نویسندگان و هنرمندان برای توصیف آن مدتها سردرگم و گیج میمانند و نمیدانند برای کدام هویت خاص باید خلق اثر کنند.
من در مصر و در یک گفتگوی تلویزیونی، وقتی از من سئوال شد که نظر شما درباره انقلاب مصر چیست، اینطور پاسخ دادم: برای من مسئلهای روشن نیست. آخرین نفری که با حسنی مبارک جلسه داشت، هیلاری کلینتون بود و اولین فردی هم که با مرسی دیدار رسمی داشت، هیلاری کلینتون بود. این چه انقلابی است که با کسی که دشمنتان است و نیز با دوستان توامان مینشیند؟
وقتی این پاسخ را دادم، مجری کمی برآشفته شد و گفت: شما هیچ چیز مثبتی در انقلاب ما ندیدهاید؟ گفتم چرا. حملهای که جوانان مصری به سفارت اسرائیل حمله کردند و پرچمش را پایین کشیدند، حرکت مثبتی بود. همان شب هم پلیس مصر آمد و جلوی سفارت بلوکهای سیمانی گذاشت و باز دیدم که این دفعه جوانان مصری میروند و روی این بلوکها ادرار میکنند و همه اینها را تلویزیون نشان مردم مصر داد. این دو تصویر به نظرم بهترین تصاویری بود که از انقلاب مصر تولید شد و از نگاه مردم گذشت.
بعد از اینکه این مصاحبه تمام شد، همه عوامل پشت صحنه اعم از کارگردان و فیلمبردار به سراغم آمدند و مرا بوسیدند که اینچنین صریح اظهار نظر کردم.
این را گفتم که بگویم بیداری اسلامی هنوز در ابتدای راه است و نباید برای تولید اثر هنری در راستای آن ناامید باشیم.

خب اما دو کشور مسلمان دیگر مثل عراق و افغانستان نیز هست که تقریبا تکلیفشان با آمریکا و استکبار روشن شده است اما در آنجا هم هنوز شاهد تولید ادبیات و هنر مشخصی در مقابل هجوم بیگانه نیستیم.
در عراق تازه 10 سال است که رژیم سرنگون شده و این زمان چیزی نیست که بگوییم باید برایش ادبیاتی تولید شده باشد. در افغانستان هم هنوز مشکل طالبان پا برجاست و حل نشده است و نباید انتظار داشت که با وجود این مشکل رویداد هنری ویژهای هم در آنجا رخ دهد. با این حال من در حال نوشتن کتابی هستم که با اشاره به طالبان به بررسی ریشههای تخریب چهره اسلام توسط چنین جریانهایی میپردازد.
موضوع ضعیف بودن بنیه فرهنگی حرکتهای بیداری اسلامی را باید بپذیریم؟
چیزی که باید بپذیرید و باور کنید، این است که غرب حس کرده دشمنی صریحتر از بیداری اسلامی ندارد و همه تلاشش بر این است که به هر شکل ممکن چهره بیداری اسلامی را خراب کند. شما نگاه کنید امروز چه جریانهایی در جهان اسلام و با حمایت کدام کشورهای غربی موضوعاتی از این دست را مطرح میکنند که برای جهاد در راه خدا و پیروزی در آن یک دختر باکره را میتوان به عقد چند مرد درآورد. این تفکرات و ترویجش چیزی نیست جز حرکت در جهت تخریب چهره اسلام.
در این شرایط وقتی من کل جهان اسلام از چین تا مراکش را از نظر میگذرانم. میبینم که همهمان دچار نوعی افراط و تفریط و باورهای غلط شدهایم. در مراکش و در عید قربان برای ذبح قربانی همه باید صبر کنند تا امیرالمومنین (حاکم) ذبحش را انجام دهد و بعد مردم این کار را بکنند. از طرف دیگر همه مردم اعم از فقیر و غنی حتی با قرض پول باید قربانی کنند و به حاکم اقتدا کنند. این چیزی نیست که اسلام میگوید؛ اسلام میگوید قربانی کنید و به فقرا بدهید، نه اینکه به این شکل موجود عمل کنید. این رفتاری که مسلمان امروز مراکشی اسیرش شده نوعی بت پرستی است و تنها اسمش اسلام است.
البته من تنها منفینگری نمیکنم. وقتی دنیا مسیحیت و مشکلات آنها را مانند این مسئله که آیا همجنسگرایان میتوانند فرزندی را هم سرپرستی کنند یا نه را نگاه میکنم شکر میکنم که ما در اسلام چنین مشکلاتی نداریم.
مایلم کمی هم درباره ادبیات مقاومت صحبت کنیم. در 60 سال گذشته از خلق ادبیات مقاومت در فلسطین و لبنان شاهد رویش شاعران و نویسندگانی بودیم مانند غسان کنفانی و یا محمود درویش که مرزهای جهانی ادبیات را با آثارشان طی کردند، اما چند سالی است که دیگر صدایی از جریان ادبیات مقاومت بلند نمیشود و اثری دیده نمیشود. چرا؟ این جریان خاموش شده یا تغییر جهت داده است؟
وقتی در دهه 80 فلسطین را عرفات و فتح فروخت و وارد مذاکره با اسرائیل شد، خیلی از نویسندگان و شاعران مایوس شدند. دیگر برای که و کدام آرمان شعر بگویند و داستان بنویسند؟ برای کسانی که سلاح را بر زمین گذاشتهاند و میخواهند صلح کنند؟خب طبیعی است که جریان ادب مقاومت افت کند، اما در لبنان ادبیات مقاومت با افت ادبیات مقاومت فلسطین دوباره زنده شد. شاید در فلسطین نویسندگان و شاعران در راحتی نشستهاند و خوشحال باشند که دیگر مقاومت تمام شد، اما در لبنان چنین نگاهی وجود ندارد و حزب الله که خودش انعکاس انقلاب اسلامی در منطقه بود، خودش حرکت را در دست گرفته و به جلو میرود.
به نظر من به زودی محمود عباس و دوستانش متوجه میشوند که باید به مقاومت بازگردند و ادبیات نیز مسیری تازهای را در این باره پیش خواهد گرفت.
ادبیات مقاومت در لبنان در سالهای نخست از مقاله و شعر شوع شد و در ادامه حتی به مستندسازی و ساخت فلم سینمایی و چند سریال تلویزیونی از جمله الغالبون و قیامه المناطق نیز رسید. در حوزه نویسندگی نیز مجموعههای متعددی منتشر شده که به نظرم گنجهای زیادی هستند که میشود از آن بسیار بهره برد. همه اینها بشارتی است که نسبت به آینده به ما امید میدهد.
نباید یادمان برود که دشمن این روزها به قدری پلید شده که برای فراموش کردن مسئله مقاومت ما را به جنگ فرقهای کشانده است، اما با این حال مسئله فلسطین هنوز مثل ماجرای سرخپوستان و سیاهپوستان آمریکا فراموش نشده و هستند کسانی که نام از فلسطین میبرند و آن را خاموش شده نمیپندارند.
جناب طعان! از ادبیات ایران چه میدانید؟ چقدر در محیط زندگی شما ادبیات ایران شناخته شده است؟
این سومین سفر من به ایران بود. فارسی هم زبان من نیست و نتوانستم چندان به مطالعه ادبیات ایران بپردازم، جدای از این واقعا از ادبیات معاصر ایران چیزی در جهان عرب ترجمه نشده است. چیزی که میدانم این است که ایران با تاریخ کهن و تمدن خودش بر تمدن غرب و عرب تاثیر زیادی داشته است و بدون وجود ایران هیچ کدام از آنها به جایی نمیرسیدند.
چیزی که در ایران نظر من را جلب کرد، این بود که اسلامی واقعی که من میپذیرمش در ایران در حال اجرا شدن است و من در مصاحبههای مختلفم ناخودآگاه از انقلاب اسلامی دفاع کردم، چون من را به خودش جذب کرده است.
مسئله دیگری که در ایران مرا خیلی به خودش جذب کرد، موضوع سینمای ایران بود. مثلا سینمای ابراهیم حاتمیکیا به ویژه فیلم «به نام پدر» او من را بسیار به خودش جذب کرد و حس انسانی و روحانی موجود در آن را خیلی دوست داشتم. امیدی هم که دارم این است که بتوانم به زودی کتاب خودم را هم در سینمای ایران ببینم.
----------------------------
گفتگو از: حمید نورشمسی


نظر شما