پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۵ شهریور ۱۳۸۴، ۱۲:۵۱

"زهرا صبري" طراح و كارگردان نمايش "هشت لحظه" درگفت وگو با مهر:

نمايش عروسكي مي تواند از مهد كودك تا كهريزك تاثير گذار باشد

نمايش عروسكي مي تواند از مهد كودك تا كهريزك تاثير گذار باشد

"زهرا صبري" طراح و كارگردان نمايش "هشت لحظه" درگفت وگو با خبرنگار تئاتر "مهر" گفت: نمايش عروسكي مي تواند از مهد كودك تا كهريزك تاثير گذار باشد!

"زهرا صبري" طراح و كارگردان نمايش "هشت لحظه" كه هم اكنون در تئاتار شهر روي صحنه است ، به پرسش هاس خبرنگار تئاتر مهر در باره ساختار و متن اين نمايش پاسخ داده است. توجه كنيد:

مي خواهم كلي تر به قضيه نگاه كنم و در ابتدا بررسي كنيم كه اصلا ويژگي نمايش شما نسبت به ساير شيوه نمايشهاي عروسكي در چيست ؟ و چه تمايزي با نمايشهاي عروسكي ديگر دارد؟

- بستگي به نوع متني كه كارگردان انتخاب مي كند شيوه عروسكي هم در آن لحاظ مي شود. اگر توجه كرده باشيد در كار من نه سايه و نه عروسك نخي بكار برده نشده است كه به اشتباه برخي از دوستان منتقد اشاره كرده بودند كه نمايش من عروسك نخي است. هشت عروسك گردان من سر تا پا سياه پوشيده اند و ذره از از خودشان در صحنه پيدا نيست.  اين نشانه گذاري از سوي ما به تماشاگر كه بدان و آگاه باش، قرار است نمايش عروسكي ببيني !! من لازم است اينجا توضيحي بدهم كه نمايش من براي بزرگسالان است. از شما هم كه قبول كرديد اين نمايش را ببينيد تشكر مي كنم چون قشر بزرگسال ما كمتر به ديدن اينگونه نمايشها رغبت نشان مي دهد و از يكسري واقعيت فرار مي كند. چون ما بزرگسالها يكسري از روياهايمان كه رنگ كودكي دارند را فراموش مي كنيم از ترس اينكه مبادا به ما بگويند، بچه !! در صورتي كه من معتقدم نمايش عروسكي مي تواند از مهد كودك تا كهريزك تاثيرگذار باشد و حرف اول را بزند.

* مي خواهيم براي ما از واقعيت و خيال صحبت كنيد. به نظر من اتفاق خوبي كه در نمايش عروسكي مي افتد، بال و پر گرفتن روياهاي كودكي و خيال دست نيافتني ماست كه در صحنه نمايش عروسكي جان مي گيرند.

- من قبل از اين نمايش تجربه كارگرداني نمايشهاي زنده را هم داشته ام مثل دوست دارم با صداي آهسته، بهجت و چند كار ديگر ولي اگر بخواهم با خودم روراست باشم و به اعماق وجو دم رجوع كنم، دنياي نمايش عروسكي براي من دنياي ديگري است. شما در كدام شيوه از نمايش قادريد دختر رقصنده اي را روي كره زمين نشان دهيد ؟! به نظرم اين قالب نمايشي همانطور كه شما گفتيد جايي است براي پرواز خيالها و نشان دادن دنياي فانتزي.

*شما براي رسيدن به اين فضاي ذهني، ناچار مي بايست تصويرسازي بكنيد. به ما بگوييد چطور ايده هاي نمايشي و تصويري در ذهن شما شكل گرفت و چطور آن را به ما نشان داديد ؟

- در ابتدا فقط من بودم و خانمي كه قرار بود با من همكاري داشته باشد. خوب من قصه هايم را مي دانستم ولي هيچگونه ساختاري براي شيوه نمايشي آن انتخاب نشده بود.
اولين يادداشتي كه برداشتم نام كودك را گاگا گذاشتم كه بعد از بازنويسي ها نام خدا گاگا شد و كودك نانا نام گرفت. همان روز غمي وجودم را گرفت كه من چطور مي توانم آدمي را نشان بدهم كه در كودكي از زمين پول پيدا مي كند و تا آخر عمر فقط سرش پائين است و هميشه بدنبال پول. به همين خاطر لبخند هزار عابري كه مي توانستند در طول عمرش در پياده رو به او سلام كنند را از دست مي دهد ؟! خيلي روراست بگويم كه كار فراواني برد و اتودهاي مختلفي را بركار تحميل كرد. مثلا به اين فكر مي كرديم كه عرسك ما سه صورت داشته باشد يا 6 دست كه با آن كارهاي مختلفي انجام دهد. ولي وقتي به ابتداي فكرم كه قرار بود عروسكهايم ساده باشند مي انديشيدم اين اتودها از ذهنم پاك مي شد. اگر دقت كرده باشيد همه عروسكهاي من ساده هستند و اين به سادگي رسيدن از ما انرژي و وقت فراواني را گرفت. همينطور عروسك سقاي من كه شكلي چند وجهي داشت . در هر صورت مي خواهم بگويم كه اين نمايش نتيجه صبوري و نااميد شدن گروهي است كه هنوز هيچ دتمزد مالي از اين بابت نگرفته اند و يك فكر اصلي ديگر اينكه نمي خواستم عروسكهايم تكراري و كليشه اي باشند و همه اينها در نهايت سادگي تعريف شوند.

* پس معتقديد با اتود به ايده هاي تصويري كه مي خواستيد رسيديد ؟

- بله اتود و هدفي كه از قبل در ذهن داشتم مثلا از قبل مي دانستم كه فرشته هايم بايد يك بال و تنها يك سر داشته باشند ولي نمي دانستم كه چه جوري اين امر محقق مي شود. مخصوصا اينكه در تصويرهاي قديمي فرشتگاني را ديده بودم كه موهاي زيادي داشتند و تنها بال به آنها اضافه شده بود. حالا مي خواستم در اينجا ببينم چطور مي شود يا مثلا رقصنده ما دست ندارد من مي خواستم با عنصر ديگري رقصندگي او را نشان دهم و در آخر به اين نتيجه رسيدم كه دامن اوست كه مي رقصد خوشبختانه هيچكس براي نداشتن دست او بر من خرده نگرفته است يا اينكه گاو مادر اپيزود زن حامله، پا ندارد و تنها يسنه اي پر شير دارد. چون اينجا گاو نقشي حياتي در زندگي اين خانواده روستايي ايفا مي كرد و حذف پاها به اين مهم كمك بسياري كرد. تمام اين ايده ها از همان هدف اصلي كه من قبل از نمايش در ذهنم بود ناشي مي شد. خدا را سپاسگزارم كه به اين اصل وفادار ماندم و مي توانم به جرات بگويم كه عروسكها در نمايش من حرف اصلي و اول را مي زنند.

* در مورد اپيزود سقا هم توضيح بدهيد چون متفاوت تر از اپيزودهاي ديگر است ما در اينجا از تكنيكهاي سينمايي بهره مي بريم و سه نما را در يك سكانس همزمان مي بينيم.

- اينها جزيي از دغدغه هاي من هستند و علاقه ام را به سينما نشان مي دهند. شما اگر سال 76 نمايش رهبانو را مي ديديد، از اين تصويرسازي ها هم مشاهده مي كرديد. در آنجا من عروسكي داشتم به طول 10 سانت كه خاطرات گذشته رهبانو را مرور مي كرد. هر چند كه در اجراي زنده دست و پاي كارگردان براي نشان دادن چنين تمهيداتي بسته است ولي در اجراي عروسكي مفر زيادي وجود دارد اگر قصه سقا را مرور كنيم مي بينيم چقدر سخت است نشان دادن چنين قصه و مفهومي سقايي كه كوزه اش شكسته است، در بيابان به ساربانها آب مي فروشد. كوزه وقتي به سخن مي آيد از او بخاطر تركي كه دارد گله مند است و به سقا مي گويد تو هميشه بخاطر من تحقير شده اي ! و تنها يك جواب مي شنود : عيبي ندارد، با اين كار دل ديگران شاد مي شود ! براي همين هم سقا بال دارد. به نظر من بعضي از آدمها بال دارند ولي ديده نمي شود و بعضي ها هم شاخ يا دم دارند. از بحث اصلي دور نشويم ما براي تصوير كردن يك چنين تصويري مجبور شديم از تمهيدات سينمايي هم استفاده كنيم. اينكه سقا بال دارد در قصه وجود ندارد ما با اتود و تمرينهايي كه داشتيم به اين نتيجه رسيديم كه براي او هم بال بگذاريم. چنانكه اگر دقت كرده باشيد نانا در ابتداي نمايش بال دارد وقتي مي خواهد متولد بشود از او گرفته مي شود. اين نانا مي تواند در طول زندگي دوباره بال خود را بيابد براي همين بعضي از اين تمهيدات زاييده دغدغه هاي من بود و بعضي هم در طول تمرين به آن رسيديم.

* كمبود امكانات چقدر به كارتان لطمه وارد كرد و در مجموع چقدر از كارتان راضي هستيد ؟

- كساني كه از نمايش من راضي بيرون رفته اند در مقابل كساني كه از نمايش خوششان نيامده قابل مقايسه نيست. اين نمايش اگر با آن ايده آلهاي كه در خيال من بود و آني مي شد كه مي خواستم، مطمئن باشيد كسي از نمايش من ناراضي بيرون نمي رفت و يك اتفاق مهمي بوجود مي آمد. خيلي از ايده ها و خلاقيتهايم زمين خورد. تنها جايي كه خوب عمل كرديم سال گذشته در ساخت عروسك بود كه بچه هاي من مرا تنها نگذاشتند و شبانه روز زحمت كشيدند تا از عهده كار بر آمدند ولي در ساير جاها نمي توانم اين حرف بزنم من نمي دانم شما چقدر با نمايش ارتباط برقرار كرديد ولي خوشحال هستم كه تمام تلاش خودم را كردم و هفتاد درصد راه را پشت سر گذاشتم ولي سي درصد باقيمانده ديگر مربوط به امكانات بود. نور اين سالن 5 خط است ولي من 9 خط نور گرفته ام. با تمام  اين كمبودها ما نمايش هشت لحظه را مانند يك ديوار آجر به آجر چيديم. من حاضرم تماشا گرم بيايد ولي كارم را نپسندند ولي من تلاشم را كرده باشم.

*اينكه پرسيديد چقدر با نمايشتان ارتباط برقرار كردم،  بايد بگويم كه قطعا تاثيرگذار بوده، ولي هيچ كاري بي عيب نيست. مخصوصا از اپيزود عقاب و سقا لذت بردم ولي ساير اپيزودها مثل پسري كه ميخ مي زد و يا آنكه از زمين سكه پيدا مي كرد را نفهميدم تا اينكه در انتها راوي كه همان گاگا است اين معما را براي من حل كرد. دوست داشتم اين دو اپيزود را هم مثل بقيه تصويري ببينم تا اينكه رواي حلال مشكل باشد.

- با پسر ميخي من خيلي ها ارتباط برقرار كردند. حتي بچه ها پسر ميخي را به كسي كه عصباني مي شود مي چسبانند و بين خودشان باب شده اگر من ادعا كنم كه نمايش من بي عيب و ايراد است در ابتدا خودم به زمين مي خورم ولي من افتخار مي كنم كه با تلاش گروهم اين عيبها را به حداقل برسانم. در مورد آن دو اپيزود ما احساس كرديم كه واقعا نياز به ديالوگ دارد و با گفتن ديالوگ يكپارچگي خود را بدست مي آورد. شما چرا به اين توجه نكرديد كه پسرك ما لباس بر تن ندارد ؟! چون مي خواستم بگويم او متعلق به كشوري نيست بلكه يك انسان است با ويژگيها و محدوديتهاي يك انسان ولي شما او را لخت نمي بينيد. پس من موفق بودم از شما مي خواهم كه نيمه پر فته را ببينيد. يا آن پسركي كه ميخ مي كوبد با دو جمله در پايان گفته مي شود همين كه گذر زمان با دو حلقه ماه و خورشيد نشان داده مي شود و تماشاگر مي فهمد به نظرم موفق بوده ام به هر جهت تماشاگر حق دارد نمايشي را بپرستد و حق دارد نسپندد، در هر دو صورت قدمشان بر چشم ماست.

کد خبر 225522

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha