*خبرگزاري "مهر" - سرويس تئاتر : چرا دولت از تئاتر كمتر حمايت مي كند؟ پاسخ اول در اين است كه تئاتر همانند سينما باز خورد فرهنگي و مالي ندارد. چون آن چيزي كه امروز بر روي صحنه است حمايت هر حامي را بر نمي تابد. نظر شما چيست؟
- حسن پارسايي : تحول سينما وقتي صورت گرفت كه دولت از سينما حمايت كرد. قبل از اين حمايت سينما چيزي نبود. اگر هم بود مانده هاي فرهنگي هنري چند كارگردان از گذشته هاي دور بود. در تئاتر هم بايد دولت اين حمايت را بكند. براي دولت نبايد فرقي بكند كه تئاتر جواب مي دهد يا نمي دهد. او بايد حمايتش را بر تئاتر بيشتر كند. اما نگاه دولت به تئاتر نبايد رسانه اي باشد. تئاتر در هيچ جاي دنيا با اين نگاه هيچ وقت پا نمي گيرد و جواب هم نمي دهد. ما در دوره شوروي سابق همه اين بازخوردها را به عينه ديديم. تئاتر سفارشي هيچ وقت نمي تواند پيشرفت كند. دولت بايد دست هنرمندان را تا آنجا باز بگذارد كه به استقلال منطقي حكومت خدشه اي وارد نشود. اگر سيناي ما رشد بهتري داشته نبايد فراموش كنيم كه همه را از تئاتر گرفته در همه جا همينطور است هميشه كارگردانها و بازيگران بزرگ تئاتر باعث تحول در سينما هم شده اند. سينما هرچه دارد از تئاتر دارد. اگر تئاتر نتواند تا چند سال ديگر پشتوانه مالي فراهم كند شايد نتواند اين حدي كه الان هست هم باشد و از بين مي رود تئاتر به لحاظ زنده بودن و اينكه در جلوي چشمان ما اتفاق مي افتد كنش مندترين هنر است. تا اين پشتوانه فراهم نشود تئاتر هم دچار تحول نخواهد شد. حالا دولت بايد چگونه حمايت كند مهمترين اقدام دولت ساختن سالنهاي متعدد در هر تهران است اينكه تئاتر فقط در حاشيه قرار بگيرد به آن توهين مي شود.
* به نظر شما، اگر جامعه هنرمندان تئاتر به اين بيانديشند كه بايد نظر سياستگذاران تئاتر را با نمايشهاي خود تغيير بدهند، نمي تواند؟ به نظر مي رسد براي حمايت دولت، بايد نظر او را به خود جلب كرد.
- اين غلط است كه فكر كنيم تئاتر ديگر رو به تباهي گذاشته و اميدي به آن نيست در حاليكه من معتقدم در اين سه چهار سال اخير تئاتر حضور چشمگيري داشته است. ما تئاترهاي خوبي را در اين چند سال در تئاتر شهر ديديم. شايد مسئولين كه هميشه سليقه اي عمل كرده اند اين اتفاقهاي خوشايند را نديده اند. اينكه ما بگوييم تئاتر خوبي نداريم در واقع بهانه گيري مي كنيم. اين بهانه ها از سوي سياستگذاران قابل قبول نيست.
اگر به فرض هم اين بهانه ها درست باشد خوب ، بايد چه كنيم؟ بگذاريم به آرامي و شايد تندي از بين برود؟ درستر آن است كه به ياري اش بشتابيم. از آن طرف ما هزاران فارغ التحصيل بيكار داريم كه شايد به حال خود رها شده اند. اين افراد با داشتن روحيه خاصي كه دارند در هر جايي نمي توانند فعال باشند. مي خواهم بدانم كه دولت چه اقدامي نسبت به اين موارد انجام داده است؟ به نظرم اين طرز فكر مي خواهد به نابسامانيهاي جامعه دامن بزند و بحران ايجاد كند. شما فراموش كرده ايد كه اگر حمايت دولت نباشد بسياري از همين افرادي كه به ظاهر مشغول تئاتر هستند و به ظاهر حمايت مي شوند، چه سرنوشت شومي پيدا مي كنند؟ دولت بايد حمايت كند، چرا كه اگر اينطور نباشد تا چند سال ديگر دچار بحراني مي شويم كه براي دولت لاينحل است. خيلي دير شده و شايد اين آخرين فرصت دولت براي حمايت از تئاتريهاست.
* امروز هم اين فارغ التحصيلان جذب تئاتر نمي شوند؟
- اگر جذب نمي شوند بدليل يكسري روابطي است كه امروز بر صحنه تئاتر حاكم است. خوب معلوم است وقتي نان و سفره كوچك و كم باشد جا براي ديگري باز نمي كند. امروز كساني هستند كه اين بودجه محدود و كم را خودشان مي خورند و به كس ديگري هم نمي دهند. اين وضعيت سبب شده تا قشر عظيمي از تئاتريهاي قديم و جديد در حاشيه بمانند و راه به جايي نبرند. مي خواهم اين سوال را بكنم كه چگونه دولت به فكر كارمند درون پايه خود هست ولي به هنرمندي كه رنج مي كشد و سالها عمرش را در سختي سپري كرده و براي اعتقادش از همه چيز گذشته هيچ برنامه و فكري ندارد كه بكند ؟!
* راه حل در كجاست ؟
- اول اينكه ا زنظر اقتصادي تغذيه بشود و هنرمندان واقعي تشخيص داده شوند به آنها امكانات رفاهي داده شود بعد بايد اين بودجه به صورت درست و ماهرانه اي بين همه تئاتريها تقسيم بشود. طوري نباشد كه اين بودجه مانند گلوله برف فقط در دست بالاترين شخص بماند و آب بشود. بايد به اخرين نفر هم اين بودجه برسد. تنها عضو موسسه يا مجموعه اي بودن مهم نيست. من الان عضو خانه تئاتر هستم. فقط عضو هستم ديگر هيچ چيز ديگري براي من ندارد. دوم اينكه بايد بر همه اجزاي تئاتر از بالا تا به پايين نظارت صورت بگيرد. اين نظارت نبايد از سوي دولت باشد بلكه بايد از سوي خود هنرمندان و تئاتريها انجام شود. سياست هاي دولت در هر كجا يك چيز پايداري نيست. براي همين دولت نمي تواند با نظارت دوره اي بر آن تسلط بيابد.
* اين حمايت چگونه بايد شكل بگيرد ؟
- در ابتدا بايد دولت تئاتر را به رسميت بشناسد و آن را در مجلس مطرح و براي آن اقدام جدي و موثري صورت بگيرد.
* چرا فكر مي كنيد دولتمردان، تئاتر را به حساب نمي آورند؟
وقتي همه امور يك مملكت منحصر به سياست باشد. اولين چيزي كه فدا مي شود هنر است. در بخش سينما فقط مي توانم بگويم چون بازده فرهنگي و مالي داشته از آن حمايت شده است مثلا سينماي دفاع مقدس به دليل ظرفيتهايي كه دارد پيام دولتمردان را بهتر و سريعتر به گوش مردم مي رساند. ولي به نظرم دولت بايد به اين ببالد كه هنرش به نظام فرهنگي كشور خدمت مي كند. وطن پرست ترين هنر در هر جاي دنيا تئاتر است. چون از اين آب و خاك شكل گرفته بومي اين سرزمين است. مانند سينما نيست كه بروند و از غرب بياورند. همه چيز به حمايت دولت بستگي دارد كه تا حالا نكرده.
* چه اشكالي دارد كه تئاتر مانند سينما بازده فرهنگي داشته باشد تا نگاه مسئولان هم تغيير كند ؟
- من شاهد تئاترهاي زيادي در اين چند سال بودم كه بازده فرهنگي هم داشته است.
* مي توانيد مثال بزنيد ؟
- نه اسم نمي برم. شما از روي گيشه و تعداد استقبال تماشاگران مي توانيد حدس بزنيد كه چه تئاترهايي را مي گويم. اين نمايشها همگي داراي ژانر و سبك و سياقي بودند كه رفته رفته مخاطبان دائمي هم پيدا مي كنند. چه بسا كارگردانهايي هستند كه اگر امكانات و بستر مناسب را فراهم ببينند كارهاي شگرفي را قادرند در همين تئاتر شهر به اجرا ببرند. چطور مي توانيم بگوييم آنهايي كه پنجاه سال است سابقه كار نمايشي دارند علاقه اي ندارند و يا ديگر نمي خواهند كار تئاتر بكنند؟ همه اين افراد منتظر امكانات هستند. متاسفانه در فضاي تئاتري ما آن همسويي و همساني كه ما انتظار داريم برقرار نيست و همه چيز همانطور كه قبلا عرض كردم بر پايه روابط و فرديتها پيش مي رود. نمايشهايي كه من مد نظرم هستند اغلب پيامهاي سياسي اجتماعي داشتند و حتي از لحاظ اجرايي هم خيلي قوي بودند. ميزانهاي حساب شده، استفاده از نظام نشانه اي تئاتر براي پيام رساني، تور موضعي و رها، موسيقي به جا. از همه اين عوامل خيلي هم خوب استفاده كرده بودند و اين عناصر را طوري گرد آورده بودند كه در خدمت پيام، فرهنگي، سياسي، اجتماعي باشد.
* با توجه به مثالهايي كه زديد تقريبا مي توان حدس زد كه منظورتان كدام يك از نمايشهاست. متاسفانه بايد بگويم اين اتفاقي كه شما به آن اشاره كرديد و آن پيام فرهنگي ، اجتماعي، سياسي كه مد نظرتان بود، در اغلب اين آثار ديده نشده است و به گفته اغلب كارشناسان، فقط در لايه نازك بيروني مثلا رنگ و بوي سياسي - اجتماعي آن مطرح شده است.
- من با شما مخالفم و به آن دوستاني كه اين نظر را داشتند هم گفتم شما اشتباه مي كنيد. تئاتر كليشه و شعار نيست. تئاتر يعني به زبان نمايش درونمايه اثر را به تماشاگر انتقال داده حال اين درونمايه مي تواند هر چيزي باشد. خيلي از دوستان من فكر مي كنند كه تئاتر سياسي بايد هياهو و جنجال به پا كند. من به اين اعتقاد ندارم تئاتر مجموعه اجتماعي فرهنگي سياسي است كه در چارچوب پيام به تماشاگر انتقال داده مي شود.
* مي توانيد يك تعريف از تئاتر سياسي به ما بدهيد؟
- تئاتر سياسي تحليلگر است. همه نارسايي ها و كم كاستي هاي جامعه را بيان كند و در عين حال رهنمود و راهگشاهم هست قسمت دوم اين تعريف باز مي گردد به اينكه آن هنرمند در چه كشوري زندگي مي كند! آيا آن كشور به هنرمند اجازه مي دهد كه رهنمود هم بدهد؟! اگر اين رهنمودها باشد و بازتاب اجتماعي هم داشته باشد به طور يقين شكل كاملتري از تعريف تئاتر سياسي را در بر مي گيرد. يك وجه تئاتر سياسي انتقاد از دولت است ولي وجه كاملترش اين است كه بسوي مردم باز گردد و معضلات و بدبختي هاي اين مردم را بيان كند. لازمه با مردم بودن اين است كه آنها را بشناسد و در كنار آنها زندگي كند اين نمايشهايي كه نام بردم به طور مستقيم و غير مستقيم به تعريف تئاتر سياسي نزديك شده بودند.
* شما تعريف كاملي از تئاتر سياسي داديد. متاسفانه نمي توانم بگويم تئاترهايي كه به نام اين حوزه در اين چند سال ديدم قادر باشند به تعريفي كه شما اشاره كرديد نزديك شوند اگر شما به چند نمونه اشاره كنيد شايد بهتر بتوانيم صحبت كنيم.
- آثار آقاي بيضايي كه نشان دهنده رويكرد اجتماعي اشان هستند و همگي مي تواند به اين تعاريف نزديك شود. چند نمايش از آقاي سهراب سليمي ديدم كه همگي در بر گيرنده تعاريف ما از تئاتر سياسي اجتماعي است . فكر مي كنم اين چند نمايش پاسخ شما را داده باشد.
* فكر مي كنيد چند تا نمونه كافيست كه جريان تئاتري را بوجود آورد ؟
- اين قضيه را با شما موافقم. ولي يك مشكل اساسي وجود دارد كه شما از آن بي خبريد. همين چند نمونه هم با مشكل روبرو هستند. همين ها هم با تنگ نظري و سليقه هاي پشت پرده روبرو شدند. آيا اين رقابت است ؟ يا دشمني؟
* پس فكر مي كنيد فضاي فكري و انديشگي جامعه بسته است؟
- متاسفانه وقتي آزادي بوجود مي آيد براي همه يكسان نيست. در مطبوعات و رسانه شاهد اين فضاي باز سياسي بوده ايم كه اگر اين اتفاق نمي افتاد بار زيادي از مسائل جامعه گفته نمي شد و اين باعث ناپايداري در جامعه مي شد. صدا را هيچكس نمي تواند خفه كند. اين صدا اگر بسته شود تبديل به فرياد مي شود. بنابراين آزادي شرط اصلي رشد هنرمند است. در تئاتر اين آزادي كمتر ديده شده مثلا نمايش آخر بيضايي در موعد مقرر كنار گذاشته شد. چه مي شد بجاي تئاترهاي مزخرف و جلوه فروشانه اي كه هر چند بار اجرا مي شود اين نمايش تا آخر اجرا مي شد و هنرمندان را مايوس نمي كرد؟ وقتي مي گوييم تئاتر سياسي بايد آزاد باشد به اين دليل است كه تئاتر سياسي داراي معنويت است. بنابراين ما از دو سو ضربه مي بينيم. از يك طرف بي مهار بودن شرايط اجرايي در تئاتر كه به يك هرج و مرج تبديل شده و دوم عدم آزادي كه از سوي مسئولين به هنرمندان و شرايط اجرايي تئاتر داده مي شود.
* چه پيشنهادي براي رفع اين تنگناها داريد؟
- فقط مي توان اميدوار بود. بايد شرايط زندگي هنرمندان و فعالان اين عرصه تغيير كند و سالنهايي داشته باشيم كه زيبنده تئاتر كشور باشد. هنرمند جز به طرف زيبايي، تحول و اصلاح و بهتر شدن نبايد گام بر دارد. در آن صورت مملكت ما گلستان خواهد شد. واقعا اگر فضاي باز سياسي وجود داشته باشد آرزوي هر تئاتري برآورده مي شود. ما هم همين را مي خواهيم.
* متشكرم كه در اين مصاحبه شركت كرديد.
- بنده هم همينطور كه مرا قابل دانستيد و برايتان آرزوي موفقيت مي كنم.
نظر شما