به گزارش گروه دين و انديشه "مهر"، دكتر صدري مقاله خود را اين گونه آغاز كرده است : از زمانى كه مقاله شيوا و نقادانه داريوش آشورى در باب احمد فرديد و واكنش هاى پيرامون آن را خواندم، با تامل بيشتر بر روى اين مقالات احساس نياز كردم تا بر مبناى تجارب شخصى ام وارد گود اين گفت وگو شوم. قصدم به چالش كشيدن ادعاهايى است كه حيات فكرى اين فيلسوف را خوار مى شمارند و يا يكسره ناديده مى گيرند. اين واقعيت كه برخى حلقه هاى فكرى از فرديد بتى ساخته اند و يا حتى خود به ويژه پس از انقلاب سخنانى خام و غريب گفته است نبايد باعث شود تا بى پروا و دربست وى را شيطان صفت بناميم. برخى مواقع من در شگفت مى مانم كه چرا شخصيت هايى كه چه به طور سلبى و چه به طور ايجابى بخشى از تاريخ سياسى و روشنفكرى ما محسوب مى شوند به گونه اى مطلق انديشانه روى بومى سياه و سفيد به تصوير كشيده مى شوند.
يكى از ويژگى هاى قابل تحسين فرديد اين بود كه تحت الشعاع ستايش هاى مبالغه آميز و بت واره از يك سو و نقادى ها و حملات بى محابا و سختگيرانه از سوى ديگر قرار نمى گرفت. من احساس وظيفه مى كنم تا اينگونه ويژگى هاى شخصيتى وى را بازگفته و از وى در مقابل نكوهش ها و سرزنش هاى بى مورد دفاع كنم |
• فرديد در مقام انسان
همانند آشورى من نيز به شخصه فرديد را مى شناسم. علاوه بر اين من سخت وامدار و مديون او هستم. پيش از انقلاب و در حالى كه دانشجوى جامعه شناسى بودم به همراه برادرم احمد، به مدت ? سال سر كلاس هاى فلسفه او در دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران حاضر مى شدم. براى چندين بار من و برادرم و چند نفر ديگر از دانشجويان قدم زنان مسير دانشگاه تهران تا منزل جمع و جور و محقر فرديد واقع در خيابان وصال شيرازى را طى مى كرديم در حالى كه اين فيلسوف بى قرار ما را با افكار و انديشه هاى جذاب و دلنشين اش سيراب و محظوظ مى كرد. پس از رسيدن به منزل فيلسوف در حياط و يا در اتاق مطالعه وى مى نشستيم و براى ساعت ها به مباحث فلسفى مى پرداختيم. در حين مصاحبت با فرديد مى دانستيم كه وى از صحبت با ما هيچ چيز عايدش نمى شود زيرا ما تازه دانشجوى سال اول دانشگاه بوديم و در رشته اى غير از فلسفه تحصيل مى كرديم و نيز مى دانستيم كه فرديد حتى به دنبال مريد نيز نمى گردد. وى به شدت چاپلوسان و ثناگويان را از پيرامونش طرد مى كرد. وى به غايت حتى از ستايش و تمجيد تلويحى نيز برى بود، فرديد با يك ضرب المثل يزدى - يزد زادگاه فرديد است - سخن ستايشگران و مديحه سرايان را قطع مى كرد: «آقاجون سرم بشكن ولى نرخم نشكن». به عبارت ديگر : مرا با ستايش هاى خود تحقير نكنيد.
فرديد با فلسفه زندگى مى كرد و اين چيزى است كه من به عنوان يك شاهد عينى مى توانم به آن شهادت دهم |
خواننده مقاله آشورى نبايد به اين دام بيفتد كه هر آنچه فرديد در حوزه واژه شناسى صورت داده غلط است |
به هنگام تذكر لغزش هاى گاه و بى گاه يا خطاهاى روشنفكران، من يك حكايت درباره بزرگمهر حكيم دولتمرد ساسانى را به اين ناصحان گوشزد مى كنم. روزى بزرگمهر به هنگام اعتراف به جهل از موضوعى مورد نكوهش واقع مى شود. طرف خطاب او كه بانويى بود از وى مى پرسد كه شما با اين همه جهل و غفلت چگونه اين مواجب زياد را مى ستانيد؟ بزرگمهر اين گونه پاسخ مى دهد: «اگر بر مبناى اشتباهات و لغزش هايم مواجب مى گرفتم اكنون ثروتمندترين مرد زمين بودم. مواجب من بر مبناى دانش اندكم است».
فرديد نسبت به دانشجويان بى اندازه بزرگوار بود ، در حالى كه بسيارى از اساتيد كم مايه تر از او به سختى حاضر بودند پاسخ سلام دانشجويان را بدهند |
• فرديد در مقام آموزگار
درباره هگل گفته مى شود كه هنگام تدريس در كلاس چنان دانشجويانش را مجذوب و مسحور خويش مى ساخت كه اين دانشجويان تمام توجهشان از محيط اطراف دور شده و به استاد معطوف مى شد. من در تمام عمر كار آكادميكم اين شور و هيجان را تنها در كلاس هاى فرديد تجربه كردم |
من از خلال آشنايى با فرديد و انديشه اش بود كه با هايدگر آشنا شدم. هنگامى كه براى ادامه تحصيل در سال ???? عازم آمريكا شدم اولين كتابى كه در آمريكا خريدم و خواندم مجموعه مقالاتى از هايدگر بود. گرايش و علاقه من به هايدگر بعدها رو به افول نهاد - اگرچه احترام فوق العاده ام به اين انديشمند بزرگ پابرجاست - اما اين هايدگر و فرديد بودند كه به من آموختند تفكر و انديشيدن يك امر روزمره، يكنواخت و نزديك بينانه نيست و من اين مهم را مديون اين دو هستم. در مورد متفكر بزرگ ايتاليا جيامباتيستا ويكو (Giambattisa Vico) مى گويند كه وى افكارش را با آتش مى نوشت نه با مركب. به نظر من فرديد در اين زمينه متاثر از ويكو بود هر چند كه چندان نمى نوشت و فقط سخنرانى مى كرد.
• فرديد در مقام متفكر
ذهن توفانى فرديد به شدت به دنبال ايجاد سنتزى ميان مطالعات وى در حوزه تمدن اسلامى - شرقى به ويژه در حوزه هايى چون حافظ پژوهى، مولانا پژوهى، شبسترى پژوهى و غيره با فلسفه غرب به ويژه تفسير هايدگرى از آن بود. پروژه فرديد ناتمام و مملو از نقايص و اشتباهات باقى ماند. مع الوصف اين پروژه تلاشى ارزشمند و بسيار شگفت انگيز به نظر مى رسد. هايدگر خود در موارد متعدد (چه در مجادلاتش با DT SUZUKI در باب تفكر مابعدالطبيعى و چه در مصاحبه توديعى اش با نشريه اشپيگل) خوش بينانه اما تلويحاً به امكان همگرايى انديشه مغرب زمين با مشرق زمين اشاره كرده بود اما به شخصه هيچ گاه اين پروژه را دنبال نكرد چرا كه در حوزه انديشه و معارف غيرغربى نادان بود.
متداول ترين انتقاد بر فرديد اين است كه او هيچ گاه نوشته مهم و ارزشمندى از خود بر جاى نگذاشت. وى تلاش مى كرد تا اكراه در نگارش افكارش را با اين استدلال كه زبان در مفهوم هايدگرى آن آلوده و ناقص و دچار فقر است توجيه كند |
به ياد مى آورم زمانى را كه [يكى از استادان كنونى دانشگاه] يادداشت هايى را در باب حافظ بر مبناى مطالعات و انديشه هاى فرديد منتشر كرد ، اما هيچ استنادى در اين زمينه به فرديد نكرد. آنچه فرديد را به راستى عصبانى مى ساخت سطحى سازى يا ساده كردن افكارش بود و بس. در باب استفاده نادرست - اگر نگوييم سوءاستفاده علنى - از ميراث فكرى فرديد هجمه هاى خطرناك و عوامانه شاگردان خودخوانده وى به مدرنيسم در ايران بعد از انقلاب اسلامى منجر شد به يك نزاع خنده دار كه يك سويش طرفداران هايدگر يعنى فرديديون بودند و سوى ديگرش طرفداران كارل پوپر يعنى سروشيست ها.
اين نوشتار را با حكايتى راجع به اين جايگاه عجيب و غريب فرديد - يعنى ناتوانى او در توليد فرزندان فكرى - به پايان مى رسانم. يك بار نويسنده جوانى در يكى از روزنامه هاى تهران مقاله اى نوشت و آن را با اين جملات به احمد فرديد تقديم كرد : «هر آنچه را كه مى دانم مديون فرديدم» . فيلسوف ما اين گونه پاسخ اين نويسنده جوان را داد: « تو هيچ از من نياموخته اى ، اى جوان. برو و درس ات را بخوان» . ز بعد فيلسوف ما در حالى كه هنوز از تمجيد اين نويسنده جوان دردمند بود از استعاره اى سود جست «هر بهار ، از اين مغازه روبه روى دانشگاه بذر چمن مى خرم و در باغچه خانه ام مى كارم اما آنچه مى رويد تنها علف هاى هرزه اى عجيب است و نه آنچه من در اين زمين كاشته ام. اين مثل درباره افرادى كه مدعى ميراث فكرى من يا مخالف آن هستند نيز صادق است. آراى اين مدعيان هيچ گونه شباهتى به طرحى كه من درانداخته ام ندارند» .
منبع : محمود صدرى / ترجمه : اميرحسين تيمورى ؛ روزنامه شرق روز يكشنبه اول آبانماه
نظر شما