خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: در قست پیشین این گزارش (که ترجمهای است از پژوهش منتشر شده در پایگاه مرکز تحقیقات الجزیره به قلم پژوهشگر مطرح مصری، اسماعیل الاسکندرانی) به وضعیت ارتش مصر در صحنۀ نبرد با گروههای تکفیری در شبه جزیرۀ سینا پرداخیتم. در قمست دوم و نهایی این گزارش، وضعیت گروههای مسل، به ویژه گروه «ولایت سینا» را واکاوی مینماییم:
تشکیل گروههای تکفیری در سینا
فعالیت گروههای مسلح متمرد ضد دولت در سینا در سال 2004 آغاز شد. از آن زمان، گروه «التوحید و الجهاد» سه عملیات در سه سال پیاپی صورت داد و طی آنها (در سالگرد سه مناسبت ملی) به مراکز گردشگری در خلیج عقبه در جنوب سینا یورش برد. این گروه همچنین عملیاتهایی در طابا و نویبع و شرم الشیخ و دهب انجام داد و طی آنها 130 مصری و خارجی (از جمله چند گردشگر صهیونیست) را به قتل رسانده و 300 تن را زخمی کرد.
خالد مساعد (مؤسس این سازمان) در آگوست 2005 در درگیری با نیروهای پلیس در نزدیکی شهر شیخ زُوِید به همراه دو تن از سران سازمان کشته شد. نیروهای باقیماندۀ این گروه (آن دستهای که در زندان نبودند) پراکنده شده و برخی از آنها از طریق تونلهای مخفی، خود را به غزه رساندند. این افراد در غزه به سلفیهای جهادی آنجا متصل و برخی از آنان از تکفیریهای جهادی گروه موسوم به «جند انصار الله» متأثر گشتند. این سازمان، گروهی بود که به رهبری امیرش عبداللطیف موسی در سال 2009 با اعلام «امارت اسلامی در اکناف بیتالمقدس» [و ظاهرا اعلام جهاد حکومت ضد حماس] وارد درگیری مسلحانه با حکومت غزه شد و طی این درگیری در مسجدش (مسجد ابن تیمیه) در شهر رفح در غزه به قتل رسید. [1]
در پاییز سال 2009 و همزمان با پیشرفت بیسابقه تونلهای مرزی، نیروهای گروه «التوحید و الجهاد» با تجربۀ فراوان رزمی و امنیتیای که در جنگهای غزه (2008-2009) به دست آورده بودند به مصر بازگشتند و از همینجا بود که هستههای اولیۀ «مجلس شورای مجاهدین در اکناف بیتالمقدس» (که نیروهای اصلیاش تکفیریهای غزه بودند) و هستههای اولیۀ جماعت «انصار بیتالمقدس» (که اکثرشان اهل سینا و از بقایای التوحید و الجهاد بودند) تشکیل شد.
انصار بیت المقدس اولین عملیاتهایش را در تابستان 2010 با حمله به خطوط انتقال گاز مصر به اردن و رژیم صهیونیستی کلید زد، بدون اینکه مسئولیت این عملیاتها را به عهده بگیرد. این عملیاتها 13 بار تکرار شد تا آنکه شورای نظامی مصر در دورۀ حکومت انتقالی در سال 2012 اعلام کرد بنا به حکم دادگاه اداری مصر، صادرات گاز به رژیم صهیونیستی را به سبب فساد در قرارداد آن، قطع میکند. پس از این قضیه بود که انصار بیت المقدس با انتشار اولین فایل ویدئویی خود به نام «و ان عدتم عدنا» [اگر بازگردید بازمیگردیم]، اعلان وجود کرده و از هویت القاعدهای خود پرده باشد و مسئولیت انفجارها در خطوط گاز را به عهده گرفت.
به مرور، آتش سلاحهای سلفیها از منافع اسرائیل در داخل سینا به سمت اهداف صهیونیستی در داخل اراضی فلسطین اشغالی چرخید. در همین راستا هم انصار بیت المقدس هم اکناف بیت المقدس چند عملیات (که برخیشان کیفی و بزرگ بود) در «ام الرشراش» (ایلات) و صحرای نقب صورت داده و با انتشار فایلهای تصویری و صدور بیانیه، دست داشتنشان در کشتار موسوم به «کشتار اول رفح» در آگوست 2012 را رد کردند. این گروهها تأکید میکردند که روش دموکراتیکی که اسلامگرایان سیاسی در پیش گرفتهاند را قبول ندارند و در ویدئوهای تصویری خود اعلام مینمودند که تنها راه، فقط و فقط اسلام جهادی است. این گروهها اگرچه استفاده از روشهای دموکراتیک را روشهای کافرانه و مشرکانه تعریف میکردند ولی همۀ نیروهای نظامی ارتش و پلیس را تکفیر نکرده و از اعلام موضع عقیدتی خود دربارۀ رهبران ارتش امتناع مینمودند.
اینان ضمن ادامۀ عملیاتهایشان ضد طرف صهیونیستی (که آن را بخشی از جنگ مقدس برای «آزادسازی مسجد الاقصی» میخواندند) اعلام مینمودند که مرزهای سیاسی رسم شده در نتیجۀ قرارداد «سایکس-پیکو» [پس از جنگ جهانی اول] و غیره و همچنین قرارداد کمپ دیوید و معاهدۀ سازش با اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند (البته جامعۀ محلی سینا خود نیز عموما مخالف قرارداد کمپ دیوید و معاهدۀ سازش هستند).
نیروهای کماندویی صهیونیستی نیز در عملیاتهای ویژهای (با ورود مسافتهای طولانی پس از مرز مصر) اقدام به ترور کادرهای انصار بیت المقدس مینمودند. مثل ترور ابراهیم عویضة (در روستای خریزة در مرکز سینا در تابستان 2012) و ترور مهدی ابودراع (در روستای جوز ابورعد در جنوب شهر رفح سینا در بهار 2013). رژیم صهیونیستی همچنین با استفاده از اوضاع آشفتۀ امنیتی، در بهار 2013 اقدام به ربایش وائل ابوریدة (یکی از مسئولین سازمان جهاد اسلامی فلسطین) نمود که برای دیداری خانوادگی به دلتای وادی نیل رفته بود. این عملیات باعث دستپاچکی ارتش مصر شد و باعث گردید ارتش مصر دست به اقداماتی بزند تا ثابت کند بر اوضاع امنیتی در مناطق مرزی تسلط دارد (به عنوان التزامش در معاهدۀ سازش). دلیل این تلاشهای ارتش، غیر از اثبات التزام به معاهدۀ سازش، جلب حمایت صهیونیستها در محافل بینالمللی از کودتای ژوئن 2013 هم بود تا وضعیت جدید مصر از طرف جهانیان به رسمیت شناخته شود.
آغاز درگیری تکفیریها با ارتش مصر
گروههای مسلح تکفیری در سینا، سلاحشان را از طرف اسرائیل به سمت نیروهای مصری چرخاندند تا همزمان دو پیام را منتقل نمایند. اولا خواستند نشان دهند که بازگشت حکومت به سرکوبگریِ دوران پیش از انقلاب مصر بدون هیچ مقاومت مسلحانهای را نمیپذیرند. ثانیا این گروهها موفق شدند پای ارتش مصر را به چیزی باز کنند که به قول طرفدارانشان «کمک ارتش مصر به ارتش اسرائیل بر ضد "مسلمین"» تلقی میشد. همین مسئله باعث گردید آنان درست پس از اولین موشکبارن ارتش ضد روستاهای الثومة و المقاطعة در 11 آگوست 2013، ارتش مصر را به خیانت و مزدوری و دروغگویی متهم نمایند. مدت کوتاهی بعد نیز اعلام کردند که همۀ نیروهای ارتش و پلیس مصر را کافر میدانند.
حمایت مردم از سلفیها؟
گروههای مسلح تلاش دارند دشمنی با اسرائیل را در ذهن و روان مردم سینا کاملا جا بیندازند و نگذارند خاطرات دورۀ اشغال سینا و ما بعد آن از ذهنهایشان پاک شود. به همین دلیل بود که تشییع جنازۀ چهار شخصی که در حملۀ هواپیمای بدون سرنشین رژیم صهیونیستی در منطقۀ العجرا (پیش از شلیک سه موشک به سمت شهرکهای صهیونیستی در 9 آگوست 2013) کشته شدند، به صورت بسیار پرجمعیتی برگزار گردید. برخیها گمان بردند این تشییع جنازۀ عظیم، نشانگر میزان نفوذ سلفیگری جهادی در سینا است. البته این برداشت صحیح نبود. این حجم عظیم مردم برای تشییع جسد کسانی در مراسم حاضر شده بودند که آنان را «قهرمانانی» می شمردند که با گلولۀ دشمن تاریخی و راهبردی مصر به «شهادت» رسیدهاند. کمااینکه در تشییع جنازه شعارهای ضد اسرائیل سرداده میشد. در این تشییع جنازه، افرادی از سراسر سینا شرکت کردند که برخیشان اساسا جهتگیریهای اسلامگرایانه نداشتند و برخیشان در آینده از جنگ ارتش مصر ضد گروههای مسلح در سینا حمایت نمودند.
آنچه برخی ناظرین، «حمایت مردمی از سلفیگری جهادی در سینا» میشمردند، ادامه پیدا نکرد و به محض درگرفتن جنگ بین ارتش و گروههای جهادی، اکثر مردم ارتش را تأیید نمودند. درست است که حمایت مردمی از ارتش به دلیل حرکات ضدمردمی و جرایمش بسیار کاهش یافته، ولی این حمایت اکثرا به سبد گروههای اسلامگرا هم منتقل نشده و مردم محلی، بیطرف ایستادهاند. این به معنای آن نیست که مردم محلی در زمینۀ امنیتی یا رزمی ضد گروههای مسلح رفتار میکنند، بلکه واقعیت آن است که محلیها از هر دو طرف درگیری میترسند. تاجایی که (بنابر چند مصاحبۀ شخصی مؤلف) مردم محلی بعضا از برخی تجاوزات و جرایم ارتش مصر ضد خودشان استقبال میکنند تا بدین ترتیب ثابت کنند همکار ارتش نیستند و به این شکل، از شر گروههای مسلح در امان بمانند.
رویکرد روانی-تبلیغاتی سه بعدی سازمان «ولایت سینا»
سازمان ولایت سینا نیز یک استراتژی روانی-تبلیغاتی سه بعدی را پیگرفته است: این گروه از طرفی به ثبت و ضبط قانونشکنیها و جرایم ارتش مشغول است و با پخش آن در شبکۀ اینترنت تلاشدارد توجیهی برای خشونت خود دست و پا کند؛ از طرف دیگر تلاش دارد خود را نیرویی پولادین جلوه دهد و این کار را از طریق انجام کمین و یا فیلمبرداری از عملیات اعدام کسانی که ضد آنها با دستگاههای امنیتی صهیونیستی یا مصری همکاری کرده باشند، صورت میدهد. اما بعد سوم استراتژی «ولایت سینا» (که حالا در بیعت داعش است) را میتوان در دلجوییاش از مردم محلی دید که از طریق پخش پول بین مردم متضرر از عملیات ارتش صورت میگیرد. این گروه همچنین از طریق پرداخت پول، برخی نیروهای کارکشته در زمینۀ قاچاق انسان را نیز به کار گرفته است. البته این مسئله نافی «خلوص ایدئولوژیک [تکفیری]» اکثر این افراد نیست. مردم محلی، بسیاری از این قاچاقچیها یا تاجران آفریقایی را میشناسند که در مدت کوتاهی تبدیل شدند به نیروی ولایت سینا (انصار بیت المقدس سابق) و حتی برخیشان تبدیل شدند به خطرناکترین و تحت پیگردترین این نیروها. (از جمله میتوان به شادی المنیعی اشاره کرد که از تجار افریقاییِ بنام بود و دستیارانش که همراه با او به سازمان پیوستند، از کسانی بودند که با دست خود قربانیانشان را با لذت شکنجه میکردند تا بتوانند از خانوادۀ آنها برای آزادی شان پول بگیرند).
توانمندی و تسلیحات ولایت سینا
در بخش توانایی تسلیحاتی و سازماندهی تکفیریهای سینا، باید متذکر شد که 15 ماهی که از درگیریهای گسترده بین ارتش و انصار بیت المقدس (ولایت سینای فعلی) گذشته نشان میدهد این گروه از کشته شدن مؤسس و رهبرش محمد فریج در مارس 2014 تأثیر نگرفته و حتی با استفاده از پیشرویهای داعش، به تجربیات رزمی خود افزوده است. ولایت سینا موفق شده حوزۀ خود را به منطقۀ وادی نیل گسترش داده و چند عملیات کیفی صورت دهد. رهبری این عملیاتها به عهدۀ هشام عشماوی است که یکی از افسران سابق نیروی «صاعقه» [نیروی ویژه ارتش مصر] بوده است. مثلا دستهای از گروه ولایت سینا به رهبری عشماوی در جولای 2014 به نیروهای ارتش در نزدیکی واحۀ الفرافرة در نزدیکی مرز با لیبی در صحرای غربی (یعنی جایی بسیار دور از سینا) حمله کرده و همۀ نیروهای ارتش در آن محل را به قتل رساندند. پیش از آن هم چندین عملیات دیگر رخ داده بود، از جمله حمله به مقر اطلاعات ارتش در اسماعیلیۀ (اکتبر 2013) و حمله به ادارۀ امنیت در شهر المنصورة (دسامبر 2013) و حمله ادارۀ امنیت پایتخت در قلب قاهره (ژانویۀ 2014).
عملیات مهم «کرم القوادیس»
حدود یک سال پس از آغاز جنگ ارتش با تکفیریها، نیروهای انصار بیتالمقدس (مدت کوتاهی پیش از اعلان بیعت با داعش) بزرگترین حملهشان ضد نیروهای ارتش را در ایست و بازرسی کرم القوادیس در اواخر اکتبر 2014 صورت دادند که منجر به کشته شدن 30 نظامی مصری و زخمی شدن 20 نظامی دیگر گردید. ویدئویی که این گروه با نام «یورش پیروزمندانۀ انصار» [صولة الانصار] در یوتیوب منتشر کرد، نشانگر برتری میدانی آنان بر نظامیان ارتش و همچنین وقتی طولانی است که پس از عملیات برای غنیمت بردن سلاحهای سبک و متوسط و سنگین ارتش صرف مینمایند.
عملیات «کرم القوادیس» دلیل اصلی تسریع عبدالفتاح سیسی در بنای «منطقۀ فاصل» بین سینا و غزه بود. سیسی با این کار خواستار «حل ریشهای مسئه» شد چراکه ارتش مصر مدعی است حالا به جای آنکه از تونلهای زیرزمینی «به غزه» سلاح قاچاق شود، دارد «از غزه» به سینا سلاح قاچاق میشود و گروههای تکفیری با این سلاحها ضد ارتش عملیات میکنند! [این قبیل اتهامات جز با شناخت دقیق همکاری سه جانبۀ مصری-اسرائیلی- آمریکایی و تلاش برای تشدید محاصرۀ غزه قابل تفسیر نیست.]
حدود یک سال پیش از عملیات کرم القوادیس نیز در نوامبر 2013 انصار بیت المقدس به یک اتوبوس حامل نظامیان مصری در جادۀ بینالمللی ساحلی در حد فاصل شیخ زوید و العریش یورش برده و موجب 30 کشته و زخمی شدن در صفوف نظامیان مصری به جای گذاشت. همین باعث شد ارتش مصر جابهجایی زمینی نیروهایش را متوقف کره و برای جابجایی آنان از کشتی و هواپیماهای نظامی استفاده کند.
در هر حال، عملیاتهای موفقیت آمیز گروه ولایت سینا (که اکثرش رسانهای نمیشود) هنوز ادامه دارد. کشته شدن نیروهایش در درگیری با ارتش نیز ادامه دارد ولی نکتۀ شایان توجه آن است که از توان ساختاری و رزمیاش کاسته نمی شود، آن هم درحالیکه منابع تأمین مالیاش در ابهام قرار دارد و احتمال میرود اعضایش تنها چند ده نفر باشند نه [چنانکه برخی گمان میبرند] صدها یا هزاران نفر.
سناریوهای احتمالی دربارۀ آیندۀ درگیریها
به صورت خلاصه، میتوان برای درگیریهای جاری در سینا در آیندۀ نزدیک سه احتمال در نظر گرفت:
احتمال اول؛ برتری یافتن میدانی ارتش: ممکن است سیاست بهکارگیری افراطی زور و فشار امنیتی بر منطقۀ درگیری منجر به کاهش ورود و خروج افراد در منطقۀ درگیری شود و سپس به قتل رساندن سران و نیروهای ولایت سینا (حال یا از طریق عملیاتهای ویژه یا از طریق درگیریهای عادی) ادامه یابد و این سازمان ضعیف و ضعیفتر گردد تا آنکه از صحنه محو شود. این گزینه، برای موفقیت متکی است به محاصرۀ جغرافیایی شدید و انتشار بیسابقۀنیروهای ارتش در منطقۀ درگیری و پذیرش احتمال تلفات در ارتش (ولو اینکه خیلی بالا باشد). این به نوبۀ خود نیازمند حمایت مردمی گسترده و مستمر از ارتش است که ارتباط پیدا میکند به کاهش جرایم ارتش و دادن غرامت به افراد خسارتدیده. این گزینه البته یک گزینۀ منحصرا محلی در سینا نیست، بلکه به ثبات اوضاع اجتماعی و سیاسی در مصر به صورت عمومی و بالا رفتن روحیۀ نظامیان ارتش مرتبط است.
احتمال دوم؛ پیروزی بیسابقه و چشمگیر سازمان «ولایت سینا»: این گزینه در مقابل گزینۀ قبل قرار دارد، به این شکل که احتمال دارد ولایت سینا، سیطرۀ خود بر برخی مناطقی که هماکنون نیز بالفعل تحت تصرف اوست گسترش دهد. البته احتمالا این گروه نتواند بر مناطق بزرگی در شمال سینا سیطره پیدا کند، اولا به سبب تعداد کم نیروهایش و ثانیا به این دلیل که همین نیرهای کمشمار نیز اکثریت مطلقشان به فرهنگ صحرانشینی تعلق دارند که در بین خاندانهای العریش (که منطقۀ مهم سینا و به نسبت مناطق مرزی، بسیار پرجمعیتتر است) هیچ پذیرشی ندارد. اما ممکن است سازمان ولایت سینا بر مناطق بزرگی در اطراف دو شهر شیخ زوید و رفح (یا آنچه که از این دو شهر، پس از کوچ اجباریشان توسط ارتش و برپایی منطقۀ فاصل باقی بماند) مسلط شود. موفقیت این سناریو مرتبط خواهد بود به توانایی سازمان در محاصرۀ نیروهای ارتش در پادگانها و کمکردن تحرکات میدانی آنها تا به این ترتیب، میدان برای مانور نیروهای سازمان خالی شود.
احتمال سوم؛ مسیر ترکیبی: گزینهای که احتمال بیشتری برای وقوع دارد آن است که وضعیت فعلی برای مدتی نه چندان کوتاه کماکان ادامه یابد؛ به شکلی که نه هیچ کدام از طرفین پیروز میدان باشند و نه مجالی برای ضربۀ مهلک و نهایی فراهم آید. در این احتمال، ارتش کماکان به سرکوب شدید خود و استفادۀ افراطی از زور و همچنین مجازاتهای دستهجمعی (بدون حساب و کتاب) و بدون بازنگری در استراتژی و تاکتیکهایش ادامه خواهد داد. در مقابل، ولایت سینا نیز زد و خوردهایش و همچنین سیطرۀ میدانی (بدون اعلام رسانهای) بر برخی روستاها در جنوب شیخ زوید را استمرار خواهد بخشید. ارتش برای جبران خسراتهای انسانی و مادیاش به تجهیزات و نیروهای جدید متوسل خواهد شد و نخواهد توانست به هیچ پیشرفت ویژهای دست یابد؛ الا در موضوع برپایی منطقۀ فاصل در مرز با فلسطین که بیش از ارتباط با موضوع محلی/ملی، به مسائل منطقهای گره خورده است.
به نظر میرسد سازمان ولایت سینا هم بتواند خسارتهای بشری و تجهیزاتی خود را جبران کند (با وجود پیچیدگی و ابعام دربارۀ این قدرت) اما نخواهد توانست بیطرفی جامعۀ محلی را به پشتیانی صریح از خودش بدل سازد. کما اینکه نخواهد توانست سیطرهاش را بر مناطق وسیعی در شمال سینا گسترش دهد و یا مناطقی که تحت تصرف دارد را خبری سازد (چرا که در آن صورت یک «جنگ مطلقا نابودکننده» ضدش به راه خواهد افتاد).
نشانههای فعلی، گزینۀ استمرار وضع موجود بدون یکسره شدن کار در میان مدت را تقویت میکند.
پینوشتها:
1-منابع حاضر در صحنه میگویند عبداللطیف موسی بعد از اتمام درگیری، در خانۀ مجاور مسجد در خرابهها بود و کمک خواست. وقتی نیروهای حماس برای نجات وی وارد شدند، به آنها شلیک کرده و شخصی که در کنارش بود نیز خود را منفجر کرد که در نتیجۀ آن، شخص انتحاری و عبداللطیف موسی هر دو کشته شدند. ر. ک:
https://www.paldf.net/forum/showthread.php?t=464453
نظر شما