به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، "پيربابين" در كتاب «عصر تازه ارتباط ديني»، تعارضي قابل توجه ميان ديدگاههاي جهاني را ارائه مي كند كه اين امر در اشاره به پتانسيلي كه تلويزيون و ديگر رسانه ها بر دينداري افراد تأثيرمي گذارند بسيار مؤثر تلقي مي شود.
بابين از ما مي خواهد به نوجوان مدرن آمريكايي توجه كنيم كه در ميان غوغاي رقابت رسانه هاي جمعي بزرگ مي شود. چنين فردي تا زماني كه به سن شانزده سالگي برسد 20 هزار ساعت از عمر خود را وقف رسانه هاي جمعي كرده است. آيا امكان اين امر وجود دارد كه باتوجه به تنوع رسانه ها آنها عقايد مشابهي درباره خداوند و مسائل مربوط به الهيات ارائه دهند؟
مقوله دين و رسانه موضوعي گسترده است و در اين مقاله به ايده هاي معدود، نظرات و پرسشهايي اشاره مي شود كه ممكن است به گفتگو و تعمقهاي بعدي كمك كنند. مراجعي كه در اين رابطه وجود دارند به عنوان يك رسانه غالب بر تلويزيون تمركز كرده اند. در حالي كه در اين رسانه از دين به طور كلي ياد مي شود و دربرگيرنده حسي از الهيات جهان بيني، ارزيابي اخلاقي ، عناصر احساسي و تعهد شخصي خاص است.
جامعه و رسانه
دست كم سه ملاحظه را براي پرداختن به اين موضوع بايد مد نظر قرار داد. اولين آنها ويژگي تكثرگرايانه جامعه مدرن است. تحرك اجتماعي و جغرافي باعث افزايش عناصر فرهنگي، قومي و تنوع ديني مي شود. اين امر در چندين كشور اروپايي بويژه پس از جنگ جهاني دوم رخ داد كه مرزهاي خود را براي ورود مهاجران اروپاي شرفي و كشورهاي آسيايي بازگذاشتند چرا كه آنها فاقد نيروي كار كافي بودند. اين نوع تكثر گرايي ارتباط نزديكي با توسعه سكولاريستي دارد كه الزاماً منفي نيست. همانطور كه ديويد بوسچ ( در كتاب "تغيير ارتباطات") ياد آوري مي كند : مردم جامعه ميان سكولاريسم، سكولارشدن و انتشار دادن تمايز قائل هستند. به عبارت ديگر، دنيا به نقطه خاصي از خودمختاري رسيده است. انسانها بالغ شده اند و اين امر بر جو ديني نيز تأثير گذاشته است. از اين روي روابط انسان با كليسا مهمتر جلوه پيدا كرده و كمتر سلطه پذير و بيشتر فردگرا شده است. تأثير جنبش روشنفكري همراه با موارد ديگر ادعا كرد كه هر فردي يك انسان خود مختار است. اين تأثير بسياري بر مسيحيت و به طور خاص بر مذهب پروتستان گذاشته است. كليسا نقش مركزي خود را از دست داد و افراد از اين حق و توانايي برخوردار بودند كه از اراده خداوند با خبرباشند و تصميم بگيرند چه مواردي را باورد كنند و از با ورد چه مواردي سرباز زنند.
دوم، بررسي جايگاه رسانه در جوامع مدرن؛ رسانه ها اغلب منبع اطلاعات و آموزش ارزشمند تلقي مي شوند. يك متأله برجسته زماني گفت: ما بايد انجيل و روزنامه را باهم بخوانيم. اما چه روزنامه اي حقيقت را مي گويد و اطلاعات را همانگونه كه در جهان رخ داده انعكاس مي دهد. چه كسي تصميم مي گيرد خبر و محتواي آن چه باشد.
فرايند خصوصي سازي رسانه ها مدل خاصي از ارتباط ارائه كرده كه بي ترديد بر تمام عبارات و اصطلاحات ديني تأثير مي گذارد. در بخش عمومي ملاك برتري در حضور جامعه و نهادهاي آن و احترام به سنتهاي فرهنگي و ديني است. در بخش خصوصي هدف ارتباط برقرار كردن با مخاطبان بيشتر به منظور به دست آوردن منفعت بيشتر است. زماني كه عقايد ارائه شده در جامعه بايد از فيلترها و صافيهايي رد شوند كه مانع انعكاس هر چيز عليه منافع صاحبان رسانه ها مي شود، چه شانسي براي ما باقي مي ماند كه مشكلات، نيازها و آرزويهاي خود و ديگران را بدانيم. اين فيلترها و صافيها امروز در در مراكز بزرگي واقع شده كه اطلاعات و ارتباطات در دنياي ما را سلطه خود داند.
سوم ماهيت رسانه؛ رسانه هاي شنيداري بصري چون تلويزيون و سينما ساعات خود را با تعداد بسياري ازافرادي پر مي كنند كه بي نهايت تلاش مي كنند ما را به هيجان آورند. به واسطه چنين حسهايي انسان تحت تأثير قرار مي گيرد. رسانه به حريم ما تجاوز مي كند و ما هنوز از تأثيرات يك چنين تعدد محركي برخود خبرنداريم. دين و حالت عاطفي بسيار به يكديگر نزديك هستند و تمام عبارت ديني در رسانه به واسطه تأثير عاطفي خود متمايز شده است. رسانه هاي جمعي علائمي از توليد و تخريب انسان را نشان داده اند. تكه تكه كردن تصاوير، اطلاعات، دستكاري و مونتاژ آن انعكاس بخشي از تصاوير به شمار مي رود كه از ارتباط موثق جلوگيري مي كند. مينا رميزه، جامعه شناس فيليپيني در كتب خود تحت عنوان « ارتباطات همانطور كه مردم به آن اهميت مي دهند: چالشهاي ارتباطات» آورده است: ظريفترين نوع تسلط، نفوذ به ذهن محسوب مي شود. منفور ترين نوع وابستگي مادي نيست بلكه معنوي است: افراد قدرت تفكر انتقادي خود را به جاي خودشان از دست مي دهند و زماني كه مردم اين قدرت را از دست مي دهند قادر به برقراري ارتباط نبوده و تنها تقليد مي كنند.
از پذيرفتن غير انتقادي به قطع كامل
به گزارش گروه "مهر"، رويكرد افرادي ديندار نسبت به رسانه هاي از پذيرفتن غير انتقادي تا قطع كامل از حضور رسانه در زندگي جامعه متنوع است.
اگرچه كليساهاي مسيحي از ظهور رسانه هاي جمعي استقبال كردند؛ اما ترسهاي خاص خود را در اين رابطه نيز ابراز كرده اند. به همين دليل آنها در ابتدا سعي مي كنند حضور رسانه در زندگي خود را محدود كنند و پس از آن خود را به عنوان تنها افرادي در نظر گرفتند كه مي توانند استفاده صحيح از اين وسيله را آموزش دهند. مقامات كليسا سرانجام به مخاطبان رسانه ها بي اعتماد بودند و احساس مي كردند آنها بايد مورد حمايت، هدايت و كنترل قرار گيرند.
دينداران امروز معتقد هستند رسانه جايگاه دين در جامعه را غصب كرده است. اين امر به يك نظام ارزشي شكل مي دهد و ماهيت يك فرهنگ را بيان مي كند. براي مثال در نظربرخي از افراد، تلويزيون به نوعي دين تبديل شده است گويي نقش مقدسي دارد كه درباره چگونگي و معناي امور به ما مي آموزد. از اين روي جهان بيني تكنولوژيكي دست كم سه تهديد به دين محسوب مي شود. تهديد اول رسانه ، نقش پررنگتر منافع، انگيزه ها، رضايتها و انرژي است كه هدف دين است را منحرف مي كند. افراد ديندار از اين امر وحشت دارند كه رسانه تهديدي به ارزشها و اعتقادت سنتي دين آنها محسوب شود؛ چرا كه هر روز، خالي شدن كليساها را نظاره گرهستند. دوم زبان ديني مورد قدرداني قرار دارد. نمادها، تصاوير و آداب تازه اي درحال خلق شدن هستند. "گريگور گتالس: در كتاب «اسطوره شناسي رسانه» مي گويد: رسانه هاي جمعي بويژه تلويزيون فرمان قدرت اسطوره را در دست گرفته اند... يكي از نقشهاي اين اسطوره جايگيري در ما تا دنيا و جايگاه ما در آن را خود تعريف كند. سومين تهديد اين است كه موضوعات ديني كه رسانه آنها آن را پروش داده و در توسعه آن سهيم است هيچ ارتباطي با دين سازمان يافته ندارد.
دين و رسانه: سه پاسخ
به گزارش "مهر"، درباره استفاده رسانه هاي اجمعي براي اهداف ديني چه مي توان گفت؟ چندين پاسخ به اين پرسش وجود داد كه در اينجا به سه پاسخ اشاره مي شود. ابتدا مالكوم مگريج، كارشناس ارتباطات در راديو و تلويزيون در سراسر جهان تصور مي كرد كه فرد بايد بدون ارتباط با تلويزيون سر كند چرا كه تلويزيون رسانه اي است كه در عالم خيال به سرمي برد، تصاويري و ايده هايي خلق مي كند كه حقيقي نيست و نمي تواند با حقيقت ارتباط داشته باشد.
از نظر وي رسانه يك عنصر خود مختار است كه از قابليت خلق پويايي و ساختار ارتباطي خود برخوردار است. اما ايمان مي تواند باقي مانده و ساختار خارجي جامعه را پذيرفته و در آن سهيم شود. بنابراين رسانه نه تنها غير ضروري است بلكه مضر نيز محسوب مي شود.
مگريج استفاده از رسانه جمعي را به عنوان چهارمين وسوسه در نظر گرفته كه مسيح (ع) آن را رد كرده است؛ چرا كه در حقيقت اين رسانه به دليل ماهيت خود به سوي اهداف سازنده و مفيد متمايل نمي شود. رسانه به جامعه مسيحي چيزي را ارائه مي كند كه خطرناك و مخرب است.
اين موضعگيري براساس يك مفهوم اديان به عنوان نامحدود در نظرگرفته شده است تا تماميت و خلوص خود را حفظ كند. بدون دستكاري و تغيير اهداف رسانه هاي جمعي نبايد از ياد برد كه اين امر همان مفهوم زماني است كه توسط كساني كه از فضاي وهم و خيال رسانه هاي درراستاي انعكاس اهداف خود مورد استفاده قرار مي گيرد.
دومين پاسخ، براساس اظهارات "نيل پستمن" در كتاب «سرگرم كردن خود تاحدمرگ» اظهار داشته است كه هر مراسم ديني در رسانه هاي نيازمند محيطي در خور برنامه ها و تشريفات ديني است. براي نيل به چنين اهدافي بايد قوانين خاصي اعمال شود؛ اما اين قوانين درست در تناقض با برنامه ديني در رسانه دارد. در چنين برنامه هايي شركت كنندگان مشغول خوردن و صحبت كردن هستند يا خود را با فعاليتهاي ديگري مشغول مي كنند و به صورت كلي رفتاري در خور يك برنامه ديني ارائه نمي دهند.
براساس اظهارات پستمن، موضوع به همين جا ختم نمي شود، صفحه نمايش مملو از آگهيهاي تبليغاتي مي شود كه نوعي بي احترامي به برنامه ديني محسوب مي شوند. اين شرايط تنها اظهار مي دارد كه دين تنها در صورتي مي تواند در تلويزيون موفق باشد كه با امور مورد نياز مردم همراه شود. اين درست به معناي تهي كردن محتوا و تلويزوني كردن موضوع مورد بحث است.
از اين نظر ما بايد هشدارهاي خاصي عليه رسانه هاي جمعي توجه كنيم چرا كه نيتهاي دستكاري شده آنها بسيار واضح است. اما اين حقيقت پيچيده نبايد باعث شود كه ما باور كنيم عقبگردي به اشكال سنتي ارتباطات به ساديگي احتمال پرهيز از هرگونه ناخالصي را فراهم مي كند.
به گزارش "مهر"، سومين پاسخ به "جورجيو جيرادت"، كشيش فرقه والدن سين اختصاص دارد. وي معتقد است: راه ديگري مي توان براي موضوع گيريهاي افراطي "مگريچ" يا خوشبيني "ژان پل دوم" درباره ايجاد كليساي الكترونيك قايل شد. در نظر "جيرات" اين راه بايد 5 مورد را دربرگيرند: اهميت رسانه در بافتي كه شامل ابعاد فرهنگي، سياسي ، اقتصادي و تكنولوژيكي مي شود؛ استفاده از رسانه الكترونيك؛ انجام هر اقدام ممكن در راستاي مجزا نكردن رسانه از حقيقت؛ جلوگيري ازانحراف رسانه از واقعيت؛ ترغيب حضور مردم و تقليل انفعال.
وي اين چنين نتيجه گيري كرده است كه جدال و پافشاري بر استفاده محتمل و ميسر ازرسانه هاي ارتباط جمعي مركز توجه كليسا را به خود اختصاص داده است.
بايد پذيرفت كه در دنياي امروز رسانه هاي جمعي به مهمترين منابع اطلاعاتي و سرگرمي تبديل شده اند. ما همچنين اين امر را متوجه شديم كه رسانه ها مي توانند نقش مهمي در حضور فعالانه و جستجوي بيشتري براي دنياي عادلانه و صلح آميز تر ايفا كنند.
ما در جامعه تكثرگرايي زندگي مي كنيم كه رابطه مردم براي سازمان دادن دين ضعيف شده؛ اين در شرايطي است كه نيازهاي ديني بيش از پيش آشكار شده اند. آيا ممكن است بتوان از رسانه به عنوان كانالهاي جديدي استفاده براي تجلي روح استفاده كرد؟ پاسخ ساده اي نمي توان به اين پرسش ارائه داد. بسياري از ملاحظات مختلف را بايد در نظر گرفت: مالكيت رسانه، قانونگذاري، رقابت حرفه اي، منافع اقتصادي اجتماعي فرهنگي و غيره، رسانه هاي به عنوان جايگاه ارائه دين، راهبردهايي براي آگهي هاي بازرگاني به عنوان ملاك ارتباطات و بسيار از موارد ديگر.
مخاطبان پيامهايي دريافت شده را از ديدگاه فرهنگي و اجتماعي خود دريافت كرده ، انتخاب و تفسير مي كنند و براساس تفاسير خود نتيجه گيري مي كنند. به همين دليل مواجعه ميان رسانه و دين بايد با رويكرد حفظ احترام و كرامت انسان صورت گيرد.
* كشيش كارلوس اي ويل، دبير كل اسبق انجمن جهاني كميسيون مسيحيت در انگلستان است.


نظر شما