خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ: مساله تعطیلی انتشارات «عصر داستان» وابسته به «بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» و نیز مجلات این نهاد در ماههای گذشته محل جنجالهای رسانهای زیادی از سوی نویسندگان طرف قرارداد با بنیاد بوده است که هرازگاهی درباره سرنوشت آثارشان لب به گلایه گشوده اند.
مهدی قزلی مدیرعامل این بنیاد در گفتگویی صریح با مهر درباره چرایی و چگونگی این تصمیم و نتایج آن اظهار نظر کرده است.
این گفتگو در ادامه از نگاه شما میگذرد:
* جناب قزلی بر پایه چه منطقی بنیاد با مدیریت شما به این نتیجه رسید که دیگر چیزی به نام انتشارات نداشته باشد و آن را واگذار کند؟
این تصمیم یک تصمیم فردی نبود. این طور نبود که من امروز از خواب بلند شوم و بگویم: دیگر نشر نداشته باشیم. این تصمیم را جمعی گرفتیم. هیئت امنا و هیئت مدیره بنیاد در جریان آن بودند. البته من خودم هم موافق این اتفاق بودم. اما تصمیم آن را من نگرفتم و با خرد جمعی این اتفاق افتاد.
* این به قول شما خرد جمعی چه استدلالی برای این کار داشت؟
اینجا ستاد شعر و ادبیات داستانی کشور است. این ستاد نباید خودش وارد کارهای صف بشود و درگیر کارهایی شود که قرار است درباره آن بنیاد به دیگران کمک بدهد. وقتی ما خودمان ناشر باشیم همیشه مورد مداقه قرار میگیریم که مثلا آقا کتاب خودت در اینجا اینطور شد در حالی که شما به ما درباره کتابهایمان چیز دیگری گفته بودی.
از طرف دیگر بالاخره وقتی ناشر باشیم نگاه فراشمولی ما به یک نگاه شمولی تغییر پیدا می کند. من به عنوان ناشر بالاخره باید از کسی کتابی برای انتشار بگیرم و همین که این اتفاق افتاد به من میگویند چرا از این گرفتی و از فلانی نگرفتی. از طرف دیگر شیوه کار دوره گذشته بنیاد در امر کتاب سازی نسبتا جذاب و البته پرهزینه بود...
* سودآور چطور؟
باید در مورد سودآوری صحبت کنیم که منظورتان از آن چیست. سودآور به آن معنا که در نشرهای خصوصی رواج دارد؛ نه، نبوده است. اما پارتهایی از کتابها به وزارت ارشاد و نهاد کتابخانهها فروخته شده بود. در همین امسال بنده باید برای برگزاری جایزه ادبی پروین و شعر فجر پولی را از وزارت ارشاد میگرفتم.
میدانید که اوضاع مالی ارشاد اوضاع جالبی نیست. به من گفتند به جای این پول کتابهایت را میخریم و روالمان همان باشد که قبلا بوده است. من قبول نکردم. چون با این کار عملا پولی وارد نمیشود. این مبلغ قبلا در بنیاد خرج شده و حالا که وارد شود باید جایگزین همان شود.
با این حساب و کتاب انتشارات ما سودآور نبوده است. البته این را هم بگویم سودآوری را نباید گذاشت به این معنی که چقدر هزینه برای چاپ کتاب داشتیم و چقدر در مقابل دریافت کردیم. بالاخره چاپ این کتابها هزینههایی برای بخش خصوصی دارد که ما نداشتیم. مثلا هزینه انسانی و یا داشتن مکان و ساختمانی برای دفتر نشر را در نظر بگیرید که برای بخش خصوصی وجود دارد و برای بنیاد نبوده است. با این حساب و کتاب ما در نشر هنوز به یر به یر بودن هم نرسیده بودیم چه برسد به سودآوری.
* اما یکی از مدیران سابق در نقل قولی عنوان کرده بود که «عصر داستان نیم میلیارد تومان سودآوری داشته است.»
من اطلاع دقیقی ندارم که این رقم از کجا آمده است. راستش حساب هم نکردیم که پارت کتابهایی که به نهاد کتابخانه ها و ارشاد فروختند اینقدر آورده مالی داشته یا نه. اما سودآوری و پولآوری دو بحث است. امسال در نمایشگاه کتاب من حدود ۱۳ میلیون تومان کتاب فروختم.
عقل من قبول نمیکند که وقتی در ۱۰ روز نمایشگاه اینقدر فروخته باشم در یک سال ۵۰۰ میلیون فروخته باشم. تازه بعد زا آن باید حساب کرد که از این مبلغ اعلام شده چقدرش سود بوده است.
* آماری دارید که وقتی بنیاد را تحویل گرفتید از مجموع تولیدات انتشارات عصر داستان چقدر کتاب روی دست بنیاد مانده بود؟
بله. اما نمیشود اعلام کرد. چون هم تعدادش زیاد است و هم اینکه هر کتاب یک توضیح مفصل دارد. واقعیت اما این است که معلوم بود چه کتابهایی به چاپ های بالا رسیده بود.
* نویسندگان شما با انتشارات قرارداد داشتند یا با بنیاد؟
با بنیاد.
* پس نویسنده راجع به اینکه کتابش کی و توسط کجا منتشر شود حق اظهارنظر نداشته است؟
وقتی نویسندهای کتابی به جایی میدهد نگاهش این است که کتابش چاپ شود و ما هم دنبال همین هستیم. کتاب که قرار نیست حبس شود.
* منظورم این است که طبق قراردادتان حتی اگر نشرتان را نمیبستید هم میتوانستید کتابها را برای انتشار به جای دیگری واگذار کنید؟
بله. این عین عبارت در قراردادهای ما است.
* پس دوستان نویسندهای که این روزها گاه اعتراض دارند به روند چاپ کتابهایی که به شما و دوستان سابق دادهاند. معترض چه هستند؟
نویسنده علاقه دارد کتابش چاپ شود و دیده شود. مثلا کتاب «درد» آقای کرمیار سرجمع کتاب خوبی است و چند جا دیده شده است. منتهی این کتاب جوری تولید شده که راحت نبوده است. یعنی سرجمع در زمان رونمایی چند نسخه اش را منتشر کردند و بعد هم در چاپ مجدد دیده نشد.
این کتاب اگر بخواهد دوباره چاپ شود باید دوباره طراحی شود و جلدش مثلا به شکلی در بیاید که بتوان دوباره چاپش کرد. این مساله باعث رنجش ایشان شده است. باید این مسائل بالاخره حل شود. قرارداد این کتاب نیز طوری نوشته و امضا شده که من الان نزدیک به شش ماه زمان دارم که بتوانم آن را منتشر کنم و هنوز هم چاپ اول کتاب تمام نشده است.
* الان چند کتاب جزو تعهداتتان مانده که هنوز چاپ نشده است؟
چهار یا پنج عنوان.
* و چاپشان واگذار شده به انتشارات علمی و فرهنگی؟
تنها چاپشان. این کتابها همانطور که قبلا از سوی بنیاد به عصر داستان برای انتشار واگذار شده بود، الان هم به علمی و فرهنگی واگذار شده است. اما باید چند نکته را بگویم. همه کتابهایی که برای انتشار به علمی و فرهنگی واگذار شده متعلق به بنیاد است. قرار ما با این ناشر یک دوره ۵ ساله است که آنها را منتشر کند اما کتاب مال ماست.
* این مال شما بودن یعنی چه؟
فرض کنید شما مولف باشید. کتابتان را که به یک ناشر برای انتشار میدهید، مالک کتاب شمایید. ناشر با سرمایهاش کار را چاپ میکند و درصدی به شما میدهد. مالکیت کتابهای ما نیز برای بنیاد است. منتهی بنیاد برای اینکه در مساله اجرای چاپ و توزیع و... وارد نشود آمده است و انتشار و توزیع این آثار را بر عهده ناشری گذاشته که ۵۰ سال سابقه کار دارد و در این راه استخوان خرد کرده است.
علمی و فرهنگی قرار است این آثار را منتشر و توزیع کند و در کنارش درصد بنیاد را نیز بدهد. به غیر از این در کتاب نام بنیاد نیز منتشر خواهد شد. به نظر شما این کار عاقلانه نیست؟ هم اسم بنیاد هست هم پولی می گیریم و هم گرفتاری انتشار کتاب را نداریم.
* قرار شده علمی و فرهنگی همه آثار شما را به این شیوه منتشر کند؟
همه نه. من کتابهایی که درباره «کتاب و نویسندگی» است را نگه میداریم. همین کار را خانه کتاب هم کرد و البته مثل ما دچار های و هوی دیگران نشد. رمانها را واگذار کردیم اما کتابهای نظری را نگه میداریم.
کتابهای نظری را شاید اصلا دوباره خودمان تولید هم بکنیم. کار تولید کتاب ما متوقف نیست. برای نخستین بار است که می گویم. ما اینجا ۵۹ قرار داد تالیف کتاب داریم که از میان آنها یک سوم فسخ شده است. یعنی قرار داد بسته شده و فسخ شده. بسیاری از این قراردادها را خود من فسخ کردم. چرا؟ چون نویسنده پیش پرداخت گرفته و رفته و دیگر پیدایش نشده است.
گفته مثلا نمیتوانم بنویسم و... ما دنبال این افراد رفتیم و پیش پرداختها را گرفتیم و قرارداد را فسخ کردیم. برخی از این قراردادها هم تنها برای یک چاپ بوده است. ما اگر بخواهیم کتاب چاپ کنیم با کمک نیروهای موجود در بنیاد که ریشه جدی در حوزه کاری خود دارند به راحتی این کار را میکنیم. اما من اینجا نشستهام که کاری بکنم برخی خوششان بیاید و برخی نه. وظیفه ما انجام کار ستادی است که بر عهده بنیاد است.
جناب قزلی انتشارات علمی و فرهنگی چگونه برای این منظور انتخاب شد. فراخوان دادید یا انتخاب کردید؟
شان بنیاد و کتابهای ما فراتر از این است که فراخوان بدهد. علمی و فرهنگی مثل باقی ناشران با ما مذاکره داشت. ما دایره انتخاب داشتیم. به برخی ناشران پیشنهاد دادیم و برخی هم خودشان پیشنهاد دادند و در نهایت ۱۳ تا ۱۵ ناشر پای کار آمدند.
برخی گفتند میخواهیم اما دیگر خبری از آنها نشد. برخی هم رسیدند به مذاکره و... مثلا انتشارات نیستان درباره یکی دو کار جدی وارد مذاکره شد و به نتیجه هم رسیدیم اما شاید همان هم به هم بخورد و آن آثار هم بیاید داخل سازوکار فعلی. انتشارات علمی و فرهنگی یک پیشنهاد کاملا حرفهای داد و بازی این مذاکرات را به هم ریخت.
آنها حتی انبار آثار منتشر شده را هم گرفتند و توزیع می کنند. آنها نگاهشان جدی بود نه اینکه بیاییند بخشی را بگیرند و به آن چنگ بزنند. البته انبار را هم مجانی ندادیم و خوب واگذار کردیم.
* خوب یعنی چقدر؟
یعنی ۴۰ درصد. یعنی قیمتی که میخواهیم به پخشی بدهیم و امانی شش ماه دیگر پولش را بگیری. البته به این شکل که وقتی هر کتابی را واگذار کردیم باقی مانده انبارش را هم بدهیم.
* این قراداد مبنی بر این است که کتابها کی منتشر شوند؟
هر وقت کتابی را بدهیم تا یک ماه وقت دارند به ارشاد واگذار کنند و چهار ماه پس از دریافت مجوز هم باید منتشر کنند.
* از کی این واگذاری شروع می شود؟
پس از اختتامیه جایزه ادبی پروین اعتصامی استارت آن زده خواهد شد. البته این را هم بگویم علمی و فرهنگی موظف شده سالانه پنج اثری که ما اعلام میکنیم بدون هر بررسی و نظری و تنها و تنها با خواست ما منتشر کرده حقوق نویسنده آن را هم بپردازد.
* آقای قزلی کتابهای شما قرارداد تالیفش همه با بنیاد است و انتشار آنها با ناشر دیگری. در این میان به نظرم تکلیف حق و حقوق نویسنده در چاپهای بعدی مشخص نیست. مانند اتفاقی که در حوزه هنری برای کتابها میافتد. کتابها طی قرارداد با دفاتر حوزه تولید می شوند اما نویسندگان از ناشر حق و حقوق خود را طلب می کنند.
حق مولف روشن است. یا کتاب را کاملا واگذار کرده است. یا به صورت درصدی با ما قرارداد بستهاند یا زماندار. ما بر اساس اینکه قرارداد به چه شکلی بسته شده باشد با نویسنده مواجه و حقش را می دهیم. ما عین قرارداد را رعایت میکنیم. بنای ما خراب کردن جریان تولید و انتشار کتاب نبوده است اما در دوره قبل هم در یک سال آخر کاری برای کتابها نشده بود.
* سوال آخر هم درمورد مجلات شماست. آنها را با چه استدلالی تعطیل کردید؟
مجله هم مانند انتشارات کار ما نیست و عدالت توزیعی هم ندارد. مجلات برای انتشارش هزینه زیادی از ما میگرفتند و این همسنگ اتفاقی که می افتاد نبود. از ۱۰ هزار نسخه چاپ شده در نهایت ۱۰۰۰ نسخه فروش میرفته که آن هم تنها در یک منطقه خاص از تهران بوده است.
تصمیم ما بر این شد که این نشریات را در نهایت به صورت الکترونیکی تولید و توزیع کنیم تا اگر کسی حتی در فلان روستایی هم اینترنت داشت بتواند مجلات ما را ببیند و بخواند.
گفتگو: حمید نورشمسی
نظر شما