یادداشت؛

آیا تأکید بر هر تمایزی، مصداق جنسیت‌گرایی است؟

آیا تأکید بر هر تمایزی، مصداق جنسیت‌گرایی است؟

جنسیت‌زدگی بر کلیشه‌های جنسیتی متمرکز است و این کلیشه‌ها را سبب فرادستی و فرودستی میان جنس‌ها می‌داند.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از مهرخانه، یادداشت پیش رو به قلم مرضیه شعربافچی، دانشجوی دکتری مطالعات زنان در تلاش است تا نشان دهد هرگونه ایجاد تمایز میان دو جنس زن و مرد را نمی توان به جنسیت گرایی متهم نمود.

دیکشنری آکسفورد سکسیسم را چنین تعریف می‌کند: «پیش‌داوری، کلیشه یا تبعیض که نوعاً بر علیه زنان و بر مبنای جنسیت صورت می‌گیرد». در تعریفی دیگر، جنسیت‌زدگی عبارت است از تبعیض علیه زنان، که خود را در قالب محدودیت در انتخاب حرفه و فرصت‌های شغلی و ... نشان می‌دهد و فرد جنسیت‌زده کسی است که افکار تبعیض‌آمیز علیه زنان دارد. مانند این‌که زنان تنها برای خانه‌داری و تربیت فرزند مناسب هستند، باید تحت امر مردان باشند و ....

همچنین سکسیسم را به لحاظ مفهومی ‌مشتقی از کلمه «راسیسم» دانسته‌اند. این کلمه را زنان آمریکایی در دهه شصت به‌مثابه تعریفی از فشار و تبعیضی که بر زنان به جهت جنسیتشان اعمال می‌شد، به کار می‌بردند. امروزه اما سکسیسم معنای گسترده‌تری پیدا کرده است. روانشناسان سکسیسم را هرگونه تبعیضی که بر اساس تفکیک جنسیتی صورت بگیرد، تعریف می‌کنند.

معادل کلمه سکسیسم در زبان فارسی، «جنسیت‌گرایی» یا «جنسیت‌زدگی» تعریف شده است. این اصطلاح به معنای کلیشه‌ای کردن روابط مرد و زن و نقش‌های مردانه و زنانه است.

انواع جنسیت‌زدگی

فمینیست‌ها در یک تقسیم‌بندی، جنسیت‌زدگی را به دو نوع خصمانه و خیرخواهانه تقسیم می‌کنند. نوع اول به شکل سلطه‌جویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز خود را نشان می‌دهد و موضوع مرکزی آن صراحتاً این است که مرد جنس برتر است و باید قدرت را در اختیار داشته باشد.

نوع دوم اما، نگاهی ملایم‌تر نسبت به زن دارد و زن را موجودی زیبا و شکننده می‌بیند که باید از او حمایت کرد. با این حال، زنان باید همان نقش‌های محدود و کلیشه‌ای را بپذیرند و دنباله‌رو باشند. به عبارت دیگر؛ همان نگاهی که زن را «جنس لطیف» می‌بیند. بهترین نمونه برای جنسیت‌زدگی خیرخواهانه، تصویرکردن زن ایده‌آل به‌عنوان همسر و مادر و سوژه عشق رومانتیک است. افرادی که چنین نگاهی دارند، به زنان زیاد کمک می‌کنند و با آنها روابط صمیمانه و دوستانه دارند. جنسیت‌زدگی خیرخواهانه نگاهی مثبت‌تر از جنسیت‌زدگی خصمانه به زنان دارد، اما در یک نکته با آن شریک است: این‌که زن موجودی «ضعیف‌تر» است و این نگاه را برای حفظ ساختار قدرت مردانه توجیهی مناسب می‌داند.

روان‌شناسان فمینیست نگاهی بسیار منفی به جنسیت‌زدگی خیرخواهانه دارند. به عنوان نمونه، رفتار مردی که زنی را غرق در عواطف می‌کند یا به او می‌گوید که نمی‌تواند بدون او زندگی کند، جنسیت‌زده می‌دانند. آنها معتقدند که این اعمال برای حفظ و دوام اجتماعی است که زنان در آن جنس آسیب‌پذیر باشند و در آن بی‌عدالتی و نابرابری برقرار باشد.

طبق تعریف فمینست‌ها، به هر رفتار یا کلامی ‌که رابطه مرد و زن را کلیشه‌ای می‌کند و نقش‌های از پیش تعیین‌شده مردانه و زنانه را اصل می‌داند و به تبعیض جنسیتی منجر می‌شود، جنسیت‌زدگی یا سکسیسم گفته می‌شود. از شوخی و کلام روزمره و رفتارهای رایج در خانواده گرفته، تا ادبیات و سینما، محیط کار و اجتماع و سیاست، همه و همه نشانه‌هایی از سکسیسم را در خود جای داده‌اند.

زبان وقتی جنسیت‌زده است که افراد یک جنسیت خاص را بی‌ارزش کند (۳). زبان جنسیت‌زده در بسیاری از موارد برتری مردان را تقویت می‌کند. جنسیت‌زدگی در زبان بر هوشیاری، فهم از واقعیت، رمزگذاری و انتقال معانی فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار است. محققان به قواعد معنایی در عمل در زبانی که مردانه بودن برای آن به هنجار تبدیل شده است، اشاره می‌کنند. این امر منجر به جنسیت‌زدگی می‌شود؛ به این صورت که مردانگی به استاندارد تبدیل می‌شود و هرکس مرد نباشد فرودست تلقی می‌شود (۴). جنسیت‌زدگی در زبان شکلی از جنسیت‌زدگی غیرمستقیم به‌شمار می‌رود، چراکه همیشه آشکار نیست (۵). مصداق‌های فراوانی برای جنسیت‌زدگی در زبان فارسی می‌توان نام برد که برخی اشعار شعرای کهن از آن جمله هستند.

با این حال آن‌چه منظر نظر این نوشته است، بررسی تک به تک مصادیق جنسیت‌زدگی در زبان یا رفتار روزمره مردم نیست، بلکه هدف رسیدن به این مطلب است که آیا با تمام این توصیفات، می‌توان قبول هر تفاوتی را مصداق جنسیت‌زدگی نامید؟ مواردی چون نشان دادن زنان به عنوان افرادی تجملاتی، حسود، به دنبال چشم‌وهم‌چشمی، سطحی‌نگر، ضعیف، بدون اعتماد به نفس و... مسلماً مصادیق جنسیت‌زدگی است. کمااین‌که امروزه شاهد هستیم که این صفات قویاً در برخی مردان نیز نهادینه شده است. اما تحت لوای این برچسب، نمی‌توان منکر تمام تفاوت‌های موجود بین دو جنس شد. مسأله دقیقاً مسأله تشابه و تساوی است؛ بحثی که مکرراً گفته و بدان پرداخته شده است. اگر بپذیریم که دو جنس با یکدیگر تفاوت دارند و از قضا این تفاوت را موجب تکامل روند خلقت بدانیم، کمااین‌که در آموزه‌های مذهبی ما چنین گفته شده است، دیگر هر تفاوتی را برساخت اجتماع و نادرست نمی‌پنداریم. گاهی تفاوت‌ها اگر در نظر گرفته نشوند، زمینه‌ساز تبعیض‌های بیشتر و قوی‌تر جنسیتی خواهند شد.

برای نمونه از جمله در فعالیت‌های فعالان زن در ماه‌های اخیر در راستای پررنگ‌کردن مصادیق سکسیسم در روابط میان‌فردی و اجتماعی، می‌توان به تقبیح و مقابله با عباراتی نظیر «زن باید باحیا باشد»، «مرد باش، معرفت داشته باش»، «خاله زنک‌بازی»، «شیرزن»، و... و همچنین عباراتی که بر مادری، مهر مادری، تمایل زنان به فرزندآوری، یا اخلاق مراقبت زنان در حوزه خصوصی تأکید دارد، اشاره کرد. به عنوان مثال در یکی از کانال‌های تلگرامی ‌زنان آمده است:

«یک‌بار که با گروهی از دوستانم گفت‌وگو می‌کردم، همه آنها شگفت‌زده شدند وقتی که من گفتم «هرگز بچه نمی‌خواهم». آنها پاسخ دادند که «این طبیعت بشر است. بشر طبیعتاً همیشه مایل است که چیزی را به‌وجود بیاورد. در سن کهنسالی انسان علاقه‌مند است که احساس کند مؤثر بوده است.” منظور آنها از مؤثر بودن به‌دنیا آوردن بچه و تولیدمثل بود. در پاسخ، من فقط سعی کردم معنای "تولید کردن و به‌وجود آوردن» را برای آنها توضیح دهم. من معتقدم که تولید می‌تواند حامل این معنا باشد: ایجاد تأثیرات مثبت در زندگی خود و دیگران، ایجاد روابط خوب دوستانه، و زندگی پربار آن‌گونه که برایم معنادار باشد».

و یا با انتقاد از برنامه خندوانه و سؤالات رامبد جوان از مهمان برنامه و اشعاری که عروسک این برنامه برای او خواند، عنوان شده است:

«در برنامه خندوانه شبکه نسیم، هشتم شهریور، مجری برنامه، رامبد جوان، خطاب به کیمیا علیزاده گفت که پدرت نوه می‌خواهد و برادرت هم خواهرزاده. برای بیست سال آینده برنامه بچه‌دار شدن نداری؟ همچنین جنابخان، عروسک نمایشی این برنامه نیز در اولین شعرش برای این مدال‌آور تکواندوی المپیک چنین خواند: آوردیمش، آوردیمش، دست دوماد سپردیمش! او همچنین خطاب به پدر این ورزشکار پرافتخار گفت که حواستان به پسری که به دامادی می‌گیرید باشد. به نظر می‌رسد در این گفتمان نقش همسری و مادری زنان هیچ‌گاه نباید تحت‌تأثیر جایگاه اجتماعی آنان قرار گیرد».

در راستای این فعالیت‌ها و بیان مصادیق سکسیسم، مصادیق جنسیت‌زدگی در متون ادبی نیز مورد توجه قرار گرفته و بدون توجه به خواست و تمایل زنان به حوزه خصوصی و توجه به خانه، این متون مورد تاخت و انتقاد قرار گرفته است. به عنوان مثال در یکی از این شبکه‌ها ذکر شده است:

«نمونه‌ای از مصادیق سکسیسم: چقدر خوب شد زن شدیم. کمد و اتاقمان را به هم می‌ریزیم و همه چیز را از اول سرجایش مرتب می‌گذاریم. آن وقت فکر می‌کنیم آماده‌ایم برای گرفتن تصمیمات بزرگ. وسط غم‌بادهای روزانه شروع می‌کنیم به شستن ظرف‌ها و بازی کردن با کف روی سینک ظرفشویی، تمام غم‌هایمان را همراه سرامیک‌ها آشپزخانه می‌ساییم و می‌ساییم و با قدرت‌تر می‌سایم، جارو را محکم‌تر روی فرش می‌کشیم و فکر می‌کنیم تمام خوره‌های فکریمان از لوله جارو بالا می‌رود، دست به ساختن می‌زنیم، شیرینی و کیک و غذاهای عجیب می‌پزیم و از خلق‌کردن‌هایمان حس بهتری می‌گیریم، می‌نشینیم برای مرتب کردن فکرهایمان. رج به رج کامواها را همراه فکرها می‌بافیم. دکور خانه را عوض می‌کنیم و تنهایی با کشیدن مبل‌ها خودمان را از نفس می‌اندازیم و فکر می‌کنیم چه انتقامی. بعد به جان خودمان و صورتمان و دست‌هایمان می‌افتیم. داشتم فکر می‌کردم چه خوب است به جز پیاده رفتن و سیگار کشیدن‌های معمول مردها، ما کارهای متنوع‌تری داریم برای مقابله با مشکلات. چقدر خوب شد که زن شدیم. واقعاً چقدر خوب شد».

و در ادامه در تحلیل این متن آمده است: «از گذر سکسیسم، زنان طوری معرفی می‌شوند که گویی با انجام کارهای سطحی، ناچیز و ساده، احساس بزرگی می‌کنند و همین آنها را بس. زنان، تنها مشغول جمع کردن کمدها و جارو زدن فرش و عوض کردن دکور خانه و شستن ظرف نیستند. سپهر خصوصی را با این تلقین‌ها به زنان تحمیل نکنید».

یکی دیگر از مصادیق جالب توجه و اغراق‌آمیزی که مورد تأکید قرار گرفته و به عنوان سکسیسم به آن تاخته شده است نیز عبارت «آقای... به همراه خانواده (یا بانو)م برای دعوت از خانواده‌ها برای شرکت در مراسم عروسی است.

این در حالی است که مقولاتی مانند عفاف، حیا، مهر و عطوفت زنانه، توجه و تعلق بیشتر زنان به عرصه خصوصی، تمایل آنها به فرزندآوری و یا حتی تمایل به مستوری و پوشیده‌بودن ازجمله اموری است که حتی اگر به آموزه‌های دینی در این زمینه‌ها نیز بی‌توجه باشیم، با توجه به گرایش اکثریت و اغلبیت زنان در تمام فرهنگ‌ها به آنها، می‌توان آنها را به نوعی جزو ذاتیات زنان به‌رسمیت شناخت.

جنسیت‌زدگی بر کلیشه‌های جنسیتی متمرکز است و این کلیشه‌ها را سبب فرادستی و فرودستی میان جنس‌ها می‌داند. مشکل دقیقاً همین‌جاست. این‌که به توانایی‌ها و استعدادهای بالقوه و مرتبط با جنس افراد توجهی نشود و هر رفتاری صرفاً به خاطر منحصر بودن به یک جنس، برساخت اجتماع دانسته و تقبیح شود، نمی‌تواند راه‌حلی برای مشکلات پیش روی ما قرار دهد. بله، اصرار بر ضعیف بودن جنس زن و گرفتن بسیاری از فرصت‌های شکوفایی از او به همین بهانه امری مذموم است، اما وارد آوردن فشار بیش از حد توان هم بر او به بهانه تساوی جنسیتی با مردان، ظلمی‌ مضاعف است. مهم این است که استعدادها و توانایی‌های زنان بدون برچسب خوردن و تحت فشار قرار گرفتن، امکان رشد و شکوفایی داشته باشند. به عنوان مثال مخالفت با طرح کاهش ساعت کاری زنان با این توجیه که موجب انزوای یک جنس خواهد شد، خالی از اشکال نیست. اگر بپذیریم که هر جنس ویژگی‌ها و مسئولیت‌های مختص به خود را داراست و به عبارتی معتقد به تساوی جنسیتی آن هم به هر قیمتی نباشیم، پرواضح است که چنین تخفیفی در راستای کمک به زنان و یاری رساندن به آنها در راستای انجام مسئولیت‌هایشان است.

نمی‌توان زن را از هر مسئولیتی فارغ دانست و بالاترین بها را به شغلی که بدان مشغول است، داد. چه کسی می‌تواند منکر تأثیرگذاری بسیار زیاد مادر و همسر بر محیط خانواده باشد؟ البته که همکاری و هم‌یاری پدر در انجام مسئولیت‌های مربوط به خانواده لازم و ضروری است، اما قدر مسلم نقش بی‌بدیل و غیر قابل جبران مادر و همسر است که هیچ‌کس جز خود او قادر به انجام آن نیست. حال، آن‌که زنان از فرصت کاهش ساعات کار، برای رسیدگی به کارهای عقب‌افتاده استفاده می‌کنند و عملاً این وقت به کودکان تعلق نمی‌گیرد، توجیهی است که یقیناً همه زنان را در بر نمی‌گیرد. ضمن این‌که گروه هدف این طرح، زنان با شرایط خاص هستند نه همه زنان شاغل و طبیعتاً استفاده از این طرح اجباری نیست. بنابراین نمی‌توان آن را سد راه تعلق پست‌های مدیریتی به زنان دانست. بگذریم که در نظر گرفتن نسبت مدیران زن بالقوه و بالفعل، نسبت به کل زنان شاغل، مشخص می‌سازد که قانون باید رفاه اکثریت را در نظر بگیرد.

نمونه تعارض دیگر در بحث جنسیت‌زدگی، این اعتقاد است که عنوان می‌کند «سکسیسم تمایل بدان دارد تا زنان را دارای عواطف و هیجانات مثبت و لطیف معرفی کند. درحالی‌که تلقین همین ظرافت منجر به تحمیل ضعف به آنان می‌شود». نمی‌توان تمام خصوصیات بیولوژیک دو جنس را برساخت اجتماع و متأثر از کلیشه‌های جنسیتی دانست. به همین ترتیب نمی‌توان منکر لطافت و عواطف بیشتر زنان نسبت به مردان شد. این ظرافت، تحمیلی نیست و البته سوءاستفاده از آن همان‌قدر مضر است که اهمیت ندادن و در نظر نگرفتن آن. یکسان گرفتن توان جسمانی زن و مرد و اغماض از بنیه کمتر زنان به‌ویژه در ایام خاص، تنها و تنها آسیب‌رساندن به آنان است. هر یک از دو جنس به مناسبت مسئولیت‌هایی که برعهده دارند، ویژگی‌های مختص به خود را دارا هستند که به آنها در انجام مسئولیت‌ها کمک خواهد کرد. زن نقطه ثقل خانواده است و این لطافت بیشتر نه تنها موجب ضعف نیست، بلکه ابزار کار او در ایفای نقش مهم مادری و همسری است.

بنابراین اگر مردان و خصوصیات و رفتارهایشان معیار سنجش تلقی نشود، خصوصیات و رفتارهای زنان نیز با محک آنان سنجیده نمی‌شود. بدین ترتیب لزومی ‌ندارد منکر تمامی ‌تفاوت‌های بین دو جنس شویم و آنان را برساخت اجتماع بدانیم. این مسأله البته نافی جنسیت‌زدگی بسیاری از آثار رسانه‌ای و ادبی و رفتارها و گفتمان رایج در جامعه نیست. بلکه تأکید بر عام ندانستن تعریف این واژه و تعمیم ندادن آن به تمامی‌ ویژگی‌های متمایزکننده دو جنس است.

کد خبر 3783729

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha