به گزارش خبرنگار مهر، غلامرضا جمشیدنژاداول، پژوهشگر تاریخ فرهنگ و تمدن ملل اسلامی در همایش ملی «حکمت اشراقی در پرتو آراء و آثار شهاب الدین سهروردی» که به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و همکاری کمیسیون ملی یونسکو در ایران و دانشگاه آزاد اسلامی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، به ارائه مقاله خود با عنوان نور و ظلمت در حکمة الاشراق سهروردی با توجه به شرح قطب الدین شیرازی پرداخت و گفت: شرح علامه قطب الدین محمود بن مسعود کازرونی معروف به قطب الدین شیرازی بر حکمة الاشراق با تصحیح مرحوم شیخ عبدالله انواری و استاد مهدی محقق در سال 1384 منتشر شده است. بخش اول بحث بنده چیستی نور و ظلمت و اقسام آن و بخش دوم زنجیره انتقال حکمتالاشراق از هرمس تا سهروردی و منابع حکمت الاشراق در حکمت خسروانی ایرانیان و آثار صوفیان است.
وی افزود: برای فهمیدن عقیدههای بنیادین حکمت اشراقی بهترین منبع خود کتاب حکمتالاشراق و خود حکیم سهروردی است که افزون بر محتوای مسائل اساسی مکتب اشراق، یک کتاب ادبی برجسته در سطح جهانی نیز به شمار میرود که آن را در ظرف چند ماه نوشته و به گفته خودش، الهام بخش آن روح القدس بوده است و در زمان قِران هفت سیاره در برج میزان تألیف یافته است.
این محقق و نویسنده کشورمان اظهارکرد: شیخ اشراق می گوید: «ای گروه یارانم، خدایتان بدان چه دوست دارد توفیقتان دهد، از من درخواست کردید که برایتان کتابی بنویسم که در آن چیزهایی را یاد کنم که برایم در خلوت گزینیها و در سانحه ها(از اصطلاحات عرفانی) و رخدادهایم و در هنگام پیوند یافتنم به جهان پروردگاری(عالم ربوبی) یا به برخی از عقل های ملکوتی فراهم آمده است و البته برای هر جانی، از روشنایی خدای عز و جل چه اندک یا بسیار موجود است و هر کوشندهای، یعنی ریاضت کش کوشایی، چشیدنی دارد؛ حال چه ناقص و چه کامل باشد، زیرا علم بر یک گروه وقف نیست که پس از ایشان دروازه های ملکوت بسته شود و فزون شدن از جهانیان بازستانده گردد، بلکه بخشنده علم یعنی عقل فعال(خرد کنشمند) که در افق مبین می باشد بر غیب بخیل نیست.»
وی اضافه کرد: سهروردی در ادامه مینویسد: «بدترین سدهها آن دورهای است که در آن، بساط اجتهاد برچیده گردد و سیر فکرها در آن بریده شود و راه مشاهده بسته گردد و من برایتان پیش از این کتاب و در خلالش در هنگامی که موانع از نگارش آن بازمیداشتند، کتابهایی را به روش مشائیان نوشتهام و در آنها قاعدههای ایشان را تلخیص کردهام که از جمله آنها مختصر موسوم به «التلویحات اللوحیة و العرشیة» است که قاعدههای بسیاری را دربر دارد و البته با حجم کمش قاعده ها را خلاصه کرده ام. همچنین لمحه (لمحات) در حجم از تلویحات کمتر است و جز این دو را نیز تالیف کردهام؛ مانند مطارحات و از آن جمله اند کتبی که در روزگاران کودکی نوشته ام؛ مانند اللمحات و ... .
جمشیدنژاد اول در ادامه سخنانش تصریح کرد: اینجاست که سهروردی تیر را به نشانه میزند و میگوید که این کتاب از گونه دیگری است، زیرا بر روی ذوق، کشف و شهود نورها استوار است. پایان کتاب نیز میگوید: «همه اینهایی که در کتاب گفتهام را دیده و تجربه کردهام و اگر شما هم میخواهید بفهمید، بیایید و خلوتگزینی کنید و ریاضتکشی کنید تا تمام این انواع نورها را ببینید، زیرا این کتاب بر خلاف آنها است که بر سبک مشائیان بر پژوهش (بحث) صرف استوار هستند و راهی نزدیک تر از آن راه دارد که منظم تر و قانون مندتر و در فراگیری کم رنج تر است و برای من نخست، با اندیشه فراهم نیامده است و ننشسته ام که ترتیب قیاسات و ادله بدهم و به نتیجه برسم، بلکه فراهم آمدنش با چیزی دیگر است، یعنی با کشف و ذوق و کشف به خاطر ریاضت هایی که کشیده ام و تلاشهایی که کرده است حاصل شده است. سپس بعد از آنکه برایم با ذوق و کشف مطالب فراهم آمدند با اندیشیدن برای آنها حجت یعنی برهان جستم.
وی اضافه کرد: سهروردی اول به قله رسیده و بعد آن دستگاه سنجش ارتفاع را باز کرده است تا ببیند در چه ارتفاعی هست. سهروردی میافزاید: «یعنی برهان جستنم تا جایی است که اگر از حجت صرفنظر می کردم، هیچ به شک اندازنده ای مرا در آن زمینه به شک نمیافکند، چون فراهم آمدن یقین به سبب معاینه بود.» معاینه بصیرتی نه بصری که خیلی بالاتر است. سهروردی همچنین می گوید: «و آنچه از دانش نورها یاد کردم، چون شناخت مبدأ نخستین و خردها و روان ها و نورهای عرضی و حالتهای آنها و به طو کلی هر آنچه با کشف و ذوق درک می گردد و همه آن چیزهایی که بر نور استوار می گردند، یعنی دانش نورها مانند بیشتر دانش طبیعی و بخشی از دانش الهی و به طور کلی بیشتر آن چیزهایی که با اندیشه درک می شوند و جز آن یعنی آن چیزهایی که بر علم انوار استوار می گردند، همچون پاره ای از مسائل طبیعی و الهی که بر غیر دانش انوار استوار می گردند، در آنها همه کسانی مرا یاری میکنند که پیرو راه خدا عزوجل هستند، از قبیل حکیمان متأله و عارفان متنزه، زیرا هرگاه در ذوقها آفتی نباشد با هم مطابق و موافق هستند، پس برخی از آنها، برخی دیگر را تصدیق میکنند و آن همه یعنی همه آن چیزهایی که از علم انوار مذکور افتاد، ذوق افلاطون، امام حکمت و رئیس آن است زیرا او در کتابهایش با آنچه از علم انوار مذکور شد موافق است. اینها منابع فکری حضرت حکیم شیخ اشراق است، یعنی کتب افلاطون را خوانده است.
وی در پایان سخنانش گفت: جالب است که سهروردی معتقد بود که حکمت یونان و ایران یکی بوده و بنده نیز این مطلب را در کتاب «مختارالحکم» دیدهام که ذیل شرح حال اسکندر و اسکندرنامه هایی که یونانیان نوشتهاند ذکر میکند که به این مطلب تصریح شده است. جالب است که نویسنده این کتاب شاگرد مبرز ابن هیثم بوده است.
نظر شما