خبرگزاری مهر - گروه جامعه- آزاده سهرابی: سال ۹۸ سالی بود که با اخبار مربوط به سیل در برخی استانهای کشور آغاز شد که گستره این حادثه آنقدر زیاد بود که از روزهای عید خبرنگاران برای بازتاب اخبار بسیج شدند و نیروهای امدادی و انتظامی و بهداشتی و پزشکی پا به میدان گذاشتند. روزهای سختی بود. تصاویر تلخی منتشر میشد که خبرنگاران حتی آنهایی که در صحنه حاضر نبودند، عمدتا ناچار به مرور روزانه آنها بودند و نیروهای عملیاتی امدادی و انتظامی در صحنه از نزدیک آن را زندگی می کردند.
در کنار مردمی که زندگیشان روی آب بود و میزان بالایی از استرس یک حادثه طبیعی را تحمل میکردند، افرادی که به واسطه شغل خود درگیر این رویداد بودند نیز ویروس استرس به بدنشان وارد شد. گرچه با وجود گسترش فضای مجازی و هجوم اخبار چنین حوادثی، عموم مردم از دریافت چنین ویروسی در امان نیستند، اما فرسودگی و اثرات مخرب این استرس بر افرادی که به واسطه شغل خود درگیر چنین رویدادهایی میشوند، بعد از افرادی که به طور مستقیم از چنین حوادثی متأثر میشوند، بیشتر است تا جایی که اگر تا سالها قبل وقتی بحث اختلال طیف تروما، مثل اختلال استرس پس از حادثه و استرس حاد، مطرح میشد از ملاکهای مهم تشخیصی آن تجربه مستقیم رویداد به صورت بیرونی و عینی بود، امروزه این گزاره تغییر کرده و در کنار این ملاک ذکر شده که اگر فردی در رسانهها این اخبار را ببیند در صورتیکه مرتبط با شغلش باشد، میتواند دچار این اختلالها بشود. به معنای دیگر در چنین حوادثی حالا دیگر مهم دوری و نزدیکی به اصل حادثه نیست بلکه گاه به شکل مداوم و به واسطه شغل، در معرض رویدادهای استرس زا بودن، خود معیاری مهم برای در خطر بودن سلامتی است. حوادث استرس زا دسته وسیعی است و تنها به بلایای طبیعی مثل زلزله، سیل، طوفان و گردباد، سقوط بهمن، آتش سوزی جنگلها و یا همه گیری بیماریها محدود نمیشود که بلایای غیر طبیعی مانند حادثه تصادف مرگ بار با اتومبیل، سقوط هواپیما و بحرانهایی که به صورت ناگهانی و گاهی فزاینده رخ میدهد و به وضعیتی خطرناک و ناپایدار برای فرد، گروه یا جامعه تبدیل میشود را نیز شامل میشود.
خبرها پشت هم خبرنگاران را احاطه کرده است و آخرین خبری که شکی رسانهای نیز محسوب می شد، خبر سقوط هواپیما و جان باختن شمار زیادی از هموطنان و غیر هموطنان بود که همین خبر هم با همه ابعاد سخت و تلخی که داشت ساعاتی بعد به اخبار مربوط به سیلی دیگر در استان سیستان و بلوچستان پیوند خورد و در واقع خبرنگاران هنوز فرصت پردازش اطلاعات یک حادثه را پیدا نکرده، در معرض اطلاع رسانی رویداد آسیبزای دیگری قرار گرفتند. و این روزها هم پیگیری اخبار بیماری کرونا، و اطلاع رسانی به مردم در جریان است. حالا دیگر بسیاری از خبرنگاران در فضای مجازی مینویسند که خواب به چشمهایشان نمیرسد چون نگران رویدادی هستند که احتمالاً فردا باید مخابره کنند و در پس عبارتهایی که از این نگرانی مینویسند، استرس و بی خوابی پیداست.
۴ گروهی که در معرض اختلالهای روانی پس از رویدادهای آسیب زا هستند
به طور کلی گرچه فرد آسیب دیده در تعریف به کسی اطلاق میشود که در اثر بلایا دچار صدمات جسمانی و روانی شده و خسارتهایی مادی و معنوی بر وی تحمیل شده است اما اختلالات روانی دسته گستردهتری را در بر میگیرد. اختلالات روانی به صورت یک سندرم یا الگوی رفتاری یا روانشناختی مهم بالینی تصور شده است که در یک فرد روی میدهد و با ناراحتی (یک علامت دردناک) یا ناتوانی (تخریب در یک یا چند زمینه مهم عملکرد) یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ، درد، ناراحتی و ناتوانی همراه است و جز حمایتهای روانی و اجتماعی راهی برای پیشگیری از اثرات زیانبار روانی چنین رویدادهایی نیست و حمایتهای روانی- اجتماعی به فعالیتهایی اطلاق میشود که به صورت همه جانبه توسط کارشناسان حوزههای مختلف صورت میگیرد.
به نظر میرسد با توجه به شدت حوادثی که روزهای گذشته در کشور رخ داده است، چهار گروه در معرض آسیب جدی و ابتلاء به اختلالهای جدی روانی از طیف تروما و حتی افسردگی و اضطراب هستند که میتواند در ادامه، زندگی آنها را تهدید یا مختل کند و برای همین در تمام دنیا استانداردهای مداخلات روان شناختی و درمانی متناسب با هر گروه، توصیه و با پروتکلهایی اجرا میشود.
دسته اول آسیب دیدگان حوادث هستند که بیشترین میزان مداخلات را نیاز دارند. دسته دوم نیروهای امدادی، نظامی و خبرنگارانی هستند که در این حوادث در صحنه حاضر میشوند و به طور کلی همه کسانی که از نزدیک شاهد آسیب دیدن فرد یا افراد هستند که این افراد نیز بلافاصله به خدمات روان شناختی در سطح بالا نیاز دارند. دسته سوم افرادی هستند که شاید از حادثه دور باشند اما به واسطه شغل خود وقتی در مواجه به تصاویر و اخبار این رویدادهای قرار میگیرند از آن متأثر میشوند.
خبرنگاران شاید در صدر این لیست قرار بگیرند خصوصاً آنکه آنها مکرراً در معرض اخبار حوادث گوناگون قرار میگیرند و جزئیات آن را به واسطه شغل خود باید دنبال کنند. در کنار آنها وقتی حادثهای مثل سقوط هواپیما رخ میدهد، کسانی که در خدمههای پروازی مشغول به کار هستند، نیز شامل این دسته میشوند. اینکه خطر ابتلاء به مشکلات روانی خصوصاً طیف تروما و در سادهترین شکل آن بروز نشانههای اضطرابی مثل اختلال در خواب، خلق پایین و گوش به زنگی در این دسته بسیار قابل تامل است، چیزی است که نسبت به دو دسته قبلی در بوته فراموشی قرار میگیرد. در نهایت دسته چهارم عموم مردمی هستند که هر کدام در سطحی از حساسیت و پیشینه ذهنی این رویدادها را دنبال میکنند که گرچه نمیتوان به طور مشخص آنها را افرادی در معرض اختلالهای جدی قلمداد کرد اما بروز نشانههایی از استرس و اضطراب در آنها امری قابل پیش بینی است.
حال در شکل استاندارد برای هر دسته از این گروه مداخلات خاص روان شناختی و درمانی و حمایتی باید تعیین شود و بلافاصله پس از حادثه ارائه شود؛ خصوصاً اینکه یکی از نظریههای مهم روان شناختی درباره درمان استرس حاد و جلوگیری از تبدیل آن به اختلال استرس پس از سانحه بیان میکند که بلافاصله افراد در معرض آسیب باید بتوانند بلافاصله گزارشهای خود را با متخصص در میان بگذارند و در واقع آنچه دیده و حس کردهاند را بیان کنند. هر چند در این میان باید این نکته را نیز مطرح کرد که عملاً شبکههای اجتماعی این روزها این نقش را تا حدی ایفا میکنند اما محدودیتهای فضای مجازی که مهمترین آن بروز نوشتاری به جای بروز کلامی هیجان هاست نمیتواند جایگزین مناسبی برای این امر قلمداد شود.
در این مجال قصد برشمردن و تشریح فرایند ایجاد اختلالهای روانی در پس رخ دادن یک حادثه و یا مرور علائم و نشانههای جسمی و روانی در افراد نیست بلکه تاکید بر این مهم است که بهداشت روانی شمار زیادی از افراد این روزها نیازمند توجه جدی است چرا که اختلالهایی مانند استرس پس از سانحه میتواند تمام زندگی فرد از جمله شغل، روابط بین فردی و زندگی خانوادگی، سلامت جسمانی و روانی را مختل کند، میتواند به انفجارهای خشم و هیجانهای غیرقابل پیش بینی در افراد بیانجامد و در نهایت نداشتن سلامت روانی هر فردی در جامعه، تهدیدی است برای سلامت روانی کل یک جامعه.
بهداشت روانی حلقه مفقوده شغلهای پر استرس
متأسفانه بخش بهداشت روانی و مداخلات روان شناختی در مواقع بحران یکی از حلقههای مفقوده جدی در جامعه است که استانداردهای آن نه توسط نهادهای دولتی و نه سازمانها و ارگانهایی که کارکنانشان در دسته مشاغل سخت قرار میگیرند، اجرا نمیشود. داشتن برنامهای برای بهداشت روانی جامعهای که تجربههای متناوب حوادث استرس زا را تجربه کرده است، یک بحث مفصل و نیازمند بررسی بسیار است اما در این میان و در نبود استانداردهای ابلاغی دقیق برای سازمانها، هر ارگان و نهادی میتواند به صورت مستقل به فکر پرسنل خود باشد چرا که در تمام دنیا امروزه بسیاری از سازمانها سعی در شناخت منابع، ایجاد فشار و تنش در محیط کارکنان کردهاند تا بتوانند از طریق راهکارهای مناسب محیطهای شغل مطلوب را برای کارکنان فراهم آورند و در نتیجه رضایت و عملکرد شغلی کارکنان را افزایش دهند و از سوی دیگر برخی از مشاغل به علت عوامل استرس زا و ماهیت پرتنشی که دارند (مانند خبرنگاری) بیشتر سبب ایجاد اختلالات روانی در بین افراد میشود که در نتیجه میتواند سبب غیبت و کاهش کارآیی کارکنان و در نهایت ایجاد هزینههای سنگین برای سازمان شود.
حال تصور کنید این روزهای زندگی یک خبرنگار در کشورمان را که به صورت مداوم در معرض خبرهای استرس زا قرار گرفته است و این در حالی است که شاید کمتر مدیر رسانهای به ذهنش برسد که این خبرنگاران برای آنکه سلامت شناخت و روان و قلمشان تضمین شود، به پایش های مستمر روانی نیاز دارند. فقط کافی است بدانیم رویداد تروماتیک باعث میشود جهان بینی مثبت فرد درباره جهان را به راحتی به چالش بکشد و یا اینکه تروما باورهای قبلی درباره امن بودن دنیا را از بین میبرد. تعدادی محرک دیگر نیز به وجود می آیند که باعث ایجاد واکنش ترس، از جا پریدن، و هوشیاری مفرط میشوند.
توصیه جدی به مدیران رسانهای کشور این است که در وهله اول شروع به یک پایش روانی از خبرنگاران توسط تیم مجرب روان شناسی کرده تا بتوانند افراد در معرض آسیب بیشتر و با نشانههای هشدار را شناسایی کنند و از نظر مالی و اجتماعی حمایت این افراد را در اولویت قرار دهند تا نزد روان شناس برای دریافت کمک بروند. هر چند متأسفانه در کشورمان تحقیقات قابل توجهی در خصوص اثربخشی یک فرایند مداوم مداخلات روان شناختی برای شغلی چون خبرنگاری صورت نگرفته است تا مدلی را به مدیران رسانهها پیشنهاد کند که طی آن بهداشت روانی خبرنگاران تضمین شود، اما شاید نیاز است تا رسانهها خود پیش قدم شوند و با توجه به ماهیت رسالتی که به دوش دارند، برای انجام این مباحث و پیشنهاد پژوهشها و مطالبه بهداشت روانی قشرهای مختلف جامعه از جمله کسانی که در مشاغل سخت فعال هستند، این خلاء را پر کنند. در این میان شاید آموزش تاب آوری بتواند یکی از مداخلات مؤثر پیشگیرانه باشد که رسانهها میتوانند به کار بگیرند.
*روان شناس
نظر شما