به گزارش خبرنگار مهر، نشست درنگی در وجه تمدنی شهادت سردار قاسم سلیمانی با ارائه حجت الاسلام محسن الویری در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد.
متن زیر مشروح سخنرانی الویری در این نشست است.
مقدمه و بیان مسأله
شهادت سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی از یک سو غمی بزرگ بر دل نشاند و از سویی دیگر حماسهای بزرگ و غرورآفرین را رقم زد. این رویداد بزرگ را میتوان از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار داد: منظر الهیاتی و کلامی، منظر مذهبی (به عنوان مثال از منظر واکاوی و تحلیل رد پای باورها و ارزشهای شیعی شهادت و عاشورا در این حماسه و عزاداریهای برپا شده برای آن، مضامین شیعی مرثیهها و مانند آن)، منظر فرهنگی، منظر فقهی، منظر سیاسی و یا روابط بین الملل، منظر امنیتی، منظر نظامی، منظر ادبی، منظر روانشناختی (تحلیل شخصیتشناختی شهید)، منظر جامعه شناختی، منظر مردمشناختی و جز آن. در فاصله شهادت حاج قاسم تاکنون که در آستانه نخستین اربعین آن هستیم، یادداشتها، مقالات و سرودههایی ژرف و زیبا منتشر و نشستهای پرمایه خوبی برگزار شده است. تردیدی نیست که زمینه کار بسیار بیش از این است، ولی همین نمونهها، نشانه امیدوارکنندهای از ظرفیتها و استعدادهای موجود در کشور برای ارائه کارهای پرمایه، ارزشی، مبتکرانه و ماندگار است. با این وجود، به نظر میرسد شایسته است از منظری دیگر هم که میتوان آن را منظر تمدنی نامید، به بررسی این پدیده پرداخته شود.
تأملی در باره مفهوم نگاه تمدنی
شاید چنین پنداشته شود که با توجه به ابعاد مختلف تمدن، همین که رویداد مورد بحث از همه ابعاد چندگانه پیشگفته مورد بررسی قرار گیرد، به خودی خود یک بررسی تمدنی صورت گرفته است؛ یعنی وجه تمدنی یک پدیده مساوی با و به مفهوم جمع و کنار هم قرار نهادن همه ابعاد یک پدیده دانسته شود. بررسی تمدنی یک پدیده چه بسا به یک معنی دربردارنده همه منظرهای مختلف باشد، ولی فروکاستن نگاه تمدنی به کنار هم نهادن نگاههای خُرد روا و قابل دفاع نیست؛ نگاه تمدنی همه نگاههای خرد را در بر میگیرد ولی خود نگاهی مستقل و فراتر از همه نگاههاست. بررسی تمدنی یک پدیده و نگاه تمدنی به یک پدیده یعنی بررسی آن پدیده در مقیاس گستردهترین سطح مناسبات اجتماعی انسان بر پایه یک جامعه پیشرفته. یعنی اگر انسان خود را در یک جامعه پیشرفته فرض کند و بخواهد پدیدههای مورد علاقه خود را نه در سطح مناسبات فردی خود و نه در سطح مناسبات محلی و شهری و استانی و کشوری و منطقهای و قارهای و حتی جهانی بلکه فراتر از آن مد نظر قرار دهد و به بررسی آن بپردازد، آن گاه میتوان گفت نگاهی تمدنی به آن پدیده دارد. نگاه تمدنی به این دلیل دایرهای گستردهتر از نگاه جهانی دارد که نگاه جهانی همه زیستبوم کنونی جهان را در نگاهی ایستا مورد توجه قرار میدهد ولی نگاه تمدنی افزون بر آن، به گذشته و آینده هم نظر دارد.
چرایی ضرورت نگاه تمدنی به رویدادهای مهم
اما این که چرا باید به بررسی وجه تمدنی شهادت حاج قاسم سلیمانی بپردازیم، پرسش مهمی است که در پاسخ آن میتوان به اختصار گفت:
· دلیل نخست این انتخاب، یافتن قالبی کارآمد برای تحلیل این رویداد است. به این معنی که هر یک از جامههای خُردنگر و جُزءنگر بر قامت این رویداد تنگ میآید و حق آن را ادا نمیکند و افزودن نگاه تمدنی به این نگاههای جزءنگر تا حدی میتواند این نقیصه را جبران کند. عظمت و اهمیت برخی رویدادها بدان پایه است که نگاههای یک سویه و جزئی ناتوان از ارائه تصویری روشن و یکپارچه از آن است و راه برونرفت از این آسیب، بهره بردن از و پناه بردن به نگاه تمدنی است.
· افزون بر این، نگاه تمدنی توان تحلیل قویتری به ما میدهد و به رمزگشایی و پرده برداشتن از پارهای ابعاد کمتر مورد توجه قرار گرفته رویدادها میانجامد. به عنوان مثال تنها در پرتو نگاه تمدنی است که میتوان از اهمیت این شهادت معطوف به تمدن نوین اسلامی سخن گفت.
بر این اساس گزاف نیست که گفته شود نگاه تمدنی به شهادت حاج قاسم سلیمانی نه تنها سودمند بلکه یک ضرورت است.
کوشش دیرین بشر برای ترسیم آرمانشهر
ترسیم آرمانشهر و کوشش و پیشنهاد راه برای رسیدن به آن یکی از کهنترین و ریشهدارترین دغدغههای بشر بوده است. رد پای این دغدغه را حتی در اساطیر هم میتوان دید. در داستان خلقت انسان هم، چه بسا بتوان نگرانی فرشتهها از خونریز بودن انسان پس از آفرینش را به نگرانی از ناممکن بودن ایجاد یک آرمانشهر از سوی انسان تأویل برد. در همین چارچوب، نزاع اولیه هابیل و قابیل هم نشانه نخستین کوششهای بشر برای ایجاد یک شهر آباد آرمانی و موانع و آسیبهای آن است. از عهد یونان باستان تا کنون مسأله آرمانشهری در نوشتههای صاحبان اندیشه بازتاب داشته است. کتاب جمهوری یا جمهوریت افلاطون (۳۴۷ ق. م.) از جمله نخستین این نوشتههاست. کتاب شهر خدا نوشته آگوستین قدیس (۴۳۰ م.)، کتاب آرا اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها نوشته ابونصر فارابی (۳۳۹ ق. / ۹۵۰ م.)، کتاب آرمانشهر (یوتوپیا Utopia) (نوشته شده در سال ۱۵۱۸ م.) نوشتة تامس مور Thomas more(1536 م.)، کتاب آتلانتیس نو New Atlantis نوشته فرانسیس بیکن Francis Bacon (1626 م.)، و کتاب همسودی اقیانوس The Commenweailth of Oceana نوشته جیمز هارینگتون (۱۶۷۷ م.) James Harrington از دیگر نمونههای شایسته ذکر در این زمینه هستند. گزارشی سودمند از این گونه منابع نگاشته شده در باره شهر آرمانی را میتوان در این کتاب که نوشته خانم ماری لوئی برنری Marie Louise Berneri است (چاپ نخست سال ۱۹۵۰ م.) یافت:
Journey through Utopia: A Critical Examination of Imagined Worlds in Western Literature
این کتاب به قلم عطیات ابوالسعود با عنوان: المدینة الفاضلة عبر التاریخ به عربی ترجمه و در سال ۱۴۱۸ ق. از سوی عالم المعرفه در کویت منتشر شده است.
روشن است که به باور ما شیعیان آرمانشهر پر از داد که روزی بشر به آن خواهد رسید همان جامعه موعود مهدوی است.
آرمانشهر و شهر سعادت
آرمانشهر هر تعریفی که داشته باشد ترجمان آرزوهای بشر برای زیست نیکبختانه است، آرمانشهر ترسیمی از شهری است که انسانها در آن جا کامروا زندگی میکنند و از هر آن چه سزاوار آنند برخوردار هستند، آرمانشهر چشماندازی از بهروزی اینجهانی انسان است و به همین دلیلِ دیررس و دوررس بودن آن است که به آن ناکجاآباد هم گفته میشود. آرمانشهر شهر عینیت یافتن و به تحقق رسیدن سعادت انسان است و به همین دلیل میتوان آن را شهر سعادت نامید.
فارابی (۳۳۹ ق.) در تعریف مدینه فاضله که همان آرمانشهر اوست، میگوید:
فالمدینة التی یقصد بالاجتماع فیها التعاون علی الأشیاء التی تنال بها السعادة فی الحقیقة، هی المدینة الفاضلة. و الاجتماع الذی به یتعاون علی نیل السعادة هو الاجتماع الفاضل. و الأمة التی تتعاون مدنها کلها علی ما تنال به السعادة هی الأمة الفاضلة. و کذلک المعمورة الفاضلة، انما تکون إذا کانت الأمم التی فیها تتعاون علی بلوغ السعادة (چاپ دار و مکتبه الهلال، ص ۱۱۳)
یعنی:
شهری که انگیزه گرد هم آمدن در آن، همکاری در چیزهایی باشد که آدمی را به حقیقت به سعادت برساند، مدینه فاضله است. اجتماعی که از آن برای دستیابی به سعادت مدد جسته میشود، اجتماع فاضل است، امتی که همه شهرهای آن را برای رسیدن به سعادت با هم همکاری میکنند، امت فاضله است و به همین ترتیب آبادی فاضله یک آبادی است که ساکنان آن برای رسیدن به سعادت با هم همکاری دارند.
خواجه نصیرالدین طوسی (۶۷۲ ق.) نیز از پیوند بین سعادت و آرمانشهر با عبارتهای مختلفی سخن گفته است، از جمله در فصل هفتم از قسم اول اخلاق ناصری چنین میگوید:
گوئیم سیاست ملک که ریاست ریاسات باشد بر دو گونه بود و هر یکی را غرضی باشد و لازمی، اما اقسام سیاست: اول سیاست فاضله باشد که آن را امامت خوانند، و غرض از آن تکمیل خلق بود و لازمش نیل سعادت. (ص ۴۴ و پس از آن)
شهر سعادت و جایگاه شهادت در آن
نکته مهمی که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که در نگاه نظریهپردازان مدینه فاضله، رسیدن به شهر سعادت، بدون مجاهدت و ایثار و فداکاری میسور نیست. به عنوان نمونه، تامس مور در چند جای کتاب خود به این موضوع اشاره دارد:
بزرگی انسان در کاهش دردهای دیگران و بازآوردن خوشیهای زندگی، یعنی بخشیدن لذت، از راه دور کردن رنج است. (آرمانشهر، ص ۹۳)
نقطه اوج مجاهدت و فداکاری، شجاعت در میدان نبرد همزمان با رعایت ارزشهای اخلاقی و سرانجام، جان دادن برای اهداف و آرمانهای شهر سعادت است:
هنگامی که از شرکت در جنگ چاره نباشد، با جسارتی برابر با پرهیزشان از جنگ، به نبرد میپردازند. جنگ را با تاخت و تاز شدید آغاز نمیکنند، بلکه همچنان که جنگ پیش میرود، برجسارتشان افزوده میشود و چنان سرسخت میشوند که جان میدهند و جا خالی نمیکنند، فارغند از نگرانیهایی که اغلب جانهای شریف را پست میکنند. امنیتشان در وطن و دلگرمی که به رفاه فرزندانشان دارند، آنان را سرسختتر و مغرورتر از آن میسازد که کسی بتواند بر آنان چیره شود. بعلاوه، مهارتشان در جنگ دلاورترشان میکند و اندیشههای سالمی که از کودکی با آموزش در ایشان نهاده شده و نهادهای خردمندانه جامعه دلیریشان را افزون میکند. زندگی را چنان ارزان نمیانگارند که بر بادش دهند و چنان نیز گران نمیگیرند که آزمندانه و ننگین به آن بچسبند، آن هم به هنگامی که وظیفه ایشان را به رها کردن آن فرمان میدهد. (آرمانشهر، ص ۱۱۹)
این روحیه و آمادگی برای جان دادن به خاطر مصالح مدینه فاضله ریشه در نوع باور ساکنان این شهر و سربازان آن به مرگ دارد:
ایمان اهل یوتوپیا به بیکرانی نیکبختی پس از مرگ چنان استوار است که از بیماری مینالند، اما از مرگ نه، تنها بر مرگ کسی زاری میکنند که ببینند از زندگی ناخشنودانه جدا میشود. (آرمانشهر، ص ۱۲۶)
جالب است که تامس مور که او را از یک سو بزرگترین مرد انگلیس شمردهاند و از سوی دیگر نام او در شمار قهرمانان انقلاب سرخ در لوحهای در میدان سرخ مسکو نگاشتهاند، و از کتاب او به عنوان پدر انقلاب روسیه و همزمان به عنوان قالبی برای امپریالیسم بریتانیا و نیز مانیفستی برای اصلاحات کلی در رنسانس مسیحی یاد کردهاند، خود نیز جان خود را بر سر پایبندی به اعتقاداتش نهاد. او که یک مسیحی معتقد بود و نشانههای این باور او به خوبی در کتاب آرمانشهر و به ویژه در مباحث پایانی آن منعکس است، به خاطر مخالفت با زیادهخواهیهای هنری هشتم (۱۵۴۷ م.) که از فرمان پاپ برای حرمت طلاق دادن همسرش سر پیچیده بود، در سال ۱۵۳۵ م. محاکمه شد و هیأت ژوری به اتفاق آرا او را به اتهام مخالفت با شاه و تداوم حکومتش گناهکار شمرد و او را با کیفر شکم دریدن و بر دار کردن و شقه کردن محکوم به مرگ ساخت و شاه این مجازات سنگین را به زدن گردن کاهش داد. تامس مور به هنگام مرگ، در دفاع از خود گفت که او در راه پاسداری از وحدت کلیسا شهید میشود. (آرمانشهر، ص ۱۴)
کارکردهای اجتماعی شهادت
به استناد این نمونهها و نمونههای بسیار دیگر، جان دادن بر سر آرمانها که در آموزههای دینی به آن شهادت گفته میشود، دارای وجه و دلالت اجتماعی است. البته گاه تمام و یا دست کم بخشی از هدف شهادت، همان رهایی خود شهید و به سعادت جاودانه رسیدن اوست. این قابل انکار نیست، اما همه قبول دارند که شهادت همواره دربردارنده یک کوشش برای رهایی دیگران یا همان دگرخواهی و دگردوستی هم هست، این همان است که برخی جامعهشناسان آن را با تعبیری نارسا و سخت تقلیلگرایانه خودکشی برای دیگران! نامیدهاند.
کارکردهای اجتماعی شهادت را که سوگمندانه آثاری بسیار اندکی در کشور شهادتخیز ما در باره آن نگاشته شده است، میتوان به سه دسته به شرح زیر تقسیم کرد:
· شهادت به مثابه کفاره برای گناه دیگران این همان برداشت متعارف مسیحیان از مفهوم و کارکرد شهادت است. در رساله اول یوحنای رسول، آیه ۲ چنین میخوانیم:
ای فرزندان من، این را به شما مینویسم تا گناه نکنید؛ و اگر کسی گناهی کند، شفیعی داریم نزد پدر یعنی عیسی مسیح عادل و اوست کفاره بجهت گناهان ما و نه گناهان ما فقط بلکه بجهت تمام جهان نیز. (ص ۱۴۱۷)
· شهادت برای پاس داشتن یک ارزش در این نوع شهادت چه بسا در همان لحظه شهادت یک شهید، کسی به صورت مستقیم از برکات خون او بهره نبرد، اما یک ارزش اجتماعی پاس داشته میشود تا در فرصتهای آینده، افراد جامعه از آن بهرهمند شوند.
· شهادت برای کمک به دیگران در این نوع شهادت، شهید به صورت مستقیم برای حفظ جان مردم شهرش و دور ساختن آنها از گزند انسانی و یا طبیعی که آنها را تهدید میکند و یا یک مصلحت عمومی دیگر از جان خود میگذرد.
نمونههای اساطیری کارکرد اجتماعی شهادت
نمونههای قابل توجهی از این گونه جان دادن در اساطیر و تاریخ بشر و تاریخ ادیان وجود دارد. بیتردید تدوین کتابی در باره تاریخ شهادت، کتابی خواندنی خواهد شد. در دنیای مسیحیت کاتولیک توجه خوبی به این مقوله شده است و شهیدشناسی (مارتیرلوژی Martyrology) به عنوان یک زمینه مطالعاتی در باره شهادت و شرح حال شهدایی که بر اساس ایمان و اراده خود به کام مرگ رفتهاند به رسمیت شناخته میشود و کتابهای زیادی در این باره نگاشته شده است. افسوس که پژوهشهای تاریخی در باره شهادت در کشور ما جز آن چه به ایام دفاع مقدس پیوند میخورد درخور نیست.
به هر حال اگر از این منظر نگاهی به اسطورهها انداخته شود، با نمونههایی قابل توجه روبرو خواهیم شد. به عنوان مثال آشیل یا آخیلس Achilles قهرمان برجسته یونانی در جنگ تروا و قهرمان هومر در منظومه ایلیاد که در کودکی جز در نقطه پاشنه پا، روئین تن شده بود و در جنگ نیز نیزه بر همان ناحیه پاشنه پای او نشست و جان باخت (تعبیر پاشنه آشیل کنایه از نقطه آسیبپذیر در زبان فارسی اشاره به این ماجرا دارد) و هکتور Hector بزرگترین قهرمان تروایی در همین جنگ که به دست آشیل کشته شد، هر دو با این که در دو طرف جنگ در مقابل هم قرار داشتند، در این امر مشترک بودند که بین خودخواهی و خواستههای شخصی خویش و حس مسؤولیت در برابر نیاز مردم، نیاز مردم را برگزیدند. (اسطورههای یونان، دونا روزنبرگ، صص ۱۲ ۱۳). همچنین هراکلس Hera cles یا Hera kles (یعنی مایه افتخار هرا، همان هرکول در زبان رومی) نیز مشهورترین قهرمان یونان از فرزندان زئوس است که هر چند در میدان نبرد جان نباخت ولی پس از موفق بیرون آمدن از دوازده ابتلاء و آزمون طی دوازده سال که اوریستیموس برای او تدارک دیده بود، سرانجام به نیرنگ مسموم شد و برای رهایی خود را به آتش انداخت و جاودانه شد.
دوباره تأکید مینماید در همه ادیان و آئینها و در تاریخ همه سرزمینها، نمونههایی از انسانهای فداکار که با انگیزه دگرخواهی و کوشش برای حفظ ارزشها و مردمان سرزمین خود حتی از جان خود گذشتهاند وجود دارد و شناخت آنها نیازمند بررسیهای تاریخی بیشتری است.
وجه اجتماعی شهادت در فرهنگ اسلامی
مفهوم شهادت در فرهنگ دینی ما بسیار عمیقتر و متعالیتر از دیگر ادیان و آیینهاست. زندگی همین اسطورههای یونانی که به آنها اشاره شد آکنده از رویدادهای غیراخلاقی و رفتارهای ناشایست و روابط تیره و تار است و یکسان شمردن آنها با شهدای نامبردار منزه و آسمانی در تاریخ و فرهنگ اسلامی عین جفاست. اشاره به نمونههایی از شهادت در اساطیر یونان و یا در فرهنگ مسیحیت به مفهوم یکسانانگاری آنها با مفهوم شهادت در فرهنگ اسلامی ما و در فرهنگ مکتب اهل بیت علیهم السلام نیست، بلکه از این روست که اولاً بر انسانی بودن مقوله شهادت و شهادتطلبی و عمومیت و رواج آن در همه دورههای تاریخی و همه سرزمینها تأکید شود و ثانیاً نشان داده شود که چگونه آگاهی از آنها در فهم بهتر آموزههای فکری و فرهنگی اسلامی و نیز تجربهها و نمونههای شهادت در تاریخ ما اثر دارد.
در فرهنگ اسلامی ما، شهید نه فقط جان خود را از دست نمیدهد، بلکه جان جاودانه مییابد و نزد خدا روزی دارد:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (آلعمران ۱۶۹)
و به هیچ روی کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار، بلکه آنان زندههایی هستند که نزد پروردگار خویش روزی دارند.
شهید بر اساس آموزههای نبوی و علوی ما، پیش از هر چیز خود به رهایی جاودانه میرسد:
قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله: لِلشَّهیدِ سَبْعُ خِصالٍ مِنَ اللهِ: أَوَّلُ قَطْرَهٍ مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ کُلُّ ذَنْبٍ (تهذیب الاحکام، ج ۶، صص ۱۲۱ ۱۲۲)
پ یامبر فرمود: شهید هفت ویژگی از سوی خدا دارد: با نخستین قطره خون او همه گناهانش آمرزیده است...
قال الصّادقُ علیهالسّلام: مَنّ قُتِلَ فی سَبیل اللهِ، لَمْ یُعَرِّفْهُ اللهُ شَیْئاً مِنْ سَیّئاتِهِ (الکافی، ج ۵، ص ۵۴)
امام صادق علیه السلام فرمود: هر که در راه خدا کشته شود، خداوند هیچ یک از بدیها او را به او باز نمینمایاند.
اما کارکرد شهادت محدود به رهایی شهید نیست، بلکه کارکرد اجتماعی هم دارد. کارکرد اجتماعی شهادت و نقش اجتماعی همه شهیدان با هم برابر نیست، بلکه دایره اثرگذاری اجتماعی یک شهید در پیوند مستقیم با میزان کمال یافتگی او قرار دارد. اثرگذاری اجتماعی شهید همچون شاخ و برگ گستراندن یک درخت است و کمالیافتگی او همچون میزان ریشه دوانیدن او. دایره دهش همه انسانها تابع میزان داشتههای آنهاست و شهید نیز به همان اندازه که توانسته باشد در وادی کمالیافتگی ریشه دوانیده باشد میتواند قلمرو اثرگذاری بیشتری داشته باشد. هر شهد شهادتی نقش و سهمی در شهر سعادت دارد، اما قلمرو این سعادت، گاه یک فرد است و گاه یک خانواده و گاه یک محله و گاه یک کشور و گاه یک منطقه و گاه یک قاره و گاه پهنه جهان و گاه گسترة یک تمدن.
درجات کمالیافتگی یک شهید تابع این است که او در کدام مرحله از مراحل سهگانه دنیا و عُقبی و لقاء قرار داشته باشد. اگر افق نگاه شهید ستمستیزی و مردمخواهی در دنیا باشد خون او متناسب با این میزان کمالیافتگی اثر میگذارد و اگر افق نگاه او بهشتخواهی و دوزخگریزی در عُقبی باشد، خون او در قلمرویی فراختر اثرگذار خواهد بود و اگر افق نگاه او خداخواهی محض و کوشش برای لقا باشد، خون او متناسب با میزان اخلاص و تقرب او، در قلمرویی بیانتها نقشآفرین خواهد شد. (مفاد این پاراگراف با الهام و برداشتی آزاد از سخنرانی استاد فرزانه حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای یدالله یزدانپناه در باره امتداد اجتماعی شهادت در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ در دفتر تبلیغات اسلامی قم نوشته شده است.)
خیزش تمدنی جدید مسلمانان و نقش شهادت در آن
نقطه آغاز بیداری مسلمانان و آغاز این حرکت تمدنی، عصر سیدجمالالدین اسدآبادی باشد یا پیش از آن، انکار نمیتوان کرد که مسلمانان در راهی که تا کنون پیمودهاند، مجاهدتهای فراوان کردهاند و بهای سنگینی پرداختهاند و برای نزدیک شدن به تحقق خواستههای خود شهیدان زیادی تقدیم کردهاند؛ از شهیدانی که در دوره استعمار کهن جان خود را برای آرمانهای امت اسلامی دادند تا شهیدانی که در دوره پس از آن به فخر شهادت نائل آمدند، و از شهدایی که مستقیماً به دست خونریزان نیمهمتوحش غربی به شهادت رسیدهاند تا شهدایی که به دست عوامل دست نشانده آنها خونشان بر زمین ریخته شده است. باز هم باید اظهار تأسف کرد که فرهنگنامهای در بردارنده شرح حال شهیدان امت اسلامی در یکی دو سده اخیر تدوین نشده است. چنین فرهنگنامهای بیتردید بسیار پر برگ خواهد بود.
تبدیل بیداری مسلمانان به یک خیزش تمدنی در سطح جهان اسلام که اکنون به پدیدهای غیرقابل انکار تبدیل شده، به مدد همین ایثارگریها و فداکاریها و شهادتها صورت گرفته است. این نهال به برکت خون شهیدان به نقطهای رسیده است که اکنون نه فقط اندیشمندان مسلمان بلکه تعدادی قابل توجه از نظریهپردازان غربی هم وجود این تمدن نوین اسلامی رو به شکوفایی را به صراحت پذیرفتهاند و دولتهای غربی را به چارهاندیشی برای چگونگی رویارویی با آن فراخواندهاند. این تمدن همچنان برای ادامه بالندگی خود از خون شهیدان طراوت و تازگی و قدرت مییابد.
وجه تمدنی شهادت حاج قاسم سلیمانی
اکنون با تکیه بر این مقدمات میتوان از وجه تمدنی شهادت حاج قاسم سلیمانی سخن گفت. این شهید بزرگوار که بسیاری از کمالات معنوی او پس از شهادتش بر عامه مردم آشکار شد، به دلیل گذشتن از دنیا و عقبی و گام نهادن به وادی لقا و به میزان تقرب خود به درگاه خدا، بالاترین دایره اثرگذاری اجتماعی را داشت. دایره اثرگذاری اجتماعی خون او بسیار فراتر از شهر و دیار شناسنامهای او شد و و دور از ذهن نیست که در آینده نیز ابعادی تازهتر از برکات اجتماعی شهادت او آشکار شود.
اثرگذاری اجتماعی بسیار گسترده شهید حاج قاسم سلیمانی به دلیل کمال وجودی او در سطح امت اسلامی و بلکه در سطح همه حقجویان و حقپویان جهان جلوهگر شد؛ به استناد آن چه تاکنون دیدهایم خون این شهید در سطح امت اسلامی راههایی را به سوی تمدن نوین اسلامی که همان شهر سعادت مسلمانان است گشود، موانعی را از سر راههای دیگر به سوی این مقصد برداشت و به راههای موجود و بیمانع دیگر هم روشنایی و استواری بخشید. چند محور زیر حداقل نکاتی است که در باره وجه تمدنی شهادت حاج قاسم سلیمانی معطوف به تمدن نوین اسلامی میتوان از آن یاد کرد:
· زمینهسازی برای آشکار شدن دست پنهان خدا (به چشم آمدن سنتها و امدادهای الهی) در این باره پیش از این در یادداشتی با عنوان «چشمان غبار گرفته ما و دست آشکار خدا» که در پایگاههای اطلاعرسانی نیز کانال شخصی حقیر در دسترس است، سخن گفته شده است و نیاز به تکرار آن نیست.
· ایجاد انسجام در برابر دشمن مشترک وجه دیگر کارکرد اجتماعی شهادت حاج قاسم سلیمانی ایجاد همگرایی همافزا بین آحاد امت اسلامی در برابر دشمن خونریز مشترک بود که صحنههایی بدیع در این زمینه دیده شد و باید منتظر دستاوردهای آن در آینده نزدیک بود.
· تبدیل شدن به نماد مشترک مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی اکنون به یک نماد برای مقاومت تبدیل شده است و افزون بر انسجامبخشی بین مجاهدان، هویتبخش مبارزه در مسیر تحقق اهداف امت اسلامی هم هست و نام او انبوهی از پیامهای مقاومت را با خود همراه دارد.
· تبدیل شدن به الگوی مبارزه حاج قاسم سلیمانی افزون بر موارد پیشگفته، یک الگوی عینی و قابل درک برای چگونه زیستن و چگونه مبارزه کردن و چگونه جان باختن در راه آرمانهای بلند هم هست.
امید میرود درنگها، بررسیها، ایدهپردازیها، پژوهشها و گفتگوها در باره ابعاد تمدنی شهادت حاج قاسم همچنان ادامه یابد.
نظر شما