به گزارش خبرنگار مهر، سه سال پس از انتشار نخستین اثر داستانی مریم جهانی و دریافت جایزه ادبی جلال آل احمد به خاطر آن این نویسنده دومین رمان خود را با عنوان «سنگ یشم» روانه بازار کتاب کرده است.
جهانی در زمان انتشار رمان «این خیابان سرعتگیر ندارد» که برای او گرانترین جایزه ادبی ایران در بخش رمان را به ارمغان آورد نویسندهای ناشناخته به شمار میرفت. خود او در گفتگوهایش عنوان کرده بود که رمانش را خیلی معمولی و پس از بررسیهای اینترنتی و با یک ایمیل در اختیار ناشر قرار داده است و البته توانسته نظر موافق وی را برای انتشار جلب کند.
«سنگ یشم» اما در مقام دومین اثر داستانی وی بار دیگر تجربهای است در زمینه توجه به ساختارهای زیستی بومی منطقه کرمانشاه اما نمیتوان آن را اثر داستانی فولکلور دانست.
این نویسنده همزمان با انتشار این رمان در گفتگویی با خبرنگار مهر درباره این کتاب عنوان کرد: برای نوشتن سنگ یشم یک سال و نیم زمان صرف کردم. همین قدر بگویم که اثری است با سویه های انتقادی به سیستم آموزشی و همچنین نظام تربیتی موجود.
جهانی درباره تغییر جهانبینی خودش در فاصله نگارش این رمان نیز میگوید: طبیعی است که فضای ذهنی یک نویسنده از یک رمان به رمان دیگر دچار دگرگونی شود. میشود همین اتفاق را در رمان سنگ یشم هم مشاهده کرد. اما با توجه به رسالتی که برای خودم در حوزهی داستان نویسی قائلم، که همانا قصه گویی است، در این رمان هم به مانند اثر قبلی حداکثر تمرکزم را بر روی روایت و خلق فضا و شخصیتهای زنده و ملموس قرار دادهام.
وی در همین زمینه به این مساله هم اشاره میکند که بهنظرش یک نویسنده هم میتواند دغدغه فرم داشته باشد هم نه. و البته هیچکدام از اینها ارجحیتی به دیگری ندارد.
وی در این زمینه میگوید: در واقع این محتوای داستان است که نویسنده را ملزم به ارائه فرمی خاص میکند. فی المثل من حتی اگر در نوشتن داستان سیال ذهن چیره دست باشم باز از زاویه دید یک فرد روستایی مجاز به استفاده از این فرم نیستم. در واقع گاهی روایت ساده و بدون تمهیدات فرمی دشوارتر از چیزی که به نظر میرسد است. همین اتفاقی که برای رمان سنگ یشم افتاد. من با ذهنیت دختری شانزده هفده ساله روبرو بودم که اجازه ذهنیت گرایی و تحلیل و تفسیر دقیق وقایع را از من سلب میکرد. و به همین دلیل میبایست داستان را بیشتر از طریق کنش و دیالوگ و توصیف فضا و شخصیتها پیش میبردم.
از او درباره چرایی سه سال فاصله افتادن میان انتشار دو اثرش سوال میکنیم. پاسخ وی این است که اینکه باب شده نویسنده هر سال اثری تازه خلق کند را هیچوقت نتوانسته ام درک کنم. یا اینکه نویسندهها را گاهی پر کار یا کم کار خطاب میکنند. نوشتن یک پروژه نیست که بشود به صورت خط کشی شده نقطهی آغاز و انجامش را تعیین کرد. خلق هر اثر هنری پروسهای است که متغیرهای بسیاری در آن دخیل هستند. شرایط روحی و اوضاع اجتماعی را نمیگویم. یقیناً حتی شیوهی روایت هم میتواند در تعیین مدت زمان خلق تأثیرگذار باشد.
در بخشی از رمان تازه منتشر شده از مریم جهانی میخوانیم:
«خوبه، بچسب به درس و مشقت. چهار روز دیگه باید کنکور بدی، ورزش برات نان و آب نمی شه.
با خودم فکر میکنم اگر من نان و آب نخواهم کی را باید ببینم چرا پدر فکر میکند هر چیزی ته اش باید برسد به نان و آب؟ مگر خودش همیشه حسرت نمیخورد چرا پدربزرگ اجازه نداده کشتی را ادامه بدهد؟
جوابی برای سوالهایم ندارم. نگاهی به جفت گوش شکسته اش میاندازم. از کشتی فقط حسرتش برای پدر مانده. حسرت و یک جفت گوش شکسته و دوبنده کهنه ای که ته یکی از کشوهای دراور نگه داشته. من و مادر وقتی تلویزیون مسابقات کشتی پخش میکند با تمام وجود دعا میکنیم کرمانشاهیها ببرند. میدانیم که پدر خیلی سریع میرود تو جلد کشتی گیر کرمانشاهی و با هر فنی که او به حریف میزند این هم تو مبل جا به جا میشود. اما خدا نکند همشهریهایش فن بخورند، داور، مربی و خود کشتی گیر را به فحش می کشد…»
این نویسنده کرمانشاهی رمان دوم خود؛ «سنگ یشم» را نیز همانند رمان نخستش «این خیابان سرعتگیر ندارد» توسط نشر مرکز منتشر کرده است.
نظر شما