۱۷ بهمن ۱۴۰۰، ۱۲:۴۴

مجله مهر از یک خیر کتابخانه‌ساز روایت می‌کند؛

مرکز تجمع و تزریق معتادان را تبدیل به کتابخانه کردیم!

مرکز تجمع و تزریق معتادان را تبدیل به کتابخانه کردیم!

کار خیر در کشور ما زیاد انجام می‌شود، اما کمتر کسی است که به سمت ساختن کتابخانه برود و دغدغه ترویج کتاب داشته باشد. سعید نجف‌خوانی از آنهاست که دغدغه کتاب و مطالعه دارد.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ‌الاسلامی: «تو مگو همه به جنگ‌اند و ز صلح من چه آید؟ / ‏‬ تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز» … می‌توان در گوشه گوشه کشور عزیز و بزرگ‌مان ایران، مصادیق زیادی برای این بیت فرازمند مولوی پیدا کرد. کسانی که منتظر ننشسته‌اند تا کسی از راه برسد و منجی‌وار مشکلات را رفع کند. آنها خود منجی می‌شوند؛ به قول قدیمی‌ها پاشنه‌ها را ورمی‌کشند، آستین‌ها را بالا می‌زنند و بیل به دست آب را از سر چشمه به زمین‌های تشنه می‌رسانند. سعید نجف‌خوانی یکی از آن آدم‌هاست که سعی کرده کاری به جنگ و دعوای دیگران نداشته باشد، کم‌کاری و غفلت مسئولان را بهانه نکند، و خود چراغی در روستای آبا و اجدادی‌اش محمودآباد برافروزد که نور آن به زندگی دیگران نیز روشنایی بخشد.

ما در زندگی و اطراف خودمان انسان‌های خیر و نیکوکار کم ندیده‌ایم، اما باید اقرار کنیم که خیران بسیار کمی هستند که مال خودشان را در مسیر کار فرهنگی به خصوص احداث کتابخانه اهدا و مصرف کنند. نجف‌خوانی بازهم از آنهاست که از میان همه کارهای خیر احداث و اهدای کتابخانه و مرکز فرهنگی را انتخاب کرده است. اینکه انگیزه او از این کار چه بوده و احداث این کتابخانه چه تأثیری در روستای محمودآباد گذاشته است با او گفتگوی کوتاه و صمیمانه‌ای داشتیم.

گپ و گفت ما با این خیر کتابخانه‌ساز را می‌خوانیم:

آقای نجف‌خوانی خودتان را معرفی می‌کنید؟

من سعید نجف‌خوانی متولد ۱۳۶۵ ساکن روستای محمودآباد در شهرستان خدابنده استان زنجان هستم. خانواده‌ای چهار نفره و دو فرزند دارم. مدرک تحصیلی‌ام کارشناسی در رشته عمران است. شغلم آزاد است و کارهای مختلفی انجام می‌دهم، ولی الآن در قزوین آزمایشگاه تست مخازن سی‌ان‌جی داریم که مربوط به ماشین‌های دوگانه‌سوز است.

چه شد که تصمیم گرفتید هم زمین‌تان را برای ساخت کتابخانه اهدا کنید و هم تکمیل آن را برعهده بگیرید؟

وقتی دیدم دغدغه‌های مقام معظم رهبری در عرصه فرهنگ آنطور که باید پاسخ داده نمی‌شود، تصمیم گرفتم در حد خودم تلاشی داشته باشم. روستای ما، روستای محمودآباد، تقریباً یک روستای بزرگ است و بیش از سه هزار و چهارصد نفر جمعیت دارد. همچنین این روستا مرکز دهستان است و روستاهای اطراف هم تحت تأثیر آن هستند. بنابراین اگر بخواهیم جمعیت زیر نظر آن را حساب کنیم، حدود بیست هزار نفر می‌شوند. این منطقه با اینکه جمعیت زیادی دارد ولی در قسمت فرهنگی خیلی ضعیف است. ما با تأسی از تأکیدات مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ تصمیم گرفتیم و خدا کمک کرد که این ساختمان عظیم را بسازیم. بستر فرهنگی در روستا و منطقه ما بسیار کم بود. ما خواستیم با احداث این کتابخانه و مرکز فرهنگی این کمبود را رفع کنیم. الحمدلله این ساختمان بعد از احداث با استقبال خیلی زیاد مردم مواجه شده است. این ساختمان الآن پایگاه فرهنگی منطقه شده است و به تمام روستاهای منطقه خدمات می‌دهد.

مرکز تجمع و تزریق معتادان را تبدیل به کتابخانه کردیم!

خودتان هم اهل مطالعه هستید؟!

بله اهل مطالعه هستم و بیشتر به کتاب‌های دینی و دفاع مقدس و … علاقه‌مند هستم.

چرا پول‌تان را در کارهای خیری که معمول است صرف نکردید؟ چرا کتابخانه؟

ما در این روستا از نظر فرهنگی و آموزشی فقط مدرسه را داریم که زیر نظر آموزش و پرورش است، ولی برای کارهای فرهنگی و اشاعه فرهنگ کتابخوانی و آموزش‌های مختلف به کودکان، نسل جوان و خانواده‌های‌شان هیچ مرکز و ساختمانی نداشتیم. روستای ما به این ساختمان و کتابخانه نیاز داشت و تأثیر با آن هیچ کار دیگری قابل مقایسه نیست. الآن در این ساختمان ما انواع آموزش‌ها را به مردم و بچه‌ها ارائه می‌دهیم.

درباره نحوه ساخت کتابخانه و فرایند آن توضیح می‌دهید؟

ما ابتدا برای احداث کتابخانه یک زمین پانصد متری داده بودیم که قرار بود کتابخانه روی همان زمین ساخته شود ولی در نهایت کتابخانه را روی زمین دیگری ساختیم. زمین فعلی کتابخانه پیش از ساخت، محل حمام‌های قدیمی روستا بود. این حمام قدیمی به مرور به محل تجمع معتادان تبدیل شده بود. این اتفاق چهره روستا را خیلی بد کرده بود و آن منطقه را به مرکز آفت‌های اجتماعی تبدیل کرده بود. وقتی ما رفتیم و نگاه کردیم، دیدیم آن حمام‌ها مرکز ناهنجاری‌های اجتماعی شده است. وضعش خیلی خراب بود. سال ۹۷ بود که حمام را کاملاً تخریب کردیم و کتابخانه را روی زمین حمام عمومی ساختیم. آنجا را از آن وضعیت نجات دادیم و به یک مکان فرهنگی مبدل کردیم؛ یک مکان فرهنگی، علمی، آموزشی و اجتماعی. اسمش را هم گذاشتیم «کتابخانه عمومی و پایگاه فرهنگی شهید سلیمانی». یعنی هم کتابخانه عمومی روستا است، هم یک پایگاه فرهنگی برای فعالیت‌های مختلف مردمی.

فکر کنم اگر قرار بود آن زمین را امسال بسازید باید چند برابر هزینه می‌کردید!

بله. زمین اینجا تقریباً هفتصد متر مربع است و حدود چهارصد متر آن ساختمان کتابخانه است. ما در سال ۹۷ که این‌همه گرانی نبود، حدود چهارصد میلیون تومان خرج ساخت کتابخانه کردیم. خدا را شکر که ما همت کردیم و این کتابخانه را در همان سال ساختیم، در غیر این صورت اگر می‌خواستیم امروز آن را بسازیم باید بیشتر از یک و نیم میلیارد هزینه می‌کردیم.

احداث این کتابخانه در روستای شما و منطقه چه تفاوتی را رقم زده است؟ مردم استقبال کرده‌اند؟

بله. مردم و بچه‌ها به شدت استقبال می‌کنند. مردم، دانش‌آموزان، دانشجوها، اهالی روستا و روستاهای اطراف خیلی از تأسیس اینجا خوشحال‌اند. الآن روزی حداقل پنجاه شصت نفر به این کتابخانه رفت و آمد دارند. گاهی اوقات ساختمان از مردم و بچه‌ها پر می‌شود. مراجعین مطالعه می‌کنند، در برنامه‌های مختلف آموزشی مثل کلاس خیاطی، زبان، قرآن و کلاس‌های درسی شرکت می‌کنند.

تقریباً سه سال است که اینجا تأسیس شده است و من شک ندارم که احداث این کتابخانه به زودی تأثیر خودش را نشان می‌دهد. در همین دو سه سال که راه افتاده هم تأثیرات خیلی خوبی در بچه‌های روستای خودمان و روستاهای اطراف گذاشته است. حتماً سال‌های آینده بیشتر خودش را نشان می‌دهد. من واقعاً خوشحالم که این ساختمان به عنوان باقیات الصالحات برای من باقی می‌ماند. یادم نمی‌رود، وقتی آنجا را دیدم و با مردم صحبت می‌کردم، می‌گفتند محال است که کسی بتواند اینجا را احیا کند. ما رفتیم دیدیم آنجا پر از سوزن تزریق است. یادم نمی‌رود که چقدر از آنجا سوزن تزریق جمع کردیم و سوزاندیم. اما در نهایت محلی که مرکز آسیب‌های اجتماعی شده بود، حالا به مرکز کرامت انسانی تبدیل شده است. ما ساختمانی احداث کرده‌ایم که می‌توان در آن همه کار فرهنگی را انجام داد. خود من در این ماجرا باور کردم که خواستن توانستن است. باور کردم که می‌شود خیلی از کارها را انجام داد، فقط یک همت کوچک می‌خواهد.

خانواده با تصمیم شما مخالف نبودند؟

اتفاقاً خانواده من با من همگام بودند. یکی از مشوق‌های من همسرم بود. نه تنها مشوق بلکه همراه واقعی من بود. خوب است برایتان تعریف کنم که ایشان چه نقشی در ساختن این ساختمان داشت. همسر من در تمام یک سالی که ما در حال ساخت کتابخانه بودیم، توی خانه برای همه کارگران و نیروهای جهادی و خیران غذا درست می‌کرد و به سر ساختمان می‌آورد. در این یک سال خیلی زحمت کشید و باید از نقش همسرم هم تشکر کنم.

به کسانی که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد توصیه‌ای دارید؟

به این‌جور آدم‌ها توصیه می‌کنم تحقیق کنند، مناطق محروم را پیدا کنند، به آنجا بروند و مکان‌های فرهنگی بسازند. به جای اینکه پول‌شان را ذخیره کنند و به فکر دنیایی باشند که یک روز تمام می‌شود، پول‌شان را در این مسیر خرج کنند. مناطق محروم را پیدا کنند و به آن منطقه کمک کنند.

شاید برکت و رضایت قلبی از زندگی یکی از ره‌آوردهای این تصمیم باشد. برای شما هم همینطور است؟

آره به خدا. من اینجا برکت را دیدم. الآن خودم به کتابخانه که می‌روم باور نمی‌کنم که ما اینجا را ساخته‌ایم و ما بانی شده‌ایم. اینجا دست‌ها و امدادهای الهی را دیدیم. خدا واقعاً کمک کرد.

نکته‌ای هست که بخواهید بگویید؟

ما باید فرمایشات مقام معظم رهبری را سرلوحه کارمان قرار بدهیم. ایشان روی اشاعه کتابخوانی خیلی تأکید دارند. از انگیزه‌های اصلی من برای ایجاد این کتابخانه صحبت‌های مقام معظم رهبری است. خود رهبری می‌فرمایند در خانه ما همه افراد با خواندن کتاب به خواب می‌روند؛ یعنی قبل از خواب مطالعه می‌کنند. در مملکت ما مطالعه خیلی کم است. باید به همدیگر کمک کنیم. اگر مطالعه مردم بیشتر شود مشکلات‌مان هم کمتر می‌شود.

راستی! دوست دارید دوباره این کار را انجام بدهید و کتابخانه دیگری احداث کنید؟!

قطعاً! حتماً! مشتاقم تا اگر شرایطش فراهم شد، بتوانم دوباره کمک کنم و چنین کاری را انجام بدهم. دنبالش هستم که روستای محروم دیگری پیدا کنیم و این کار را تکرار کنیم. انشاالله موفق شویم.

کد خبر 5417164

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha