۱ مهر ۱۳۸۶، ۱۲:۴۵

احمد شاکری در گفتگو با مهر:

برخی داستان ها را باید متعرض جنگ نامید / عده ای افتخارات جنگ را با سیاه انگاری می پوشانند

برخی داستان ها را باید متعرض جنگ نامید / عده ای افتخارات جنگ را با سیاه انگاری می پوشانند

نهال چنین رویکردی در داستان نویسی کنونی که افتخارات جنگ را با سیاه انگاری ها می پوشاند از تخم آفت خورده ای رشد کرده که توسط نظریه پردازان غربی کاشته شده است.

احمد شاکری در گفتگو با خبرنگار مهر، ضمن انتقاد از رسانه ها در نحوه توجه به موضوع ادبیات دفاع مقدس گفت: در ابتدا مایلم پاسخ را از متن آغاز کنم. در طول سالیان بسیار  شاهد بوده ایم که با فرارسیدن مناسبتی خاص، توجه خبرگزاری ها و اصحاب جراید به موضوعی جلب شده و رویکرد اغلب مطبوعات و خبرگزاری ها در پرداخت به آن موضوع به شکل گفتگوهای شفاهی یا اظهارنظرهای موضوعی نمود پیدا می کند. با دقت و تامل در نوع موضوع یابی و زوایای تحلیلی آن به نظر می آید، چیزی که خود برای دیدبانی و برداشتن باری از ادبیات دفاع مقدس طراحی شده است، بدنه کرخت و سنگینی پیدا کرده و کارآمدی خود را از دست داده است.

وی ادامه داد: ادبیات دفاع مقدس نیز از این معضل بی بهره نمانده است. اکنون ادبیات دفاع مقدس تبدیل به سوژه ای شده که خبرگزاری ها از یک سو و جشنواره های موضوعی از سوی دیگر گهگاه آن را بر دست بالا برند. گویا قرار نیست معضلی از ادبیات مطرح شود یا با استفاده از تجربیات گذشته قدمی به جلو برداشته شود. کافی است به سئوالات مطرح شده در این گفتگوها دقت کنید.

شاکری به داستان هایی که متعرض جنگ می شوند، اشاره کرد و در تبیین ویژگی های آنها گفت: شخصیت های این داستانها از تقدس برخوردار نیستند. تقدس گریزی ویژگی بارز در شخصیت پردازی این داستانهاست. بلکه بالاتر از این وجود امر مقدس نیز در چنین داستان هایی انکار یا فراموش می شود زیرا لازمه وجود امر مقدس، اعتراف به آن و اتکا به آن است. در حالی که شخصیت های این گونه داستانها عملا نقطه اتکای مشخصی ندارند.

این نویسنده اضافه کرد: شک محوری ویژگی دیگر این داستانهاست. عنصر شک زاییده عدم یقین و باور قلبی شخصیت است. این امر در دو مرتبه در چنین داستان هایی ظهور می کند؛ یا اساسا وجود امر یقینی را انکار می کند و یا راه دستیابی به آن را محال یا دشوار می داند. "یاس و نا امیدی" از دیگر ویژگی های بارز چنین داستان هایی است. شخصیت ها عمدتا مرحله ای از یاس را تجربه می کنند اما این یاس اغلب به امید مشخصی منتهی نمی شود.

وی در ادامه گفت: گزینش واقعیت در چنین داستان هایی اغلب به بخشی از واقعیت خارج پرداخته می شود. نویسندگان این قبیل داستانها هیچ گونه نتوانسته اند وجود قهرمان و جنبه هایی آرمانی واقعیت خارجی را انکار کنند اما به نحو هدایت شده ای در موضوع یابی داستان های خود حوادث خاصی را انتخاب کرده و این حوادث را از فضای طبیعی جنگ خارج می کنند تا مضمون مورد نظرشان هیچ معارضی نداشته باشد.

شاکری به "تقلیل ادراکات انسانی به عواطف و احساسات" به عنوان ویژگی دیگر این آثار پرداخت و ادامه داد: در این میان به ایدئولوژی زدایی از جهان داستان هم باید اشاره کرد. در این گونه داستانها تقابل ایدئولوژیکی سربازان میان خطوط خودی و دشمن انکار می شود. نویسنده هیچ گاه در صدد ورود و پرداخت به این تقابل ها برنمی آید. در نتیجه سئوال کلیدی چنین داستانهایی آن است که اساسا "چرا دو انسان باید به جنگ یکدیگر رفته جان هم را تهدید کنند؟"

وی تصریح کرد: آنچه گفته شد رئوس مشخصات داستان هایی است که از آنها به داستانهای متفاوت نگر در عرصه دفاع مقدس تعبیر می شود که هر کدام از این عناوین هم قابل استناد و هم قابل اثبات است. اما پاسخ نویسندگان و منتقدانی که چنین داستان هایی را تئوریزه می کنند به جامعه ادبی اغلب آن است که ما از واقعیت گفته ایم و طبعا گفتن از واقعیت برای داستان نویس افق متعالی ای محسوب می شود. این پاسخ اغلب با سابقه حضور در جنگ تایید می شود و اگر کسی منکر این گونه از واقعیات یا اتفاقات در جنگ تحمیلی باشد با این استدلال مواجه می شود که نویسندگان این داستانها خود سالها در جنگ حضور داشته اند پس در گفتن آنچه دیده اند محق اند. البته در جای خود این موضوع می تواند مورد تحقیق قرار بگیرد که چرا ورود به چنین عرصه ای از حاضران در جنگ آغاز شده است.

احمد شاکری به سئوال هایی که کمتر از سوی این نویسندگان پاسخ داده شده است پرداخت و خاطرنشان کرد: آیا هر واقعیتی را می توان بیان کرد؟ در صورتی که چنین مجوزی وجود دارد چرا برخی از طرفداران چنین داستان هایی دست به نوشتن اعتراف نامه درباره کنه اعتقادات، سوابق، سوء رفتارها و گناهان خود در طول زندگی شان نمی زنند؟ آیا آنچه از آن نوشته اید تمام واقعیت است یا گزینش شخص شما از آن؟ آیا گزینش جهت دار نویسنده می تواند کلیت واقعیت موجود در موضوعی را تحریف کند یا خیر؟ آیا واقعیت از دیدگان این نویسندگان چند بعدی است یا تنها در بعد مادی خلاصه می شود؟ آیا ابعاد ملکوتی واقعیت با آنچه شما در ظاهر دیده اید تطابق دارد یا خیر؟ چه معیاری حکم می کند که دریافت شما از واقعیت و احساس و نتیجه ای که از آن گرفته اید درست باشد؟ در حالی که افراد دیگر در همان موضوعات ، احساس و ادراک تفاوتی داشته اند؟

وی در پایان گفت: طرح چنین سئوالاتی مخاطب را به جای درگیر شدن در نمونه ای خاص و جدال بر سر مصداق به سوی نقد اندیشه و دریافت نویسنده سوق می دهد. فراموش نکنیم که نهال چنین رویکردی از تخم آفت خورده ای رشد کرده است که توسط نظریه پردازان غربی کاشته شده است. بحث قدیمی شخصیت خاکستری و نه سیاه و سفید، تبار مشخصی دارد و مدافعان و مبلغان آن معلومند.

کد خبر 555600

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha