۲۶ مرداد ۱۴۰۲، ۹:۳۳

در گفتگو با مهر تشریح شد؛

روایتی از ۷۷۷ روز اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعثی

روایتی از ۷۷۷ روز اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعثی

ساری-۲۶ مرداد سالروز آزادی اسرای دفاع مقدس از اردوگاه‌های رژیم بعثی است،هر لحظه اسارت برای آزاده‌های سرافراز سرشار از ناگفته‌هایی نظیر رنج هایی است که در یکشنبه سیاه و جمعه خونین متحمل شدند.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: مرور شب و روزهای اسارت برایش یک خاطره شده است و در آن ۷۷۷ روز اسارت، حماسه‌های زیادی را از همرزمانش در اردوگاه‌های رژیم بعثی به یادگار دارد.

جنگ تمام شد و اعلام خبر آزادی برای او و دیگر همرزمانش شروع زندگی دوباره بود که با گذر از روزهای موسوم به جمعه خونین و یکشنبه سیاه اردوگاهی اسارت، انگار کلید بهشت را به آنان داده بودند.

خود را علیرضا کریمیان ۵۵ ساله معرفی می‌کند، روزهای اسارت را بهتر از روز تولد و سنش در یاد دارد، سال ۱۳۴۷ در خانواده‌ای ضعیف و کشاورز در روستای حاجیکلای بهنمیر بابلسر به دنیا آمد و در ۱۸ شهریورماه ۱۳۶۶ به خدمت مقدس سربازی رفت.

دوران آموزشی را در پادگان ۰۶ لویزان تهران و دوران آموزش تکاوری را در قم سپری کرد و بعد از پایان دوره آموزشی به لشکر ۸۱ باختران، تیپ ۳۵ تکاوران، گردان ۷۶۷ برای فراگیری آموزش تخصصی خمپاره ۱۲۰ در پادگان ۸۴ خرم آباد لرستان رفت.

از روزهای مقاومت و عملیات در کوه‌ها و ارتفاعات بازی دراز می‌گوید و ادامه می‌دهد: در ۲۹ اسفند سال ۱۳۶۶ در تپه آهنگران عملیات داشتیم که مجبور به عقب نشینی شدیم و پس از مدتی به منطقه عملیاتی تپه کورونیک و ۴۰۲ سومار برای عملیات و پشتیبانی اعزام شدیم.

حمله شیمیایی رژیم بعث برایش دردآورترین حادثه آن روزهای دفاع مقدس بوده است، می‌گوید: بعد از مدتی به مقر اصلی سرپل ذهاب رفتیم و چند وقت بعد برای عملیات و پشتیبانی به منطقه مهران برای عملیات تپه کله قندی رفتیم و سپس مستقیم به منطقه عملیاتی قصر شیرین و گردان ۱۴۳ لشکر ۸۱ پشت بهداری ۱۱۹ مأمور شدیم.

روایتی از ۷۷۷ روز اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعثی

روز اسارت خود را دقیق به خاطر می‌آورد، ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد و زمانی که دچار بیماری تب مالت بود و در قصر شیرین، اسیر دشمن بعثی شد و از آن روز به بعد، لحظات نفسگیر اسارت شروع شد.

وی در اینباره می‌گوید: مدت ۱۰ تا ۱۵ روز در منطقه‌ای بنام جلولای پشت خط عراقی‌ها نگهداری شدیم.

خیال باطل دشمن برای تصرف سه روزه ایران

این آزاده دوران دفاع مقدس می‌گوید: هدف و خیال دشمن این بود کل منطقه باختران را تصرف می‌کنند و سه روزه ایران را فتح خواهند کرد و اسرا را در همان منطقه تبادل می‌کنند و به رغم آن که تا ۱۵ کیلومتری باختران، تنگه مرصاد آمده بودند اما با مقاومت و ایثار بچه‌های بسیجی‌، سپاه و ارتش، با فرماندهی امیر سرتیپ صیاد شیرازی توانستند جلوی عراقی‌ها بایستند و مجاهدین نیز از طریق هلی برد سد راه آنها شدند و در مجموع رژیم بعث با شکست سنگینی از منطقه خارج شد.

روز اسارت، او و تعدادی از همرزمانش را با چشم و دست‌های بسته به اردوگاه بردند و می‌گوید: تا مدت‌ها حق بیرون آمدن از آسایشگاه را نداشتیم، رفتار سربازان با اسرای ایرانی بسیار بد بود و آنجا روزهای موسوم به جمعه خونین و یکشنبه سیاه داشتیم.

این آزاده دفاع مقدس تلخ‌ترین خاطره دوران اسارت را شنیدن خبر ارتحال حضرت امام راحل بیان کرد و گفت: عصر یک روز این خبر را شنیدیم و عراقی‌ها برای این که ما واکنشی نسبت به این خبر نداشته باشیم، با سیم و کابل ما را می‌زدند.

در اردوگاه ۱۸ آسایشگاه وجود داشت و کلید تمامی اردوگاه در اختیار یک افسر بعثی قرار داشت و به طعنه و تلخند به ما می‌گفت: کلید بهشت در دستان من است.

بازگویی خاطره جمعه خونین همچنان برایش تلخ و زجر آور است، می‌گوید: یکی از اسرا که قصد فرار و عبور از سیم خاردار داشت به دام بعثی‌ها افتاد و آن قدر وی و ۱۰ نفر از هم بندی‌هایش را زدند که تمام بدنشان سیاه و کبود شده بود.

روایتی از ۷۷۷ روز اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعثی

رنگ روزهای یکشنبه در اردوگاه نیز برایشان سیاه و تار بوده است و افسران بعث به هر بهانه‌ای تلاش می‌کردند تا اسرا را شکنجه کنند.

۷۷۷ روز اسارت با تلخی‌های فراوان سپری شد و اعلام زمان آزادی برای او و همرزمانش شیرین‌ترین لحظه زندگی به شمار می‌رود و می‌گوید: به هیچ وجه فکر نمی‌کردیم که آزاد شویم زیرا در لیست افراد مفقودالاثر قرار داشتیم و به آزادی امید نداشتیم و جزو اسرای صلیب سرخی و آماری نبودیم.

به هیچ وجه فکر نمی‌کردیم که آزاد شویم زیرا در لیست افراد مفقودالاثر قرار داشتیم و به آزادی امید نداشتیم و جزو اسرای صلیب سرخی و آماری نبودیم این آزاده و یادگار دوران دفاع مقدس می‌گوید: یک یا دو روز قبل از آزادی، صلیب سرخ وارد اردوگاه شد و از کل اردوگاه آمار گرفتند و بعد با اتوبوس وارد مرز خسروی و راهی خاک عزیزمان شدیم.

کریمیان یادآور شد: حدود یک یا دو هفته مانده به آزادی از طریق تلویزیون تبادل اسرا را دیده بودیم و برای آزادی و ورود به خاک پاک میهن لحظه شماری می‌کردیم و زمانی که صلیب سرخ آمار ما را گرفت، مطمئن شدیم حداقل اسم و فامیلی ما به ایران اعلام می‌شود و پدر و مادرم از ما اطلاعی پیدا می‌کنند.

از لحظه ورود به میهن که می‌گوید، اشک از چشمانش سرازیر می‌شود و ادامه می‌دهد: وقتی از مرز خسروی عبور کردیم و از ماشین پیاده شدیم، به سجده افتادیم و خاک جمهوری اسلامی را بوسیدیم و سجده و نماز شکر بجا آوردیم. همچنین زمانی که از فرودگاه دشت ناز ساری، به بابل رفتیم، دیدن چهره زیبای پدر و مادر برایم فراموش نشدنی است.

اکنون سال‌ها از حماسه دفاع مقدس می‌گذرد و رزمندگان زیادی در حوادث جمعه خونین و یکشنبه‌های سیاه اردوگاه ایثار و جانفشانی کردند و از برخی از آنها فقط یک پلاک آمده است تا ایران اسلامی در تاریخ استوار و ماندگار بماند.

مازندران بیش از دو هزار و ۲۰۰ آزاده سرافراز دوران دفاع مقدس تقدیم کرده است.

کد خبر 5863560

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha