به گزارش خبرنگار مهر، سمندریان در نشست روز جمعه 10 اسفند درباره انگیزه استفاده از آثار دورنمات و ویژگیهای آثار این نویسنده آلمانی گفت: "به نظر من ادبیات دراماتیک باید به درگیریهای بشر ربط داشته باشد و افکاری جدید را در این راستا پیاده کند و استنباطهایی را که در زمینه تکنولوژی، ارتباطات و اجتماعی وجود دارد عوض و به تئاتر تبدیل کند."
وی در ادامه افزود: "دورنمات برای من منحصر بفرد نیست، ولی کسی است که درام را میشناسد و مخالف سنتی شدن و طرز تفکر و رفتاری است که مورد اقبال عامه قرار گیرد. آثار دورنمات جنبه دراماتیک نمایشنامه را داراست. من در آلمان از بدو شروع تحصیلاتم با دورنمات و آثارش آشنا شدم. به نظر من یک دارمنویس زمانی کارآیی دارد که بد و خوب اجتماع را بیپروا به صورت نمایشی نشان دهد و دورنمات اینگونه است."
کارگردان "ملاقات بانوی سالخورده" یادآور شد: "در آلمان به دورنمات لقب نویسنده ناراحت را دادند و به نظر برخی تحلیلگران بزرگ تئاتری در آلمان وی کسی است که اتفاقات ضدبشری را در داخل تاریخ و زندگی بشری بیپروا نشان میدهد. من وقتی روی آثار وی مطالعه میکردم دیدم دورنمات بسیار جسور و صریح است و برای خشنودی بخشی از اجتماع رحمی در بیان حقایق ندارد."
سمندریان با اشاره به اینکه در وجود بشر تمام خصوصیات خوب و بد وجود دارد گفت: "در زندگی فرصت و بهانهای ایجاد نمیشود تا تمام شرایط وجودی ما بهانهای برای عملی شدن بیابند و شاید اگر روزی اجبار زندگی ما را در شرایط خاص قرار دهد در آن لحظه آنها را عملی کنیم. دورنمات بیرحمانه انسان را به صورت کامل در تمام شرایط نشان میدهد و به همین خاطر در دوران زندگی وی برخی از همدورهایهایش که برای گرفتن امتیاز کارهای عامهپسند میکردند با او مخالف بودند."
وی در ادامه تأکید کرد: "من در مطالعاتم به این نتیجه رسیدم که دورنمات گویاترین شکل تکامل بشر را در آثار خود "ازدواج آقای می سی سی پی"، "پنچری"، "بازی استریندبرگ" و "ملاقات بانوی سالخورده" انجام داده است. به نظر وی تراژدی مطلق وجود ندارد، زیرا در قرن جنجالزده ما انسان متعهد نیست. اجتماع به هر صورت مرتکب گناه میشود و احساس گناه نیز وجود ندارد. در نتیجه تراژدی به معنای مطلق آن نمیتواند وجود داشته باشد و فقط خندهای تراژیک از سر ناراحتی وجود دارد."
سمندریان درباره تکرار اجرای "ملاقات بانوی سالخورده" بعد از اجرای سال 1351 و تغییر در دیدگاه و تحلیل خود گفت: "من آن زمان قدرت موجود را در نمایش مد نظر داشتم، ولی بعد از مدتی در تماس تلفنی با دورنمات وی به من گفت فقر نیز یک قدرت است و ویژگی این را دارد که آوارگون فروریزد. من حرص و آز را مد نظر داشتم که دورنمات آن را قبول نداشت و گفت مانند دراویش ایرانی میتوان حرص و آز را تبعید کرد، ولی منشاء فقر جایی دیگر است و نمیتوان مانع فروریختن آوارگون آن شد."
کارگردان "ملاقات بانوی سالخورده" با اشاره به اینکه دورنمات هر چه ضعف و اشکال در کشور خود میدید علنی میکرد گفت: "همین باعث شد جوانان آن دوره از دورنمات خوششان نیاید، زیرا آنها معتقد بودند زندگی به اندازه کافی یأس و ناامیدی دارد و اثر نمایشی باید خوشبینانه باشد و به مخاطب امید بدهد. ولی دورنمات با این نظر موافق نبود و میگفت مردم باید خود را بشناسند و بدانند چه رفتارهایی از آنها در شرایط مختلف سر میزند."
سمندریان درباره دیدگاه دورنمات درباره تراژدی و کمدی افزود: "مسئولیتهای بشر امروز عوض شده است. در "آنتیگون" ما شاهد یک تراژدی هستیم چون برای بشر آن زمان گناه و خیلی نکات تعریف دیگری داشت. وقتی آنتیگون میخواهد جسد برادر خود را برخلاف دستور شاه به خاک بسپارد قصد دارد عشق خود را به برادر نشان دهد و با این کار عشق بعد از مرگ را نیز نشان میدهد، زیرا زندگی بدون عشق ابزورد و پوچ است. اما بشر امروز وظیفه مشخص ندارد."
وی ادامه داد: "ما 24 نوع کمدی داریم که هر کدام از یک زاویه به زندگی نگاه میکنند. برخی کمدیها خندهدار نیستند و هولانگیز و تکاندهندهاند. کلارا در "ملاقات بانوی سالخورده" گناهکار نیست بلکه پیشینه وی او را وادار به این کار میکند. کمدی دورنمات مانند کمدی مطربی مان نیست. فرانسویها به کمدی که بازیگر هر کار میکند تا تماشاگر بخندد "فارس" میگویند، اما کمدی تفکر برانگیز اینگونه نیست و دورنمات از آن بهره میبرد. ما در آثار وی زندگی را تراژیک میبینیم و از بدبختی به آن میخندیم."
این شاگرد استاد بزرگ تئاتر ادوارد ماکس درباره حق انتخابی که در نمایش برای تصمیمگیری مخاطب تصمیم گذاشته در حالی که خود مخاطب نیز جزء این گناهکاران است، گفت: "وقتی در سالن تئاتر اجرایی واحد را میبینیم هر کدام نظر متفاوت داریم. ماندگاری یک اثر دراماتیک این است که دیدگاهها و گیرندههای مختلف را در نظر بگیرد. به همین خاطر نمایشنامههای پلیسی زیاد ماندگار نیستند. آثار عمیق آنهایند که هر چه زمان میگذرد چه خود اثر و چه تماشاگر آن را عمیقتر نگاه کنند."
سمندریان وی افزود: "معنای جاودانه بودن یک نمایشنامه این است که تماشاگران نسبت به تاریخ و جغرافیای خود اثر را ببیند و دریافت کنند. من نمایش "پنچری" دورنمات را به خاطر تغییر شرایط سه نوبت تغییر دادم. خود من نیز اینگونه نمایشها را در تاریخ معاصر متفاوتتر میبینم. بشر را نمیتوان محدود کرد زیرا در خود تنوع به همراه دارد. انسان را نباید در یک لحظه بلکه باید در حرکت دید و اجراکنندگان ادبیات نمایشی میتوانند با زمان و زبان خود تغییراتی در آن بدهند و از اجتماع خود تغذیه کنند."
این کارگردان باسابقه تئاتر درباره نگاه خود به سبک واقعگرایانه در تئاتر و روش استفاده از آن در آثار خود خاطرنشان ساخت: "تئاتر روش فشرده نشان دادن اتفاق یا حادثه در زندگی است. فشردگی به معنی حذف واقعیت نیست بلکه قویتر نشان دادن آن است و این چیزی است که در تئاتر اکسپرسیونیستی شاهد آن هستیم. واقعیت یعنی واقع شدن اتفاقات و نویسندگانی نظیر هنریک ایبسن در این زمینه شاخص بودند و نویسندهای نظیر چخوف سرآمد نویسندگان رئالیزم است که به گفتن حقیقت در نمایش میپردازند."
سمندریان ادامه داد: "زمانی هنر میتواند به معنای واقعی هنر باشد که از فیلتر یک خلاقیت بگذرد. اکسپرسیونیستها معتقدند اگر واقعیت و جنبه هنری واقعیت را با هم حرکت دهیم جنبه هنری آن پیش میتازد. یکی از نقصهای جوانان تئاتری ما این است که کاری را بدون شناخت ابزار اولیه آن انجام میدهند. باید ادبیات به حرکت درآید و تحلیل درست از آن انجام شود تا بتواند بیانگر حقایق و واقعیتها باشد."
نظر شما