به گزارش خبرنگار مهر، در گفت و شنودها برخی بر اثر بازارهای بینالمللی و هفت نگاه قبلی و نیز فروش انجمن نقاشان در کاخ سعدآباد آن اتفاق را عادی دانستند، برخی از نقدینگی بالا و بلاتکلیفی مردم برای خرج کردن پولی که در دستشان باد کرده گفتند و شماری بدبینانه همچنان اقبال یکسال و اندی اخیر به آثار تجسمی را یک تب قلمداد کردند.
اما فروش یکروز به اندازه یکسال در دومین هفت نگاه از نظرهای زیر قابل توجه، مبارک و غریب بود و از راهی نو پیش روی جامعه تجسمی ما خبر میدهد:
1. سال گذشته هفت نگاه علاوه بر همین موزه هنرهای معاصر و صبا که امسال هم حول و حوش دوره قبل اثر خرید، دو حامی مالی عمده داشت که به واسطه حضور این سه عامل، فروش 210 میلیون تومانی در یک سال را ممکن ساخت. اما امسال از آن حامیان و خرید عمدهشان خبری نبود.
2. آن فروش فوقالعاده در یکروز از شکلگیری آرام آرام یک طیف از خریداران خصوصی آثار تجسمی خبر میدهد. طیفی که اگر تا دیروز برای طاقچه خانهاش یا کلکسیون شخصیاش اثر هنری میخرید، امروز ورای این دلمشغولیها به چشم یک تجارت به آن مینگرد که حداقل در حال حاضر در آن زیانی متصور نیست.
وقتی بیشتر دقیق شوی آشکارا میبینی این طیف رو به تزاید پول بادآورده ندارد که در این بازار بریزد، حساب و کتاب آنها در خرید آثار، دقت تؤامان به امضاء پای اثر، سبک اثر و بازار آتی که میتواند برای خود بپا کند ثابت میکند این طیف اتفاقاً بسیار هوشیار است. شمار آثار به فروش رفته از نسل نو نقاشی ایران که به طبع قیمت پایهشان به نسبت پائین است، اما ضرب شست حرفهای قلمموی نقاش و سوژه و فرم آنها که از فردای روشن در بازارهای بینالمللی حکایت میکند، مدعای این نکته است.
3. حراجهای بینالمللی مثل کریستی، سوثبی و ... خریداران بینالمللی هم دارند. اما هفت نگاه تنها خریداران داخلی به خود دیده است و در نهایت چند خریدار ایرانی مقیم خارج.
4. پای تابلوها روی برچسب قیمتها چشم بچرخانی درخواهی یافت که برخی هنرمندان آثارشان 10 تا 15 و حتی در مواردی 20 برابر شده است. مراجعه به قیمت آثار نقاشان در هفت نگاه اول در اسفند 85 و پیدا کردن آثار همین هنرمندان درست یکسال بعد در هفت نگاه دوم، شما را دست کم به 30 امضا معتبر با رشدی که اشاره شد توجه میدهد.
این رشد قابل توجه شاید برای یکسال زیاد به نظر برسد، اما واقعیت این است که آثار تجسمی تا پیش از این بسیار ارزان بودهاند و تازه یک اثر هنری به پشتوانه اعتبار و امضاء صاحبش به قیمتی رهنمون میشود که باید. برای آنکه خیالتان بابت درست بودن رشد قیمتها راحت شود ذکر این نکته شاید الزامی باشد که جامعه هنرهای تجسمی ما هنوز هنرمندانی دارد که اصلاً به بازارهای ایرانی با قیمتهای امروزی اثر ارائه نمیدهند و ترجیح میدهند به طور مستقیم با آن سوی مرزها ارتباط داشته باشند.
و این همه در حالی است که میگویند نقاشان چینی پس از سالهای رکورد و بنبست اکنون که فضای کار بینالمللی یافتهاند مثل نقاشان ما اصلاً خود را اسیر خریداران عرب و پاکستانی نکرده و بجای چند ده هزار دلار در دبی، به قیمت پایه نزدیکیهای میلیون دلار در فرانسه و آمریکا دست یافتهاند.
کاش این روند رو به رشد در کشور ما نیز بماند تا شاید پسرکی که رویای نقاشی در سر میپروراند و بجای صفحه خطکشیشده کاغذی سپید را دوست میدارد از پدر پسگردنی نخورد که "بچه برو فکر نون باش که خربزه آبه". نقاشی هم شود چیزی مثل فوتبال که درصدی کوچک از آن بدانی بشوی میلیونر و اگر ذوق میانه و تلاش مجدانه کنی شوی میلیاردر!
5. هفت نگاه دوم و همین فروش از اقبال خریداران به نگارخانهداران حکایت میکند. بدیهی است هنرمند در سایه خلق اثرش میماند. حق هم دارد، چون آن را فرزندی گرامیتر از جان میدارد و سخت قیمت میگذارد مبادا از کف بدهدش. نگارخانهدار بسان یک کاتالیزور هنرمند را متوجه بازار میکند و با ایجاد تعادل در قیمت به خریدار اطمینان میدهد در این معامله در سایه مرور زمان سود خواهد برد.
از آنجا که این بازار همیشگی است و هر سه ضلع مثلث لازم و ملزوم یکدیگرند و همه باید سر این سفره بمانند، عقل حکم میکند کسی حق ندارد این بازار را بر هم بزند. هفت نگاه در حالی به پایان دومین دوره برگزاری میرسد که اینک جامعه هنرهای تجسمی ایران به پشتوانه چند تلاش موفق به انتظار دومین اکسپو در سال 87 نشسته است.
نظر شما