به گزارش خبرگزاری مهر، نخستین سخنران این مراسم رضا سید حسینی - مترجم - بود که با عنوان "رب گریه و رمان نو" سخنان خود را آغاز کرد.
وی گفت: اگر نام رب گریه به طور کلی ارتباط تنگاتنگی با اندیشه رمان نو دارد از این روست که هیچ کسی بهتر از او احساس نگارشی تازه و قطع رابطه هایی را که در این نگارش ایجاب می کند نداشته است. او این مسئله را در نخستین مقالات نظری خویش به خوبی تحلیل کرده است. این مقاله ها به رغم شیوه بسیار تجربی شان تصویرگر خود آگاهی حادی از مسایل رمان مدرن هستند.
سید حسینی افزود: رب گریه کوشیده است تا کار آمد بودن "توصیف خلاق" را که ژان ریکاردو بعدها تئوری آن را داد در آثار خود نشان دهد. در اولین اثرش "پاک کن ها" هر چند که به نوعی طرح رمان پلیسی وفادار مانده است که از سمبولیسم و تمثیل نیز بی بهره نیست و از همان آغاز لحنی تازه و غیر عادی پیدا می کند که خواننده را وادار می سازد وارد عرصه ادارکی شود که به دقت ترسیم شده است و نیز تسلیم نوعی فاصله گذاری با متن و "دیدی متفکرانه".
این مترجم خاطرنشان کرد: در دو اثر "چشم چران" و "حسادت" هدفهایی را که دنبال می شود دقیق تر اعمال می کند اما در جهت ساختاری پیچیده تر و ترتیباتی که در مقابله با خیال پردازی قراردادی رمانها درست مانند یک نظام ضد خیال پردازی عمل می کند: سیاهه برداری سرد و عینی و اشکال و اشیاء، عمل مصرانه نگاه، دیالکتیک حضور و غیاب، درهم ریختن حساب شده توالی زمانی، بی طرفی محض زمان، همه اینها دست به دست هم می دهند و نوشته را از حالت مالوف خود دور می کنند.
وی ادامه داد: "هزار تو" نوعی رویا در بیداری است. اما ادامه کار او به شیوه ای بسیار تازه و غیر منتظره همان تلاشهای اولیه خود را با توسل به نوعی نفسانیت حساب شده ادامه می دهد که در آن نگاه و "فاصله" نقش اساسی دارند. نفسانیتی بازی گونه که چشم چران به نوعی طلیعه آن بود و کتابهایی مانند میعادگاه و طرحی برای انقلاب در نیویورک در چارچوبه تغییراتی دلبخواه در طرح قالبی رمانهای پرماجرا یا خشونت مربوط به برخی اسطوره ها یا وسوسه های دنیای مدرن آن را تصویر می کنند. این بازی به نظر عبث می آید اما رب گریه از وقتی با هنر سینما سر و کار پیدا کرده اختصاصا به آن علاقمند شده است.
سپس علی دهباشی طی سخنانی به معرفی رب گریه و تاثیر او در ادبیات داستانی مدرن پرداخت و گفت: آلن رب گریه را یکی از نوآورترین رمان نویسان و فیلمسازان قرن بیستم می دانند. او که از عدم پیشرفت و نوآوری در رمان پس از قرن نوزدهم ناامید شده بود به همراه ناتالی ساروت رمانهای پیچیده ای نوشت که شیوه های قراردادی داستان نویسی را به مبارزه می خواند. رمانهای رب گریه عناصر داستانی مثل شخصیت، پیرنگ، موقعیت مکانی، منظر روایی و توالی زمانی را دگرگون کرد. فیلمهای رب گریه نیز تمایل او را به ستیز با فیلمسازی قراردادی نشان می دهند. تأکید رب گریه بر هنر بصری او را به حیطه فیلمنامه نویسی کشاند. این آثار محدوده ساختارهای روایی متصور و رئالیسم قراردادی را به مبارزه خواند.
وی افزود: رب گریه معتقد است که جهان مادی تنها واقعیت حقیقی است و تنها راه برای دستیابی به حافظه توسل به اشیا مادی است. مشهورترین فیلمنامه او در توصیف نظریه های ادبی اش فیلم «سال گذشته در مارین باد» است که آلن رنه کارگردانش بود. اما آلن رب گریه را اساسا به عنوان رمان نویس می شناسند. رب گریه یک بار در سال 1978 گفت «من همواره یک آغازگر بوده ام: دوره مهندسی کشاورزی را در 20 سالگی شروع کردم، در 30 سالگی یک رمان نویس بودم، در 40 سالگی یک سینماگر و همین ترتیب در 50 سالگی به نقاشی پرداختم. در 60 سالگی هم شاید به موزیک روی بیاورم .»
دهباشی تصریح کرد: رب گریه پس از نخستین رمان خود «پاک کن ها» مورد توجه منتقدین ادبیات قرار گرفت و مقالات و جستارهای متعددی درباره رمان و نیاز به نگرشی نو در این عرصه نگاشت. فراخوان رب گریه به رمان نو او را به یکی از رهبران این جنبش هنری بدل کرد. وی مقالات خود را در کتابی با نام « به سوی رمان نو » گردآوری کرد. این کتاب موقعیت رمان را به عنوان قالب هنری مورد بررسی قرار داد و در پی بازیافتن و توصیف علتهای پیشرفت و یا مرگ و رکود رمان برآمد. خود در این کتاب می گوید « هنر رمان به چنان رکودی غلتیده است، رکودی که منتقدین ادبی نیز بر آن صحه گذاشته و آن را مورد بحث قرار داده اند » رب گریه در ادامه این کتاب به احیای رمان به وسیله نویسندگان نوآوری چون بکت و سارتر می پردازد. همه رمانهای رب گریه از خوانندگان خود می خواهند تا بار دیگر شیوه های خوانش خود، تفکر و تصویر خود را از جهان پیرامونشان ارزیابی کنند.
وی رمانهای این نویسنده را متفاوت از یکدیگر خواند و ادامه داد: به اعتقاد رب گریه رمانهایی که به شخصیتها و افراد می پرداختند به پایان دوران خود رسیده بودند. در نظر او افراد در این جهان نقشی ایفا نمی کردند و ظهور و سقوط مردان و زنان و خانواده ها به زمان گذشته تعلق داشت. او معتقد بود فقط زمانی می توان مثل استاندال نوشت که مثل او در 1830 بنویسی و اگر موسیقی دانی مدرن بخواهد تا موسیقی اش درست مثل بتهوون باشد کسی نیست که به آن گوش کند. از دید رب گریه رمان یا فیلم باید تخیل را در حین کار نشان بدهند، باید جهانی ذهنی خلق کنند که با جهان واقعی آشفته نمی شود. هنرمند باید با واقعیت فاصله بگیرد و از آن رهایی یابد.
مدیر مجله بخارا اضافه کرد: رمانهای رب گریه به یک معنا نوعی بازی اند. او از خواننده می خواهد تا در آزمونی ذهنی سهیم شود. دنیای رمانهای رب گریه بدون قهرمان اند و آکنده از اضطراب. طرح داستانی در این رمانها معمولا تیره و تار است، رازی وجود دارد، تعقیبی اضطراب آمیز یا جستجویی کارآگاهی. اما راه حلها مبهم اند و پیچیده و خواننده را به خود وا می نهند تا همه چیز را کنار هم بگذارد.
وی آثار رب گریه را فاقد عناصر قراردادی داستان دانست و گفت: آثار او فاقد پیرنگ دراماتیک و تحلیل روان شناختی شخصیتهاست. رب گریه می گوید: زندگی نه آشکارا پر معناست و نه بی معنا و مضمون هزارتو، رب گریه را با بورخس مرتبط می سازد و در عین حال نشان دهنده تمایل اوست که می خواهد خواننده را به خود وانهد تا راهش را در هزارتوی تفاسیر ممکن بیاید. رب گریه نیز مانند اکثر هم نسلان فرانسوی خود جهان پیرامونش را بدون قهرمان می دید که این دیدگاه محصول سقوط کشورش به دست نازیها در 1941 بود.
پس از علی دهباشی، دکتر بابک معین در سخنرانی خود گفت: آلن رب گریه بنیانگذار و تئوریسین موجی نو در قرن بیستم به سال 1956 است که نه تنها در حیطه ادبیات بلکه در عالم سینما هم آن را هدایت کرده است. رمان نو خواننده خود را به دنیای دیگری وارد می کند؛ دنیایی اساسأ متفاوت با رمانهای بالزاکی قرن 19. رمانِ نو سیر طبیعی آنچه که خواننده انتظارش را داشت را برهم زده و چارچوبهای آن را می شکند. مشخصه های بارز و برتر آثار رب گریه توصیف بسیار دقیق و وسواسی از مکانها و اهمیت بسیار زیاد به اشیا و برهم زدت سیر خطیِ زمان می باشد. گذشته حال و آینده با هم ادغام می شوند. شخصیتهای داستان نه به وضوح معرفی می شوند و نه حادثه ای سرانجامِ خود را می شناسد.
وی ادامه داد: آنچه در نظر خواننده در صفحاتی از رمان قابل تشخیص و فهم است در صفحات دیگر کمرنگ شده و او را دچار نوعی سردرگمی در شناخت هویتی شخصیتهای داستان می کند. این گونه است که مخاطب رمان نو تا به انتهای داستان به نوعی قادر به درک چگونگیِ حادثه نخواهد بود. آنچه که حقیقتا بسیار مهم جلوه می نماید حساسیت نویسنده به توضیح موشکافانه و دقیق اشیا است. اشیا آن چنان ریاضی وار توصیف شده اند که گاه چندین سطر را به خود اختصاص می دهند. برای مثال در اثر "مداد پاکن ها" نویسنده خطوطی را به توصیف یک گوجه فرنگی اختصاص داده و با توضیحات دقیق از قشرهای بیرونی و درونی و حتی دانه های بسیار ریز آن خواننده را در دنیای جدیدی که خود خلق نموده است غرق می نماید، آن چنان که گویی خواننده لحظه ایی تصویر واقعیِِ گوجه فرنگی از نظرش محو می گردد.
معین تصریح کرد: در جای جای رمان نو آنچه پدیدار شده است دنیایی است مملو از اشیای به تصویر کشیده شده. نویسنده به اشیا چنان بهایی می دهد که آن شیء از حالت واقعی دور شده و مطابقِ دنیای درونی ذهنیِ او خلق می شود. دنیای اشیا با دنیای نویسنده همگون شده و یا به عبارت بهتر اُبژه و سوژه با هم یکی می شوند و این خود توجیه کننده نگاه پدیدارشناسی نویسنده از دنیای پیرامون خود است. نویسنده ای که دنیایش دنیای اشیا ست.
سپس دکتر اسماعیل بنی اردلان در سخنانی با موضوع واقع گرایی و واقعیت گفت: همه نویسندگان گمان می کنند که واقع گرا هستند. هیچ نویسنده ای نیست که خودش را تخیلی، تجریدی، مجازی گرا و غیره بداند. واقع گرایی شعار غالب نویسندگان امروز است و تلاش همه نویسندگان این است که «واقعیت» را خلق کنند. ادعای واقع گرایی خصوصیتی است که هر کدام آن را به رخ دیگری می کشد و تنها خودش را مالک آن می داند.
وی اضافه کرد: واقع گرایی پیراهن عثمانی بود که رمانتیکها علیه کلاسیکها بلند کردند. پس از آنها ناتورالیستها علیه رمانتیکها همین ادعا را در میان آوردند و حتی سورئالیستها بعدها مدعی شدند که دنیای آنها تنها دنیای واقعی است. بنابراین واقع گرایی مورد بحث نویسندگان به نظر می رسد که معنی وسیع «عقل سلیم» را نزد دکارت دارد. ناچار باید قبول کنیم که حق با همه آنان است. اما چرا همه انقلابهای ادبی به نام واقع گرایی صورت می گیرد؟ چون وقتی اسلوبی در نوشتن همه توان خود را همه نیروی حیاتی خود را و شدت اولیه اش را از دست می دهد و تبدیل به دستورالعملهای سطحی می شود باید فاتحه اش را خواند. چون تبدیل به یک سنت دست و پاگیر می شود که لزوما به خاطر احترام به سنت پیروی می شود یا صرفا بخاطر تنبلی. طبعاً برای مبارزه با اسلوب مرده قدیمی و برای جستن اسلوبهای تازه برای آن که جایگزین اسلوب قدیمی شود باید به واقعیت بازگشت. آیا Nouveou Romon رمان نو یا داستان نو هم همین سرنوشت را خواهد داشت؟ طبعاً بعد از مدتی این شیوه هم گرفتار فرمالیسم می شود؛ مثل اسلوبهای قدیمی تصلب شرائین پیدا می کند.
آخرین سخنران مراسم دکتر رویا رزاقی بود که در مطلبی با عنوان آلن رب گریه و دگردیسی رمان چنین گفت: رب گریه به تنگ آمده از خمود رمان و فقدان خلاقیت در رمان نویسی سنتی، در ساختار رمان طرحی نو در افکند. وی با مردود دانستن شیوه های پیشین رمان ( سبک بالزاک و زولا ) از شخصیت پردازی، پیرنگ، فضا، تناوب زمان و نقش راوی دیدگاهی تازه ارائه داد.
رزاقی خاطرنشان کرد: از مؤلفه های بارز ادبیات رب گریه ای می توان به سیاهه پردازی عینی اشیا، توصیفات هندسی و فقدان عاطفه اشاره کرد. فیلمهایش نیز نمایانگر گرایش عمیق او به دگردیسی عرفهای پیشین فیلمسازی است. بر خلاف رمانهای بالزاک، رمانهای وی خواننده را به چالش می طلبند لیکن سردرگمی خواننده در هزارتوهای رمان رب گریه او را به خواندن، نگریستن و اندیشیدن به دنیای پیرامون خود وا می دارد، باشد که آن را از نو بررسی کرده و نهایتا متحول نماید چرا که رب گریه را عقیده بر این است که رسالت نویسنده پژوهشی است در زمینه های گوناگون. می توان رمانهای او را نوعی دستیابی تدریجی به حقیقت و آگاهی دانست چرا که رب گریه به شدت از توصیفات رئالیستی مبتنی بر راوی دانای کل پرهیز می کند.
وی اضافه کرد: شخصیت قهرمان در داستانهای رب گریه از ورای نگریستن به اشیا شکل می گیرد بنابراین اشیا در آثار وی از اهمیتی به سزا برخوردارند زیرا بر خلاف رمان سنتی اشیا برای خود موجودیت دارند. وحدت زمان و مکان نیز در آثار او علی رغم داستان سنتی در جهت عقربه های ساعت و در خطی مستقیم به پیش نمی رود. از دیگر خصوصیات بارز رمانهای رب گریه می توان به نقش نویسنده و تعهد وی نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی اشاره کرد.
در پایان برنامه فیلم کوتاهی از رب گریه به نمایش درآمد.
نظر شما