۱۰ دی ۱۴۰۴، ۷:۲۰

ایرانمرد، در لابه‌لای کتاب‌ها/ ۳

فقدان نظارت تخصصی، چالش اصلی انتشار آثار تکراری درباره حاج قاسم

فقدان نظارت تخصصی، چالش اصلی انتشار آثار تکراری درباره حاج قاسم

افزایش آثار منتشرشده درباره شهید حاج قاسم سلیمانی، در نبود ارزیابی تخصصی پیش از چاپ، به تکرار روایت‌های سطحی انجامیده و ضرورت نقش نظارتی بنیاد حفظ و نشر آثار این شهید را پررنگ‌تر کرده است.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، زهرا اسکندری: در سال‌های اخیر، توجه رسانه‌ها و حوزه نشر به شخصیت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی افزایش چشمگیری یافته است و این توجه باعث تولید حجم گسترده‌ای از آثار مکتوب، تصویری و صوتی درباره زندگی و فعالیت‌های او شده است. این روند، از یک سو، نشان‌دهنده جایگاه ویژه حاج قاسم در حافظه جمعی و نقش او در تاریخ معاصر ایران و منطقه است؛ اما از سوی دیگر، نیازمند بررسی و آسیب‌شناسی دقیق است تا کیفیت و تأثیرگذاری این تولیدات مشخص شود. بسیاری از کتاب‌ها و گزارش‌ها، عمدتاً به بازنشر روایت‌های شناخته‌شده و مشهور پرداخته‌اند و تمرکز اصلی آن‌ها بر جنبه‌های نمادین و قابل پذیرش عمومی بوده است. این رویکرد، گرچه امکان شناخت سریع و عمومی شخصیت او را فراهم می‌کند، اما به مرور باعث ایجاد تصویر تک‌بعدی و گاه کلیشه‌ای از زندگی و عملکرد سردار می‌شود.

یکی از مهم‌ترین چالش‌ها در این حوزه، تکرار محتوا و عدم ارائه تحلیل‌های تازه است. بسیاری از آثار، اطلاعات مشابه یا نقل قول‌های تکراری را از منابع اولیه استخراج می‌کنند و کمتر به روایت تجربه‌های کمتر شناخته‌شده، لحظات شخصی و تصمیم‌گیری‌های پیچیده او پرداخته‌اند. چنین وضعیتی، ضمن کاهش جذابیت علمی و پژوهشی آثار، موجب می‌شود که مخاطب با تصوری سطحی و محدود از شخصیت سردار مواجه شود و فرصت شناخت ابعاد انسانی، مدیریتی و راهبردی او از دست برود.

برای بررسی دقیق‌تر چالش‌های موجود، با گلعلی بابایی به گفت‌وگو پرداختیم تا تجربه‌ها و دیدگاه‌های او در زمینه تولید آثار مرتبط با حاج قاسم، به‌عنوان پژوهشگر و نویسنده، در این آسیب‌شناسی مورد استفاده قرار گیرد.

از نظر شما؛ آیا تکرار روایت در این حجم از کتاب‌ها می‌تواند باعث ایجاد یک تصویر «یک بعدی» و غیر واقعی از حاج قاسم شود؟ این وضعیت برای حافظه تاریخی و درک نسل جوان چه پیامدهایی دارد؟

علامه شهید مرتضی مطهری در تبیین رسای خودش از فلسفه شهادت گفته بود: «هر شهید با شهادتش نمایان‌گر دو جنبه است؛ خون و پیام.»

بنده پاسخ به این سوال شما را با تمسک جستن به همین بیان روشنگر آن استاد شهید آغاز می‌کنم. وقتی یک شخصیت برجسته نظامی و انقلابی همچون حاج قاسم سلیمانی به مقام والای شهادت نائل می‌شود؛ هم‌زمان دو واقعه یکی دفعی و دیگری تدریجی در محیط اجتماعی که او در آن بالیده، رزمیده، و اثرگذار بوده، ایجاد می‌شود.

واقعه نخست: تأثیر و تأثر دفعی و ناگهانی احساسی ناشی از شهادت آن بزرگ مرد در سطوح گوناگون جامعه‌اش، خصوصاً در حیطه رسانه‌های جمعی محافل ادبی و هنری می‌باشد. این تأثیرگذاری ناگهانی احساسی را شایدبتوان به موج و شوک ناشی از یک انفجار بزرگ تشبیه نمود. منتها؛ به مرور زمان و فروکش نمودن امواج احساسات است که مجالی برای بروز وجه دیگر شهادت شهید، یعنی پیام عقلانی ‌خون او فراهم می‌آید. بر همین مبنا، ما دیدیم متأثر از همان موج اول احساسی پس از شهادت سردار دل‌ها، بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب پیرامون زندگی شهید قاسم سلیمانی به نگارش درآمدند. کتاب‌هایی در گونه‌ها و کیفیت‌های متنوع؛ که نتیجه موج تأثیر و تأثر احساسی دفعی و ناگهانی ناشی از انفجار خبر شهادت آن نازنین رادمرد ایرانی بود. در واقع موج انفجار خبر شهادت مظلومانه آن بزرگوار که به دست اشقی‌الاشقیاء عالم به شهادت رسید، نه تنها جامعه ایران، بلکه بسیاری از جوامع آزادی خواه جهان را به لرزه درآورد و حاصل ریخته شدن خون او بر زمین، شد صدها عنوان کتاب در گونه‌های متنوع که امیدوارم برای حافظه تاریخی و درک نسل جوان از آن وضعیت مفید باشد.

آیا تمرکز ناشران بر جنبه‌های مشهورِ نمادین حاج قاسم باعث نشده تا در کتاب‌های تحریر شده طی موج اول پس از شهادتش، ابعاد نامکشوف شخصیت او نادیده گرفته شوند؟

نمی‌توان در این‌باره حکم قطعی صادر کرد. منتها حالا که شش سال از شهادت این سردار دل‌ها سپری شده، به گمانم زمان آن فرا رسیده تا جنبه‌های نامکشوف شخصیتی ایشان؛ اعم از زیست مومنانه فردی، خانوادگی و با هم‌رزمان، اندیشه‌های بن‌بست‌شکنانه‌اش در تعامل با مقامات سیاسی _ نظامی داخلی و خارجی و عمل هوشمندانه و توأم با اقتدار او در عرصه‌های نبرد بین‌المللی، به گونه‌ای در قالب کتاب، فیلم و یا سریال منعکس شوند. طوری‌که نه فقط مخاطبین فارسی زبان داخل کشور، بلکه جوانان مشتاق به آشنایی با نامورترین شخصیت جهانی ایران زمین را در کشورهای محور مقاومت، به سزاواری پاسخگو باشند.

آیا می‌توان گفت بیشتر این کتاب‌ها به سمت «ستایش بی‌چون و چرای شخصیت» سوق یافته‌اند و نگاه نقادانه به تصمیمات و عملکردهای حاج قاسم در عرصه‌های مختلف در این‌گونه آثار، عملاً حذف شده است؟

به قول آن فیلسوف معروف؛ «در بیان حقایق عظیم و شکوه‌مند؛ یا نباید سخن گفت، یا باید عظیم و با شکوه سخن گفت.»

در بیانات حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب هم سردار دل‌ها این‌گونه تبیین شده است: «حاج قاسم نه یک شخص؛ بلکه یک مکتب است. باید به او به چشم یک مکتب نگاه کرد.»

بر همین مبنا معتقدم که عقل و انصاف حکم می‌کند اگر در باب مکتبی به عظمت و شکوه حاج قاسم می‌خواهیم دست به قلم ببریم و یا فیلم بسازیم، حاصل کار ما بایستی ساختاری شکوهمند و سترگ داشته باشد. اگر پژوهشی در زیست و زمانه او می‌کنیم، هدفمند و منتهی به نمایش عظمت و شکوهمندی بیش از چهار دهه کار و پیکار شهید سلیمانی باشد. البته طبیعی است که اگر در این وادی، نگارشی انجام بگیرد، قطعاً گردش قلم مؤلف؛ صرفاً نبایستی به ستایش بی‌چون و چرای شخصیت ایشان محدود بشود. شهید سلیمانی خودش محصول مکتبی انسان‌ساز بود؛ یعنی مکتب امام خمینی(ره)، نه یک سلبریتی محصول تمدّن مادی بلاد غرب. او یک انسان به تمام معنا بود. چنین تعبیری صدالبته به معنای بت‌واره ساختن از یک انسان غیرمعصوم نیست. هر آدمی هم قطعاً در طول حیات دنیوی خود، علاوه بر انجام کارهای درخشان، چه بسا به هر دلیلی مرتکب خبط و خطا نیز می‌شود. منتها سردار دل‌ها و ما نیز به مانند ایشان به الطاف الهی امیدواریم. همان خدایی که در دایره رحمت حکیمانه‌اش اگر بنده شالوده زیست و حیات خود را بر مبنای اخلاص بنا کرده باشد، حتی سیئاتِ اعمال او را نیز، به حسنات مبدّل می‌کند. نقاط خاکستری در کارنامه سراسر نور و درخشش زندگانی دنیوی عبد صالحی نظیر حاج قاسم عزیزمان هم، اگر توسط صاحب قلمی مؤمن به همین مبنا نوشته شوند، قطعاً محصول نهایی کار، می‌شود اثری متوازن، جامع و باورپذیر، که به شعور مخاطبان اهانت نمی‌کند.

آیا می‌توان گفت ناشران و رسانه‌ها با تکیه بر جذابیت نام حاج قاسم، اولویت را بر فروش و خبرسازی ژورنالیستی گذاشته‌اند و اهداف ارزشمندی مثل ترویج شاخصه‌های اسوه‌های انسانیت در این روند به حاشیه رفته است؟

شاید بعضی ناشران با چنین انگیزه‌ای اقدام به تولید آثاری کرده باشند، امّا این را نمی‌توان به همه اهالی فهیم و دل‌سوخته بازار نشر کشور تعمیم داد. قطعاً آثار سطحی درباره آن شهید بزرگوار منتشر شده‌اند، امّا در میان آثار منتشره از سوی ناشران کشور، کتاب‌هایی با کیفیت خوب هم کم نیستند.

به نظر شما در انتخاب و چاپ کتاب‌هایی درباره شخصیت‌های ملّی معیارهای علمی و پژوهشی تا چه میزان رعایت می‌شوند و آیا ضعف در رعایت این معیارها، منجر به انتشار آثاری تکراری و سطحی شده است؟

هر جایی که پای پژوهش بلنگد، برآمد حاصل از چنین روندی قطعاً اثری دچار نقصان خواهد بود. فرقی هم نمی‌کند که موضوع نگارش آن کتاب چه باشد. گاهی در مورد یک شخصیت ملّی یا علمی و یا فرمانده نظامی است و گاهی هم پیرامون واقعه‌ای تاریخی مثل انقلاب مشروطه، کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب اسلامی ایران، جنگ ۸ ساله، جنگ ۱۲ روزه و امثالهم. بدیهی است تألیف کتاب در هر کدام از این حوزه‌ها، اگر با رعایت دقیق موازین پژوهش و بی‌غرضی مؤلف همراه نباشد، نتیجه کار، تکراری و کم‌عمق خواهد بود.

آیا تمرکز بیش از حد بر یک شخصیت تاریخی خاص، خطر «بازنویسی تاریخ» یا تحریف نقش دیگر افراد و رویدادها را به همراه ندارد؟

آن چه که مسلّم است، افراط در هر امری مذموم است و نتیجه عکس به همراه خواهد داشت. لیکن در مورد شخصیت حاج قاسم سلیمانی؛ به لحاظ تنوع رویدادها در مراحل متنوع زندگی و زمانه ایشان، این جرأت را به نویسنده می‌دهد تا تمرکز بیشتری نسبت به وقایع زیست دنیوی او داشته باشد. به شرط آن که این تمرکز مؤلف، با نوآوریِ پای‌بند به حقایق و پرهیز اکید از کلیشه‌نگاری همراه باشد.

آیا حجم بالای کتاب‌هایی این‌گونه _ یعنی متمرکز بر یک شخصیت شناخته شده _ ممکن است مخاطب را از شناخت دقیق‌تر آن شخصیت و زمانه او دور کند و به نوعی برای مخاطب خستگی فرهنگی ایجاد کند؟

خدا رحمت کند دکتر علی شریعتی را که گفته است: «برای تخریب بنیان یک حقیقت؛ لازم نیست خوب به آن حمله شود، بلکه کافی است از آن ضعیف و بد دفاع کنیم.»

چنین امری در خصوص شهید سلیمانی هم صدق می‌کند. اگر آثاری پیرامون یک شخصیت سیاسی _ نظامی کشور نوشته شوند که نه تنها خواننده را به وجد نیاورده بلکه خسته هم کنند، قطعاً این مصداق دفاع از یک حقیقت، منتها از نوع بد آن است.

فکر می‌کنید چه سیاست‌های حرفه‌ای و نظارتی قادر خواهند بود جلوی انتشار کتاب‌های تکراری و کم‌عمق را بگیرند و استانداردهای علمی و تحقیقی حوزه نشر را تضمین کنند؟

با توجه به وجود بنیاد حفظ و نشر آثار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در کشور، قاعدتاً هر اثری خواه در زیر گونه‌های ادبیات داستانی یا ادبیات مستند تاریخی، لازم است پیش از انتشار، مورد ارزیابی و کسب موافقت آن بنیاد قرار بگیرد تا برای چاپ و نشر آثار تکراری و یا سطحی به بهانه ترویج ادبی زندگانی سردار دل‌ها، زمینه سوءاستفاده سودجویان فراهم نیاید.

آیا این انفجار نشر می‌تواند باعث سردرگمی، کاهش تمایل به مطالعه و حتی اعتمادزدایی مخاطب نسبت به محتوای تاریخی شود؟

طبیعی است که افراط‌ در هر کاری پیامدهای زیان‌باری را به همراه خواهد داشت. به خصوص اگر چنین افراطی در حوزه ادبیات و مربوط به باورهای آنها و دلبستگی تاریخی مردمان کشورمان باشد.

انتشار این حجم از کتاب برای یک فرد که به لحاظ عاطفی همه افراد را تحت تاثیر گذاشته است، چه ضرورتی دارد؟ با توجه به اینکه محتوای غالب کتاب‌ها مشابه هم شده و عملاً ارزش افزوده دیگری برای مخاطب ندارد.

اینکه ضرورت دارد یا ندارد؟ سوالی است که بهتر بود آن را شما از پدیدآورندگان آن آثار جویا می‌شدید. مخلص کلام همان است که در دو پرسش اول این گفت‌وگو، بنده به آنها پاسخ دادم.

کد خبر 6707558

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha