پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۳۱ مرداد ۱۳۸۷، ۱۲:۵۵

بشنو از "نی" چون حکایت می کند

نوشته ای از حیدر رحیم پور در تحلیل اوضاع و مسائل جاری کشور

نوشته ای از حیدر رحیم پور در تحلیل اوضاع و مسائل جاری کشور

مشهد - خبرگزاری مهر: استاد حیدر رحیم پور در نوشته ای بلند به آسیب شناسی نهضت های آرمانخواهانه اسلامی کشورمان طی دوران معاصر پرداخته و به فعالان سیاسی ، احزاب ، دولتمردان و نمایندگان مجلس توصیه کرده است با گرفتن درس عبرت از تاریخ "اختلاف ها و نزاع های کودکانه و حاشیه پردازی های بی حاصل" را کنار گذاشته و در جهت اهداف اصلی انقلاب به مجاهده و وحدت بپردازند.

خبرگزاری مهر متن کامل دیدگاه مکتوب ایشان را جهت تعاطی افکار عمومی به شرح زیر منتشر می کند:

هر 28 مرداد که می رسد گرچه شرایط سیاست از سال 32 تا امروز بسیار تغییر کرده ولی وقتی 55 سال قبل را بیاد می آورم که چگونه نهضت با خبط و خطای یاران، پیش چشم ما آب شد و وقتی اشتباهات تکراری را در کار سیاسیون و انقلابیون امروز، مجسم می بینم ، تنم می لرزد.

مشاجرات بی اهمیتی که اینک در مجلس و دولت و در پشت جبهه آنان که خود را اصولگرا می پندارند، بر سر آنکه فلانی چه گفت و آن دیگری چه کرد در جریان است، مرا دوباره می ترساند که آیا تحریف دیگری در راه است و آیا منحنی ارزش های انقلاب که ناگهان در ناباوری دوست و دشمن در این سالها این چنین بالا آمد، دوباره پیش چشم ما سرنگون خواهد شد؟!

وقتی به یاد می آورم که با چه شجاعت و امیدی ما جمعی از مهدیه حاجی عابدزاده و جمعی از فدائیان اسلام در نوجوانی، تابلوی "نفت ایران و انگلیس" را در مشهد و در میتینگ ملّیون، به زیر کشیدیم و تابلوی "نفت ملی  ایران" را جایگزین آن کردیم و به یاد می آورم در انجمن پیروان قرآن و موتلفین اسلامی و سپس کانون نشر حقائق اسلامی، چگونه فراز و فرودهای نهضت را گاه امیدوارانه و گاه ناباورانه می نگریستیم و سپس همان جمع شجاع و پرنشاط، چگونه در روز 28 مرداد ، و پس از دیدن آن همه اختلافات میان خودی های دیگر انگیزه و دلیلی برای ایستادن در برابر کمتر از صد نفر!! چاقوکش نداشتیم و اساسا معلوم نبود که این یک کودتاست و فردا همه چیز تمام می شود و در نهضت مقاومت ملی پس از کودتا، چگونه بی فایده ، حسرت پیروزی های از دست  رفته را می خوردیم، وقتی چشمان دردمند نواب صفوی را که میهمان انجمن پیروان قرآن در مشهد بود و یأس و نگاه عاقل اندرسفیه آیت الله کاشانی را به خود که در مشهد، میزبانشان بودیم و نیز پاسخ پر از تاسف و دلسردی مصدق را به نامه پرسشگرانه ام که نوشت (فرزند عزیزم، دوران ما گذشت، فردا نوبت شماست) به یاد می آورم و امروز دوباره این همه سر به هوایی و نزاع های کودکانه میان خودی ها را می بینم آن هم در شرایطی که احمدی نژاد، وارد یکی از بزرگترین و شاید بزرگترین معرکه تاریخ اصلاحات ایران یعنی اصلاح بانک و بیمه و مالیات و یارانه ها شده و باید همه حواس او، به جای حاشیه ها، متوجه این عملیات جراحی بزرگ که هم پربرکت و هم خطرناک است باشد و باید مجلس و همه قوا با هوشیاری به کمک بشتابند ، همه به یکدیگر مشغولند و انقلابیون به حاشیه پردازی ها بر سر مسائل درجه سوم میان موافقان و مخالفان احمدی نژاد گرفتار شده ، دوباره تنم می لرزد و از خود می پرسم آیا تحریف دیگری در راه است؟

چه چوب ها که از تحریف ارزشها و تحریف حقیقت خورده ایم و خواهیم خورد.

غرب نمک نشناس در یکی دو قرن تجربه نفوذ در جهان اسلام دریافته است تا هر گاه که اجتهاد فقیهان شیعه و جهاد سربازان حسین(ع) و یاران مهدی(عج) در کار باشد در هم کوبیدن صف انقلابیون، میسر نیست، و سربازان مکتب با اجتهاد ، هر روز به شکلی جدید به نشر اندیشه اسلامی می پردازند، پس بارها از راه تحریف دین و تفرقه مبارزین وارد شده و ارزشها را تحریف و تبدیل به تریاک کرده است.

عرفان مجاهدپرور را به تصوف قاعدین و زهد درویش را به کشکول گدایی تبدیل کرد. پیشتر، درویشان ، نه گدایان بی شریعت و بی حال، بلکه عیاران از دنیا بریده بودند که از عصر مغول تا هجوم غرب به ایران، بر ظالمان می تاختند. همچنین در روزگار سلطه انگلستان روباه صفت، دسته های عزاداری عاشورا و علم های سرنگون و سیاه پوشیده که شمایل سیاه انتقام را داشته و بوی خون و خطر برای یزیدیان تاریخ می پراکندند و حتی خودزنی شان با دستان و زنجیر و تیغ بر فرق خود در آن روزگار، علامت آمادگی استشهادی و نوعی مبارزه منفی و اعتراض بود و شجاعتشان را به دشمنان نمایش می گذاردند اما در دوران قاجاری های تیله باز کودک صفت و پهلوی فاسد، عزاداری انقلابی و اعتراضی ، تبدیل به خودزنی های بی هدف و خرافه پردازی شد و شبیه خوانی فرهنگ ساز را که هنر عاشورایی و انقلابی بود، چون شبیه سازی های توخالی هنرمندان روز به شکل تئاترهای ضعیف و بی محتوای خیابانی درآورد و تا آنجا پیش رفت که شبیه سازی های هنرمندانه و پرده های نمایش که دیروز مذهب شیعه رواج داده بود نیز ابزار حرفه گدایی و بازیچه دشمن و سرگرمی عوام گردید و توطئه های انگلیسی و جهل خودی ها زمینه ای آفرید که سنت ها تبدیل به بدعت ها شد و مردم را آنچنان از این حرکات، متنفر گردانید که دشمن مکار توانست با همکاری رضاخان، آن دیکتاتور تجدد زده بی سواد به جای بدعت براندازی، سنت براندازی کند و تا آنجا که چون در شهریور سال 1320 کفار و اشغالگران ، این بار علنا به کشورشان هجوم آوردند مردم بیش از آنکه از هجوم دشمن افسرده گردند، خرسند بودند که شاه بی دین شان، معزول گشت و ناگهان تب عزاداری های خرافی و قمه زنی و هیئت بازی بی هدف کشور را گرفت.

"فاعتبروا یا اولی الالباب" ، لیکن دشمن هوشیارتر از آن بود که حسینیانی را که با سینه هایی پر از مهر حسین(ع) و محرومیت ده ساله از عزاداری به دست رضاخان به آزادی انگلیسی رسیده اند به حال خود رها کند تا برایش دردسر بیافرینند.

در خراسان که خود درگیر مسائل بودم دربار و انگلیس ، بسیاری هیئت ها را با همکاری یک روحانی از تبار درباریان که متاسفانه فرزند مرجع عالیقدر مجاهد عصر مشروطه بود به زنجیر بردگی کشید و ابتدا با توان فیزیکی آنان در 17 آذر 25 ، حزب توده را در مشهد متلاشی ساخت و سپس نخبگان توده ای را هم به بردگی گرفت و تیغ دو دمه ای از توده نفتیها ساخت و در واقع، انگلستان ، پس از شاخه راست مذهبی اش، اینک شاخه چپ خود را هم در کشور، سازمان می داد که تا امروز هم از ژست های بی معنی و شکلک هایشان بهره می برد و چند سال بعد در دوران نهضت نفت توانست توده ای های برده شوروی و پان ایرانیست ها و کلوپ مصدقی های مستخدم راستی ها و هر حزب تندرو دیگری را در صف مقابله با صاحبان اصلی نهضت ضد انگلیسی نفت قرار دهد و به هوش باشید که این کار همواره و امروز نیز شدنی است .

مگر امروز چپ و راستی که ساده اندیشانه بر آن باورند که اصلی ترین وظیفه شان آن است که در برابر یکدیگر، آگاهانه صف ببندند وگمان می کنند که طرح های مبارزه با یکدیگر را خود می ریزند ، این چنین نیستند؟ من بارها نوشته ام که اینان دو شاخه از یک پلاخان می باشند که دسته آن به دست سنگ پرانان همیشگی است.

آری چون به دوران نهضت و بیرون کشیدن نفت از چنگال دشمنان رسیدیم و امت و ملت به برکت همکاری مصدق  و کاشانی و فداکاری نواب در یک صف قرار گرفتند که کمر انگلستان را شکست و شاید این اولین شکست بزرگ شیر بیشه سیاست استعماری جهان بود و پس از شکست در ایران بود که بریتانیای کبیر به تدریج به شیر پیری بدل گردید، تنها سلاح آن روباه پیر مکار، همواره همین تحریف و تفرقه ها و بسیج احزاب و دسته های ناهمگونی بودند که اگر به زنجیر مکر بیگانه غرب کشیده نبودند یک لحظه هم با یکدیگر نمی جنگیدند لیکن دشمن ، هوشیار و ما خواب آلود بودیم و دگربار سپاهش را به ادبیات چپ و راست، مجهز و  نیروهای ما را تقسیم و هرگروهی را به جهتی فرستاد و چیزی نگذشت که به حماقت دوستان و شیطنت دشمن، و نیروهای نهضت آنچنان با یکدیگر شاخ به شاخ شدند که دشمن ، دوباره امیدوار گشت و نهضت پیروز، شکست خورد و آنگاه به شاه فرمان داد تا مصدق را عزل و برده اش قوام را به نخست وزیری برگزیند.

گرچه هنوز کاربرد تحریف ها به آن اندازه نبود که اندیشه فقیهی مجاهد و هوشیار را هم تسخیر کند و کاشانی که تا دیروز هدف تیر بلای روشنفکر نمایان بود که یک چشم بر هم زدن طرح دشمنان را بر هم زده و با نامه ای چند خطی که "اگر تا فردا قوام نرود و مصدق برنگردد، من کفن می پوشم" نقشه دشمن بر آب داده بود و انگلیس و دربار، خفت بار عقب نشینی کرده بودند ، اما در آن لحظه تاریخی اگر رهبران حقیقی ملت و امت هوشیار بودند، به آسانی می توانستند با نوشتار و گفتار، چنان وحدتی بیافرینند که چون سد سکندر پایدار باشد، لیکن یاران نهضت، ساده لوح و خودمحور و کینه توز و بی گذشت و سست عنصر و همان شده بودند که علی (ع) آرزو می کرد معاویه هر ده نفرشان را با یکی از یاران خود سودا کند. یاران نهضت به سفاهت خود و به تحریف و تحریک نفوذی ها، دگربار در برابر یکدیگر صف آرایی کرده و به صورت یکدیگر اخ و تف می افکنند و بی خردانه مشت می پراندند.

هنوز مرکب نامه کاشانی خشک نشده بود که روزنامه "شورش"، سخنگوی مصدقی های تندرو، اهانت هایی بی شرمانه به کاشانی کرد و از آن سوی نیز جوانکی، فاطمی را زد.

در این فرصت، جاسوسان آن طرفی که در صف دینداران نفوذ کرده بوند تهمت ها به جناح دیگر نهضت می زدند، و اینان نیز اهانت ها می کردند و عاقبت شکاف در میان مردم به بزرگی شکاف لایه اوزن گردید و طبیعت انقلاب تا آنجا آلوده گشت که 13 ماه بعد دشمن با کودتای آبکی 28 مرداد که هیچ پشتوانه ای نداشت و در انقلاب اسلامی امام و امت،  دهها برابر آن بارها آغاز شد و درهم شکست، به سادگی آب خوردن، مقاومت های پراکنده و بی انگیزه را سرکوب کرد و همه رهبران و طرفداران نهضت را یکجا به گورستان تاریخ سیاست ها فرستاد و مصدق و کاشانی را خانه نشین و نواب را تیرباران کرد.

آری؛ بشنو از "نی" چون حکایت می کند ؛ در آغاز پیروزی انقلاب ما 98 درصد بودیم و همه مخالفان و نه تنها دشمنان 2 درصد و چیزی نگذشت که به یاری تحریف ها و حماقت ها دشمن به جایی رسید که گستاخانه در پی براندازی انقلاب و نابودی انقلابیون برآمد و من یقین دارم که اگر امام نبود موفق می شد ، چه همه به گونه ای مشت های کوچک شان را به سوی یکدیگر می پراندند که باز همه بر فرق انقلاب و امام می خورد و تا آنجا که اگر لطف خفیه حمله صدام به ایران و ترورهای خود رسواگر منافقین نبود ، حرکت ما هم در همان گورستان تاریخ انقلاب ها به پایان می رسید و درد بزرگ این بود که پس از مسائل سالهای 60 و تصفیه انقلاب از ناخالصی های ابتدای پیروزی ، اینک خود انقلابیون به اختلافات کوچکی طبیعی، دگربار در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند.

به راستی چرا در مجلس پنجم، مردم به قصد تنبیه جناح های چپ و راست، معلم اخلاق صدا و سیما در آن روزگار را وکیل اول تهران برگزیدند مردم می خواستند به خود باوران بفهمانند که پیش از اداره کشور، ابتدا خود را اداره کنید و به اخلاق خود بپردازید.

گرچه از آنجا که مردم به دنبال "کارآمدی" هم بودند و نمی خواستند فقط به راستی ها پیوند خورند، در دوره دیگر، آن آرا خود را هم تغییر داده و با حرکتی عکس العملی، با انتخاب دوم خردادی ها که خود را مخالف سیاست حاکم می شناساندند آن چنان ضربه ای بر فرق به خواب غرور افتادگان کوبیدند و شوراها و مجلس و دولت را یکجا از آنان گرفتند که تا دیری مبهوت به دور خود می چرخیدند.

بی شک در انتخابات سال های 76 تا 82 هم، هدف مردم، بازگرداندن کشور به مسیر انقلاب بود، اما چپ نماهای "لیبرال دموکرات" و حاکمان جدید خواستند از آن، برداشت شخصی و گروهی در نفی ارزش های انقلاب کنند و در دوران حاکمیت چپ نماها و سکولاریست های غرب گرا، دگربار شاهد رشد اندیشه "عدالت خواهی" و "ارزش گرایی" مردمی بودیم که با شعور برتر دینی و حس انقلابی خود که مدیون امام بودند و آگاهی و درایت مقام معظم رهبری ، تصمیم بعدی را نیز غافلگیرانه گرفتند و افتخاری جدید آفریدند که خدا و پیامبر و امام مان می خواست و هدفی که ابراهیمیان جهان، چند هزاره برای ایجادش جهاد و اجتهاد کردند، یعنی تلاش برای دولت اسلامی و عدل انقلابی که همه گمان می کردند از یادها رفته ولی ناگهان شعله عدالتخواهی و اسلام گرایی از زیر خاکستر لیبرالیزم و غرب طلبی سر برکشید، و اینک که حکومت به دست شمایان در دولت و مجلس و شوراهاست، عصر امتحان بزرگ شما رسیده است و به هوش باشید که این امتحان نیز می گذرد و خدا و مردم ، ناظرند که چه می گویید و چه می کنید؟ فقط همین.

یقین داشته باشید که اگر با جهاد و اجتهاد شمایان به خصوص با هوشیاری رئیس جمهور (مکتبی) و ساختارشکنی که یک استثناء بزرگ و کم نظیر در تاریخ سیاسی ایران می باشد، گام پایانی را هم پا به پای ولی امرتان با ایمان و عقلانیت بپیمایید به آسمان می رسید و زمین را در قبضه و زیر پا خواهید داشت ولی اگر کوچکترین غفلتی کنید و دچار توهم شوید و دشمن با نزاع های کودکانه در صفوف تان رخنه افکند و مجلس و دولت و نیروهای انقلاب را به جان یکدیگر بیندازید و بر سر مسائل حاشیه ای ، فرصت و توان تان را صرف یکدیگر کنید، هرگروه خرسند از اینکه بچه های فلان مدرسه، پشتیبان آنانند خیلی زود و به گونه ای باور نکردنی رخنه کوچک تان با سرانگشت مکاران و حامی برخی عدالت خواهان، چنان بزرگ می گردد که فیل دشمن با خرطوم اش درون آن جا گیرد.

من در شگفتم که آیا درست در روزهایی که رئیس جمهوری می خواهد یک انقلاب اقتصادی سرنوشت ساز را به پا کرده و مثلا بانک هایی را که سید جمال بزرگ می گفت: "البانک و ما ادراک ما البانک"، مهار و اصلاح کند و پس از سی سال، عاقبت، وعده انقلاب را به اینکه "مستضعفان را خانه دار کنند"، تحقق بخشد و چنین شجاعانه با رانتخواری و رانتخوران در افتاده، چرا همین دولت، خود را درگیر مسائل حاشیه ای می کند و چرا مجلس باید چند روزی از وقت خود را به خاطر سخنان مردی بی خبر از سیاست جهانی و بی مبالات در حرف زدن، صرف سخنانی کنند که یک شاهی هم ارزش سیاسی ندارد و به خاطر خطای او 220 امضاء بی سابقه خطاب به رئیس جمهور جمع کنند؟!

از آن طرف،  چرا آن شخص که ظاهرا فردی متدین است بارها با صدای بلند و قاطع به خطای خود اعتراف و عذرخواهی نمی کند؟ و بدتر اینکه چرا جناب احمدی نژاد که مشغول یک جهاد عظیم در اقتصاد کشور است و در خطیرترین لحظه تاریخی این ملت و انقلاب ایستاده ، وارد مسائل حاشیه ای می شود و آن گاه که مجلس، چنان خطایی را بیهوده چنین بزرگ می کند ایشان به جای اعلان هم اندیشی، همان فردی را که به حق یا به تحریف و یا بناحق، مغضوب مجلس گردیده، جلوی دوربین ها در کنار خود قرار می دهند و عکس می گیرند؟ اگر این عکس را نفوذی ها برداشته اند و به نمایش می گذارند تا بر فاصله ها و اختلافات بیافزایند حضرت ایشان باید عکس العملی مناسبی نشان می داد و در جای مهمتری برای مصالح انقلاب، خود را هزینه می کرد.

به مجلس و دولت در این ماههای بسیار حساس برای انقلاب و کشور و حساس برای جریان اصیل انقلاب، به نام شصت سال تجربه مبارزه و سیاست، توصیه می کنم که همگان پا به پا و یکدل و هر چه جدی تر به پیگیری طرح های توزیع عادلانه یارانه ها که سوبسید یا زکات فرنگی را تبدیل به زکات اسلامی کند تا عادلانه و قرآنی باشد و به رفع مشکلات ادارات و بخصوص اداره دارایی و اصلاح نظام فاسد مالیاتی و اصلاح اداره بیمه و قانون کار بپردازند.

اینک هر کجا تولید مفیدی سرگیرد همین ساختار رسمی به نام مالیات و بیمه، خشن تر از اسرائیلی ها بر آن هجوم می برند و آن را نابود می کنند، ولی دلالان و وارد کنندگان و انگل ها(ی اقتصادی) به راحتی و بدون مالیات و بدون مزاحمت بیمه و قانون کار، به ریش همه می خندند. فقط یک قلم به عنوان نمونه به سرگذشت 42 نفر مهندس بسیجی که در مسیر تولید و خدمات سالم بپا خواستند و بدون حمایت دولت، به سازندگی های مفید در مشهد پرداختند اشاره می کنم که اداره دارایی بیش از سرمایه آنان برایشان مالیات، وضع کرد تا از صحنه کار و خدمات ، بیرونشان راند و متلاشی شان کرد و با آنکه گزارش این ماجرا و موارد مشابه مکرر را به همه جا از دولت و مجلس و بالاتر از آن دادم اما هیچ کس هرگز پاسخ نداد و همه شما مشغول کار خودتان بودید.

با شما هستم جناب دکتر احمدی نژاد که می دانم با روحیه یک مجاهد به خط زده اید و با مجلسیان که می دانم حسن نیت دارید، این ملت از شما می خواهند که با شهامتی علوی و آن گونه که امام در لحظه اثبات پلیدی بنی صدر فرمود "اگر همه بگویند بنی صدر خوب است من می گویم بد است"، بدون وحشت در برابر قوانین دشمن آفرید در عرصه کار و بیمه و شهرداری و مالیات بندی های دروغین و ناعادلانه که مملکت را فلج ساخته، قد علم کنید و به کشاورزی و دامداری مفلوک کشور بپردازید و با سرعتی بیش از امروز، راه وسائل نقلیه عمومی را هموار و دامنه تولید سواری های خصوصی را محدود کنید و به تبدیل هر چه بیشتر خدمات سلسله ای بازار توزیع به "تولید" تا آنجا که عرضه، مناسب تقاضا باشد بپردازید و الا بچه های تحریک پذیر عدالتخواه که تاکنون پشت سر شمایان بودند بسا که مایوس شوند یا به بیراهه روند که مظلوم ترین سیاست مداران، بچه های فعال دانشگاهی می باشند که گاه به یک خرما، گرمی شان می کند و به یک مویز، سردی.

و بدانید که اگر در این یکسال، نتوانید جهت گیری کلی بانک و یارانه و مالیات و بیمه را کمی اصلاح کنید، دیگر چنین فرصتی شاید هرگز برای انقلابیون پیش نخواهد آمد و تجربه دولت اسلامی و مجلس اصولگرا به تجربه ای منفی، تبدیل خواهد شد و دوباره کو تا دولت صبح؟! پس بشنو از "نی" چون حکایت می کند.

کد خبر 735770

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha