دکتر محمد بقایی (ماکان) که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در پاسخ به این سؤال که چه شرایطی برای شناخت هویت ایرانی - اسلامی لازم هستند؟ گفت: برای پی بردن به هویت فرهنگی در هر شرایطی لازم است که که فرد اندیشنده نخست خود را بشناسد تا براساس این شناخت بتواند به هویت مورد نظر خویش پی ببرد.
این محقق حوزه ادبیات و فلسفه تصریح کرد: اصولاً برای هر شناختی سه مؤلفه ضرورت دارند؛ نخست شناخت به خود، دوم شناخت دیگری و سوم شناخت خویش از طریق دیگری. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که چیزی برای اندیشیدن و شناختن وجود دارد. اکنون در مورد هر هویتی میتوان این سه اصل را معیار قرار داد.
وی افزود: بنابراین هویت ایرانی - اسلامی میتواند چیزی باشد که، یا استنباط از خود به خود است یا فهم این هویت از طریق دیگری که به آن میاندیشد. بر این اساس میبینیم که هویت مورد نظر با توجه به گذراندن هردو شرط موضوعی است مطرح در پهنه فرهنگ جهانی، یعنی چیزی است که از دیرباز تاکنون اذهان فردی و جمعی را به خود مشغول داشته است.
بقایی در پاسخ به این سؤال که چرا پیوند ما با هویت ایرانی - اسلامیمان گسسته شده است؟ گفت: به نظر نمی رسد که به کار بردن واژه (گسسه ) چندان تناسبی با این هویت داشته باشد. شاید بهتر است بگوییم به دلیل تحولی که در نوع نگرش در هر نسلی پدید میآید تغییراتی در شیوه تفکر ایجاد میشود که در قیاس با نسل گذشته بوی نوعی فراق از آن میآید که ظاهراً گسستگی به نظر میرسد ولی در واقع تغییر نگرش است.
وی افزود: دراین تغییر نگرش تعلق خاطر به هویت معنای تازهای پیدا میکند که نمیتوان آن را گسستگی دانست. برای مثال بسیاری از ارزشهای تثبیت شده روزگاران پیشین امروز اعتبارشان را برای نسل کنونی از دست دادهاند و جای آنها را ارزشهای تازهای گرفتهاند و هویت تازهای برای نسل جدید ایجاد نمودهاند. بنابراین به این تحول نباید عنوان گسستگی داد.
بقایی در پاسخ به این سؤال که هویت ایرانی - اسلامی ما برای زندگی در جهان مدرن تا چه اندازه نیاز به فرهنگ غربی دارد؟ گفت: این نیاز متقابل است. یعنی به هر اندازه که جهان نیاز به تعامل پیدا میکند پیوندهای فرهنگی نیز در این دادوستدهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی فشردهتر میشود. از آنجا که کشورهای جهان در عصر ارتباطات به ظروف مرتبطه شباهت پیدا کردهاند بنابراین جذب کردن و در عین حال جذب شدن فرهنگها به یکدیگر امری طبیعی مینماید.
این اقبالشناس کشورمان اظهار داشت: به همین دلیل نمیتوان این تعامل را خود باختگی فرهنگی نام داد چنانکه تحولات زبانی نیز دقیقاً بر همین اساس به وجود آمده است و اکنون زبانهای قدرتمند جهان به آن دسته از زبانها گفته میشود که از واژههای دخیل و به عاریت گرفته شده بیشتر استفاده میکنند. فرهنگ نیز چنین است به مثل رودی است که جویبارهای کوچک از سرزمینهای دیگر وارد آن میشوند و رودخانهای عظیم تشکیل میدهند بیآنکه هویت اصلی رودخانه از دست برود.


نظر شما