از نظر ونت آنارشی اگر چه مؤلفه اصلی برای دنیایی است که دولتها در آن وجود دارند ولی آنارشی برای سیاستمداران به میزانی به نحوه نگرش و برخورد با آن بستگی دارد. نظریهپردازی در روابط بینالملل چهار مناظره اصلی را به خود دیده که جنبه پارادایمیک داشته است.
مناظره اول را میان آرمانگرایی و واقعگرایان میدانند که بیشتر جنبه هستیشناختی داشت. در این مناظره اختلاف بنیادین در مورد سرشت نظام سیاسی بین الملل و انگیزههای رفتار دولتها بود. مناظره دوم میان سنتگرایان و رفتارگرایان بود و جنبه معرفتشناختی و در ابعادی جنبه روششناختی داشت.
مناظره سوم را برخی میان رفتارگرایی و پسارفتارگرایی میدانند و معتقدند که از اواخر دهه 1960 با روشن شدن محدودیتهای رهیافت علمی، تمایل به استفاده از هر دو رهیافت سنتی و عملی به تناسب موضوع و شرایط خاص در قالب پسا رفتارگرایی در مقابل رفتارگرایی شکل گرفت.
مناظره چهارم ماهیتی فلسفی دارد و میتوان آنرا میان خردگرایان، شامل نوواقعگرا و نولیبرال، که کم و بیش نگاهی علمگرایانه به واقعیت دارند، خرد انسان را قادر به نیل به شناخت میدانند، و کنشگران را نیز خردورز تلقی میکنند از یک سو، و بازاندیشگرایانی که به اجتماعی بودن واقعیت، و نقش معنا، گفتمان، زبان و رویههای انسانی در شکل دادن به آن تأکید دارند و اغلب نگاهی انتقادی به دانش و علم مدرن دارند، دانست.
الکساندر ونت در مهمترین مناظره در نظریه پردازی روابط بین الملل به خبرنگار مهر گفت: دو مناظره اصلی در حال حاضر در نظریهپردازی روابط بینالملل وجود دارد. این دو مناظره عبارتند از مناظره میان واقعگرایی و ایدئالیسم، از یک طرف، و مناظره میان سازهانگاری و خردگرایی از طرف دیگر.
وی در مورد جایگاه کشورهای در حال توسعه در نظریهپردازی روابط بینالملل نیز اظهار داشت: آنچه در رشته روابط بینالملل رویه غالب و مسلط است، سنت انگلیسی - آمریکایی است. البته این به آن معنی نیست که کشورهای قارهای در حوزه نظریهپردازی روابط بینالملل کاری انجام ندادهاند بلکه منظور این است که نظریات مطرح شده از سوی آنها ویژگی انگلیسی - آمریکایی دارند و در ذیل این سنت قرار می گیرند .
در پاسخ به اینکه کشورهای در حال توسعه چه نقشی داشتهاند، من اطلاع دقیقی ندارم که آنها چه نقشی ایفا کردهاند ولی با وجود این تصور و احساس من این است که آنها نقش اندکی در نظریهپردازی روابط بینالملل داشتهاند.
نظر شما