به گزارش خبرنگار مهر در زنجان، حجت الاسلام علی دشتکی به مناسبت فرارسیدن رحلت پیامبر اکرم (ص) در یادداشتی آورده است: از آنجایی که رسالت پیامبران باهدف رشد فکری و عقیدتی انسانها بوده و هر پیامبری و به خصوص پیامبران اولوالعزم که دارای کتاب آسمانی بودند برای هدایت بشر مبعوث می شدند تا زمینه های لازم را برای رشد فرهنگی و فکری مساعد کنند و مساعد شدن این امر هم در هر زمان مستلزم یکسری کارهای فرهنگی بود و اگر فکر و اندیشه افراد جامعه با ارزشهای آن مکتب سازگار بود آنها را تقویت و رشد می دادند و اگر مغایر با ارزشها و اصول فکری آن مکتب بود آنها را تغییر می دادند و تغییر فکر و اندیشه کار بسیار سختی است .
هنگامی که پیامبر اکرم (ص) به پیامبری مبعوث شد مردم کاملاً در جهل و بی خردی به سر می بردند واین جهل وبی خردی تا جایی در اندیشه های مردم رسوخ کرده بود که اینانبخشی از جامعه را انسان تلقی نمی کردند و آنها را زنده به گور می نمودند و این یکی از مصادیق جامعه آن روز بودو یکی دیگر از مصادیق وضعیت نابسامان آن روز این بود که هر کس برای خود خدایی از اشیاء بی جان درست کرده بود و درآن روز باز هر کسی که قدرت بیشتری داشت ظلم را بعنوان ارزش تلقی می کرد و بحثهای متعدد این چنینی در روزگار پیامبر اکرم (ص) در آن زمان بسیار سخت بود و همه این نابسامانیها در ذهن مردم آن عصر نقش بسته بود و بعنوان اصول و ارزش حاکم آن روز جامعه بود و این مسائل را از ذهن آنها به در کردن خیلی کاربسیار سختی بود .
درآن دوران پیامبر اکرم (ص) باید کار فرهنگی و تبلیغی انجام می داد و طبیعی است که به تنهایی این کار از عهده یک فرد خارج است و خداوند با عنایت به این موضوع یک برنامه ای را برای پیامبر اکرم (ص) طراحی و ابلاغ فرمود و این ابلاغ چیزی جز قرآن نبود و قرآن بعنوان یک کتاب زندگی بشری توسط پیامبر (ص) در جامعه آن روز و امروز و برای همیشه توسط خداوند ارسال و ابلاغ شد و همین کتاب آسمانی متن حرکت پیامبر بود و در واقع بهترین و تاثیرگذارترین ابزار پیامبر اکرم (ص) قرآن و دستورات الهی در آن کتاب بود که چگونه با افراد مختلف جامعه برخورد شود و چه موضوعاتی را در اولویت قرار دهند و با چه چیزهایی مردم را هدایت و از چه چیزهایی آنها را دور کنند و از چه ابزارهایی برای کارهای تبلیغی استفاده نمایند، ضمن اینکه کتاب آسمانی یک دستورالعمل کلی از طرف خدا به پیامبر عرضه شد وآنچه که یک ویژگی در پیامبر بود و مورد توجه قرار می گرفت بحث « اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» است ، یعنی پیامبر (ص) در مقابل دشمن هیچ ملاحظه ای نداشت ، اما در مقابل یاران با کمال رحمت و اخلاق حسنه برخورد می کرد.
یکی از ابزارهای پیامبر(ص) برخورد با رحمت بود. باز یکی از ابزارهای پیامبر (ص) عدم ملاحظه در برخورد با دشمن بود و بحث های متعدد دیگری که فرصت بیان آن ها نیست.
قرآن آنروز الگوی مدیریتی در خدمت پیامبر(ص) بود و پیامبر(ص) در برخورد با اجرای احکام الهی یکسری ویژگیهایی را رعایت می کرد و امروز هم هر جا ما قرآن را الگو در مسائل فرهنگی و تبلیغی قرار دادیم آنجا موفق بوده ایم و هر جا توفیقی حاصل نشده در آن برنامه ها از دستورات قرآن یک مقدار فاصله گرفته ایم.
آنچه مسلم است آن است که دین اسلام و دستورات دینی متعلق به یک زمان خاصی نیست و اگر آنروز قرآن محور بود امروز هم قرآن محور است ، امروز با توجه به ابزار روز شیوه ها ممکن است فرق کند اما متن همان متن است .
اگر ما در برخی موضوعات توفیقی نداریم باید ایراد را بررسی کنیم، بنابراین در یک جمله باید گفت که امروز با آن روز تفاوت آنچنانی نداریم و در هر دو، محور قرآن بوده و امروز باید از تکنولوژی روز برای توسعه فرهنگ دینی و ارزشهای اسلامی استفاده شود.
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) یک انحراف جدی در سیره و سنت پیامبر(ص) بوجود آمد و سیره و سنت و کتاب خدا کلاً کنار گذاشته شد و اگرچه به صورت شعار مطرح می کردند که قرآن محور است ، ولی در عمل اقدامات دیگری انجام می دادند و قرآن و اهلبیت (ع) مکمل هم هستند و با کنار گذاشتن اینهایک انحراف در روند اجرایی بوجود آمد و بعد از برسرکار آمدن حضرت علی (ع) برخی از آن انحرافات شاید به نوعی جبران شد، ولی این انحرافات گاهاً بعنوان یک فرهنگ در آمده بود و تا حدودی بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) جامعه را به قبل از بعثت پیامبر کشانده بود و اصول جاهلیت احیاء شده بود و یکی از مصادیق آنها این بود که افراد برای خود حق ویژه ای قائل بودند و در خصوص مسائل اجتماعی ، خود را صاحب حق می دانستند که کاملاًٌ مغایر با سیره پیامبر اکرم(ص) بود.
بعد از بر سر کار آمدن حضرت علی (ع) سعی شد با جریانات انحرافی مقابله شود و یکسری جنگها نیز بوجود آمد . بخشی از ویژه خواران ناکثین بودند که جنگ جمل را بوجود آوردند و بخشی از جامعه قاسطین بودند که خود را اشرف مخلوقات می دانستند و برای خود حق قائل بودند و براساس مصلحتهای خود کار می کردند و یک عده هم تحت عنوان مارقین در مقابل حضرت علی (ع) ایستادند و کار اینها به جنگ کشیده شد و و قوع این سه جنگ حرکت جامعه اسلامی را با مشکلات زیادی مواجه کرد و بعد از شهادت حضرت علی (ع) دوباره این افراد که در زمان پیامبر (ص) به یک نحوی و در زمان حضرت علی (ع) به نحوی دیگر درمقابل این بزرگواران ایستاده بودند باز در مقابل امام حسن (ع) صف آرایی کردند و در زمان امام حسن (ع) ، دشمن یک مقدار از تجربیات گذشته استفاده کرد و بحث عدم بصیرت را در جامعه ترویج داد و حتی این عدم بصیرت در بین یاران امام حسن (ع) پیاده شد و در ذهن یاران امام هم تاثیر گذاشت و آثار این عدم بصیرت این بود که جامعه در برخی موارد طرف مقابل را حق می دانست و این یکی از عوامل بود و عامل دیگر هم قلت یاران امام حسن (ع) بود که این افراد قلیل هم دچار بی بصیرتی شدند و از طرفی هم قضاوت عمومی مبنی براینکه امام حسن (ع)برای حکومت و حاکمیت خود شمشیر کشیده است و عوامل متعدد دیگر باعث شد که امام حسن (ع) از جنگ دست بکشد و دست کشیدن امام در آن روز به اندازه شهادت حضرت امام حسین (ع) در سال 61 هجری تاثیر داشت .
امام حسن (ع) یک برگ سفیدی را از معاویه گرفت و آنرا که برای مصلحت شیعه و مسلمین بود براساس اصول حاکم قرآنی و سیره پیامبر نوشت و به جامعه ارائه کرد و یکی از آن بحث ها آن بود که معاویه بعد از فوت خود حق انتخاب جانشین را ندارد و یکی از بندهای آن صلح نامه برای امنیت جامعه شیعه بود و اگر این بند نبود امنیت شیعیان و ارادتمندان اهلبیت (ع) ، قرآن و پیامبر یک به یک از بین می رفت و این دو عامل در مفاد صلح نامه باعث شد زمینه برای قیام حضرت سیدالشهداء (ع) بوجود بیاید و افکار عمومی در قیام حضرت سیدالشهداء پی بردند که معاویه آن صلح نامه را زیر پا گذاشته است .
یک عده از شیعیان در سایه این صلح نامه یک سری کارهای فرهنگی جدی انجام دادند و خدمتی که صلح امام حسن (ع) به اسلام و جامعه شیعه انجام داد کمتر از حضرت امام حسین (ع) نیست و اگر آن صلح نبود زمینه برای قیام امام حسین (ع) بوجود نمی آمد .
در دوران امامت امام رضا (ع) و مأمون یکسری زمینه هایی برای ترویج اصول حاکم اسلامی و فرهنگ شیعی مساعد بود ، ولی این زمینه در اختیار حکومت وقت بود و حضور حضرت امام رضا (ع) بعنوان ولیعهد موجب شد آن حضرت در راستای تحقق اهداف دینی استفاده کند و یکی از مصادیق و زمینه ها این بود که حضرت اجازه پیدا می کرد تا با مردم ارتباط برقرار کند و امام رضا (ع) از این فرصت برای تبلیغ فرهنگ شیعی استفاده می نمود و این امر یک دلسردی را در دستگاه حاکمیتی آنروز بوجود آورد .
از زمان رسالت پیامبر(ص) و بعد از رحلت ایشان و در دوران ولایت حضرت علی (ع) و دیگر ائمه یکسری شبهاتی در اذهان عمومی وجود داشت که علماء غیر توحیدی به جامعه القا کرده بودند و امام رضا (ع) با استفاده از ظرفیت حکومت وقت کرسی های آزاداندیشی را برگزار کرد و پاسخ همه این شبهات را داد و طرف های مقابل را در پاسخگویی محکوم به سکوت و عقب نشینی نمود و این امر یکی از عواملی است که باعث شد ایشان را عالم آل محمد (ص) لقب دهند .


نظر شما