انقلاب اسلامی ایران را از رویکردهای گوناگونی می توان به بررسی نشست و بسیاری از افرادی که در ربع قرن گذشته در باب این پدیدة مهم اواخر سدة بیستم اظهار نظر کردهاند کم و بیش این رویکردها و چشماندازهای متفاوت را اتخاذ نموده اند. یکی از رویکردهای مهمی که در قبال این انقلاب مهم مردمی می توانیم اتخاذ کنیم البته رویکرد فرهنگی و تاریخی با تأکید بر نسبت سنت و تجدد است؛ بدین معنا که درصدد باشیم بدانیم انقلاب اسلامی در قبال بزرگترین پرسش فرهنگی دو سدة اخیر ایران زمین یعنی نسبت سنت و تجدد چه موضعی را اتخاذ کرده و خواهان جواب به چه رویه هایی از این مسئله مهم بوده است. در این باب تذکار چندین نکته ضروری به نظر میرسد.
اول. بدون شک انقلاب اسلامی نه فرآیندی سنتستیز به حساب میآید و نه درصدد است با همه مؤلفههای مدرنیته و مدرنیسم جدال کند. این انقلاب از سویی مبتنی بر آموزههای اصیل اسلامی است و این نکتة مهم حتی در نام این انقلاب جلوه دارد. از سویی دیگر انقلاب اسلامی با مفاهیمی چون: آزادی، جمهوریت، عدالت، حتی خود انقلاب عجین است که اینها همه در دل مدرنیته نضج گرفته اند و هر چند تاریخ طولانیای را پشت سر خود دارند در فضا و اپیستمة مدرنیته و مدرنیسم است که تعیین مفهومی و عینی مییابند.
شکی نیست که انقلاب اسلامی همه مؤلفه های مدرنیته را نمی پذیرد و به قول فوکو درصدد فراتر رفتن از آن است اما این نکته بدان معنا نیست که این انقلاب، پدیده ای مدرنیته ستیز باشد. انقلاب اسلامی به یک معنا درصد و جمع سنت و مدرنیته یا دین و مدرنیسم است و غایت مهم ایجاد سنتز میان سنت و مدرنیته را در سر میپروراند.
دوم. با این مقدمه می توان گفت که نظریه پرداز و معمار انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) در مقام یک اصلاحگر دینی راه حلی برای تعارض سنت و تجدد عرضه کرد که در آن از سویی گذشته و اصالت ما حفظ شود و از دیگر سو نیازهای امروز زمان پاسخ داده شوند. در دو سده ای که ما با تعارض سنت و تجدد روبرو بودیم عده ای مشکلات جامعة ما را برآمده از اصالت دادن به گذشته و تکیه بر سنت می دانستند و در برابر گروهی دیگر معتقد بودند که باید یکسره با مدرنیته و تجدد به مقابله برخاست. تجربیات پر فراز و نشیب ما در این برهه البته نشان دادند که هیچ کدام از این دو تفکر نتوانست راهگشا باشد. ویژگی نظریة امام (ره) در این است که هم به شکلی حفظ سنت را در نظر داشته و هم در آن راهکارهایی برای پاسخگویی به نیازها در آن تعبیه شدهاند.
این ویژگی هم در دیدگاههای فقهی و هم در اجتهاد پویای ایشان و هم در نظامی که با عنوان جمهوری اسلامی ایجاد کردند نمود دارد. امام خمینی بر خلاف نظریه ای که راه حل را یا بازگشت به اسلام می دانست یا به تقلید تام از غرب مبادرت می کرد با مشی و نظریة خود پا به وادی ای تازه گذاشت. ایشان هم کسانی را که دلبسته و شیفتة تمدن و سرمایه داری غربی بودند و هم کسانی را که به تعبیر خودشان متحجران بی درد بودند سرزنش می کردند. او اصلاحگری دردمند بود و این دردمندی و روح درمانگری به وی اجازه نمی داد که از ابزارهای جدید استفاده نکند. از این رو امام (ره) تلاش می کند تا نوعی سازگاری میان اسلام و پدیده های مدرن بیابد و پاسخی در قبال پرسش مهم فرهنگی، نسبت سنت و تجدد ارائه کند.
سوم. یکی از بزرگترین نمودهای جوابی که انقلاب اسلامی در قبال نسبت سنت و تجدد می دهد در مفهوم و عنوان «مردمسالاری دینی» مشخص است. انقلاب اسلامی در زمانه ای رخ داد که قاطبة متفکران سیاسی ازتعارض دین و مردمسالاری سخن می گفتند و در حالی که همة شواهد علیه نقش دین در سامان عرصة سیاسی نمود داشتند در ایران زمین انقلابی رخ داد که درصدد بر می آمد تا جمعی میان دین و مردمسالاری صورت دهد. کارنامة انقلاب اسلامی از این جنبه در مقام عمل البته محتاج در نظر گرفتن فراز و فرودهای بسیاری است. اما نمی توان این دغدغة مهم و جدی این انقلاب یعنی جمع مردمسالاری و دینداری را نادیده گرفت. این دغدغه بوضوح و بوفور در قانون اساسی ما هم جلوه دارد. معتقدیم یکی از مهمترین مؤلفه هایی که به پویایی بیشتر این انقلاب مدد می رساند سرمایه گذاری فکری – معنوی – اجتماعی بر این مفهوم است. به یک معنای آیندة انقلاب اسلامی منوط به پیشروی درست در این زمینه است.
نظر شما