مقدمه
فعالیتهای تربیتی، از جمله فعالیتهای اساسی است که در حیات فردی و جمعی انسان، تأثیر انکارناپذیر دارد. این فعالیتها برای تحقق اهداف مورد نظر، تابع اصل یا اصولی هستند. مشخص کردن اصول تربیت در هر حیطه ( دینی، اجتماعی، اخلاقی، عقلانی و غیره) که باشد، از جمله اقدامات اساسی است که باید قبل از هر فعالیت تربیتی انجام پذیرد.
این اصول از هر منبعی اخذ شوند -فلسفه، دین روان شناسی، جامعه شناسی و سایر رشتههای معرفتی و علمی- باید پاس داشته و به رعایت آنها اهتمام ورزیده شود؛ در غیر این صورت، جریان تربیت، در فرایند خود تا رسیدن به هدف نهایی دستخوش مخاطره خواهدشد. در ذیل، به اصولی از تعلیم و تربیت دینی میپردازیم که بخشها و جنبههای گوناگونی از موضوع تربیت را تحت پوشش قرار میدهند، بخشهایی مانند سیاستها، اهداف، برنامهریزیها، روشها و محتوا.
1-جوانگرایی
اسلام دامنه سنی آموزش را از مهد تا لحد قرار داده است. در خصوص تربیت نیز اسلام گرچه تا قبل از 40 سالگی را مهم شمرده، محدودیتی قایل نشده است. با این همه، اسلام به همه مراحل رشد و تکامل انسان به یک چشم ننگریسته است؛ برخی دوران را بر برخی مقدم داشته و آن را از نظر تعلیم و تربیت حائز اهمیت ویژه دانسته است. در این میان، دوران جوانی برای تعلیم و تربیت دینی حساب جداگانهای دارد.
اساساً جوانی در اسلام، به طور ویژه مورد توجه قرار گرفته است و برای جوان در زمینههای گوناگون، احکام و دستورهای ویژه و مستقیم قرارداده شده است. به عنوان نمونه درباب نیکی به جوانان، پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «من به همه شما مسلمانان توصیه میکنم که با جوانان با نیکی و نیکوکاری رفتارکنید».
یکی از زمینههایی که جوانی در آن مورد توجه خاص قرار گرفته است، تعلیم و تربیت است. در این دوره درباره تعلیم و تربیت سفارش ویژه شده است. امام صادق(ع) در مقام اهمیت آموزش جوانان میفرماید« دوست ندارم از شما مسلمانان جوانی را ببینم که به غیر از یکی از این دو حالت صبح کند: یا عالم باشد یا جوینده علم».
در روایتی دیگر همان امام بزرگوار برای تأکید بر فراگیری معارف دینی توسط جوانان میفرماید«اگر جوانی از جوانان شیعه را نزد من بیاورند که وظیفه خود را در شناخت دین انجام نمیدهد، او را تأدیب خواهم کرد». در این روایت دو تعبیر شایسته تأمل است: یکی «تأدیب» که در گزارههای دینی کمتر به کار رفته است، و دیگری «تفقُه» در دین که نشان دهنده لزوم درک عمیق دین است.
«جوانی» در اصطلاح رایج حدود 14 تا 29 سالگی را در بر میگیرد، ولی در این مبحث، در مقابل پیری استعمال شده است ودامنه وسیعتری از سالهای عمر را شامل میشود. در حقیقت بخشی از بزرگسالی و به خصوص قسمتی از کودکی را شامل میشود. تعیین دقیق دامنه جوانی از نظر اسلام، مستلزم تحقیق لغت شناسی در خصوص واژگان مأخوذ از روایات است، که بیش از این به آنها اشاره شد.
به هر روی، جوانان ارزش سرمایهگذاری ویژه برای تربیت دارند، آنان به دلیل آنکه ذهنی خالی و نامشوش دارند، سریع فرا میگیرند و نیز آموختههایشان پایدارتر است. پیامبر فرمود: « آن کس که در جوانی بیاموزد، آموزشش به منزله نقش در سنگ است(ثابت و پایدار میماند) و آن کس که در بزرگسالی بیاموزد، آموزشش به منزله نوشتن روی آب است».
رهبران دینی توجه مربیان و دست اندرکاران تربیت دینی را به این نکته مهم جلب کردهاند که در فعالیت خود، جوانان را محور قرار دهند و نیز سیاست و برنامه مخصوص آنان تدارک ببینند.
2- تفرد
تفرد از اصول بنیادین تعلیم و تربیت است و بدین معناست که هر انسان، هرچند شباهتهایی با دیگران دارد، دارای خصوصیات جسمی، ویژگیهای روانی و تواناییهای مختص ذهنی، هوشی و ادراکی متمایز با دیگران است که او را موجودی مستقل، تام و فردی خاص میسازد. این ویژگیها به منزله تفاوتهای فردی، بسیار دامنهدار و وسیع است و در اخلاق، رفتار و استعداد افراد در ساحتهای گوناگون زندگی کاملا مشهود است.
توجه به این تفاوتها در ساحت تعلیم و تربیت، از اهمیتی ویژه برخوردار است و رعایت آن به این معناست که باید:1.متربیان استعداد یابی شوند و ویژگیهای هوشی، عاطفی و ادراکی هرکدام از آنان بازشناسی شود.2. متربیان با توجه به خصوصیات ذهنی، هوشی و روانی طبقه بندی شوند و برای هر طبقه، به فراخور استعدادها و خصوصیات، هدف و برنامه ویژه تهیه شود.3. متربیان تحت تربیت یک مربی، محدود و معدود شوند، تا بتواند به وضعیت آموزشی وپرورشی آنان با توجه به تفاوتهایشان رسیدگی کند.
3-تفاوتهای اجتماعی
تفاوت اجتماعی در مقابل تفاوت فردی(تفرد) است و منظور از آن هر نوع تفاوتی است که متکی بر تفاوتهای درونی فرد نباشد، و ناشی از موقعیت و جایگاه وی در جامعه و اجتماع باشد، خواه جایگاه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و یا غیرآن. در مبحث تفرد، به قسمتی از تفاوت فردی اشاره شد که خارج از حیطه مورد توجه جدی روان شناسان شخصیت و یادگیری بود. به نظر میرسد مبحث« تفاوتهای اجتماعی» اساساً در مباحث علوم تربیتی معاصر جایی ندارد (چه رسد که در سطح اصلی تربیتی مطرح باشد) و از اختصاصات نظامهای تعلیم و تربیت دینی به طور خاص از ویژگیهای نظام تعلیم و تربیت اسلامی است.
بر سیاق اصل تفاوتهای فردی، اصل تفاوتهای اجتماعی به ما میگوید افراد بر حسب موقعیت و جایگاهشان در جامعه و اجتماع، باید برنامه و اهداف تربیتی مخصوص داشته باشند و از آنان انتظارات تربیتی متفاوت داشت. به دلیل شباهت بین این دو اصل، مباحث مشترکی بین آنها وجود دارد که از تکرارشان در قسمت بعد خود داری و بیشتر به دلایل اسلامی آن پرداخته میشود.
نظر شما