برای دست یافتن به نظریه های صاحب نظران و کارشناسان ، منابع مختلف از جمله مجله های تخصصی ، پایگاه های اینترنتی و کتاب ها را مطالعه کرده . انقلاب اطلاعات در چند دهه قبل و به دنبال آن فرایند جهانی سازس که مرزهای زبانی و هویتی را در نوردیده است ، به طور فزاینده ای بر لزوم پرداختن به مسئله زبان و هویت تاثیر گذاشته است ؛ بنابراین در پژوهش حاضر ، مفاهیم هویت ، هویت قومی ، هویت ملی و تاثیر پذیری آنها از زبان ؛ زبان قومی ، زبان ملی و ارتباط آنها با هویت؛ برخی نظریه های زبانی درباره هویت ؛ مصداق های زبانی ای که در ایجاد هویت موثرند و نقش ادب دینی در هویت ملی به ویژه ایرانی را بررسی کرده ایم .
در نهایت، تحلیل نظریه ها و مصداق ها موید نقش مهم زبان قومیت ها و توجه بیشتر به زبان ملی به منزله ی ابزار مهم ارتباط دولت با ملت و ریسمان اتحاد و انسجام اقوام مختلف پیشنهاد می شود.
زبان همواره نقش مهمی در ایجاد و بیان هویت داشته است . در عصر پسانوگرا (post modern) با افول برخی نشانه های هویت همچون نژاد ، این نقش مهم تر نیز شده است . امروزه ، اقتصاد بین المللی و یکپارچگی رسانه ها تغییرهای شگرفی در سراسر جهان کرده است . این تغییر ها جریان ثروت ، قدرت ، نمادها و هویت را در بر می گیرد و سبب گسیختگی برخی هویت ها و شکل گرفتن هویت های نو می شود .کاستلز (castells , 1997) نیز این روند را تایید می کند و معتقد است هویت مذهبی یا قومی از هنگام تشکیل جوامع انسانی وجود داشته است.
زبان برای مقاصد مختلفی به کار می رود. علاوه بر نقش اصلی زبان که برقراری ارتباط است ، شوهامی (shohamy , 2006) دیگر نقش مهم آن ، یعنی ایجاد هویت در افراد و تعیین وفاداری آنان را یادآوری می کند . در این مقاله ، چگونگی تحقق این نقش زبان را بررسی می کنیم.
هویت دارای اقسام قومی ، ملی ، زبانی و دینی است و پرداختن به زبان ، نیازمند توجه به تقسیم بندی آن به دو گونه زبان ملی و زبان قومی است. در ادامه بحث ، این دو مقوله و ارتباط آنها با هویت را بطور جداگانه مطالعه می کنیم و می کوشیم برخی نظریه ها را که در فهم مفاهیم هویت و قومیت کاربرد دارند ، تحلیل کنیم و از این رهگذر ، میزان توجه صاحب نظران را به تایید و یا رد تاثیر پذیری هویت از زبان نشان دهیم.
مسئله هویت و زبان ، و چگونگی تعامل این دو به مثابه ی دو جزء از زیرساخت های جوامع بشری ، تا آن حد اهمیت دارد که برخی جامعه شناسان و تحلیلگران علوم اجتماعی معتقدند ملت ها زاییده ی عصر جدید نیستند ؛ بلکه باید آن ها را حاصل بازسازی هویت های سرزمینی قدیمی تر بدانیم که از سنت ها ، تاریخ ، زبان ، مذهب ، عوامل محیطی و جغرافیایی ، و به ویژه اسطوره ها اثر می پذیرند.
رابطه زبان و هویت:
صاحب نظران در تعریف هویت به جنبه های مختلفی پرداخته اند . هویت واژه ای عربی است که از ضمیر غایب (( هُوَ)) و ((یت)) سازنده مصدر جعلی ، تشکیل شده است . فارسی زبانان این کلمه را معادل واژه انگلیسی Identity استفاده می کنند. هویت از مفاهیم بنیادین علوم اجتماعی و به ویژه جامعه شناسی فرهنگی است و مثل دیگر مفاهیم علوم اجتماعی ، برسر تعریف آن اختلاف نظر وجود دارد. به طور کلی ، می توان این واژه را پاسخی به پرسش ماهیت و به معنی چیستس دانست.
اندیشمندان حوزه های گوناگون ، سطوح مختلفی را برای هویت طرح کرده اند ؛ مثلا روانشناسانی مانند پیاژه و فروید ، اساس شکل گیری هویت انسان را در مراحل مختلف رشد او می دانند. از نظر آنان ، هویت از سطح فردی آغاز می شود و با گذر از لایه های اجتماعی ، در احساس ((هویت ملی)) که عالی ترین سطح هویت است به تکامل می رسد.
جامعه شناسان هویت را عبارت از احساسی می دانند که فرد در جامعه به آن دست می یابد و سپس با تکیه بر اشتراک ها و یا تفاوت هایی که با گروه های دیگر دارد ، به درک احساس هویت مستقل می رسد . در این تعریف ، افراد و جماعت ها در روابط اجتماعی شان ،از افراد و جماعت های دیگر متمایز می شوند.
هویت فرایند پاسخ گویی آگاهانه ی فرد به مجموعه ای از پرسش ها درباره خودش می باشد؛ مثلا درباره گذشته اش و اینکه او کیست ؛ کجا بوده ؛ چه بوده ؛ چه هست و به چه قبیله ، نژاد و یا ملتی تعلق دارد؛ منشا اصلی اش کجاست و در تمدن جهان، چه نقشی داشته است . شریعتی معتقد است منظور از گذشته ، گذشته قبرستان شده نیست ؛ بلکه گذشته ای است که اکنون هم وجود دارد؛ گذشته ای که گونه ای کلاسیسم زنده است و الان هم هس می شود و ما با آن زندگی می کنیم ؛ گذشته ای که شخصیت فرهنگی ما را می سازد و به آن تکیه می کنیم.
برخی اندیشمندان هویت را با تاکید بر وجه ((تشخص)) تعریف کرده اند . شیخاوندی (شیخاوندی ، 1379) بر این باور است که هویت بیان کننده مجموعه ویژگی هایی است که امکان تعریف صریح یک شیء یا اسم یک شخص را فراهم می آورد. برخی هویت را عبارت از معناداری جامعه دانسته اند، بدین معنی که جامعه معنایی برای خودش قائل باشد ، در چهارچوب آن عمل کند و در صورت از دست دادن این معنا و یا پدید آمدن گسیختگی در معنا داری به هر دلیل، با بحران هویت روبرو شود (رجایی ، 1373).
بوزان (Buzan, 2004 :271) هویت را روح جامعه می داند که ((پاسداری از آن به بوته فراموشی سپرده شده است و اینک با توجه به جریان هایی چون مهاجرت هایی گسترده و جنگ های قومی ، لازم است به آن توجه گردد)).
نمود مفهوم زبان ، گسترده تر از مفهوم هویت است . اگرچه نشانه هایی از ارتباط محکم زبان و هویت را در ایران می توان در زمان تشکیل دولت صفوی یافت، پیوند آشکار این دو مقوله در کشور ما به عصر مشروطیت بر می گردد. در اروپای قرن بیستم ، ارتباط محکمی میان زبان و هویت دیده می شود و زبان ، عامل مهم در ظهور کشورهای مستقل به شمار می رود.این کشور ها جایگزین سلسله های پادشاهی و امپراطوری می شوند و نامشان را با زبان ها می آمیزند. به نظر گابینز و هالت ، این شیوه برای مشروعیت بخشیدن به قدرت سیاسی در کشورها لازم است .
منصوریان سرخگریه معتقد است اگرچه مفاهیمی چون زبان و هویت در خور تامل اند و نقش آن ها در ساماندهی فکر و فرهنگ جامعه نمی توان کتمان کرد ، صرف توسل و توجه به سرنوشت تاریخی زبان و تاثیر آن بر هویت قومی و ملی ، با اتکا به آثار تا ریخی و فرهنگی گذشته ، نمی تواند جوابگوی نیازهای پنهان و آشکار آینده باشد. این نظریه ضرورت پرداختن به این موضوع را کاهش نمی دهد ؛ بلکه اساساً بر لزوم آن تاکید می کند و در عین حال ، انتخاب مسیر بررسی را مهم می داند.
احساس هویت داشتن ، مهم است و چالش اصلی برای یافتن هویت در دوران نوجوانی صورت می گیرد. اگر این احساس قوی تحقق نیابد ، در نقش فرد تداخل ایجاد می شود و احساس بی هویتی ، بی هدفی و رفتار ضد اجتمتعی در او پدید می آید . به سبب وجود حس قوی هویت یابی در انسان ، شناسایی عوامل موثر بر هویت ، از جمله زبان ، ضروری است.
از نظر آلبرتو ملوچی ، هویت همواره در بردارنده ((تنش رفع شده و رفع نشدنی )) است ؛ یعنی بین تعریف هایی که ما از خود داریم و دیگران از ما دارند ، نوعی شکاف وجود دارد ( دان ، 1385: 90و 91) بنابراین ، هویت به گونه ای ضروری ، بخشی جدانشدنی از نظاممناسبت های تفاوت است که در ارتباط با دیگری یا غیر شکل می گیرد و اگرچه زبان یگانه راه بروز آن نیست ، در ظهور آن ، نقش مهمی دارد.
در تقسیم بندی زبان بر اساس هویت ، دو مولفه وجود دارد: یکی زبان ملی و دیگری زبان قومی .
در ادامه مقاله ، تعامل این دو گفتار با هویت ملی را بررسی می کنیم.
زبان ملی و هویت ملی
امروزه ، ترسیم افقی برای آینده زبان و تاثیر آن در تحکیم هویت ملی ، در مقایسه با گذشته بسیار مهم تر است ؛ زیرا بررسی دقیق و عالمانه تاثیر زبان بر هویت ملت ها در آینده ، ضرورتی ملی است.
اگرچه نظریه هایی دال بر تاثیرپذیری زبان ملی از هویت ملی بیان شده است، بیشتر این نظریه ها بر نقش زبان ملی در پیوند ملت و تحکیم هویت ملی دلالت می کنند.
برخی صاحب نظران ، ایدئولوژی را عامل تشکیل هویت ها ، به ویژه هویت ملی و زبانی دانسته اند و معتقدند که همه ی ایدئولوژی ها چون غیریت پردازند، هویت ساز نیز هستند.در سایه همین عقاید بوده است که خود فهمی ها و هویت های قومی ، ملی ، مذهبی و زبانی شدت یافته است.ایجاد هر هویتی در عین حال به معنی ایجاد مرز و حصار است . در نهایت ، هویت همچون خانه ای در بسته تصور می شود که اغیار را در آن راهی نیست؛ بنابراین ، هویت که یک ملت را در بر می گیرد، هویت ملی نامیده می شود.هر ملت ، یک زبان واحد دارد که به زبان ملی موسوم است.
هویت ملی عالیترین و برترین سطح هویت بشری است که در قرن بیستم و بعد از پدید آمدن نظام بین الملل (پس از جنگ دوم جهانی که کشورهای جهان وارد بلوک بندیخاصی شدند)، شکل گرفت. این قسم ، هویت دارای ویژگی منحصر به فردی است که برخی آن را هویت محوری می خوانند. از نگاه اشرف (اشرف 1383:145)، هویت ملی مقوله ای کاملا تاریخی و متعلق به عصر جدید است؛ احمدی بر این عقیده است که (( هویت ملی ، نوعی احساس تعلق فرد به یک سرزمین و دولت –ملت یا کشوری خاص می باشد و فاقد تنوع و گونه های خاص است و افراد فقط یک هویت ملی دارند)) (احمدی 1382:9)؛ شیخاوندی هویت ملی را آخرین مرحله ی کسب هویت می داند و معتقد است فرد طی فرایند جامعه پذیری و از طریق خانواده ، مدرسه و رسانه ها به این نوع هویت دست یابد.
هویت ملی و زبان ملی بر یکدیگر تاثیر می گذارند. از یک سو ، هویت ملی بیشتر بر اساس زبان ملی شکل می گیرد و از سوی دیگر ، زبان ملی متاثر از هویت ملی است. رویکرد نوین زبان شناسان ، حاکی از آن است که نظام شناختی و ادراکی انسان ، از ساختار زبان جدا نیست ؛ به دیگر سخن ، زبان نه تنها در بیان واقعیت ها و شناخت پیرامون ، خنثی نیست ، بلکه در ساخت واقعیت ها تاثیر گذار است و مفاهیم و تعامل انسانی از جهان را بازگو می کند. بنجامین لی ورف (1941-1897) اولین کسی بود که ارتباط میان زبان و شناخت را به طور جدی و تجربی بررسی کرد. وینگشتاین(1988-1951) نیز به ارتباط میان زبان و بیان واقعیت معتقد بود.
هویتد ملی امری صرفا طبیعی نیست ؛ بلکه چهارچوبی مصنوع است که از طریق تاریخ و به واسطه ی روایت ، تداوم می یابد؛ سپس به صورت خاطره جمعی در می آیدو بعد از آن تثبیت می شود.معینی علمداری (معینی علمداری ، 1383) معتقد است سنت ها ، تاریخ، زبان ، مذهب، نهادهای سیاسی و اقتصادی ، عوامل محیطی و جغرافیایی ، و به ویژه اسطوره ها به هویت ملی معنا می بخشند. دیلم صالحی (دیلم صالحی 1385:7) نیز در تایید این نظریه می گوید که عوامل گوناگون نمادین، ارزشی ، سرزمینی، اسطوره ای و زبان در ایجاد هویت ملی نقش دارد.
فرایند هویت یابی و بی هویتی مشمول زمان است ، مقابله با معضل احساس بی هویتی به ویژه درباره مهاجران ، نیازمند زمان است و اگرچه توجه به این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است، پرداختن به آن ، مجالی دیگر می طلبد. ترغیب مردم به پذیرش هویت برتر، بر اساس نیاز آنها به زبان ملی صورت می گیرد.مسکوب(مسکوب ، 1373:44) بر نقش عمده زبان در هویت ملی ، تاکید می کند و می گوید:(( ایرانیت ، هویت و حس ملی ایرانی ، بر دو شالوده و دو ستون عمده استوار است: زبان و تاریخ))، البته وی در همان منبع ، از تشکیل دولت های ملی در ایران قرن چهارم هجری به واسطه عرب نبودن حکومت های وقت نیز سخن می گوید. اگرچه زبان در تشکیل دولت های ملی نقش مهمی دارد، نقش زبان فارسی در دربار حاکمان وقت ، آنقدر نبود که بتواند دولت ملی تشکیل دهد. تشکیل دولت ملی را به زحمت میتوان به دوره صفویه نسبت داد.
زبان به مثابه عامل پیوند دهنده ملت عمل می کند و عامل اصلی ارتباط و جریان سیال فرهنگی است. هویت ملی با زبان ملی پیوندی ناگسستنی دارد.رحمان(Rahman, 2007:2) جامعه شناس پاکستانی ، خاطر نشان می کند که در این کشور ، دیدگاه رسمی آن است که پاکستان ملتی با فرقه های اسلامی متعدد دارد که به وسیله ی دین و زبان ملی اردو با یکدیگر پیوند خورده اند. زبان ملی کمک می کند آنان موجودی متحد و واحد تصور شوند. در هند ، جعفرخان پیش تاز روند زبانی به نام جریان پشتو شد که نماد هویت پختون به شمار می آید (rahman ,2007:4).
تایید این نظریه در کلام هابس باون(Hobsbawn , 1996 :18) مشهود است:
کشورهای مستعمره که بعد از جنگ دوم جهانی استقلال یافتند ، به طور خود جوش در اندیشه یک زبان ملی منبعث از درون ملت بودند تا به عنوان اساس آموزش و فرهنگ ملی عمل کند؛ اردو در پاکستان، هندی در هند ، سین لاها در سری لانکا ، عربی در الجزایر ....
اساساً نظام یک زبان برای هر کشور ، آن است که به یک دولت-ملت تبدیل شود. اگرچه اقلیت هایی که بر کسب برخی حقوق و تمهیدات اصرار می کنند ، باید مورد توجه واقع شوند، حفظ هویت ملی لزوما به وحدت فرهنگی و زبانی نیاز دارد و صاحب نظران تکثر گرایی را در این حوزه مردود می شمارند. رزازی فر (رزازی فر1386:1) معتقد است در جمهوری اسلامی ، که مبتنی بر آیین توحیدی است، برای ارتقای همبستگی های ملی و قویتر شدن احساس هویت ملی باید با تقویت ارزشهای ملی و پیوند زدن آن با ارزش های دینی ، این دو وجه عمده هویت ملی را تقویت کرد . از نظر او ، میزان وابستگی عاطفی و ابراز احساسات به ارزش های چهارگانه یا خرده فرهنگ های دینی ، ملی، جامعه ای و انسانی ، بیش از میزان تعهد و مشارکت برای تحکیم این ارزش ها در عمل است و لازمه ی ارتقای میزان تعهد اجتماعی ، گسترش مشارکت های ملی است.
منصوریان سرخگریه در نقد کتاب گفتارهایی درباره ی زبان و هویت ، یادآوری می کند که زبان ملی بزرگ ترین سرمایه فرهنگی و مهم ترین عامل حفظ ، استمرار و استقلال فرهنگ ها ، و پاسداری از هویت است.
در اینجا برخی نظریه ها و مصداق های بیانگر نقش زبان ملی در ایجاد هویت ملی را بررسی می کنیم.
تسلط به زبان ملی به مثابه معیار شهروندی ، چند صباحی است که به ابزار سیاسی برخی دولت ها تبدیل شده است. هابس باون می گوید که در انگلستان ، برای اینکه مهاجران شهروند شوند ، نخست باید آزمون انگلیسی بدهند. چنین سیاستی را دولت ژاک شیراک در فرانسه برای رد هویت شهروندی برخی مسلمانان به کار گرفت و در انتقاد از تندروها ، وزیر کشور وقت اعلام کرد :(( فقط حدود ده درصد از ائمه جماعات مساجد فرانسه ، شهروند این کشورند ؛ نیمی از آنها فرانسه هم بلد نیستند)) (قمری 1385:98) ؛ گویی اگر آنها شهروند آن کشور باشندیا زبان فرانسوی بلد باشند ، کمتر تندرو خواهند بود و سخن نگفتن به زبان ملی ، به معنی رد هویت شهروندی یا ملی است.
هابس باون (Habsbawn ,1996 :4) این نظریه را ، که هویت ملی و زبان ملی متاثر از یکدیگرند ، تایید می کند و معتقد است زبان های ملی ، در نتیجه افزایش سطح سواد و مشارکت سیاسی گسترده پدیدار شدند؛ زیرا مردم نیاز داشتند در فضایی مردم سالار به صورت کامل تری با یکدیگر مراوده کنند .
تحقق تمایلات هویت ملی صرفا به زبان محدود نمی شود و عناصر فرهنگی دیگری همچون جغرافیا و مذهب نیز در آن نقش دارند.چنین برداشتی در کلام معینی علمداری (معینی علمداری ، 1383) مشهود است : نمی توان انکار کرد که در میان مولفه های هویت ملی ، قلمرو جغرافیایی نمود بیشتری دارد و هایدگر سرزمین را عامل بنیادی هویت ملی می داند؛ از این رو ، هویت ملی دارای عناصر سازنده ای از جمله ارزش های ملی ، دینی ، اجتماعی وانسانی است. هر کدام از این ارزش های ملی ، تمام مشترکات فرهنگی اعم از سرزمین ، زبان ، نمادهای ملی ، سنت ها و ادبیات را در بر می گیرند. درباره ی شناخت نقش زبان ملی در هویت ملی ، همین بس که مشکل می توان تصور کرد که شخصی ادعای ایرانی بودن داشته و زبان فارسی نداند.
بنابراین ، دو مولفه سرزمین و مذهب در کنار زبان ، نقشی عمده در فرآیند هویت سازی ایفا می کنند. اگرچه پرداختن به مسئله سرزمین و مذهب ، فراتر از حیطه این مقاله است ، در ادامه ، مطالبی را درباره تاثیر ادب دینی بر همویت ملی ایرانی شیعه ، به ویژه در عصر صفویه بیان خواهیم کرد . کوتاه سخن اینکه بیشتر اندیشمندان اتفاق نظر دارند که زبان یکی از مولفه های مهم هویت ملی است.
زبان قومی و هویت ملی
در طول تاریخ ، اقوام مختلف با زبان های متفاوت در کنار هم در قالب یک ملت ، زندگی مسالمت آمیزی داشتند. با گذشت زمان ، تعلق هر زبان به قومی خاص ، نمود بیشتری یافت و به مرور ، مبنای شناسایی و هویت آن قوم شد. نامیدن ملت های مختلف با نام زبان آنها در این راستا صورت می گیرد. فرد می تواند در یک زمان، دارای هویت اجتماعی بر اساس طبق ، نژاد ، محل زندگی ، مذهب ، زبان ، رشته تحصیلی ، گروه ایلی و طائفه ای و قومی ، و... باشد و از طریق همین لایه های هویتی ، خود را به دیگران معرفی کند. دولت ها برای ایجاد یکپارچگی ملی با تاکید بر اندیشه سیاسی باید بتوانند به مثابه یک نهاد برتر ، بیشترین میزان وفاداری قومیت ها را در پهنه سرزمینی برقرار و تثبیت کنند (احمدی پور، 1386:40) . تمامی دولت ها به علت های گوناگون ، در زمینه های پراکندگی جمعیت ، هویت فرهنگی ، فرهنگ سیاسی و ... واگرایی را به ویژه هنگامی که با تعدد قومیت ها روبه رو باشند تجربه کرده اند. چنانچه در یک دولت ، تعدد قومیت ها با مشکلات و موانع طبیعی دوری از مرکز ، همراه شود و احتمالاٌ به تقویت روحیه دلبستگی های محلی –ناحیه ای منجر گردد، پیوسته به منزله یک عامل گریز از مرکز می تواند تمامیت ارضی کشور را در معرض خطر قرار دهد.
سرویس های جاسوسی دولت های استیلاطلب ، به ویژه غرب که در کشورهای انقلابی ، مسئولیت براندازی برخی دولت های مردمی را بر عهده دارند ، می کوشند با محور قرار دادن زبان ، قومیت گرایی را تقویت کنند و به تجزیه این کشورها کمک کنند.
ارتباط قومیت ها و زبان ملی ، از نوع ضدونقیض است. اقلیت ها از یک سو به دنبال تقویت زبان قومی و در نتیجه هویت قومی خود هستند و در مقابل هر تلاشی که به محدود کردن و احتمالا سرکوب زبان قومی شان در برابر زبان ملی بینجامد ، مقاومت می کنند؛ از سوی دیگر،نیاز زبان ملی به منزله ابزار فهم و سخن حکومت و یافتن هویتی وسیع ترند که تعلق آنها را نه به یک قوم یا قبیله ، بلکه به یک ملت نشان می دهد . در کشورهای دارای اقوام و زبان های مختلف ، دولت ها نیز درگیر چنین تناقضی هستند و متمایل شدن هر کدام به یکی از دو قطب زبان قومی یا ملی ، دور شدن از قطب دیگر را رقم می زند. درباره تعیین حد و مرز نزدیکی اقوام و دولت به زبان های قومی و ملی و یا دوری آنها از این دو گونه زبان ، نظر هایی داده شده است ؛ اما اشتراک آرا در این زمینه وجود ندارد. امروزه، این مسئله به میزان زیادی ، مورد توجه دولت ها واقع شده است و باید آن را به سوی فرصتی هدایت کرد ؛ زیرا در غیر اینصورت ، امنیت ملی در معرض تهدید قرار خواهد گرفت.
قبل از دهه 1980 ؟، در نظام آموزشی ، به تناسب فرهنگی اقلیت های مختلف چندان توجهی نمی شد و نیز از نظر نسلون (Nelson , 2005) ، برای گنجاندن تاریخ یا دیدگاه های آنان تلاشی صورت نمی گرفت . نلسون معتقد است حکومت ها برای دوام قدرت و جلوگیری از شورش اقلیت ها ، خط مشی ظریفی دارند: تعادل . آنها از طرفی به نوعی برنامه ریزی و سیاست زبانی احتیاج دارند که بر همکاری اقلیت ها به منظور تشکیل ملتی واحد متمرکز است ؛ از طرف دیگر ، اگر این سیاست ها بیش از حد محدود کننده باشد ، می تواند به حذف و نارضایتی گروه های اقلیت منجر شود و بحران های اجتماعی ایجاد کند . در چین ، دولت برای ترغیب اقلیت ها به سوی این تصور که آنها به ملت بزرگ چین تعلق دارند ، سیاست فراگیری زبان چینی ماندارین را دنبال می کند و بدین ترتیب ، اقلیت ها را به سمت توجه به هویت ملی سوق می دهد.
معمولا وقتی از هویت قومی سخن گفته می شود ، ذهن افراد به سوی اقلیت های قومی محیط زندگی خودشان متوجه می شود ؛ در حالی که از ابتدای تاریخ بشر تاکنون ، هر فرد عضو یک قوم بوده و هست. در یک کشور معین نیز معمولا بیشتر افراد عضو قوم اکثریت و گروه های کوچک تری جزء اقلیت به حساب می آیند ؛ مثلا در آلمان ، بیشتر افراد از قوم ژرمن هستند و گروه های قومی اقلیت (نظیر ترک ها ، ایرانی ها و ...) از گروه های اقلیت اند (لطف آبادی ، 1380: 104) .
در ایران ، اکثریت فارس هستند و اقوام ترک ، ترکمن ، بلوچ ، عرب ، افغانی و ... اقلیت اند. در یک کشور ، وضعیت گروه های اکثریت و اقلیت ، بیشتر ترکیبی از نژاد ، فرهنگ ، زبان ، مذهب و شیوه ی زندگی است و به دشواری می توان تنها یکی از جنبه ها را مبنای تشخیص قرار داد.
در هر جامعه ای ، وجود زبان های اختصاصی یا ویژه مشهود است. این گونه زبان ها درون زبان اصلی و به کمک آن شکل می گیرند. بررسی های زبان شناسان نشان می دهد که در طول تاریخ ، زبان های اختصاصی همواره وجود داشته اند . زبان ویژه یک گروه یا قشر ، از یک سو ارتباط را در زمینه های مشترک و مورد علاقه ، آسان می کند و از سوی دیگر ، احساس انسجام گروهی را تقویت می کند.
توجه به زبان قومی باید در راستای توجه به زبان ملی باشد که هدف از آن ، ایجاد هویتی برتر برای اقوام مختلف درون یک سرزمین است ؛ بنابراین ، جریان های خاص متمرکز بر زبان قومی و آرای انیشمندان ، هویت برآمده از زبان قومی را تایید میکنند و بر این اساس استوارند که زبان قومیت ها حامل هویت است.
مصداق های تاثیر پذیری هویت از زبان
مصداق ها موید تاثیر زبان بر هویت را می توان با استفاده از ایدئولوژی های زبانی و تبلیغات اعمال نمود . تبلیغات از طریق برخی وسایل ارتباطی از جمله رسانه ها ، مطبوعات و اینترنت محقق می شود.
ایدئولوژ های زبانی
ایدئولوژی های زبانی به معنای باورهای مردم درباره زبان هاست . این حوزه را نمی توان به روشنی از ایدئولوژی سیاسی دولت ، تفکیک کرد. بر پایه این قسم ایدئولوژی ، زبان ها با ملت ها برابرند و نشانه های اصلی هویت ملی به شمار می روند . دانش زبان های خاص ، نشانه ی تعلق به گروه های خاص است و بر جایگاه زبانی خاص در یک جامعه دلالت می کند. ایدئولوژی زبانی به این مسئله می پردازد که زبان چگونه به کار رود و زبان ها چگونه باید فرا گرفته و یا آموزش داده شوند ( Shohamy , 2006).
معروف ترین ایدئولوژی های زبان را می توان با تامل در مردمی که به آن زبان سخن می گویند ، شناخت. این ایدئولوژی ها ابراز می دارند که کجا زبان ها نشانه های گروه ها هستند؛ به طوری که دانستن زبان های مشخص ، نشان دهنده وفاداری ، وطن خواهی و خودی بودن است ؛ در حالی که دانش زبان های دیگر ، ارزش های متفاوتی دارد. ایدئولوژی های زبانی می توانند به ابزار ایدئولوژی دینی و سیاسی تبدیل شوند و کانون جنگ های سیاسی قرار گیرند ؛ مثلا در سال 1359 ادعای موهوم تعلق داشتن استان خوزستان به عراق از سوی رویس جمهور وقت این کشور ، بر این اساس پیش برده شد ؛ زبان عبری نیز نماد ایدئولوژی صهیونیستی برای جامعه ی جدید یهود شد که در فلستین ایجاد شد و اسرائیل خوانده شد. تمام مهاجران به استفاده از این زبان مجبور شدند (Shohamy , 2006) .
تبلیغات
استفاده از ابزار های تبلیغات از جمله رسانه ها و مطبوعات ، راهبردی دیگر برای استفاده از زبان است و بیشتر در جنگ ها نمود دارد . مجله نیویورک تایمز (مه 2004) در مقاله ای درباره ی گروه های اسلام گرای تندرو در فرانسه ، ناتوانی این گروه ها را در سخن گفتن به زبان فرانسوی ، سرزنش می کند و سخن گفتن به زبان فرانسوی را در آن کشور ، معیار هویت فرانسوس می داند . نمونه دیگر ، استفاده از تبلیغات زبانی بعد از حادثه 11سپتامبر در رسانه هاست. در مجله ی هرالدتریبیون اینترنشنال (مارس 2004) ، زبان عربی زبان ترور معرفی شده است : (( هیچ چیز مشترکی در میان تمام سازمان های تروریستی وجود ندارد ؛ جز اینکه همه ی آهنا عربی صحبت می کنند)).
زبان ابزار رسانه هاست و به وسیله آن ، گروه هایی تقویت و یا تحقیر می شوند ؛ اما پرایسPrice ,2003) خاطر نشان می کند که زبان به خودی خود می تواند هدف باشد؛ رسانه ها می توانند زبان را به هدفی تبدیل کنند ؛ آن را تبلیغ کنند یا به آن حمله کنند. یکی از مولفه های هویت هر ملت ، مطبوعات و آثار چاپی آن است که از طریق زبان نوشتاری به ظهور می رسد. اساسا تهاجم زبان و فرهنگ تا زمانی ادامه دارد که جامعه استعمار شده ، در حوزه زبان و فرهنگ ، تولیید کننده نباشد.
امروز ، زبان به عامل هویت ساز مهم تری تبدیل شده و اینترنت ، نقش زبان را پررنگ تر کرده است ؛ در حالی که نقش دیگر عوامل هویت ساز از جمله قومیت ، نژاد و جنسیت ، کم رنگ شده است . در بیشتر ارتاط های اینترنتی ، مخاطب نمی تواند بین سیاه پوست و سفید پوست ، زن یا مرو ، غنی یا فقیر ، مسلمان یا غیر مسلمان ، و ایرانی و خارجی بودن شما تمایزی قائل شود ؛ اما می تواند به سرعت تشخیص دهد که چه زبان و لهجه ای را استفاده می کنید.
ژو ( Zhou ,2000) معتقد است در جامعه ای که دارای نظام الفبایی نوشتاری همگون است ، هویت گروهی قوی تر ی در مقایسه با جامعه ی فاقد نظام الفبایی نوشتاری ایجاد می شود ؛ به عبارت دیگر ، در جامعه ای که از زبان صرفاً به صورت شفاهی استفاده می شود ، هویت گروهی ضعیف تری پدید می آید.
اهمیت زبان در شناخت فرهنگ به اندازه ای است که گفته اند زبان یک ملت ، کلیدی است که با استفاده از آن می توان فرهنگ آن ملت را شناخت ( محسنی ، 1370:117) و شناخت فرهنگ ، راهی است به سوی هویت یابی ملی .
فرهنگ از طریق زبان و دیگر نمادها منتقل می شود. هنگامی که زبان علاوه بر حالت گفتاری ، صورت نوشتاری نیز می یابد ، امکانات تازه ای برای انباشته شدن فرهنگ پدید می آید و رشد فرهنگی سریع تر می شود.
تلاش پایگاه های تولیدات علمی برای ارتقای روند جهانی سازی ، در همین راستا صورت گرفته است . پایگاه جهانی تولیدات علمی ISI یا همان شرکت تامسون کوشیده است مجله های همه ی کشورهای دنیا را پوشش دهد؛ اما عامل زبان را برای رسیدن به این منظور ، بازدارنده می داند ؛از طرف دیگر ، برای پیوند ISI و ISC ( پایگاه استنادی علوم ایران و جهان اسلام ) ، مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری ، مقاله های کشورهای اسلامی را ، که به زبان های ملی نوشته شده اند ، مطابق معیار ISI پردازش می کند و امکان برقراری این پیوند را فراهم می آورد . این تلاش اگرچه ممکن است به ارتقای سطح مقاله های علمی کشورهای اسلامی بینجامد ، در برابر جنبش جهانی سازی و بهره گیری از زبان جهانی و مشترک ، عاملی بازدارنده است .
رسانه های اطلاعاتی و خبری ، نقش بسیار مهمی ایفا می کنند . رسانه ها، توده ها را بسیج می کنند تا اندیشه های جدید و فنون را بپذیرند. امروزه ، روابط عمومی و رسانه ها و از جمله مطبوعات ، لازم و ملزوم یکدیگرند. به بیان دیگر می توان گفت هدف روابط عمومی ها برقراری پیوند های متقابل در نظام سیاسی است . ارتباطات مایه اصلی زندگی سیاسی است و بدون بهره گیری از وسایل ارتباطی و رسانه های جمعی ، که همه بر محور زبان استوارند ، نظام های سیاسی قادر به نظم بخشیدن به جامعه و مشارکت مردم نخواهند بود ( خشنودی مطلق ، 1383 :160 ) . بدون داشتن ارتباط سیاسی ، نمی توان هدف های نظام سیاسی ، وحدت ، هویت ملی و همبستگی ملی را حفظ کرد و مشارکت افراد را در جامعه فراهم آورد.
تاثیر ادب دینی بر هویت ملی
یکی از عناصر تشکیل دهنده هویت ، دین است. بعد از قرون وسطی ، در کشورهای اروپای غربی زبان های ملی به حوزه دین راه یافتند و در آن دخالت کردند.در قرن شانزدهم ، در جریان اصلاح دین و مخالفت با دربار پاپ و آیین کاتولیک ، نخستین بار زبان آلمانی ، زبان کلیسا شد و لوتر کتاب مقدس را به این زبان ترجمه کرد . این اتفاق به زبان آلمانی ، هویت دینی بخشید ؛ همان گونه که نزول قرآن به زبان عربی و برای مسلمانان ، به این زبان هویت دینی ای البته به مراتب بیشتر از زبان آلمانی داد؛ بعد به نظر مسکوب ( خشنودی مطلق ، 1383 :160) ، اتفاقی که درباره آلمانی افتاد ، در انگلستان نیز رخ داد و کمکم کتابی که فقط به زبان لاتین (زبان دین) بود ، به همه زبان ها ترجمه شد.
در میان ایرانیان ، ارتباط هویت دینی با زبان فارسی ، ریشه دار است( مسکوب، 1373) . در اولین قرن های پیدایش و گسترش نثر فارسی ، نویسندگان و اندیشمندان اسماعیلیه پیش از فرقه ها و مذهب های دیگر ، نوشتن به زبان فارسی را در مسائل دینی شروع کردند. گذشته از آثار معروف ناصر خسرو مثل جامع الخکمتین ، زادالمسافرین ، وجه دین و ... ، کشف المحجوب سجستانی ، و شرح قصیده ابوالهیثم اثر محمدبی سرخ نیشابوری نمونه هایی از این کتاب هستند. اسماعیلیه ایران ، در جایگاه دشمن ، با خلافت بغداد و حکومت های محلی ایرانی (سنی و همدست خلافت) و مذهب های چهارگانه اهل سنت و علمایشان سرو کار داشتند. در مبارزه با این دشمنان نیرومند ، تکیه گاه اسماعیلیه ، بیشتر مردم محلی ( مردم ایران) بودند.
این مردم اگرهم در جایی به فارسی حرف نمی زدند ، زبان رسمی همه شان فارسی بود . آنها می بایست همه نیروهای خود را از این مردم می گرفتند ؛ بنابراین ، پس از دوره ای کوتاه به زبان آنها روی آوردند و در میان همه ی مذهب های اسلامی شایع در ایران ، تنها گروهی بودند که بیشتر به فارسی می نوشتند تا عربی ؛ و در دو حوزه دین و سیاست ، که از نظر آنها جداشدنی نبود ، توجه شان بیشتر به زبان بومی بود تا زبان دین . در این زمینه ، تا آنجا که به تکامل و گسترش نثر فارسی مربوط است ، این نهضت سیاسی – مذهبی سهمی درخور توجه داشت ( مسکوب ، 1373) .
در دوره صفویان نیز عوامل پیوند دهنده ملت ایران ، به دست شاه اسماعیل و در عمق اندیشه ایرانی ، در پیوند با عامل تشیع شکل گرفت. در آن دوره ، تشیع مهم ترین مشخصه فرد ایرانی و فلسفه وجودی دولت ایران به شمار می رفت؛ بنابراین ، به مثابه اندیشه سیاسی دولت ایران ، در پیوند با جوهره سرزمین و ملت ایران ، هویتی جغرافیایی –سیاسی یافت. حافظ نیا و قلی زاده (حافظ نیا و قلی زاده ، 1386 :23) می گویند : ((تشیع در واقع تارو پود اصلی شکل گیری هویت ایرانی و بقای آن است )) ؛ البته نمی توان از نظریه های برخی صاحب نظران سیاسی و تاریخی همچون لک درباره این موضوع چشم پوشید . وی معتقد است در جامعه ایرانی ، مسئله هویت ملی را برخی تجدد خواهان و روشنفکران ، از اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل جنبش مشروطیت ، همراه با ملیت مطرح کردند و به زبان فارسی راه دادند.
توجه برخی فرقه های دینی به زبان فارسی تا آنجا پیش رفت که برخی مورخان و نویسندگان ، فرقه های باطنیه را ، اعم از اسماعیلیه ، قرامطه و ... ، به خروج از دین ، و تظاهر به اسلام برای نابود کردن آن و تجدید رسوم مجوس متهم کردند (مسکوب ، 1373:129). اگر این دعوی درست باشد ، ظهور اسماعلیه در ایران با منظور و مقصود ملی همراه بوده است ؛ به ویژه آن گاه که مشخص می شود آثار دانشمندان این گروه به فارسی است .
تا آغار دوره صفویه ، بسیاری از ایرانیان بنا به انگیزه ملی ، به دربار خلافت بنی امیه و بنی عباس چندان گرایشی نداشتند و به رقیبان آنها مایل بودند. این توجه از طرف ایرانیان شیعه مذهب که خلافت را حق خاندان نبوت می دانستند، طبیعتا عمیق تر بود. عالمان دین هم از این علاقه آگاه بودند و از دوران صفویه به بعد ، فارسی نویسی در میان آنان عمومیت یافت . تعدادی از رساله های عالبمان این عصر و از جمله رسالات عملیه مراجع ، به فارسی است . قصص العلما و معرج السعاده ، تالیف ملا احمد نراقی ، از نمونه های نثر مذهبی این دورهاند.
در دستگاه گسترده دولتی –مذهبی صفوی ، عالمان و اهل دین که در نقش های ملی ، دولتی و اداری داخل می شدند، صاحب زبان ملی ، دولتی و اداری – که زبان فارسی بود – هم می شدند. در آن زمان ، مذهب آنان به صورت ملی در آمد و آنها مسائل مذهبی را به زبان ساده فارسی می نوشتند. در این وضعیت ، تبلیغ بیشتر مذهب ، برابر با گسترش بیشتر زبان فارسی بود و این زبان در مسیر بارور کردن درخت سربلند کرده هویت ملی ایرانی قرار گرفت.
نتیجه گیری
بیشتر صاحب نظران بر تاثیر پذیری هویت از زبان های قومی و ملی تاکید می کنند. داشتن زبان ملی ، برای برقرار کردن رابطه بین مجموعه سیاسی حاکم و آحاد ملت ، لازم است. امروزه ، نقش و جایگاه زبان در مراوده های منطقه ای و جهانی ، اهمیت فزاینده ای یافته است ، در حالی که دیگر مولفه های هویت ساز همچون قومیت ، نژاد و جنسیت ، کم رنگ تر شده اند. اگر بپذیریم که در زمان آینده ، زبان محمل و مرکب فرهنگ بشری خواهد بود ، با دقت در دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی ، باید در اندیشه تولید فرهنگی و ایجاد تحول بنیادین در حوزه زبانی برای آینده باشیم تا گرفتار انفعال نشویم.
چگونگی تعامل دولت ها با زبان قومی و ملی ، خود یک تناقض است. از یک سو توصیه می شود که دولت ها رویه تقویت زبان قومی را برگزینند و هویت قومیت ها را ارتقا دهند ؛ از سوی دیگر ، تقویت زبان قومی با وظیفه اصلی دولت ها در معرفی زبان ملی و حمایت از آن ، در تعارض است ؛ بنابراین نمی توان مسئله را رد یا تایید کرد ؛ بلکه شاخص توجه کمتر یا بیشتر قابل طرح است ؛ از این رو ، حفظ حرمت زبان قومیت ها از یک سو و تقویت زبان ملی به مثابه نماد اتصال و ریسمان محکمی که اقوام مختلف یک سرزمین برای حفظ هویت ملی خود باید به آن چنگ بزنند، از سوی دیگر می تواند پاسخی باشد که برای رهایی یافتن دولت ها از این چالش و به منظور ارتقای هویت برخاسته از زبان قومی و ملی فراهم آمده است.
زبان قومیت ها و زبان ملی ، حامل هویت اند و پاسداری از هویت ملی لزوما به وحدت فرهنگی . زبانی نیاز دارد.برای ما ایرانیان نیز تقویت زبان فارسی ، تقویت هویت دینی و کمک به ارتقای فرهنگی است که در هزاران سال حرکت های اجتماعی ؛ جنبش های سیاسی و تولیدات فرهنگی ، ادبی و دینی ریشه دارد. زبان فارسی ریسمان محکمی است و تقویت آن ، کمک به اعتلای هویت ملی و چنگ زدن به ریسمان اتحاد و انسجام ملی است.
......................
محمدرضا قمری و محمد حسن زاده
نظر شما