به گزارش خبرگزاری مهر، هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل متحد و نماینده مقیم برنامه توسعه ملل متحد در جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی خود در گردهمایی بنیاد میراث ایران و بنیاد میراث حیات وحش ایرانی که انجمن سلطنتی جغرافیایی در لندن برگزار کرد، ۵ چالش زیست محیطی ایران را بیان کرد.
در این گردهمایی که ۱۸ ژانویه ۲۰۱۴ برگزار شد، گفت: سخنان امروز من در دو بخش خواهد بود؛ نخست، به بررسی چیزی می پردازم که به باور من باید "امنیت انسانی" واقعی در قرن بیست و یکم باشد. سپس، به مسایل زیست محیطی کشور جدیدم - ایران - می پردازم. با آگاهی نسبت به این امرکه افرادی با تجربه تر و صالح تر پس از من سخن خواهند گفت، با بیانی ساده صحبت خواهم کرد.
لوییس با نشان دادن نقشه ای از ایران گفت: من به بخش شرقی آن تمرکز می کنم؛ مرز بین ایران و افغانستان. ناحیه ای به نام هامون. بیشتر این قسمت ایران از آب رودخانه هلمند سیراب می شود که از شرق در افغانستان سرچشمه می گیرد. این رودخانه در آبگیر سیستان در ایران پایان می یابد. این منطقه، تاریخی دارد. اینجا زادگاه رستم، پهلوان اسطوره ای ایران است که زمانی مرکز اصلی تولید غلات ایران بود و در طول 150 سال گذشته - هنگامی که که آب کمیاب می شد، تنش هایی به وجود می آمد. امروز، این ناحیه بار دیگر به علت فقدان آب تحت فشار است.
او دو دلیل خشکسالی در منطقه هامون را چنین بیان کرد: آب کمتری از قسمت بالای رودخانه در استان های هلمند و قندهار افغانستان- جاهایی که سال ها پیش به عنوان مامور جوان کنترل مواد مخدر در آنجا کار می کردم - می آید. روی رودخانه حیاتبخش هلمند - در تمام مسیر آن در افغانستان - سد بسته اند و از آب آن بیشتر برای آبیاری سود می برند. اما علت دومی هم وجود دارد و آن روش مدیریت آب در داخل خود ایران است. من هفته گذشته در هامون ها بودم و اطلاع یافتم بیشتر آبی که وارد ایران می شود در حال حاضر به شبکه مخزن "چاه نیمه" انتقال می یابد و بعد برای آشامیدن و کشاورزی به مصرف می رسد. در حالی که این آب می تواند برای ده ها هزار نفر مفید باشد، ساکنان هامون را از رگ حیاتی خود نیز محروم کرده است.
نماینده مقیم برنامه توسعه ملل متحد تصاویری از ۱۷ سال (۱۹۹۷) پیش منطقه هامون و همچنین تصاویری که در سفر خودش به هامون در ابتدای زمستان ۹۲ از این منطقه گرفته بود نشان داد و گفت: نتیجه این فاجعه زیست محیطی - طی دهه گذشته - تخلیه و رها کردن بسیاری از روستاها بوده است. حالا خانه ها زیر شن هایی دفن شده اند که باد آن ها را از بستر خشک شده هامون می آورد. باد در اسکله های پر سر و صدا - بازارهای خالی ماهی - می پیچد و قایق های شکسته، در همه جا پخش و پلا شده اند. اما این مشکل فقط بر ایران تاثیر نمی گذارد.
او عکسی ماهواره ای از توفان های شن و ریزگرد است که از هامون ها سرچشمه می گیرند نشان داد و گفت: امنیت آب، امنیت محیط زیست و امنیت انسانی، همه به هم ارتباط دارند.
لوییس گفت: امنیت انسانی عبارتی است که نخستین بار برنامه توسعه ملل متحد در 1994 به آن توجه کرد. این مفهوم می کوشد امنیت مردم را تضمین کند - نه فقط امنیت کشورها را. در تفکری درباره امنیت که معتقدم باید منسوخ شود، تاکید به طور سنتی بر قدرت نظامی ملی بوده است. اما در این قرن - قرنی که ممکن است محیط زیست ما را بسازد یا ویران سازد - ما، به گفته کوفی عنان، دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، در محاصره "مشکلات بدون مرز" قرار داریم - مشکلاتی که روش ها و رویکردهای "امنیت ملی" برای آن ها راه حلی اساسی ارائه نمی دهند. گاهی اصلا هیچ راه حلی ندارند.
چالش های محیط زیست در ایران
او گفت: در شرایطی که به محیط زیست خود لطمه می زنیم - از جمله در ایران - باید منتظر واکنش متقابل همان محیط زیست باشیم. ایران از جهت قرار داشتن در این موقعیت تنها نیست. و قطعا درخط مقدم کشورهایی نیست که لازم است برای لطمه زدن به این سیاره تاوان بدهند.
لوییس گفت: اما، باید بگوییم ایران با آینده ای داغ تر (خشک تر( مواجه خواهد شد. روش کنونی اداره کردن میراث ملی ایران - به وسیله مردم آن- قابل ادامه و دوام نیست. ایران مانند بسیاری از کشورهای دیگری که دارای منابع طبیعی سرشاری هستند از روشی برای توسعه استفاده کرده که بر منابع تجدید ناپذیر آن فشار آورده - و برای منابع قابل تجدید خود به قدر کافی سرمایه گذاری نکرده است.
او گفت: اگر بخواهیم به صراحت بگوییم: با "محیط زیست" دیگر نمی توان به عنوان موضوع معمولی دیگری در دستور کار ملی برخورد کرد. به این دلیل اجازه بدهید با چند خبر خوب شروع کنم. بعضی از شما ممکن است بدانید که ایران کشوری با یک اصل ویژه - در قانون اساسی خود- است که به حفاظت محیط زیست اختصاص دارد. این اصل، اصل 50 قانون اساسی است، به شرح زیر: در جمهوری اسلامی ایران حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی می شود. از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است."
نماینده مقیم برنامه توسعه سازمان ملل در ایران گفت: اجرای بسیاری از راه حل هایی مانند رشد سبز فراگیر، بازنگری و بررسی هزینه های عمومی، برنامه ریزی اقتصادی و مانند اینها بر اساس چنین اصلی در قانون اساسی باید آسان باشد.اما همچنین گرایشی برای بیگانگان وجود دارد تا ایران را به عنوان کشوری تا حدی یکدست و یکپارچه و نظامی متمرکز ببینند.
او گفت: ماموریت خود من در ایران - طی ده ماه گذشته - مرا به این نتیجه می رساند که وضعیت چند لایه - پیچیده تر است. لذا، اگرچه ممکن است ساده اندیشانه به نظر آید، آنچه - در این زمان - به باور من مورد نیاز است، رهبری شجاعانه از بالا است. و این وضع به تدریج شروع شده است. این نقطه ای است که باید درنگ کنم و - کاملا صمیمانه - بگویم چقدر خوشحالم از این که سخنانی صریح و بی پرده از مسوولان دولت جدید در ایران درباره ضرورت حفاظت محیط زیست می خوانم و می شنوم.
لوییس به سخنان رییس جمهور و مدیران ارشد دولت درباره محیط زیست اشاره کرد: نمونه اول؛ رییس جمهور روحانی علنا از شرایطی که برای دریاچه ارومیه پیش آمده انتقاد کرده است. وی اخیرا گفت "اگر این دریاچه خشک شود این نوع خطر با هیچ خطر دیگر قابل مقایسه نخواهد بود. میلیون ها شهروند مجبور خواهند شد از نواحی اطراف کوچ کنند." رییس جمهوری برای کمک به حل این مشکل شورای عالی آب تشکیل داده تا راه حل هایی پیدا کند. او شخصا ریاست چهار جلسه این شورا را به عهده داشته است. نمونه دوم؛ حمید چیت چیان5، وزیر انرژی از استفاده بی رویه از جریان آب در این دریاچه در سال های اخیر که باعث "فاجعه کنونی" شده، علنا انتقاد کرده است.
او در ادامه گفت: نمونه سوم؛ خانم ابتکار، معاون رییس جمهور و رییس سازمان محیط زیست - وقتی درباره سخنان امروز خود به ایشان گفتم - از من خواست به مخاطبان بگویم دولت ایران می خواهد صدای جامعه مدنی را بشنود و خواهان کمک شما- مردم داخل و خارج از ایران - برای یافتن راه حل برای مشکلات (زیست محیطی) است. نمونه چهارم؛ در زمانی که مسوولان سطح بالای ایران به گونه ای فزاینده از رسانه های اجتماعی استفاده می کنند: رییس جمهور روحانی در 5 دسامبر موضوع زیر را در توییتر به اشتراک گذاشت : "به علت نگرانی از بهداشت عمومی، جلسه ای برای رسیدگی به آلودگی آب و هوا تشکیل شد؛ درخواست از نوآوران و سازمان های غیر دولتی برای ارایه راه حل ها بر مبنای فن آوری های جدید."
هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل متحد در ایران گفت: سازمان ملل متحد درحال انجام کارهای فراوانی با سازمان محیط زیست - سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری - وزارت نیرو و اداره جهاد کشاورزی است. ما انتظار داریم این همکاری ادامه و افزایش یابد. ما راهی طولانی در پیش داریم. اما معتقدم که - به معنی درست کلمه - اکنون داریم در "محیطی مثبت" فعالیت می کنیم. در این شرایط، سازمان ملل آماده همکاری و مشارکت است- و همیشه باید باشد- هرگز خواهان عدم مشارکت و قطع همکاری نیست. و ایران می تواند روی ما حساب کند.
او گفت: آنچه در پی می آید درک من از پنج تهدید زیست محیطی اصلی، که در ایران با آن ها مواجه هستیم و پیشنهادها و ایده هایی کلی در باره چگونگی واکنش به آن ها است؛
آب؛
اولین - و مهم ترین - آب است. ایران به عنوان کشوری خشک یا نیمه خشک طبقه بندی می شود. 7 بیش از یک چهارم همه خاک ایران را دو بیابان خشک و بی حاصل آن تشکیل می دهند. بیشتر الگوهای تغییر آب و هوا پیش بینی می کنند که - در آینده - نواحی خشک حتی خشک تر خواهند شد. این شامل ایران نیز هست جایی که درواقع دو روند متضاد در کار هستند. اولی ذخیره و عرضه آب است.
او سپس دو پیش بینی وضعیت آب و هوا را نشان داد و گفت: به این دو پیش بینی وضع آب و هوا به وسیله LARS-WG 9 برای دوره 2039 - 2010 در مقایسه با دوره پایه 2005 - 1976 نگاه کنید. توجه کنید چگونه کاهش شدید میزان بارندگی (ناحیه وسیع قهوه ای تیره در سمت غرب زاگرس) به سبد نان (انبار غله) ایران لطمه خواهد زد. تغییرات آب و هوا، هوای خشک تری به ایران خواهد آورد. و همچنین هوای داغ تر را می آورد که تبخیر و تعریق را افزایش خواهد داد.
لوییس چنین نتیجه گرفت: ذخیره و عرضه آب کاهش خواهد یافت. ما می دانیم برای مثال سرانه سالانه قابلیت برداشت آب از حداکثر 7 هزار متر مکعب در سال 1956 کاهش یافته و امروز 1900 متر مکعب است و تا سال 2020 به 1300 متر مکعب خواهد رسید. به این دلیل، روند هشدار دهنده برای تنش و فشار آب را دارید. روند دیگر، تقاضای آب است. این روند بی وقفه در جهت مخالف در حرکت است. با روندهای کنونی رشد، پیش بینی شده جمعیت ایران تا سال 2025، به 90 میلیون نفر برسد. با این تعداد برای تامین تقاضای فزاینده خود به 30 میلیارد متر مکعب آب اضافی دیگر در هر سال نیاز خواهیم داشت.
او به سفر خود به مشهد اشاره کرد: اخیرا در مشهد، شهری با اهمیت فراوان برای آرامش روحی و فرهنگی بسیاری از ایرانیان بودم. سطح آب این شهر هر سال بیش از یک متر کاهش می یابد. بسیاری از مردم مشهد می گفتند "جامعه و فرهنگ ما در معرض تهدید است." این شهر 3 میلیون نفری - که هر سال میزبان 20 میلیون زایر است (بیش از حتی خود مکه) سه منبع برای تامین آب خود دارد. آب سطحی کشاف رود، آب زیرزمینی آبگیر کشاف رود و سد دوستی که با آب هریرود تغذیه می شود. میزان آب این سه منبع رو به کاهش است. گزارش ها حاکی است از مارس 2013 به علت تغییر شدید مسیر بالای رودخانه در افغانستان، حتی یک قطره آب از هریرود به سد دوستی نرسیده است. مشابه همین ماجرا را هنگام گفتگو با کشاورزان در شیراز شنیدم. آنان از کاهش شدید سطح آب سخن می گویند "ناچاریم عمق چاه ها را بیشتر کنیم. میزان محصولات کشاورزی ما در حال کاهش است."
لوییس تصاویری از زاینده رود در سال ۱۹۹۷ و اکنون نشان داد که ۱۷ سال پیش پر آب بود و اکنون بیابان شده است و سپس درباره دریاچه ارومیه گفت: اما شاید بارزترین نمونه نگرانی درباره آب، شرایطی است که دارد در دریاچه ارومیه در شمال غربی ایران رخ می دهد. عکس ها نشان می داد دو سوم سطح دریاچه از سال 1997 کاهش یافته است. دو سوم. وقتی دریاچه را از نزدیک دیدم. به کلی حیرت زده شدم. فاجعه آمیز بود. و این فاجعه ای ساخته دست انسان است.
او در توصیف مشاهدات خود از دریاچه ارومیه چند عکس نشان داد و گفت: بستری خشک، خالی، از نمک سفید دیدم. صدای وزش باد می آمد. دیدم باد نمک را به همه جاهایی می برد که تا چند سال پیش دریاچه آب شور زیبایی بود. دیدم باد هوای شور را به زمین های کشاورزی اطراف دریاچه، به همه جا، می برد. نمک به زمین های کشاورزی اطراف دریاچه نیز گسترش یافته و نفوذ کرده است.
هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل متحد گفت: به این ترتیب کشاورزی ارومیه درمعرض خطر است. با به خطر افتادن کشاورزی، معاش مردم در معرض خطر قرار می گیرد. وقتی مردم نتوانند امرار معاش کنند به جای دیگری می روند - همچنان که در گذشته - برای مثال به تعداد صد ها هزار نفر - بر اثر خشک شدن بستر دریای ارال در آسیای مرکزی - مهاجرت کرده اند.ر و آنان به جاهایی می روند که مردم دیگر زندگی می کنند. این باعث تنش می شود. اختلاف به وجود می آورد. گاهی منجر به خشونت می شود.
او گفت: آب بزرگ ترین محدودیت منابع در ایران است. همچنین می گویم بزرگ ترین خطر طولانی مدت ما است. زیرا هنگامی بعضی از این سفره های آبدار غیر قابل استفاده شود، بسیاری از بخش های کشور ممکن است غیر قابل سکونت شود و پیامد ها ویرانگر خواهد بود.
لوییس چند راه حل برای نجات دریاچه ارومیه ارائه کرد: کارشناسان بسیاری که با آنان صحبت کرده ام می گویند لازم است درباره شیوه و رویکرد مدیریت آب در ایران کاملا تجدید نظر شود. آنان چهار اولویت را پیشنهاد می دهند: اول؛ مشارکت: باید همه گروه های ذینفع را در برنامه ریزی اختصاص منابع شرکت دهیم. دوم؛ قیمت گذاری: باید برخورد با آب را به عنوان منبعی رایگان و تمام نشدنی متوقف کنیم. چون کشاورزی بخشی است که بیشترین آب را مصرف می کند - و هدر می دهد - لازم است آب را بهتر قیمت گذاری کنیم.12 یک نوع نظام قیمت گذاری که کارشناسان پیشنهاد می کنند، قیمت گذاری دوگانه است. در این روش قیمت آب بسته به این که برای امرار معاش مصرف شود یا برای تجارت، فرق می کند. سوم؛ حفاظت: لازم است از آب زیرزمینی و سطحی خود بهتر نگهداری و حفاظت کنیم. نخست باید میزان تبخیر، تعریق و اتلاف و همچنین برداشت غیرقانونی کنونی آب را متوقف کنیم. لازمه این کار اجرای بهتر قوانین و سیاست های موجود است. چهارم؛ بهینه سازی استفاده از آب: باید از فن آوری پیشرفته استفاده کنیم. و باید آب را بازیافت کنیم. افزایش تولید کشاورزی باید براثر بالا بردن بازدهی زمین باشد نه ناشی از مصرف آب بیش تر.
او گفت: علم به ما می گوید می توان اجازه داد بیش تر آبی را که وارد ایران می شود همچنان به طور طبیعی به داخل هامون جریان یابد، آن را دوباره پر کند و به اهالی انرژی دوباره ببخشد و در عین حال به قدر کافی در مخازن نگهداری شود. این مشکل را می توان حل کرد.
آسیب دیدگی و فرسایش خاک؛
لوییس تهدید دوم محیط زیست ایران را آسیب دیدگی و فرسایش خاک عنوان کرد و گفت: این از دو منبع می آید : بیابان زایی و جنگل زدایی. دکتر عیسی کلانتر، مشاور ویژه رییس جمهور در زمینه دریاچه ارومیه اخیرا در اطلاعیه ای این سوال را مطرح کرد : " آیا ایران دارد غیر قابل سکونت می شود؟" این پرسشی قوی و به شدت جنجالی است. اما اجازه دهید به شواهد نگاه کنیم. بله، این واقعیت دارد که ناحیه ای وسیع از ایران همواره بیابانی بوده است. اما در این لحظه، این سرعت گسترش بیابان زایی است که نگران کننده و هشداردهنده است.
او گفت: بله، روندهای تغییر آب و هوا عامل بیابان زایی هستند. اما فشار جمعیت - با استفاده بیش از حد از آب - و چرای بی رویه نیز بیابان زایی را تشدید می کنند. برای مثال خاک زراعی ایران با سرعت 20 برابر سریع تر از آنچه تشکیل می شود، از دست می رود. به این دلیل، بر مبنای همه این موارد، پرسش دکتر کلانتری واقعا در مجموع اصلا مبالغه آمیز به نظر نمی آید. خبر واقعا بد این است که درست در زمانی که ایران برای تضمین غذا برای جمعیت بزرگ و در حال افزایش خود نیازمند افزایش تولید است، حاصلخیزی خاک کم تر می شود.
هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل متحد درباره راه های پیشگیری از این چالش هم گفت: با افراد بسیاری صحبت کرده ام که ترکیب راه های زیر را پیشنهاد داده اند؛ لازم است جنگل ها را بیش تر احیا کنیم. لازم است ادغام مدیریت منابع طبیعی را گسترش دهیم و برای پایداری بومی و بوم شناختی برنامه ریزی کنیم. ما به سیاست ها و قوانین محکم تری برای حفاظت منابع آب و زمین نیاز داریم - لازم است قوانین و سیاست های موجود را بهتر اجرا کنیم. آنان می گویند این کارها را انجام دهید و ما به تضمین پایداری طولانی مدت زمین خود کمک خواهیم کرد.
او افزود: ولی ما باید از عواقب آگاه باشیم. مثلا به موضوع چرای بی رویه توجه کنید. اگر از تعداد چهار پایان کم کنیم، این یک راه بدیهی برای کاهش فشارهای مربوط به چرا در چراگاه ها است. اما دامداری منبع امرار معاش کشاورزان - تنها منبع درآمد برای بعضی از ساکنان روستاها- است. تشویق کشاورزان - که از قبل هم فقیر هستند - به کاهش تعداد گله های خود به شدت به آنان لطمه خواهد زد (و اگر مجبور شوند احتمالا سرعت مهاجرت روستاییان افزایش خواهد یافت زیرا افراد بیشتری در جستجوی کار به شهرها خواهند رفت). به این دلیل، به تامین فرصت های دیگر برای امرار معاش پایدار و مستمر برای کشاورزان نیاز داریم تا بتوانند تعداد رمه های خود را بدون لطمه زدن به وضعیت اجتماعی - اقتصادی خود کم کنند.
انرژی؛
لوییس در ادامه، سومین چالش زیست محیطی ایران را انرژی دانست و گفت: امنیت انسانی سیاره ما و خاورمیانه و ایران، در نهایت به انجام اقداماتی مهم - در زمینه توانایی نوع بشر برای کاهش میزان تولید گازهای گلخانه ای خود بستگی خواهد داشت. به این دلیل، ایران باید نقش خود را در کاهش انتشار این گازها ایفا کند. در حال حاضر، مصرف انرژی و میزان سرانه تولید دی اکسید کربن (CO2 ) ایران از جمله بالاترین ها در جهان است.
او گفت: این امر به افزایش جمعیت ایران - آرزوهای درست و قانونی آن در زمینه توسعه - و ذخایر نفت و گاز طبیعی فراوان آن مربوط می شود. اما از یارانه قیمت سوخت نیز ناشی می شود که باعث شده است قیمت انرژی بسیار اندک باشد. این یارانه ها هدف های اجتماعی مهمی دارند. و مناسب است در اینجا گفته شود طی سه دهه گذشته دولت ایران کاری عظیم در زمینه حمایت از توسعه انسانی مانند افزایش میانگین طول عمر، گسترش آموزش و پرورش، افزایش درآمدها منهای مالیات، انجام داده است. برق رسانی و انرژی ارزان به این توسعه انسانی به شدت کمک کرده اند. اما خود دولت تایید کرده است که یارانه ها به شکل کنونی آن ها - مشوق اتلاف منابع است و عدم کارآیی را تشویق می کنند و تاثیر فراوانی در تولید دی اکسید کربن دارند.
لوییس افزود: خلاصه این که، بخش انرژی ایران اکنون به کلی به سوخت های فسیلی متکی است به این دلیل، ایران برای کربن زدایی از اقتصاد خود باید بهینه سازی و کارآیی انرژی را در شبکه های مصرف مسکونی، صنعتی، حمل و نقل و شهری بهتر کند . این انتخابی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای است. اگر انرژی را به درستی مصرف کنیم منافع اقتصادی نیز خواهیم داشت.برای مثال کاهش سوزاندن گازها (چاه های نفت) نمونه ای دیگری از این دست راه حل ها است.
به گفته هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل متحد، ایران باید سهم انرژی خورشیدی، بادی، آبی و ژئوترمال (انرژی زمین گرمایی) را در ترکیب انرژی تولیدی خود افزایش دهد. برای مثال، به علت تابش فراوان نور خورشید، برآورد شده است که از لحاظ نظری فقط 100 کیلومتر مربع از وسعت ایران - اگر برای انرژی خورشیدی تجهیزومهار شود - می تواند انرژی کافی برای تامین کل نیازهای انرژی کشور را تولید کند.
آلودگی هوا؛
لوییس مشکل چهارم محیط زیست ایران را آلودگی هوای شهرهای بزرگ دانست و گفت: در میان همه مسایل مربوط به محیط زیست ایران، تاثیر آلودگی هوا بر کیفیت زندگی احتمالا آنی ترین - و ملموس - و مشهود ترین - تهدید است. آمار به ما می گوید شهر های ایران از جمله آلوده ترین شهر های جهان هستند. بیشتر ما از وضعیت تهران خبر داریم. اما با ارزیابی سازمان جهانی بهداشت سه شهر ایران یعنی اهواز، کرمانشاه و سنندج در شرایطی حتی بدتر از تهران قرار دارند. سازمان جهانی بهداشت می گوید این سه شهر از جمله ده شهر آلوده دنیا هستند. خود دولت، اراک و اصفهان را به این فهرست افزوده است. تهران، پایتخت ما، چنان آلوده شده است که چند هفته پیش، مجلس به بررسی پیشنهادی برای انتقال پایتخت به جایی دیگر - جایی با آلودگی کم تر - با جمعیت کم تر - با زلزله خیزی کم تر - رای داد.
او گفت: علاوه بر این، طی حدود هفت سال گذشته -تهدیدی جدید و آنی از آن سوی مرزهای غربی ایران شروع شده است. منظورم توفان ریزگردها است - چیزی که در خارج از منطقه چندان شناخته شده نیست. عامل این توفان ها ذرات کوچک غبار - بیشتر از منطقه ای خشک شده در عراق است - که به داخل ایران وزیده می شود. اینجا تصویری دقیقا از یک مکان در اهواز - با و بدون توفان ریزگرد - است.
به گفته هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل متحد در ایران این توفان ها به اقتصاد ایران - به ویژه کشاورزی (مثلا تولید عسل) و حمل و نقل آن لطمه می زند. بهداشت و سلامت عمومی ایران را ضعیف می کند ( با تاثیراتی تا حد تعطیلی مرتب مدارس) نظام زیستی ایران - به ویژه جنگل های بلوط در رشته کوه زاگرس را تهدید می کند. و به رابطه با همسایگان غربی ایران لطمه می زند.
او درباره راه حل این معضل هم گفن: راه حل این مشکلات مربوط به آلودگی هوا باید شامل چهار چیز باشد: قیمت گذاری انرژی؛ (2) برخورد با انتشار گاز از لوله اگزوز خودروها؛ (3) اجرای سیاست ها و (4) همکاری منطقه ای در زمینه توفان ریزگردها.
لوییس گفت: درنهایت، مطلبی درباره تاثیر تحریم ها بر آلودگی هوا. تحریم واردات سوخت به ایران به تولید بنزین داخلی - با کیفیت نازل تر - و بنابراین آلاینده تر از بنزین بسیاری از کشورهای دیگر متکی شود. 20 در تحلیل نهایی، ما به بهبود کیفیت سوخت مورد استفاده خود - به ویژه بنزین - نیاز داریم. و مشتاقانه منتظر نتیجه روحیه مثبتی هستیم که در ژنو شاهد هستیم و امید روزی را داریم که انتقال فن آوری لازم برای توسعه انرژی های تجدید پذیر نیز به سهو لت ممکن شود.
خسارت تنوع زیستی
او آخرین تهدید زیست محیطی برای را خسارات وارده از نظر تنوع زیستی و موضوع مهم کاهش انواع و گونه ها در کشور دانست.
نظر شما