به گزارش خبرگزاری مهر، گزارشی از نشست بررسی رویکردهای مختلف در الهیات تطبیقی و گفتگوی ادیان در پی آمده است:
تاریخچه این دانش را برخی از اندیشمندان در غرب تا یونان و رومیان باستان به عقب بازگرداندهاند و اندیشههای هرودوت مورّخ را در ذکر مقایسهای ادیان یونانی و غیریونانی یک نمونه مهم و بدیع از این تطبیقگرایی دانستهاند و یا از مکالمه معروف سیسرون تحت عنوان «در ماهیت خدایان» (که در آن به الهیات رواقی و اپیکوری و افلاطونی یکجا پرداخته بود)؛ به عنوان مشهورترین اثر الهیات تطبیقی در جهان باستان یاد کردهاند و نیز در مشرق این تاریخ را بسی قدیمیتر دانسته و آن را در آثار بجا مانده از فلاسفه هند در حدود شش يا هفت قرن پيش از ميلاد مسيح (کتاب پرسشهاي مليندا Milinda Panha) نیز بازگرداندهاند.
اما حقیقت این است که این رشته علمی به صورت آکادمیک و در معنای جدید آن عمری بیش از ۲۰ سال ندارد و بیشتر نزد الهیدانان انگلیسی زبان (انگلیسی و آمریکایی) مطرح شد. البته به گونههای بسیار مختلف و متنوعی که جمع بین آنها تقریباً غیرممکن است. این رشته علمی به تازگی به محافل آکادمیک اروپا به ویژه آلمان نیز کشیده شده است. درباره سابقه نشو و نمای این علم و همچنین ضرورت آن سخن بسیار گفته شده است که به جهت اختصار فعلاً از آن صرف نظر میشود.
برخی از تعریفها:
- الهیات تطبیقی همان الهیات ادیان (در مقابل الهیات دین خاص) است
- الهیات تطبیقی یعنی تجزیه و تحلیل نظامهای گوناگون الهیاتی در ادیان مختلف (ذیل الهیات طبیعی)
- الهیات تطبیقی یعنی صرف مقایسه باورها و سنتهای مختلف ادیان بر اساس روشهای مختلف
- نوعی الهیات که گاه «الهیات جهانی» یا «الهیات جامع » نامیده میشود که به بررسی نه یک سنت دینی، بلکه دو یا چند سنت دینی پرداخته، آنها را بر پایه مبانی الهیاتیشان با یکدیگر مقایسه میکند.
- الهیات تطبیقی مطالعه عمیق درباب اختلافات ادیان و سنتهای دینی و روابط بین آنها به صورت غیرهنجاری
- الهیات تطبیقی بررسی توصیفی ـ تاریخی ادیان بر اساس روش هرمنوتیکی
- الهیات تطبیقی تابعی است از پلورالیسم دینی که سعی در پاسخ به مسائل گستردهتر مربوط به فرهنگ، جامعه، علم و انواع نگرانی های عملی دارد (دارای دو بُعد نظری و عملی)
- الهیات تطبیقی صُوَر تاریخی ادیان را تجزیه و تحلیل میکند (جزئی از علم تاریخ ادیان) - ماکس مولر
- الهیات تطبیقی نوعی الهیات طبیعی(عقلی) است در بستر تطبیق و تأویل - نیکولا کوزایی
- الهیات تطبیقی یعنی کشف یک سنت مشترک و جاری در ادیان - برونو ، فیچینو
- الهیات تطبیقی همان الهیات دیالکتیکی است که به بافت تطور ادیان در ارتباط با یکدیگر میپردازد
- الهیات تطبیقی یعنی گفتمان هایی که در موضوع واحد از سوی ادیان مطرح میگردد با زبان، ساختار و روش الهیاتی خود آن ادیان – فون اشتوش
این موارد نمونههایی از تعاریفی است که برای این شاخه علمی از دین پژوهی معاصر بیان شده است. با توجه به این تعریفها دانسته میشود که اگرچه در بادی امر شناخت این رشته، سهل و واضح به نظر میرسد اما حقیقت چیز دیگری است و عمق اختلاف نظر در این مسأله کار را دشوار مینماید. برخی از اندیشمندان معاصر در این باره مینویسد: «الهیات تطبیقی یک رشته نوظهور است که در باب رهیافت و روش و نیز نتایج آن هنوز هیچ اتفاق نظری وجود ندارد و شاید همین ابهام در هویت این رشته است که سبب شده گاهی آن را با دین پژوهی و زمانی با فلسفه دین و یا برخی رشته های دیگر درآمیزند و یا بنا بر تلقی رایج از الهیات که دانشی هنجاری و مدافعهگرانه است، آن را رشتهای هنجاری و درون دینی و مبتنی بر پیشفرضهای خاص بپندارند.»
رویکردهای مختلف به الهیات تطبیقی
از آن جهت که رویکردها و روشها معمولاً بر اساس اهداف و اغراض سامان مییابند لازم بود که پیش از بحث از رویکردها به غایات میپرداختیم اما به جهت اختصار از آن صرف نظر نموده و صرفاً به صورت کوتاه، اشارهای به برخی از مهمترین رویکردها مینماییم. نکته قابل توجه اینکه، ذکر جداگانه این رویکردها، به معنای تمایز قطعی و غیرقابل جمع آنها نیست بلکه گاه برخی اندیشمندان این رشته علمی از دو یا چند روش به صورت تلفیقی و همزمان بهره میگیرند.
۱. رویکرد توصیفی یا توصیفی- تحلیلی
در رویکرد توصیفی فقط به ذکر مدعیات مشترک و خاص ادیان بسنده میشود و بدین وسیله تبیین یا تفسیر ادیان درباره حوزه معتقدات و یا آداب عملی مورد دقت قرار میگیرد. البته ملتزمان به این روش مانند سیگال معتقدند که این «توصیف باید بگونهای باشد که گویی مردمان دیگری روی زمین وجود ندارند.»
و به همین جهت گاه تعبیر میشود: comparative theology as learning to see
اما در رهیافت توصیفی-تحلیلی سعی بر آن است که نظامهای اعتقادی به صورت دقیقتری با یکدیگر مقایسه گردد. در این رهیافت که معمولاً با نگرش تاریخی نیز ضمیمه میشود تا حد ممکن ربط و نسبت و سیر تطوری ادیان نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
۲. رویکرد پدیدارشناختی
اندیشمندان این رشته علمی پدیدارشناسی را گفتمانی تحلیلی درباره هرچیزی که بر آگاهی پدیدار میشود و اشاره به چیزی در ورای خود دارد دانستهاند. در این نگرش پدیدارها بازنمودهایی (presentations) و نشانههایی از ابژههای درونی (انفسی) یا بیرونی هستند. این گروه غالباً از بحثهای بیپایان پیشینی نهی مینمایند و سعی در کشف فهم ویژگیهای لازم و کافی در یک باور یا عمل دینی دارند تا بر تبیین ماهیت اصلی آن قدرت یابند؛ سپس به کشف همان کنشهای آگاهانه در سنتهای دیگر میپردازند. از نظر آنان «به هرحال مقایسه یک منبع است و منابع بهتری فعلا موجود نیست.» این روش را در الهیات نخستین بار به اندیشههای رودولف اوتو نسبت میدهند؛ البته رشد و نمو آن را باید در پیروان هلندی این مکتب مانند واردنبورخ یا شانتپی جستجو کرد.
۳. رویکرد تعمیم دهنده(totalizing)
از نظر این گروه مهم این است که ما با بررسی مسائل اصلی الهیاتی در زمینه تعدد ادیان بتوانیم در ظهور یک فرهنگ جهانی دینی حرکت نماییم. البته این به معنای این نیست که متکلّم بپذیرد همه سنن دینی سرانجام یکی هستند بلکه تلاشی است به سوی درک عمیق یک تحول. به عنوان مثال سنت باطنی به عنوان یک سنت مشترک و جاری در همه ادیان عصر قدیم و جدید قابل طرح و بررسی است.
الگوهای فرهنگ - به گفته روت بندیکت نمیتوان ویژگی آنها را از عرصه های تجربی جدا کرد و آن را به تنهایی با ویژگی مشابهی در یک فرهنگ دیگر مقایسه کرد زیرا بافت ها و یژگی ها را به شیوهای متفاوت عرضه میکنند.
۴. رویکرد هرمنوتیکی
ادعا بر این است که این روش میتواند در الهیات ربط و پیوندی انتقادی و متقابل بین دو تفسیر متمایز اما مرتبط برقرار سازد (یعنی تفسیری از سنت و تفسیری از موقعیت). بر این پایه که تعبیر و تفسیر معصومانه و سنت بیابهام وجود ندارد که ضامن تحقق یقین باشد. از این رو طرفداران این روش معتقدند که الهیات تطبیقی مبتنی بر «تأویل انتقادی و شک و شبهه» است. چراکه به تعبیر ماکس وبر انسانها موجوداتی تفسیری (hermeneutics beings) هستند معلّق در تارهای معنا که خودشان آنها را بافتهاند.
در این نگرش مدعا این است که براساس اصول و روشهای هرمنوتیک(مانند دور هرمنوتیکی) میتوان به فهم تطبیقی از ادیان دست یافت و حتی به عمق بافتهای مبهم ادیان نفوذ کرد.
گفتگوی ادیان
چنانکه گذشت برخی گفتگوی ادیان را یک رویکرد به الهیات تطبیقی و برخی آن را محوری ترین عنصر این علم و برخی آن یک روش مهم در آن تلقی کردهاند. شکی نیست که تعهد گفت و شنودی با سنن دینی میتواند فهم آن سنت دینی را ارتقا بخشد. این دیالوگ منطق خاص خود را دارد. برخی از هرمنوتیکی ها از آن جهت که دیالوگ را روش فهم میدانند بر این نکته تأکید میکنند که هر متن و هر سنت را باید در این چارچوب فهمید چراکه هر سنت در بافت زبانی و معنایی خاص به خود شکل میگیرد. حال اگر پایه مقایسه نیز به آن افزوده شود عمق فهم در اثر به وجود آمدن سوالات جدید بیشتر میشود. به تعبیر برخی از اندیشمندان شناختی: «مقایسه جنبه گریز ناپذیر تعقل است».(روانشناسیشناخت)
البته این گفتگوها در گذشته نیز میان اندیشوران به جهت آموختن، انتقال فرهنگ و دانش و گاهی به جهت ردیه نویسی نیز صورت میگرفت اما امروز نوع دیگر از آن یعنی «گفتگوي مثبت و دوستانه براي تفاهم و درک متقابل» ضرورت علمی و عملی یافته است. اساس این شیوه نفی سخن گفتن در غیاب یکدیگر بلکه سخن گفتن با یکدیگر بر اساس اصول نظری و عملی دیالوگ فزاینده است.
نقد روشها و بنیانهای فکری
برخی غایات ایجابی این رشته عبارتند از:
- موجب ارزیابیهای دقیق و تطبیقی متکلم از سنت دینی خود و سایر ادیان میگردد. (بازنگری همبستگیها)
- نوعی خودشناسی فکری فرهنگی از منظرهای مختلف را به بار میآورد.(خویشتن یابی انتقادی)
- اندیشه همدلانه و ارتباط مسالمت آمیز ادیان را موجب میشود.(همزیستی تکثرگرا) و ...
اما نکاتی قابل تأمل نیز وجود دارد که براساس آنها باید به این واقعیت و ضروت علمی توجه نمود.
- نخست توجه به واژه «ادیان» و استعمال آن در دوران مدرن است. علیرغم تردیدهای فراوان در ابهام این واژه سؤالی که به ذهن میرسد این است که آیا مطالعه تطبیقی ادیان به معنای وسیع آن ممکن است؟ یا اینکه به عنوان مثال این طرح را باید به گونهای اخص مانند ادیان ابراهیمی مطرح نمود.
- برخی مانند هوبارت این اشکال را این گونه بیان کردهاند که درباره چیزهایی که مقایسه میشوند این پیش داوری وجود دارد که آنها شبیه یکدیگر هستند درحالیکه هیچ معیاری برای همترازی آنها ارائه نشده است. و یا به تعبیر برخی دیگر مقایسه به خودی خود و ذاتا رفتارها و باورها را از بافت معنادارشان خارج میکند وبدین ترتیب آنها را کاملا تحریف میکند
- غایات این رشته علمی و استلزامات آن نیز باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد. چراکه برخی از اندیشمندان مانند پل راسکو معتقدند که تمامی روشهای الهیات مقایسهای مدرن مبتنی بر نوع اومانیسم است. و یا به نظر او به دنبال یک فهم کلنگر نسبت به انسان در تمام جوامع میباشد.
- و یا برخی مدعیاتی از این دست که: روشنفکران بر این باورند که الهیات تطبیقی یعنی دعوت به این که متکلمان باید در همه سنتها خطر کنند.
- آنچه در گفتگو نیکو است متابعت از شیوه همدلانه است و نه منفعلانه.
- هیچ عالم دینی منکر این معنا نیست که دین و ویژگیهای فرهنگی را نباید از بافت معنادارش خارج کرد اما این به معنای آن نیست که نوعی فهم خودساخته و یا مقولات خارجی را بر آن تحمیل کنیم.
- علاوه بر اینکه بسیاری از اشکالات معرفت شناختی و روشی نیز بر این رویکردها وارد است به عنوان مثال پدیدارشناسی فلسفی و دینی پس از آنکه در نیمه قرن بیستم به اوج خود رسید مورد نقدهای بسیاری توسط اندیشمندان قرار گرفت. هایدگر از جدیترین منتقدین هوسرل است و دریدا هر دو را به شدت نقد نمود.
- و موارد بسیار دیگر ...
نظر شما