خبرگزاری مهر : اتو ری هاگل می گوید: «گاهی شما می برید، گاهی دیگران می بازند».
چهارشنبه ۲۷ جون، کازان آرنا؛ ثانیه ها بی رحمانه می گذشتند؛ ۹۰ دقیقه تمام شده بود. داور چهارم تابلو را بالای سرش برد: ۹ دقیقه وقت اضافه؛ ۹ دقیقه تا رستگاری- ۹ دقیقه تا فرار از یک ویرانی- برای یک گل، فقط یک گل؛ اما آنچه که در این زمان انتظار «لو» و پسرانش را می کشید نوید طلوع را نمی داد؛ غروب چهارشنبه برای ژرمن ها غروب ماند؛ تاریکی، در راه بود. آن ها نیز گرفتار همان سندروم مخوف شده بودند، همانی که قهرمان ها را از پای در می آورد. همانی که با لرزه خطابش می کردند: «سندروم قهرمان ها».
در چهار دوره اخیر، سه تیمی که در دور قبل، قهرمان جهانی می شدند، در دور بعد، از صعود از گروهشان باز می ماندند (فرانسه، ایتالیا، اسپانیا) دو تیم از این سه تیم (فرانسه، اسپانیا) در اعماق جدول غرق شده بودند و جالب آنکه دوتای آنها (ایتالیا،اسپانیا) با سرمربی که آنها را در دور قبل قهرمان می کرد، در مرحله گروهیشان حذف می شدند.
در این دوره (۲۰۱۸)، آلمان نیز به جمع نفرین شدگان پیوست. به نظر می رسد پس از ۸۰ سال (درسال ۱۹۳۸ تحت هدایت سپ هربرگر) زمان بار دیگر برای «مانشافت» تکرار می شد. این بار به رهبری یوآخیم لو که پس از حذف از جام جهانی گفت: «اقدامات گسترده و تغییرات روشنی لازم اند که ما باید در مورد چگونگی انجام این کار صحبت کنیم» . گویی حتی جمله ها نیز بعد از ۱۴ سال تکرار می شدند.
سقوط ژرمن ها از کجا شروع شد
ظاهرا ماجرای سقوط «ژرمن ها» از تابستان ۲۰۱۴ شروع می شد، از همان روزی که آنها قهرمان جهان شدند. در جایی که آرسن ونگر گفت: «قهرمان شدن کار دشواری نیست، این قهرمان ماندن است که دشوار است.» می توان انگاره ونگر را با جمله فرگوسن گره زد که راز قهرمان ماندن را اینگونه بازگو کرده بود: «برای اینکه شما بخواهید همیشه در بالاترین سطح باشید، لازم هست که خود را به روز کنید.» سوال کلیدی برای «لو» و تیمش در ژرفنای اندیشه «فرگی» نهفته... آیا آنها نیز به روز شده بودند؟
اگرچه آنها در نیمه نهایی «یورو» حضور داشتند و در تابستان سال بعد با تیم دومشان قهرمان جام کنفدراسیون ها شدند، اما زنگ خطر برای «لو و پسرانش» در سپتامپر ۲۰۱۷ به صدا در آمد. سالی که آنها در بازی های دوستانه شان نمایش درخشانی نداشتند و نتایج قابل قبولی هم نگرفتند. مساوی با انگلستان، فرانسه، اسپانیا و شکست مقابل برزیل و اتریش، همچنین پیروزی خفیف دو بر یک برابر عربستان سعودی، گواه این مسئله بود.
انگار انتخاب های مربی در کنار تغییرات تاکتیکی ژولیده اش عرصه را برای آلمان ها تنگ تر می کرد. صحبت های مت هوملز پس از شکست از مکزیک پژواکی از حال بیمار ژرمن ها در یک سال اخیر بود: « مکزیک سزاوار پیرزی بود. در اغلب زمان پوشش ما خوب نبود. بارها و بارها فقط من و جروم به عقب می آمدیم. ما هشدار را چند روز پیش دریافت کرده بودیم چرا که در این بازی هم دقیقا مثل بازی با عربستان بازی کردیم، منتها مقابل تیمی بهتر. به همین دلیل نیمه اول مانند آن بازی بود، و به طور قطع مکزیک سزاوار پیروزی در این بازی بود.»
ولی این پایان داستان نبود. آشفتگی های آلمان در دوبازی بعد نیز عیان تر هم شد. یوآخیم لو در بازی دوم برابر سوئد با چهار تغییر تیمش را وارد میدان کرد. در بازی که به لطف داور و پای هنرمند تونی کروس در واپسین ثانیه ها، نتیجه مساوی را با پیروزی عوض کردند. پیام تلخ این بازی مصدومیت سباستین رودی و نمایش ضعیف گوندوغان به جای او، بود.
بازی بعد از آن هم تلخ تر دوباره سامی خدیرا و شلختگی های تاکتیکی یوآخیم لو در راه بودند. در بازی سوم، «لو» تیمش را با پنج تغییر به زمین فرستاد. بازگشت «اوزیل نا» آماده و «خدیرا»ی افت کرده به ترکیب اصلی و از آن حیرت انگیزتر حضور «گروتزکا» در شروع بازی اما نه به عنوان هافبک باکس تو باکس بلکه در نقش وینگر سمت راست و انتخاب گروتزکا در آن پست و ضعف قدرت تهاجمی «مانشافت*» بار دیگر انگشت اتهام را سمت لو روانه کرد. این بار اما موضوع نقدها خط زدن ستاره جوان منچسترسیتی از لیست ۲۳ نفره بود. اگر چه برانتی که به جای او انتخاب شد از معدود خوب های آلمان در این جام بود، اما شاید حضور سانه و برانت با یکدیگر، روح تازه ای را به جان خط حمله تیم می دمید.
طبق گفته وی او سانه را تنها به دلیل کم تجربگی در بازی های ملی و عدم تعادل در پست های تیم، رهسپار روسیه نمی کرد، بلی، گویا لو هم به روز نشده بود. او هنوز هم به بازیکن های قدیمی تیمش که توانسته بود جام جهانی پیشین را با آن ها فتح کند اعتماد داشت. اما پاره ای از اوقات در زندگی اعتماد می تواند به مثابه تیغه دولبه باشد: یا شما را به عرش و یا به فرش می برد؛ و برای لو عرشی در کار نبود. عدم دعوت از جوان هایی چون برادران بندر، کریستوف کرامر و امره جان می توانست به تیم لطمه بزند، که زد. ماریو گومز پابه سن گذاشته تنها به خاطر تجربه خوبش به جای واگنر جوان و پرانگیزه انتخاب شد. گوندوغان، بواتنگ و دیگر هم قطارانش کیفیت گذشته را نداشتند و حتی مولر هم دیگر مولر نبود. اما انتخاب بحث برانگیز دیگر لو، مانوئل نویر بود. حتی اگر مانوئل نویر هم باشید اما یک فصل بازی نکنید، می بایست با تردید به شما نگریست اما لو، نویر را نیز به ترتشتگن ترجیح داد. به دروازه بان جوانی که فصل درخشانی را در بارسلونا پشت سر گذاشته بود و عنوان دومین دروازه بان شوت گیر اروپا را در این فصل با خود یدک می کشید. به انضمام این ها، آلمان ها در جریان بازی هم بی برنامه به نظر می رسیدند. آنطور که مت هوملز می گفت، آنها فقط به دنبال مالکیت توپ بودند و همین مسئله سبب شده بود که فاقد تسلط بر بازی و روند آن شوند، آنچه که سرمربی تیم بعد از حذف به آن اذعان کرد.
اما تمام مشکلات این تیم در ابعاد فنی و مستطیل سبز خلاصه نمی شد. آن ها گرفتار مرضی به نام «هوبریس» شده بودند. مرضی که یونانیان باستان اعتقاد داشتند که خردمندان را گرفتار خویش می کند، آن هم به سبب تکبر. بلی گویا تکبر مهمان تفکر و ساق های ژرمن ها شده بود و یکی از دلایل سقوط آنها.
اگرچه تلاش رسانه های آلمانی متمرکز ماندن بر شعار «در کنار هم بودن » بود، اما آنچه که بیشتر از سایرین توجه آنها را جلب می کرد شعار غرور برانگیز مرسدس بنز(اسپانسر تیم ملی فوتبال آلمان) بود که می گفت: « بهترین ها هرگز استراحت نمی کنند » در همین باب صحبت های معاون رئیس بازاریاب کمپانی مرسدس بنز(دکترجنس تیمر)، پیش از آغاز جام جهانی نشان از غره شدن به تیمشان را می داد: « به حرکت کردن ادامه بده، بجنگ و به دستاوردهای قبلی ات قناعت نکن. این همان چیزی هست که پایه و اساس ما و تیم ماست.» او ادامه می دهد: « این میل و نگرش همان چیزی است که ما را به سوی پنجمین ستاره هدایت می کند. و این جاه طلبی سبب رشد و ماندن در بهترین سطح و حتی بالاتر از آن هم می شود؛ بنابراین نام کمپین ما این است: بهترین ها هرگز استراحت نمی کنند.»
در کنار اینها، حاشیه هایی که پیش از تورنمنت حواشی اوزیل و گوندوغان به واسطه عکسهایشان با اردوغان(رئیس جمهور ترکیه) می چرخید، خلا رهبر، فقدان روح جمعی و عدم هماهنگی در تیم که محسوس بود، قهرمانی چندباره بایرن مونیخ در لیگی که با طعنه آن را «بایرن لیگا» خطاب می کنند و نمایش ضعیف تیم های آلمانی در رقابت های اروپایی از دیگر دلایلی است که ماحصل این شد که چنین واژه های تلخی از زبان روزنامه برلینر کوریر فردای شکستشان برابرکره جنوبی بیان شود: «همه این ها مثل قصه پری ها از یک افسانه شروع شد. ما تصور می کردیم که مهمانی هرگز تمام نخواهد شد. اما دیروز متوجه شدیم که این افسانه تمام شده است. یک بازی مثل مراسم خاکسپاری که کل آلمان را در شوک فرو برد.»
رویای فتح دوباره جام جهانی برای ژرمن ها، چهار سال دیگر به تعویق افتاد و سال ۲۰۱۸ برای آن ها، به صف ننگین ۱۹۷۸ و ۱۹۸۲ پیوست تا لکه سیاه دیگری بر سینه پرفروغ تاریخ فوتبال این سرزمین خالکوبی شود. گویی بار دیگر فریادهای پرشور کِنِت وولستن هولم_ گزارشگر انگلیسی در هنگام گل پایانی انگلستان در فینال جام جهانی ۱۹۶۶ مقابل آلمان _ در گوش هایمان طنین می انداخت که : «عده ای که در زمین بازی می کنند، فکر می کنند که همه چیز تمام است. اکنون تمام است»! حال وقتش رسیده که پسران سرزمین «گوته» و «گوتنبرگ» از این رویای بدل به کابوس شده بیدار شوند تا چهار سال دیگر این بار، با همان جمله اتو ری هاگل، با کمی تغییر بگویند: گاهی شما می برید، گاهی دیگران می بازند.
نظر شما