به گزارش خبرنگار مهر، روزنامه سازندگی در ویژهنامه آدینه مقاله ای از محمد قوچانی چاپ کرده است درباره سید جواد طباطبایی و در آن آقای قوچانی نوشته است چگونه «سید جواد طباطبایی با تاویل آرای هگل توانست تفاسیر مارکسیستی و فاشیستی را از هگل رد کند و ناسیونال لیبرالیسم را بر جای ناسیونال سوسیالیسم بنشاند.»
سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی در نقد این اعتقاد محمد قوچانی نوشته است:
این تحریف بنیادین آراء طباطبایی است، زیرا در کتاب "ملاحظات درباره دانشگاه" طباطبایی به شدت فاصله خود از ناسیونالیسم و ملی گرایی را گوشزد می کند و مشخص است که برخی به دنبال تحریف نظام مند آراء طباطبایی برای "چرخش های" خویش هستند.
در "ملاحظات" طباطبایی آشکارا می گوید که رویکرد او ناسیونالیسم نیست و رویکرد خویش را "وحدتِ وحدتِ در کثرت" (۱۳۹۸. ۴۴) است و این نظر با رویکرد ناسیونالیسم باستانگرای "سازندگی" همخوانی ندارد. زیرا طباطبایی می گوید وحدتِ وحدتِ در کثرت او با ملی گرایی هیچ نسبتی ندارد زیرا ملی گرایی "یک ایدئولوژی مبتنی ... بر مفهوم ملت واحد در وحدتِ بدون تکثر و برتری قومی است" (۱۳۹۸. ۴۴) در حالی که رویکرد طباطبایی به عنوان یک آذربایجانی که زبان مادریش ترکی است نمی تواند همخوان با این خوانش سرکوبگر باشد.
او در "ملاحظات" می گوید به خلاف آن چه مدعیان گفته اند نظر من ربطی به ملی گرایی ندارد بل نظرم مبتنی بر "وحدتِ وحدتِ در کثرتِ همه ی وجوه فرهنگ ایران بزرگ است" (۱۳۹۸. ۴۴). فرهنگ ایران بزرگ بدون تکثرهای دینی و تنوع های مذهبی و کثرت های زبانی و و و قابل فهم نیست و این خطی نیست که قوچانی و سازندگی و فرهنگ امروز ... به دنبال آن هستند.
خوانش "ملاحظات" به وضوح نشان می دهد که قوچانی و شرکاء به دنبال مصادره به مطلوب کردن نگاه طباطبایی هستند و این پروژه باید نقد گردد. البته پرسشی که اینجا می توان مطرح کرد این است که این سبک از چرخش چه نسبتی با "وضع کنونی سیاست" در ایران دارد؟ به نظر من چرخش های جریان های سیاسی ربط وثیقی با "تزلزل امر سیاسی" دارد که در این "سقوط امر سیاسی" هر دو کلان گفتمان اصلاحات و اصولگرایی نقش اساسی داشته اند که پیامد اصلی آن "بی تفاوتی مردم" به دورنماهای ترسیم شده توسط هر دو کلان روایت چپ و راست می باشد.
حال تلاش جریان ترسیم شده در "سازندگی و نشریات زنجیره ای آنها" در مصادره به مطلوب کردن "اندیشه طباطبایی" ریشه در "گذر از پارادایم اسلامگرایی" دارد و در جستجوی "آرمانشهر" دیگری است. اما چون پایه های نظری مستحکمی ندارند با تغییر موسم ها ایسم های این جریان ها نیز تغییر می کند. به عنوان مثال، یک روز مدافع روشنفکری دینی می شوند و در فصلی دیگر به دنبال لیبرالیسم می روند و سپس در موسمی دیگر به سوی "ناسیونال لیبرالیسم" می شتابند و دور نیست که فردا سخن از "ناسیونال سوسیالیسم" نیز برنند که همان "نازیسم و فاشیسم" می باشد. این چرخش های ناموزون به این دلیل رخ می دهند که "هومو ژورنالیست" (انسان خبرنگار) جایگزین "هومو آکادمیک" (انسان دانشگاهی) شده است و تلاش بیهوده می کند تا خود را زعیم قوم جای بزند.
نظر شما