خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: ششمین پویش کتابگردی روز پنجشنبه ۳۰ آبان با حضور احمد مسجد جامعی و محمدجواد حقشناس، دو عضو شورای شهر تهران، نیکنام حسینی پور، مدیرعامل خانه کتاب و همچنین بسیاری از کارکنان خانه کتاب و خبرنگاران در تهران برگزار شد.
مسجدجامعی و همراهانش ابتدا به دفتر نشر معارف انقلاب در نیاوران رفتند و در آنجا با مدیرمسئول این انتشارات یعنی محسن هاشمی رفسنجانی، رییس شورای شهر تهران دیدار کردند. در ادامه این گروه از کتابفروشیهای منطقه ۲ بازدید کرده و بعد به مرکز شهر آمدند و از برخی کتابفروشیهای خیابان انقلاب و خیابان کریمخان بازدید کردند. آنها همچنین به کتابفروشی نشر آموت در بلوار مرزداران هم سری زدند.
پیش از هرچیز ذکر یک نکته ضروریاست؛ نیکنام حسینی پور از ابتدای حضور خود در سمت مدیرعاملی خانه کتاب تلاش کرد تا با سفر به استانهایی چون ایلام، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان، خراسان شمالی و... که معمولا نه برخوردار از بودجههای فرهنگی هستند و نه جایی در رسانههای مطرح دارند، تصویری از وضعیت فعلی این استانها مخابره کند. کاش که او در روز کتابگردی نیز به یکی از استانهای محروم کشور میرفت و از کتابفروشیهای آن استان بازدید میکرد. به عنوان مثال اگر مدیرعامل خانه کتاب به استان سیستان و بلوچستان و شهری مثل زابل سفر میکرد، شاید به واسطه حضور او خبری از وضعیت کتابفروشیهای زابل مخابره میشد.
کتابگردی و کتابگردان
پویش کتابگردی به ابتکار احمد مسجدجامعی شکل گرفت و هدف از آن توجه به کتابفروشیهای محلی و حمایت از آنها برای ادامه کارشان بود. مسجدجامعی به واسطه سالها حضور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بسیاری از اهالی قلم و نشر آشناست و سابقه رفاقت دیرین با آنها دارد و از مشکلات آنها بویژه در این سالها باخبر است. در دورههای ابتدایی این ایده بسیاری از مسئولان فرهنگی کشور سعی کردند تا در این روز در هر نقطهای از کشور که حضور دارند، سری به کتابفروشیهای محلی بزنند.
پویش کتابگردی در نوع خود ایده مناسبی بود و در فضایی مطرح شد که بسیاری از کتابفروشیها در تب و تاب خاموشی ابدی و یا تغییر کاربری بودند، اما با این اوصاف به عاملی برای حضور مداوم مردم در کتابفروشیها بدل نشد. در دورههای مختلف برخی کتابفروشیهای مطرح سعی کردند با دعوت از سلبریتیها در آن روز مخاطبان را به کتابفروشی بکشانند. هرچند که حضور این چهرهها در کتابفروشیها وضعیت عجیب و غریبی را حاکم میکرد و اوقات حاضران بیشتر به گرفتن سلفی میگذشت. شاید بتوان ایرادی هم به روز برگزاری کتابگردی هم گرفت. این روز در یکی از روزهای پایانی آبان برگزار میشود یعنی روزهایی که عامه مردم با بی پولی آخر ماه دست و پنجه نرم میکنند!
محوریت نمایش
به نظر راقم این سطور وجه نمایشی کتابگردی پنجشنبه گذشته، بر همه چیز آن غلبه داشت. اصولا چرا باید خبرنگاران از صبح تا غروب به دنبال احمد مسجدجامعی بروند و دیدارهای او با دوستان قدیمش را اطلاع رسانی کنند؟ صحبتهای رد و بدل شده در این دیدارها هم بر اهمیت کار ناشران، پیشینه مدیر برخی از انتشاراتیها و حقی که بر گردن فرهنگ ایران دارند، بود. حرفها و سخنانی که مدام در برنامههای دیگری هم تکرار میشوند. تا زمانی هم که راقم این سطور در این برنامه حضور داشت، سخن خاصی از محمدجواد حقشناس نشنید و شاید جناب ایشان حرف مشترکی هم نداشت که با اهالی قلم بزند.
پویش کتابگردی در نوع خود ایده مناسبی بود و در فضایی مطرح شد که بسیاری از کتابفروشیها در تب و تاب خاموشی ابدی و یا تغییر کاربری بودند، اما با این اوصاف به عاملی برای حضور مداوم مردم در کتابفروشیها بدل نشدکتابگردی احمد مسجدجامعی چه مشکل مهمی از کتابفروشان را برطرف کرده است؟ اصولا آیا در این حضور چند چهره سیاسی در کتابفروشیها مردم را کتابخوان میکند؟ آیا حضور سلبریتیها مردمی را که پولی برای خرید کتاب ندارند، مجاب میکند که از نان شب و مایحتاج ضروری خود صرف نظر کرده و پول خود را برای خرید کتاب هزینه میکنند؟ سوال مهمتر این است که حتی اگر مردم به هر ترتیب کتابی را هم خریداری کردند، آن را خواهند خواند؟
کتابگردان و مساله خرید کتاب
حاضران کتابگرد در پویش کتابگردی اقدام به خرید کتاب هم کردند. به عنوان مثال محمدجواد حقشناس در حوالی ساعت ۵ عصر به خبرنگار مهر گفت که تا آن ساعت یک کتاب درباره گاندی از کتاب آمه خریده و تازهترین شماره از نشریه بخارا را نیز تهیه کرده است.
کتابفروشیهایی که در این کتابگردی مورد بازدید قرار گرفتند همگی از کتابفروشیهای معروف پایتخت هستند که مخاطبان خاص خود را در طول سال دارند. در همین روز کتابگردی کتابفروشیهایی در راسته انقلاب بودند که مانند دیگر روزهای سالشان، کم مشتری یا بیمشتری بودند.
یکی از کتابفروشان در این روز به احمد مسجدجامعی از گرانی کتاب به عنوان یکی از دغدغههایش یاد کرد که البته دغدغه مهمی است. واقعا کتاب برای مردمی که در این تورم کمرشکن از نواله ناگزیر خود نیز عاجز ماندهاند، گران است. چگونه یک کارگر حتی با شغل ثابت با ماهی دو تا سه میلیون تومان در ماه میتواند کتاب بخرد؟ البته طبیعی است که جناب مسجدجامعی برای این دغدغه پاسخی نداشته باشد.
به نظر راقم این سطور وجه نمایشی کتابگردی پنجشنبه گذشته، بر همه چیز آن غلبه داشت. اصولا چرا باید خبرنگاران از صبح تا غروب به دنبال احمد مسجدجامعی بروند و دیدارهای او با دوستان قدیمش را اطلاع رسانی کنند؟ قیمت گذاری کتاب تابعی از وضعیت کلی اقتصاد در کشور است. پس از نوسان نرخ ارز بسیاری از اجناس و مایحتاج ضروری و غیرضروری مردم گرانی بیسابقهای را تجربه کرد. قاعدتا این گرانی به تولید کنندگان کتاب نیز فشار میآورد و آنها نیز ناچارند تا کالای خود را به نسبت قبل گران کنند. چرا انتظار داریم وقتی قیمت تولید کتاب گرانتر از قبل شده، ناشران قیمتهای خود را اصلاح نکنند؟ هرچند که البته صنف ناشران بسیار با انصافتر از باقی صنفها بوده و کالای تولیدی خود را به نسبت دیگر صنوف گران نکردهاند.
متاسفانه باید پذیرفت که کتابگردی هرچند که در روز برگزاریاش ممکن است فروش برخی کتابفروشیها را بالا ببرد، اما بدل به سنتی برای حضور مداوم مردم در کتابفروشیهای محلی نشده است. ضمن اینکه ایدههایی مانند روز کتابگردی با بلایی که ساختار فعلی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و نمایشگاههای استانی بر سر کتابفروشیهای استانها میآورد، سازگاری ندارد. یعنی اگر میخواهیم چراغ کتابفروشی محلی روشن بماند، باید بجز کارهای زیربنایی و اصلاح ساختارها فکری هم به حال شیوه برگزاری نمایشگاههای کتاب کرد. برگزاری این نمایشگاهها در قالب یک فروشگاه بزرگ همراه با ارائه تخفیف باعث میشود تا مردم تهیه کتابهای خود را محدود به این نمایشگاهها کرده و دیگر به کتابفروشهای محلی مراجعه نکنند. فراموش نکنیم که همین امسال هم برگزاری هفته کتاب و فروش پاییزه با برگزاری چند نمایشگاه استانی همزمان شد.
تضاد منافعی که برنامههای مسئولان ایجاد میکند
از انصاف نباید گذشت که احمد مسجدجامعی در حیطه فعالیتهای خود برنامهها و ایدههای متنوعی را در زمینه گسترش کتابخوانی به مرحله اجرا درآورده است. اما سوال اینجاست که چرا در این سالها ایدههای مسئولان به برنامههای نمایشی محدود شده است و از کارهای زیربنایی خبری نیست؟ به همان شکل که تنها ایده شهردار تهران برای کاهش آلودگی یک روز سوار شدن بر دوچرخه است، برنامهها برای خاموش نشدن چراغ کتابفروشان محلی نیز به روز کتابگردی و مسکنهایی چون جشنواره فروشهای فصلی محدود میشود.
معمولا برنامهها آنقدر فکر نشده است که گروههای مختلفی را دچار تعارض منافع میکند. نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و نمایشگاههای فصلی برای ناشران معمولا تازه کار و گمنامی که جایی در سیستم پخش کتاب در ایران ندارند، مفید است اما همین نمایشگاهها کتابفروشان محلی را نابود میکنند. ضمن اینکه در جشنوارههای فروش فصلی و همچنین پویش کتابگردی، معمولا ناشران گمنام و غیرمطرح به دلیل نبودنشان در چرخه توزیع کتاب، بهره چندانی نمیبرند. سوال اینجاست که چرا با توجه به نابسامانی مزمن وضعیت پخش کتاب در ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامهای برای بهبود این وضعیت ارائه نمیکنند؟
نظر شما