۱۸ بهمن ۱۴۰۰، ۱۴:۵۵

ششمین گزارش از پرونده «غرب وحشی» مجله مهر؛

کارگران ایرانی و برده‌داری انگلیسی‌

کارگران ایرانی و برده‌داری انگلیسی‌

یکی از ظلم‌هایی که بر مردم کشورمان رفته و کم‌تر به آن پرداخته شده، مسئله شرکت انگلیسی نفت آبادان است و وضعیت بد کار و زندگی کارگران ایرانی در شهر خودشان.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ الاسلامی: بامداد پنجم خرداد ۱۲۸۷، مردی انگلیسی به نام سرگرد آرنولد ویلسون بیرون از چادرش در هوای آزاد خوابیده بود. یک نظامی که سال پیش، از هند به ایران آمده بود و اکنون همراه یک تیم حفاری، در جست‌وجوی نفت بودند. آنها، هفت سال در جست‌وجوی نفت بودند و بعد از صرف پول فراوان، به جایی نرسیده بودند. بالاخره چند روز قبل، صبر مدیران شرکت به پایان رسید و آنها دستور داده بودند کار حفاری را متوقف شود و همه به خانه‌هایشان برگردند. ولی تیم حفاری بدون توجه به دستور، کماکان مشغول کار بود. ویلسون اعتقاد داشت چاه‌های ایران دیر یا زود به نفت خواهند رسید و بهتر است اولین بار، انگلیسی‌ها بتوانند طلای سیاه را در خاورمیانه کشف کنند، نه رقبای آمریکایی و آلمانی. حوالی صبح، ویلسون با صدای هیاهوی حفاران و کارگران از خواب پرید. در حالی که ساعت چهار صبح را نشان می‌داد، او صحنه‌ای را مشاهده می‌کرد که احتمالاً فقط در یک رؤیای شیرین می‌شد سراغش را گرفت: نفت در حال فوران بود و کارگران به دور دکل حفاری می‌رقصیدند و شادی می‌کردند. تاریخ نفت خاورمیانه، آغاز شده بود.

محله‌های انگلیسی

آن روز از مهمترین روزهای تاریخ کشور ماست. روزی که نفت ایران به دست بیگانگان کشف و زمینه‌ساز دخالت‌ها و تجاوزهای آنان به کشور ما شد. پیدا شدن نفت در ایران همه معادلات را چه در سطح شهری، چه در سطح کشوری و چه در سطح بین المللی تغییر داد، به طوری که همین امروز نیز بودجه کشور ما به فروش نفت وابسته است، و ای کاش که نبود. کسی از نقش و تأثیر نفت در معادلات ایران بی اطلاع نیست، اما بسیاری از تغییر و تحول‌ها و اتفاقات مربوط به پیدایش نفت در ایران، آنطور که باید مورد کنکاش قرار نگرفته‌اند و تاریخ نفت آنطور که باید روایت نشده است. یکی از آن زمینه‌های جالب و البته دردناک مربوط به شهر آبادان است که نفت تازه در آن کشف شده و شرکت‌ها و کارمندان انگلیسی و هندی و برمه‌ای آن را قرق کرده بودند. با پیدا شدن نفت در آبادان هم سیل بیگانگان در آن شدت گرفته بود، هم مردم محلی زیادی برای زندگی به آنجا مهاجرت کرده بودند. اینگونه بود که شهر آبادان که پیش از این شهری خرد و کم جمعیت بود، در عرض چندسال به شهری پرجمعیت، و کم و بیش آغشته به مظاهر دنیای جدید شد. نفت آبادان را تغییر می‌داد و مردم مجبور بودند با این تغییر همراهی کنند؛ مردم ماهی‌گیر و صیادی که با پیدا شدن نفت خودشان را به هوای زندگی بهتر به آبادان و شرکت نفت انگلیس و ایران رسانده بودند. حضور نیروهای انگلیسی و خارجی و نیز مردم ایران در آبادان، کم کم مناطق آبادان را شکل می‌داد. به مرور مناطقی ایجاد شدند که کارگران معمولی را از کارفرمایان انگلیسی و خارجی جدا می‌کردند. ایرانی‌ها در مناطقی با کمترین امکانات و در فلاکت کامل زندگی می‌کردند، اما خارجی‌ها که بر سر نفت ما نشسته بودند، در بهترین مناطق و خانه‌ها. اینگونه بود که تبعیض در تمام آبادان رگ و ریشه دواند و یکی از سیاه‌ترین مقاطع آن شهر و مردم آن را ساخت. اگر امروز سری به آبادان آن بزنید و با مردم قدیمی آن گفتگو کنید خاطرات زیادی از آن تبعیض‌ها و ظلم‌ها دارند. همین تبعیض‌ها بود که بعدها خوزستان و آبادان را به محلی برای یارگیری حزب توده و کمونیسم تبدیل کرد. و البته همین تبعیض‌ها بود که باعث شد مردم فرودست آبادان علیه نظام پهلوی بشورند و با انقلاب اسلامی همراهی کنند.

بدبخت‌ترین کارگران دنیا کارگران ایرانی شرکت نفت بودند

خواندن روایت‌هایی از آن دوره برای امروز ما درس‌آموز است. دوره‌ای که انگلیسی‌ها نفت ما را می‌بردند، از کارگران ایرانی بیگاری می‌کشیدند و تبعیض نژادی را در آبادان به طور سیستمی به اجرا درآورده بودند. روایت تبعیض بین مردم محلی و نیروهای خارجی، و تبعیض بین محله کارگران و محله کارفرمایان، از مهم‌ترین کارهایی است که امروزه باید انجام دهیم.

یوسف افتخاری که از فارغ‌التحصیلان دانشگاه کمونیستی کارگران شرق در مسکو بود و در سال ۱۳۰۷ برای ساماندهی اعتصابات کارگران نفت به خوزستان رفته و در آبادان ساکن می‌شود، وضع احمدآباد در سال ۱۳۰۸ را اینگونه توضیح می‌دهد: «احمدآباد کثیف‌ترین محلّه‌ای بود که در عمرم دیده بودم و حتی توالت هم نداشت و مردم لب آب می‌نشستند. البته آبادان کلاً این طور کثیف بود، ولی کانال‌هایی حفر کرده بودند که با جزر و مد این مدفوع و کثافات به دریا می‌رفت. ولی احمدآباد این چیزها را نداشت. بیماری‌ها از آنجا شروع می‌شد. وضع کارگران بسیار بد بود. یک کارگر که سوابق خیلی زیادی داشت، حداکثر حقوقی که می‌گرفت نه تومان و حداقلش شش تومان یعنی روزی دو ریال بود. بدبخت‌ترین و بیچاره‌ترین و مفلوک‌ترین کارگران دنیا عبارت از کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران بود. کارگران این شرکت غذا و پوشاک و مسکن کافی نداشتند. این کارگران از حداقل زندگی محروم بوده، عده‌ای از این بدبخت‌ها به علّت نداشتن مسکن زیر درخت خرما به زندگی تلخ و ناگوار ادامه می‌دادند. بعضی از آنان اتاق‌هایی از بوریا ساخته و زمستان و تابستان در آن به حیات پر مشقت خود ادامه می‌دادند. در هر اتاق بوریائی چندین خانوار زیست می‌کردند».

نبود خانه و پیدایش چادرآباد و حصیرآباد

البته شرکت نفت انگلیس و ایران، با فشار نیروی کار ایرانی سکونت یافته در منطقه و همراهی افکار عمومی ملّی، در مقاطعی نظیر سال‌های حدود ۱۳۰۶ و ۱۳۱۰ و دهه ۱۳۲۰ مجبور به ایجاد محلّات شرکتی برای کارگران ایرانی و اصلاحاتی در محلّات شهری «شهر آبادان» و «احمدآباد» شد، اما بازهم بسیاری از خانه‌ها متعلق به نیروهای خارجی و غیرایرانی بود. طبق آمارها تا پیش از قرارداد ۱۳۱۲، شرکت نفت انگلیس و ایران، در آبادان ۴۷۶ خانه برای کارمندان متأهل، ۷۷۴ اتاق برای کارمندان مجرد، ۲۸ خانه برای کارگران متأهل و ۳۳ اتاق برای کارگران مجرد ساخته بود که تقریباً تمامی آنها به کارمندان و کارگران خارجی اختصاص داشت و فقط معدودی از آن را به ایرانیان داده بودند. به خاطر همین وضعیت بود که در ابتدای تأسیس پالایشگاه، به دلیل کمبود مسکن شرکتی، بسیاری از کارگران مجبور شدند در محلّی به نام «چادرآباد» در چادرهایی که بر پا شده بود، زندگی کنند. آنها در تنگنا بودند و هوای گرم تابستان طاقت‌فرسا بود. این چادرها و منطقه آنها، حداقل امکانات زندگی را داشت و آب بهداشتی، شبکه فاضلاب و … وجود نداشت. به تدریج ساخت و ساز پیشرفت کرد و «حصیرآباد» در آبادان به وجود آمد.

برخی از کارگران و تعدادی از مهاجران تازه وارد جویای کار در «حصیرآباد» زندگی می‌کردند. حصیرآبادها، خانه‌های قفس‌گونه، با مستراح‌های شریکی و حسرت و آرزوی یخ در تابستان‌ها بود. تعداد قابل ملاحظه‌ای از ساکنان اولیه‌ی این «حصیرآباد» ها، کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران بودند. بعدها که شرکت نفت، کارگران را از تسهیلات خانه در «بهمنشیر» برخوردار ساخت، تعداد ساکنان شرکت نفتی این «حصیرآباد» ها کم شد، اما «حصیرآباد» ها همچنان پابرجا بودند و مهاجران تازه وارد به آبادان را در خود جای می‌داد.

یکی از اهالی آبادان، اوضاع مسکن در آبادان را اینگونه شرح می‌دهد: در سال‌های اول شروع به کار پالایشگاه تا سال ۱۳۲۰ وضعیت زندگی کارگران نسبت به طبقه‌ی کارمندان و مدیران عالی‌رتبه در سطح فقیرانه و سختی بود. در بسیاری جاها یک خانواده‌ی ۱۰ نفره که اکثر خانواده‌ها هم پر جمعیت بودند در یک خانه‌ی دو اتاقه زندگی می‌کردند».

کارگران ایرانی و برده‌داری انگلیسی‌

برِیم و باوارده، بهشتی که ایرانی‌ها در آن راه نداشتند!

یوسف افتخاری از سال ۱۳۰۷ تعریف می‌کند: «در آبادان انگلیسی‌ها محلّه‌ی خاص خود را داشتند و هیچکس را به آن راه نمی‌دادند. حتی اگر یکی از انگلیسی‌ها نیز با یک زن ایرانی ازدواج می‌کرد، او را از آنجا رد می‌کردند. اسم محلّه‌ی انگلیسی‌ها «بِریم» بود. واقعاً در وسط آن جزیره، یک بهشتی برای آنها ساخته شده بود که همه چیز داشت. محل شنا، باشگاه و خانه‌های عالی و مجهز داشتند و راحت بودند. کسی حق ورود به آنجا را نداشت. محلّه‌ی دیگری بود به اسم «باوارده». این محل عرب‌نشین بود، ولی انگلیسی‌ها نظر داشتند آن را از چنگ اعراب در بیاورند. اکثر خانه‌های اعراب از حصیر و بوریا ساخته شده بود و انگلیسی‌ها بارها آنجا را آتش زدند و اجازه‌ی ساختمان و تعمیر مجدد نمی‌دادند».

کارگران ایرانی و برده‌داری انگلیسی‌

آبادان سند بردگی و عقب‌ماندگی کارگر ایرانی

ابوالفضل لسانی نویسنده، روزنامه‌نگار، وکیل و دادستانی که در سال ۱۳۲۵ وکالت اعتصابیون نفت را در دادگاه موقت و دادگاه تجدید نظر به عهده داشت، می‌نویسد: «در ساحل آرام و عریض شط‌العرب در کنار دشت وسیع و هموار جزیره‌ای که به طول ۶۴ کیلومتر و عرض ۳ تا ۲۰ کیلومتر در دلتای شط‌العرب قرار گرفته، شهری است به نام آبادان. اشخاصی که با کشتی وارد این شهر شده و یا از آنجا می‌گذرند با مناظر و چشم‌اندازهای زیبایی مواجه می‌شوند که از دیدن آن به یاد بنادر مترقی و معمور کشورهای آباد افتاده و بر ساکنین این شهر رشک می‌ورزند. ولی کسانی که از جاده اهواز با اتومبیل به این شهر بیایند در قدم اول با لجن‌زارهایی برخورد می‌کنند که حتی با قبرستان‌های متروک نیز قابل مقایسه نمی‌باشد. این شهر دارای ظاهری فریبنده و طنین‌انداز و باطنی فاسد و متعفن است که بخش اول کوس میان خالی تبلیغات خداوندان نفت را به صدا درآورده و قسمت دوم سندی است که بردگی و عقب‌ماندگی و محرومیت کارگران ایرانی را ثابت می‌کند … این شهر هم مانند سایر شهرهای صنعتی کشورهای عقب‌مانده برای عده‌ای انگشت‌شمار بهشت و برای بقیه جهنم سوزان است».

ایرانیان ناقص‌الأعضاء شرکت نفت انگلیس و ایران

یوسف افتخاری در خاطرات خود در سال ۱۳۰۷ می‌گوید: «کارگران شرکت نفت تا اعتصاب سال ۱۳۰۸، از مرخصی سالیانه هم محروم بودند. بدون داشتن غذای کافی و مقوی، دوازده ماه کار کردن بدون استراحت، ضربه‌ای بود که هر روز به عمر کارگران فرود می‌آمد … شرکت نفت برای سوانح غیر مترقبه‌ی کارگران هیچ‌گونه پیشبینی نکرده بود. کارگرانی که در حین انجام کار صدمه دیده و ناقص‌الاعضاء می‌شدند، بدون دریافت دیناری از بابت خسارت از کار برکنار شده و غالباً مجبور به تکدی‌گری می‌شدند. عده‌ی زیادی گدا و سبزی‌فروش و دستفروش نظر هر تازه‌واردی را جلب می‌کرد که تمام آنها بدون استثنا در کار شرکت نفت ناقص شده و از کارخانه بیرون کرده بودند».

همچنین هاشم آقاجری در خاطرات خود درباره تضاد طبقاتی و تبعیض بین مردم محلی و نیروهای انگلیسی می‌گوید: «درست است که مدرنیزاسیون دهه‌ی ۱۳۴۰، یک بخش‌هایی را مدرنیزه می‌کرد، اما در عین حال به تضاد طبقاتی هم دامن می‌زد. تضاد طبقاتی در آبادان عریان بود. یعنی شما با گذشتن از یک خیابان، یعنی از لین ۱۵ که عبور می‌کردید و می‌رفتید توی باوارده، از هر جهت دو دنیای متفاوت بود. در تهران، شما باید از دروازه غار می‌آمدی به خیابان مولوی و خیام و شاه‌رضا را طی می‌کردی تا مثلاً برسی به تجریش. اما در آبادان خیلی سریع، در فاصله‌ی یک خیابان، تضاد طبقاتی مشاهده می‌شد».

فهرست جنایات غرب علیه ایران طولانی و تمام نشدنی است. هرکدام از این جنایات نیاز به ده‌ها و صدها کتاب و فیلم و سریال و اثر هنری برای روایت دارند. تاریخ نفت در کشور ما نیز آکنده از ظلم و تبعیض و فساد بیگانگان است که گوشه‌ای از آن تبعیض بین مردم آبادان و نیروهای انگلیسی است. خوب است آنچه که در دهه‌های پیش بر سرمان رفته است را به یاد داشته باشیم و دچار فراموشی تاریخی نشویم.

کد خبر 5419251

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha