۷ تیر ۱۴۰۱، ۸:۵۰

تاریخ در روشنایی/۱

کلنل محمدتقی‌خان پسیان کدام نمایشنامه تاگور را ترجمه کرد؟

کلنل محمدتقی‌خان پسیان کدام نمایشنامه تاگور را ترجمه کرد؟

کلنل محمدتقی خان پسیان به‌جز امور نظامی در تالیف و ترجمه نیز دستی داشت و به‌غیر از متون ادبی کتاب‌هایی در علوم مختلف از جمله شیمی را نیز ترجمه کرد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: تاریخ نقشی اساسی و بنیادین در تفکر بشری دارد. این مفهوم با مفاهیمی چون عمل انسانی، تغییر، تأثیر شرایط مادی در امور انسانی و واقعه تاریخی در ارتباط است و امکان «کسب تجربه از تاریخ» را پیش روی ما قرار می‌دهد. تاریخ همچنین از طریق درک نیروها، انتخاب‌ها و شرایطی که ما را به لحظه حال رسانده‌اند باعث می‌شود تا شرایط فعلی و دوران معاصر خود را بهتر بشناسیم.

با فربه شدن علم تاریخ در ایران معاصر و پیشرفت‌های علمی و تئوریک مهم در زیرشاخه‌های این علم، جریان تاریخنگاری غنای خاصی پیدا کرده است. با این اوصاف اما برخی از نکات و یا برخی از رخدادهای بعضاً جزئی وجود دارد که ممکن است توجه چندانی به آن جلب نشود. نکاتی که قطعاً برای عموم مخاطبان جذاب خواهد بود. این نکات ممکن است جزئیات برخی از رخدادهای اثرگذار، برخی ویژگی‌های مغفول مانده از شخصیت‌ها، مکتوبات مهم اما کمتر مورد توجه و… باشد. قرار است در تازه‌ترین پرونده موضوعی در سرویس فرهنگ و اندیشه خبرگزاری مهر تصمیم داریم به این نکات از تاریخ معاصر ایران بپردازیم.

نخستین گزارش به وجهی از شخصیت کلنل محمد تقی خان پسیان اختصاص دارد که کمتر میان عموم مردم شناخته شده است. کلنل یکی از شخصیت‌های معروف تاریخ ایران در اواخر دوران قاجاریه است. تاریخ و مورخان معمولاً از او به نیکی یاد می‌کنند، چرا که در برخی از رخدادها از جمله جنگ جهانی اول، به دفاع از وطن مقابل هجمه و قلدری قدرت‌های وقت از جمله روس‌ها پرداخت.

مختصری از زندگینامه کلنل محمدتقی خان پسیان

کلنل پسیان به سال ۱۲۷۰ شمسی در ورزقان به دنیا آمد. اجداد او پس از شکست ایران از روس، از قفقاز به ایران مهاجرت کرده بودند. محمدتقی پسیان از سن ۱۵ سالگی به مدرسه نظام در تهران رفت. پس از تأسیس ژاندارمری به سال ۱۲۹۱ او بدانجا منتقل شد و در دو سال مدام ترقی کرد و ترفیع درجه گرفت تا اینکه به درجه سرگردی رسید و فرماندهی ژاندارمری همدان را برعهده گرفت.

در جنگ جهانی اول، ایران با وجود اعلام بی طرفی عرصه تاخت و تاز روس و انگلیس قرار داشت. پیش از شروع جنگ، به سال ۱۹۰۷، دولت‌های بریتانیا و روسیه تزاری طی قراردادی به نام سن پترزبورگ بر سر تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ و یک منطقه بی‌طرف به توافق رسیده و پس از آن نیروهای خود را در خاک ایران مستقر کرده بودند. این دوران مقارن با حکومت احمدشاه بود و برهمگان واضح است که او فکر و ایده و حتی قدرتی برای اداره کشور نداشت.

در این دوران پسیان به عنوان یک فرمانده ملی گرا شناخته می‌شد و کنترل همدان را به دست گرفت. ملی گرایان ایرانی نیز قصد داشتند که به غرب کشور رفته و حکومتی را به دور از دسیسه‌های روس و انگلیس تشکیل دهند که این جنبش با شکست مواجه شد. پس از آن تقی خان پسیان به آلمان رفت و تحصیلات نظامی خود را در برلین (در نیروی هوایی و سپس پیاده نظام ارتش آلمان) تکمیل کرد. او در این دوران با کمیته ملیون ایرانی در برلین نیز آشنا شد که مجله کاوه را منتشر می‌کردند.

پسیان به سال ۱۲۹۹ به ایران بازگشت و دوباره در ژاندارمری به خدمت پرداخت تا اینکه به درجه کلنلی (معادل با سرهنگی) رسید. مشیرالدوله در دولت خود او را به عنوان فرمانده ژاندارمری خراسان منصوب کرد. در همین دوران بود که با قوام السلطنه به مشکل برخورد. قوام پیشتر در دولت برادر خود یعنی وثوق الدوله به عنوان والی خراسان منصوب شده بود. با به ثمر رسیدن کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ دستور بازداشت قوام السلطنه از تهران رسید و پسیان او را تحت الحفظ به تهران عودت داد، اما پس از سقوط کابینه سیدضیا طباطبایی قوام السلطنه به نخست وزیری رسید.

قوام السلطنه که دشمن خونی پسیان بود عشایر خراسان را علیه او تحریک کرد و خراسان را که تحت نفوذ ژاندارمری اداره می‌شد به اغتشاش انداخت. کلنل مدام در حال مقابله با شورش عشایر کرد خراسان بود و در نهایت نیز به تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۰۰ در همین راه کشته شد. کشندگان او سرش را از تن جدا کرده و به تهران فرستادند. روایت است که با کشته شدن پسیان بود که راه برای نفوذ بلامنازع رضا خان میرپنج (رضا شاه بعدی) روی نیروهای نظامی ایران هموار شد. عارف قزوینی هنرمند تصنیف سرای شهیر ایران از هواخواهان سرسخت کلنل پسیان بود و بارها برای جمع آوری پول به نفع او کنسرت برگزار کرد. پس از کشته شدن کلنل نیز عارف سوگ سروده‌های بسیاری را درباره کلنل آفرید.

کلنل خود نیز به ادبیات فارسی اهمیت بسیاری می‌داد. او ضمن اینکه نویسنده‌ای خوش قلم بود و خاطرات خود را نیز می‌نوشت شعر نیز می‌سرود. در نامه‌ای به شاهزاده یحیی میرزا ایران پور نوشته بود: «فارسی زبان شعر و ادبی است و با آن هر دل سخت را می‌توان نرم کرد.»

یک نمونه از سروده‌های کلنل پسیان

ای رحمت حق سایه یزدان نظری کن

ای پادشه عالم امکان نظری کن

مستم ز تو و از تو بود مستی عشاق

با یک نگه‌ی جانب مستان نظری کن

تنگ آمدم ای شاه درین گنبد گردون

رحمی بنما سوی فقیران نظری کن

شور تو بود در سر من مظهر رحمان

مولای جهان روح و تن و جان نظری کن

جانم بلب آمد ز خرافات خلایق

ای قدرت حق اکمل انسان نظری کن

سود تو بود مایه سودای دو عالم

ای فخر بشر اعقل دوران نظری کن

ذات تو بود مظهر انوار الهی

روی تو بود شمع شبستان نظری کن

معرفی کتاب «شرح حال کلنل محمدتقی خان پسیان» از چاپخانه ایرانشهرِ برلین

کتاب «شرح حال کلنل محمد تقی خان پسیان» به قلم چند نفر از دوستان و هواخواهان آن مرحوم» از جمله کتاب‌هایی است که در توسط مجله «ایرانشهر» توسط حسین کاظم زاده ایرانشهر در برلین منتشر شد. تاریخ انتشار این کتاب ۱۳۰۶ است و شماره نشر آن ۲۰. به عبارتی این کتاب بیستمین اثری که توسط چاپخانه ایرانشهر در برلین منتشر شد. از دیگر کتاب‌های این مجموعه می‌توان به شرح‌حال‌های آقا سیدجمال الدین اسدآبادی و شهید شیخ محمد خیابانی اشاره کرد.

متن آغازی این کتاب به قلم حسین کاظم زاده ایرانشهر است. دیباچه آن را نیز صادق رضازاده شفق نوشته است. «رساله دفاعیه: شرح حال کلنل به قلم خودش»، «کلنل که بود» نوشته حسینعلی خان سلطان زاده پسیان، برادرزاده کلنل، «نجیب‌ترین ایرانی» نوشته فراو کنایر، «یک تمثال حقیقت» نوشته میرزا حبیب الله خان پور رضا و «به نام کلنل» شامل برخی از اشعار عارف قزوینی در سوگ کلنل، از جمله مباحث این کتاب است. برخی از مکتوبات خود کلنل و بریده برخی از جراید و یادداشت‌ها در سوگ کلنل نیز از جمله مطالب کتاب است.

از جمله مطالب این کتاب متن خانم فراو کنایر است که در اصل رساله‌ای بوده درباره کلنل که تلخیص آن به قلم رضازاده شفق در این کتاب درج شده است. خانم فراو کنایر از دوستان خانوادگی کلنل هنگام اقامتش در آلمان بود و همسر معلم موسیقی کلنل. در بخشی از این متن چنین آمده است: «با اینکه این شخص سه سال تمام است در راه وطن که آن را با جان دوست می‌داشت شهید شده با این همه یاد او در دل ما و دوستان آلمانی‌اش همیشه زنده است. چون افتخار جمع آوری اسباب و متروکات مرحوم و فرستادن آنها به ایران به من محول شده بود بدین فرصت توانستم اوراق او را ببینم و از درجه کار و کوشش‌های او تا به اندازه‌ای خبردار شوم. اهمیت این شخص را از خود او فهمیدن هرگز در دسترس نبود، چون همیشه متواضع و اغلب اوقات خاموش بود و گاهی هم که به هوس می‌آمد و بی خود می‌شد و می‌خواست از درون خود خبر دهد و لب به سخن باز می‌کرد آنگاه نیز به طوری که لازم بود افکار را نمی‌توانست در زبان آلمانی ادا کند. قدر و قیمت او را لازم بود حس کنند و هرکه هم دل داشت حس می‌کرد… آشنایی ما با او در ژانویه ۱۹۱۹ شد که برای تحصیل درس پیانو به خانه ما آمد و شوهر من او را به شاگردی قبول کرد.»

این متن مهمی است و ضرورت دارد که اصل آن دوباره پیدا شده و به صورت کامل به فارسی ترجمه شود. قطعاً ترجمه این متن در شناخت هرچه بیشتر کلنل محمدتقی خان پسیان اهمیت بسیاری دارد، هرچند این مقدار تلخیص شده از متن کامل نیز مهم است و باید آن را در دسترس مخاطبان جدید نیز قرار داد.

اما متنی که در ادامه می‌خوانید از بخش «کلنل که بود» کتاب «شرح حال کلنل محمد تقی خان پسیان» انتخاب شده است. نویسنده این متن برادرزاده پسیان است که به اسناد و دست نوشته‌های او دسترسی داشت. به همین دلیل نمونه‌هایی از قلم کلنل نیز در این متن کار شده از جمله ترجمه او از نمایشنامه «باغبان» تاگور.

کلنل محمدتقی خان پسیان به روایت برادرزاده‌اش

کلنل مرحوم با آنکه غالباً در کشمکش جنگ و جدال بوده و فراغت پیدا نمی‌کرد باز از تربیت نفس خود هرگز قصور نمی‌نمود و بدین وسیله معلومات کافه بدست آورده بود. در فنون اطلاعات عمیق او غیر قابل انکار است و مخصوصاً جدیتی داشت که شغل خود را همیشه تربیت کرده و اساس آن پاک و منزه سازد و سربازی را بدرجه حقیقی خود برساند. رگلمان‌های (آئین‌نامه) مختلفه از السنه (زبان‌های) فرانسه و آلمانی ترجمه کرده و الان قسمت مهمی از آنها موجود است متأسفانه بواسطه پیدا نکردن فرصت بعضی از آنها را ناقص گذاشته است. علی ای حال من زائد می‌دانم که درینجا اسامی هر یک از آنها را نوشته و شرحی بدهم.

علاوه بر فنون نظامی کلنل در سایر رشته‌ها نیز تحصیل کرده مخصوصاً یکدوره ریاضیات عالی آموخته که فقط یادداشت‌های آن ۱۲ دفتر بزرگ و ۷ دفتر کوچک را پر کرده است. مرحوم کلنل لسان آلمانی و فرانسه و انگلیسی را بلد بوده و روسی را از مراجعت بطهران (۱۳۳۸ هجری) یاد می‌گرفته (گرچه قبلاً نیز در همدان قدری تحصیل کرده بود) و بدین مناسبت از ترجمه آثار ادبای اروپا در رساله‌های علمی خودداری نکرده و آنچه فعلاً در دس در دست است ازین قرار است: ۱ - «ژنویو» تاریخچه یک کنیر اثر لامارتین (قسمتی از ترجمه آن مفقود شده) ۲- حکایات کوچک برای اطفال (از فرانسه و انگلیسی ترجمه کرده) ۳ – سه سال شیمی در یک جلد اثر «ا. در نکور» که این یکی فعلاً حاضر طبع است. علاوه برین خیال تألیف لغتی از زبان آلمانی فارسی داشته و قسمت مهمی نیز حاضر کرده است. مرحوم کلنل گاهی لوایح و مقالات نیز ترجمه کرده ولی غالباً ناقص مانده. وقتی نیر خیال داشته کتاب «باغبان» از رابیندرانات تاگور را از آلمانی فارسی ترجمه کند و فقط موفق به ترجمه یک فصل و چند سطر از فصل دوم شده. محض نمونه همان یک فصل را اینجا نقل می‌کنم:

بخش‌هایی از نمایشنامه «باغبان» تاگور به ترجمه کلنل محمدتقی خان پسیان

شروع به ترجمه کتاب شاعر هندی به تاریخ ٢٤ ماه نوامبر ۱۹۱۹

در مهمانخانه «گتماتینگن»

مستخدم: رحم دار بانو کرت، ملکه!

ملکه: عید گذشت و همه نوکران من رفتند، تو چرا درین دیر وقت میایی؟

مستخدم: دیگران را تو بیرون فرستادی، حال وقت من است، آمده‌ام سوال بکنم، چه خدمتی برای آخرین نوکرت هنوز باقی است؟

ملکه: چه انتظاری می‌توانی داشته باشی، درین دیرین وقت؟

مستخدم: مرا باغبان گلستان خودت بکن.

ملکه: ازین دیوانگی مقصود چیست؟

مستخدم: من می‌خواهم کار قدیم خودم را ترک کنم. من شمشیر و نیزه را توی گرد و خاک می‌اندازم. مرا دیگر به دربارهای دور نفرست، مرا وادار به فتوحات تازه مکن، مرا باغبان گلستانت بنما.

ملکه: تکالیف تو چه چیزها خواهند بود؟

مستخدم: ترا خدمت کردن در روزهای تنهائیت. من راه باریک چمن زار را که تو صبح روی آن گردش می‌کنی تر و تازه نگه می‌دارم؛ آنجائیکه گل‌ها در هر قدم، در طلب مرگ پاهای ترا به شادی سلام می‌کنند. من می‌خواهم ترا در زیر شاخ‌های درخت «ساپتاپورا» در یک آبرک حرکت بدهم، آنجائیکه مهتاب اول شب از لای درخت به خود زحمت می‌دهد تا کنار دامن قبای ترا ببوسد. من می‌خواهم با روغن معطر لامپائی پر کنم که در پهلوی رختخواب تو می‌سوزد و صندلی کوچک پاهای ترا با خمیر صندل و زعفران با عجیب‌ترین ترسیم زینت بدهم.

ملکه: اجرت چه باید بشود؟

مستخدم: اجازه نگهداشتن مشت‌های کوچک تو مثل غنچه‌های «لوتوز» و به گل زینت دادن ساق‌های تو و رنگ کردن کف‌های پاهای تو با شیره سرخ گل آسوکا و به بوسه بر طرف کردن لکه کوچک گرد و خاکی را که شاید از آنجا باقی مانده باشد.

ملکه: خواهش‌های تو، نوکر من، قبول شدند؛ باغبان گلستان من خواهی شد.

کد خبر 5525084

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha